محمود احمدینژاد رییس دولتهای نهم و دهم جمهوری اسلامی در نامهی اخیرش به علی خامنهای خواستار برکناری صادق آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه و برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی شده است.
همین درخواستها باعث شده از دوم اسفند که این نامه منتشر شد موجی از انتقاد از سوی مسئولان قوه قضاییه و اصولگرایان، دولتیها و تعدادی از نمایندگان مجلس علیه او به راه بیافتد.
محمدرضا باهنر به عنوان یکی از معتمدان نظام میگوید «مقامات قضایی گفتهاند که برای برخورد با احمدینژاد آمادگی وجود دارد و بهاندازه کافی هم جرم مرتکب شده است ولی شرایط برخورد باید فراهم شود.»
این سخن باهنر موید خبر کیهان لندن به تاریخ دوم اسفند به نقل از منابع آگاه در بیت علی خامنهای، در مورد عدم موافقت رهبر جمهوری اسلامی با درخواست صادق لاریجانی درباره برخورد با احمدینژاد است؛ همان منابع از تصمیم احتمالی خامنهای برای عزل رییس قوه قضاییه و تعدادی از معاونان و قضات را در ماههای آینده خبر میدهند.
با وجود اینکه هدف اصلی احمدینژاد، خانواده لاریجانیهاست و مجموعه دستگاه قضایی، اما اصلاحطلبان بیش از هر گروه دیگری از جانب او نگران هستند.
این نگرانی را میتوان از موضعگیریهای اصلاحطلبان درباره احمدینژاد نیز متوجه شد. روزنامه «آرمان» روز یکشنبه، ششم اسفند، در صفحه اول خود سه تیتر علیه احمدینژاد داشت.
روزنامه آرمان: احمدینژاد لاتی که نیاز به دیده شدن دارد!
این روزنامه در مقدمهی گفتگو با یکی از فعالین سیاسی اصلاحطلب احمدینژاد را به لاتی تشبیه کرده که کسی به او توجه نمیکند و خودزنی میکند.
داریوش قنبری نماینده اصلاحطلب مجلس نهم میگوید احمدینژاد تمام تلاش خود را میکند به اپوزیسیون نظام تبدیل شود تا از این طریق مورد توجه بخشهایی از اپوزیسیون قرار بگیرد اما در این زمینه هم شکست خورده است. او درک درستی از تحولات کشور، نظام جمهوری اسلامی و پایگاه اجتماعی خود ندارد و به همین دلیل در قامت یک اپوزیسیون ظاهر شده است.
غلامعلی رجایی مشاور پیشین هاشمی رفسنجانی نیز در مصاحبهای گفته «دوره مدارا با احمدینژاد تمام شده است، صورت خوشی ندارد که با او برخورد نمیشود و مردم متوجه تبعیض میشوند.»
مشابه چنین اظهارنظری را روزنامه جمهوری اسلامی منتشر کرده و نوشته «مردم میپرسند حاکمیتی که حتی یک دهم این مطالب را از دیگران تحمل نکرده چگونه اینها را که از خط قرمزها عبور کردهاند تحمل میکند؟ اگر در این تحمل کردن مصلحتی وجود دارد، چرا به مردم گفته نمیشود تا از این همه سوال و ابهام نجات پیدا کنند؟» پرسش مهمتر روزنامه جمهوری اسلامی این است که «اگر اطلاعات احمدی نژاد درست است چرا به آن توجه نمیشود؟» جالب اینجاست که هم احمدینژاد و هم این روزنامههای مخالف وی، همان مطالبات، ابهامات و پرسشهایی را مطرح میکنند که سالهاست از سوی مردم و همچنین جامعه سیاسی ایران مطرح میشود اما پاسخی نمیگیرند و حالا در رقابتهای جناحی و نبرد بر سر قدرت و منابع سیاسی و اقتصادی، جریانهای حکومتی آنها را علیه یکدیگر مطرح میکنند.
ترس نظام از افشاگریهای احمدینژاد
علی مطهری در دور اول ریاست جمهوری محموداحمدینژاد همچون محمدرضا باهنر و خیلیهای دیگر که در گذشته مرید احمدینژاد بودند و امروز به خون او تشنه هستند در اینستاگراماش به نامه احمدینژاد واکنش نشان داده است.
در بخشی از متن مطهری آمده «درخواست برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس بدون مهندسی شورای نگهبان و دخالت نهادهای نظامی و امنیتی، مفهوم مخالف آن این است که در انتخاباتهای اخیر، خصوصاً در سالهای ۸۴ و ۸۸ که آقای احمدی نژاد در متن قضایا بوده است، مهندسی شورای نگهبان و دخالت نهادهای نظامی و امنیتی وجود داشته است.»
نایبرییس مجلس که نسبت خانوادگی هم با لاریجانیها دارد پرسیده «سوال این است که اگر چنین چیزی واقعیت دارد چرا ایشان در همان زمان این موضوع را اعلام نکردند؟ آیا اعلامِ امروز ایشان به معنی تهدید قوه قضاییه نیست که مثلاَ اگر بقایی و سایر دوستان را مجازات کنید یا پروندههای خود من را به جریان بیندازید حقایقی را افشا خواهم کرد، تا قوه قضاییه منصرف شود؟»
وی سپس به بعضی درخواستهای احمدینژاد از جمله کاهش اختیارات رهبری و اطرافیان او و شکایات مردم از قوه قضاییه پرداخته و نوشته که همه اینها نیاز به تغییر قانون اساسی دارد.
در پایان نیز درباره درخواست احمدینژاد برای «آزادی زندانیان سیاسی و سخت نگرفتن به منتقدان» گفته «این چیزی است که بسیاری از مصلحان جامعه بارها اعلام کردهاند و البته آقای احمدی نژاد هم حق دارد آن را اعلام کند اما باید بداند که بسیاری از زندانیان سیاسی به خاطر حوادث سال ۸۸ و پس از آن زندانی شدهاند؛ حوادثی که آقای احمدی نژاد سلسلهجنبان آن بود.»
از نامه مطهری پیداست که او به بخشی از آن چیزیهایی که احمدینژاد میگوید نظر مثبت دارد ولی احمدینژاد را فرد صالح و قابل اعتمادی برای طرح این مسائل نمیداند چون در بخشی از متن خود در واکنش به درخواستهای او نوشته «در مجموع به آقای احمدی نژاد باید گفت بسیاری از پیشنهادات شما درست است اما بهتر آن بود که اینها را در زمان صدارت خود و لااقل قبل از بازداشت دوستانتان و مطرح شدن پروندههای خودتان میگفتید تا شائبه “کلمه حق یراد بها الباطل” در اذهان تداعی نشود و خلاصه به قول شاعر: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا.»
واکنشهای درون حکومتی به نامهی احمدینژاد را در سه گروه میتوان دسته بندیکرد:
۱)اصلاحطلبان و قوهقضاییه که فقط به ساکتکردن و بازداشت احمدینژاد رضایت میدهند. در حالی که دستکم آنچه او از فساد دستگاه قضایی و کاهش اختیارات خامنهای و دخالتهای سپاه میگوید ظاهرا از دغدغههای «خاتمیچی»ها هم بوده که جسارت بیاناش را با این صراحت ندارند.
۲)اصولگرایانی مثل باهنر، زاکانی، کوچکزاده و رسایی که با ظهور پدیدهی احمدینژاد تخممرغهای خود را در سبد او گذاشتند در نهایت از او آبی برایشان گرم نشد که هیچ بلکه به تدریج به خاطر تندرویهای خود از بازی کنار گذاشته شدند. این دسته به طور کل تمام عزم خود را روی به زیرکشیدن احمدینژاد متمرکز کردهاند و اتفاقا گروهی از آنها به واسطه همین روش به اصلاحطلبان نزدیک شدهاند.
۳)بخشی از اصلاحطلبان منتقد که میگویند احمدینژاد با هر گذشتهای که داشت زیر سایه خامنهای بود اما انتقادات او از نظام در هر حوزهای باشد جسورانه است و در واقع میبایست از سوی اصلاحطلبان مطرح میشد! چرا نباید این انتقادات از سوی اصلاحطلبان شنیده شود آن هم در شرایطی که موسوی و کروبی رهبران اصلی این جریان همچنان در حصر بسر میبرند؟
به نظر میرسد پاسخ به این پرسش را باید در عافیتطلبی و ترس از پیامدهای انتقاد به قوه قضاییه و رو شدن برخی پروندهها و از دست دادن منافع جستجو کرد.
آلترناتیو اصلاحات براندازی است!
روزنامه اعتماد یکشنبه، ۶ اسفند، با هادی خانیکی فعال سیاسی اصلاحطلب و روزنامهنگار مصاحبه کرده است. آنچه به وضوح در این مصاحبه پیداست این است که اصلاحطلبان دست کم برای اصرار بر مواضع خود و رد کردن مخالفان کلیت نظام، صدای اپوزیسیون جمهوری اسلامی را شنیدهاند. خانیکی با اشاره به ضعفهای اصلاحطلبان در نوع مواجهه با اعتراضات سراسری گفته «در این مدت بهخصوص از سوی رسانههای خارج از کشور تلاش شد که جهت اعتراضات را به سمت شخصیتها، احزاب و تشکلهای اصلاحطلب بکشانند و به گونهای اصلاحات را بیثمر نشان دهند زیرا آلترناتیو اصلاحات براندازی است و میخواستند که براندازی را ترویج کنند.»
در متن این گفتگو خبرنگار تلاش زیادی کرده تا با پرسشهای مشخص نظر این فعال اصلاحطلب را در مورد ریزش جریان اصلاحطلبی و ثمربخش نبودن سیاستهای آنها در اصلاح ساختار سیاسی و افزایش نارضایتی مردم بداند.
با جود اینکه خانیکی هیچ کدام از آنها را رد نکرده اما بر ادامهی ماندن اصلاحطلبان در مدار حاکمیت (حتی با وجود ریزش بخشی از بدنه اصلاحطلبان) و همزمان شنیدن صدای مردم و تلاش برای ایجاد اصلاح «در چارچوب نظام» تاکید کرده و این توضیح مکرر را داده که اصلاحطلبی خود را آلترناتیو نظام جمهوری اسلامی نمیداند که در جهت براندازی حرکت کند اما در جهت بالا بردن ظرفیتهای جمهوری اسلامی حرکت میکند «تا ضمن حرکت متناسب با انقلاب، قانون اساسی و اندیشه امام، هویت خود را ادامه دهد.»
شاید اصلیترین دلیل نگرانی این جریان سیاسی از احمدینژاد احتمال طرح تغییر «قانون اساسی» باشد. طبق آنچه مطهری گفت عموم درخواستهای احمدینژاد «درست است» و نیاز به تغییر قانون اساسی دارد در حالی که اصلاحطلبان همچنان روی ظرفیتهای قانون اساسی فعلی تکیه کرده و با وجود اینکه تایید میکنند اصلاحطلبی نتوانسته پاسخگو باشد همچنان حاضر نیستند با وجود ریزش در بدنهی خود، عافیتطلبی در کنار قدرت ماندن را که در حال حاضر حتی یک نقش حاشیهای هم برای آنها در نظر نگرفته فدای عبور از قانون اساسی کنند.
ترس از بازیافت احمدینژاد
امروز منفعت احمدینژاد در تضاد با منفعت اصلاحطلبان است. او، با هر هدفی که باشد، از اصلاحطلبی و اصولگرایی عبور کرده و روی خط قرمزهای نظام رژه میرود و «قوه قضاییه»، «علی خامنهای» و «قانون اساسی» را هدف قرار داده است. اما با وجود اینکه بخش زیادی از آنچه میگوید «نظر محفلی» اصلاحطلبان نیز هست ولی این جریان توان و ظرفیت رسمی گفتن این نظرات را ندارد؛ نتیجه این شد که میدان عمل را به احمدینژاد واگذار کردهاند و در عین حال نگرانند که مبادا «شوخی شوخی، جدی شود» و او با شیوهای که در پیش گرفته با توجه به بحرانهای موجود و ناتوانی دولت و نارضایتیهای عمومی، در فضای سیاسی جمهوری اسلامی بازیافت شود. به ویژه آنکه از میان خودیها هیچ کس به اندازه او تا کنون نظام را به چالش نکشیده و اصلاحطلبان ناتوان از پاسخ به این پرسش مهم هستند که: «چرا آنچه شما میباید بگویید از زبان احمدینژاد شنیده میشود؟!»
به نظر میرسد از آنجا که ظرفیت جناح اصلاحطلبان در حدی نیست که بتوانند پا به پای احمدینژاد، سیستم را زیر سوال ببرند و در عین حال نفعی هم در آن ندارند، پس تلاش میکنند برای جبران این کمبود، به دستگاه قضایی و رهبری جهت حذف احمدینژاد فشار بیاورند. اصلاحطلبان با این کار، یک بار دیگر ادعای خود را درباره چندصدایی و حقوق شهروندی و دمکراسی و… حتی در همان اندازهی محدودی که از این مفاهیم درک میکنند، به محک آزمایش میگذارند و نتیجهای که حاصل میشود چیزی فراتر از موافقت با حذف و سرکوب رقیب نیست!
یکی از تولههای احمد خمینی را میخواهند بیارند جلو.
البته از اصولگراها هم هیچ وقت از مقامات سوال نکردند که چرا نوریزاد را خفه نمیکنند، چون تلهی خوبی بود و هست برای جوانان مردم.
مرتب اصلاحطلبان سوال میکنند چرا احمدى را دستگیر نمیکنند یک بار سوال نکردند چرا نوریزاد را دستگیر نمیکنند؟ چون نوریزاده هم طرف استمرارطلبان را دارد هم طرف اصولگرایان هم با سیاست مردم را سر کار میگذارد البته سگ زرد برادر شغال راه نجات ایران گذر از ج ا است.
مرده اصلاحطلبان دیگر با این چوبها زنده نخواهد شد. چرا اصرار دارید که مجددا انها را با تنفس مصنوعی و شوک احیا کنید؟
مگر یادتان رفته که مردم در ماه قبل از انها عبور کردهاند؟ زیرا هم این گروه و هم اصولگراها هر دو سر و ته یک کرباسند و دو لبه قیچی!
مجددا حرف اکثریت مردم ایران را متذکر میشوم تا به عنوان جریمه فراموشی از روی ان یک صفحه نوشته تا دیگر با این نوع مطالب و مقالات را تکرار نکنید!!
اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمامه ماجرا! نویسنده محترم نوشتن جریمه یادت نرود!