«کنفرانسِ تهران» و یک رومانس جاسوسی

یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ برابر با ۰۴ مارس ۲۰۱۸


رضا پرچی‌زاده (+ویدئو) در کشاکشِ سال‌های پایانیِ جنگِ جهانیِ دوم، سرانِ متفقین، وینستون چرچیل و فرانکلین روزولت و جوزف استالین، بینِ ۲۸ نوامبر تا ۳ دسامبر سال ۱۹۴۳ در محلِ سفارتِ شورویِ سابق در تهرانِ تحتِ اشغال گردِ هم آمدند تا برای سرنوشتِ جنگ تصمیم بگیرند. در آنجا بود که متفقین قرارِ حمله به نازی‌ها را گذاشتند؛ و انگلیس و آمریکا قول دادند برای اینکه فشار از روی شوروی برداشته شود در سواحلِ نورماندیِ فرانسه نیرو پیاده کنند. بدین ترتیب، چنانکه ایران به «پلِ پیروزیِ» متفقین تبدیل شده بود، «کنفرانسِ تهران» نیز به نقطه‌ی عطفِ جنگِ جهانیِ دوم تبدیل شد.

چرچیل و روزولت و استالین

این واقعه طبیعتا از دیدِ دستگاهِ امنیتیِ آلمان هیتلری پنهان نماند. نازی‌ها برای اینکه بفهمند در تهران چه خبر است شبکه‌ی جاسوسیِ گسترده‌ی خود را فعال کردند. در مقابل، متفقین نیز برای گمراه کردنِ آلمانی‌ها جاسوس‌های خود را به فعالیت درآوردند. اینطور بود که حینِ کنفرانس، تهران تبدیل شد به شلوغ‌ترین مرکزِ جاسوسیِ جهان. سفارتخانه‌ها و مراکزِ دیپلماتیکِ متفقین به شدت تحتِ نظر و تدابیرِ امنیتی بودند و حتی گمان می‌رفت نازی‌ها برای ترورِ سرانِ متفقین نقشه کشیده‌اند. با این وجود، کنفرانس بدونِ حادثه‌ی خاصی برگزار شد و مدتی بعد متفقین توانستند برنامه‌های خود را اجرا کرده و آلمانِ نازی را در دو جبهه‌ی شرق و غرب شکست داده و در نهایت جنگ را خاتمه دهند.

این رویدادها حدودِ چهار دهه بعد دست‌مایه‌ی فیلمی منحصر به ‌فرد با عنوانِ «تهران ۴۳» (Teheran 43) قرار گرفت.

این فیلم روایتی است جاسوسی- تخیلی از توطئه‌ی قتلِ چرچیل و استالین و روزولت به دستِ آلمانی‌ها حینِ «کنفرانسِ تهران». فیلم در سالِ ۱۹۸۰ در پاریس آغاز می‌شود؛ جایی که آندری بورودین، جاسوسِ روس، برای خریدِ تعدادیِ مدارکِ سرّیِ قدیمی به حراجی آمده است. در حین حراج، آندری به گذشته فکر می‌کند و خاطراتش ما را به ۱۹۴۳ برمی‌گرداند، یعنی به زمانی که آلمانی‌ها نقشه کشیده‌اند سه رهبرِ متفقین را در تهران ترور کنند اما نقشه به دلیلی اجرا نمی‌شود و مجریانِ نقشه هر کدام به ترتیبی ناپدید می‌شوند. سه دهه بعد، شرنر، مامورِ آلمانی، برای پیدا کردنِ مجریانِ گم‌شده‌ی نقشه‌ی ترور راهیِ پاریس می‌شود؛ جایی که ماکس ریچارد، یک مامورِ آلمانیِ دیگر، با دوست‌دخترِ فرانسوی‌اش روزگار می‌گذراند. ظاهرا شرنر قصد دارد ماکس را بکشد. ماکس به فرانسوا اعتماد دارد غافل از اینکه او برای شرنر کار می‌کند…

«تهران ۴۳» (۱۹۸۱) در حقیقت رومانسی در ژانرِ جاسوسی است. این فیلم به کارگردانیِ الکساندر آلوف و ولادیمیر نائوموف محصولِ مشترکِ شوروی و فرانسه و سوئیس است. این فیلم جزو محصولاتِ دورانِ «جهانی شدنِ» سینمای شورویِ سابق به شمار می‌رود. تلاش برای ساختنِ فیلم از اواخرِ دهه هفتادِ میلادی آغاز شد، یعنی زمانی که سینمای شوروی پس از مرگِ برژنف تازه داشت نفسی می‌کشید و سینماگرانِ روس قصد داشتند با تولیدِ محصولاتِ بین‌المللی اقبالِ جهانی کسب کنند. اینطور شد که سازندگان فیلم بودجه‌ی کلانی برای ساختن آن اختصاص دادند. آنها از آلن دلون که در آن زمان یکی از محبوب‌ترین هنرپیشه‌های فرانسه و جهان بود دعوت کردند در فیلم بازی کند. دلون که پس از خواندنِ فیلمنامه آن را پسندیده بود، نه تنها پذیرفت در فیلم بازی کند، بلکه دوستِ خوبش کرت یورگنزِ آلمانی را هم که در ده‌ها فیلم سینمایی و تلویزیونی بازی کرده بود با خودش آورد و بخشی از تهیه‌کنندگیِ فیلم را نیز بر عهده گرفت. از قضا این فیلم آخرین حضورِ یورگنز بر پرده‌ی سینما بود چرا که وی به فاصله‌ی کمی پس از بازی در «تهران۴۳» در ۶۷ سالگی از دنیا رفت.

آلن دلون و کرت یورگنز

از آنجا که بخشِ مهمی از فیلم در تهران می‌گذشت، قرار شد صحنه‌های مربوط به تهران را در خودِ تهران فیلمبرداری کنند. مقدماتِ کار که فراهم شد، عواملِ تولید مدام بینِ تهران و روسیه و اروپا در رفت و آمد بودند تا برای فیلمبرداری مکان‌های مناسب پیدا کنند. از آنجا که تهران نسبت به چهل سال قبل– یعنی زمانِ جنگِ جهانیِ دوم– خیلی تغییر کرده بود، سازندگان تصمیم گرفتند برخی مکان‌ها را مانند آن دوران بازسازی کنند. آنها حتی چند خانه‌ی قدیمیِ اعیانی را هم برای تصویر کردنِ ساختمانِ سفارت شوروی در نظر گرفته بودند. ولی انقلابِ ۵۷ تمامِ برنامه‌های فیلمسازان را برهم زد. آنها در نهایت مجبور شدند صحنه‌های مربوط به تهران را در باکو– که شباهت‌هایی با تهرانِ چهل سال پیش از آن زمان داشت– فیلمبرداری کرده و برای سیاهی‌لشکر هم از فارسی‌زبانانِ آنجا استفاده کنند.

آلن دلون و ناتالیا بلوخنوستیکووا

«تهران ۴۳» در زمانِ خودش موفق شد با وجود کاستی‌هایش نظرِ منتقدانِ بین‌المللی را جلب کند. این فیلم در سالِ ۱۹۸۱ برنده‌ی «جایزه‌ی طلاییِ» دوازدهمین فستیوالِ فیلمِ بین‌المللیِ مسکو نیز شد. با این وجود فیلم پس از اکرانِ اول یواش یواش به وادیِ فراموشی سپرده شد. سقوطِ شورویِ سابق، پایانِ جنگِ سرد، فروکش کردنِ تبِ عملیات‌های جاسوسی، و وقوعِ تغییراتِ کلی در دغدغه‌های سیاسی و ذائقه‌ی فرهنگی باعث شد روس‌ها چندانِ در پیِ احیای آثارِ سینماییِ ساخته‌شده در دورانِ رژیمِ کمونیستیِ سابق نباشند. از همین رو امروزه مطالبِ چندانی در بابِ این اثرِ منحصر به ‌فرد، پرهزینه، طولانی (۱۹۲ دقیقه) و مهم برای ایران– که این روزها در تب و تابِ مشابهی بسر می‌برد– وجود ندارد.

شاید جالب باشد در جایی که خودِ فیلم به‌طورِ عمده فراموش شده، ولی به خاطر یکی از جنبه‌های تولیدش– که البته بسیاری نمی‌دانند مربوط به این فیلم است- به خاطر آورده می‌شود؛ و آن ترانه‌ی «عشق ابدی» (Une vie d’amour) است که شارل آزناوور، خواننده‌ی بزرگِ ارمنی- فرانسوی، به همراهِ میرِی ماتیو برای «تهران ۴۳» اجرا کرد، و تا به امروز یکی از محبوب‌ترین ترانه‌های عاشقانه‌ی  جهان به زبانِ فرانسوی مانده است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=107563

5 دیدگاه‌

  1. any analysis that undermines or eliminates the strong role of Russia and Pro-Russian Marxists in Iranian history is BS

    فردی که خودش بخشی از رژیم روسی فقاهت بوده و مدرک اعتباری ریاستش را در میان خون مردم همین پوتین امضا کرد میگوید :
    «حلقه بسته مدیریتی کشور، گرچه به ظاهر از دو جناح رقیب و مخالف تشکیل شده است لیکن در عمل هر دوی آن‌ها در حفظ وضع موجود و صیانت از نظمی که فرصت نامحدود و استثنایی برای بهره‌گیری از قدرت و ثروت در اختیار آنان قرار داده است، کاملاً متحدند.»

  2. any analysis that undermines or eliminates the strong role of Russia and Pro-Russian Marxists in Iranian history is BS

    همه با همند در این خیانت بزرگ تاریخی به نام
    ۱) امریکا و اسرائیل و اوکراین و ترکیه ستیزی
    ۲) روس محوری و مشارکت در جنایات بعثی عربی تروریستی روسی و ولخرجی برای فاشیست های ورشکسته آمریکای جنوبی و آسیای مرکزی و شرق دور
    خامنه ای و پوتین به دقت همدیگر را برگزیده اند . پوتین میداند هیچ کس جز خامنه ای نمیتواند منطقه را برای روسیه و بر ضد جهان آزاد بی ثبات کند .

  3. any analysis that undermines or eliminates the strong role of Russia and Pro-Russian Marxists in Iranian history is BS

    خامنه ای با هوش مندی دریافته است که امریکا و غرب نمی توانند تا ابد کنار دیکتاتور آدم کش و فاسد متحد شان بمانند و نیمه راه او را رها میکنند اگر مردم بیایند بیرون !
    اما روسیه کشور و جهان را به آتش میکشد ، تل خاکستر میکند، زن و بچه را به خون میکشد ، شیمیایی میکند ، بمباران میکند ، میفرستد در کشورهای غربی هم مخالف خودش و فرا ماسنری مارکسیستی روسی خودش را با سم از پا در می آورد . (مثل استالین که تروتسکی را با چکش در آمریکای جنوبی کشت و کاسترو که رفیق خودش را در بولیوی به آمریکایی ها لو داد تا بکشند . )

  4. any analysis that undermines or eliminates the strong role of Russia and Pro-Russian Marxists in Iranian history is BS

    خامنه ای انتخاب خودش را کرده .
    اپوزیسیون روسی هم انتخاب خودش را کرده .
    شما مردم ایران هم انتخاب خود کرده اید : مرگ بر روسیه ، سوریه را رها کن ، رضا شاه روحت شاد .
    برای پایان دادن به این نبرد نابرابر فقط یک گام باقی مانده
    باید از فرق سر تا نوک پا آمریکایی و اسرائیلی شوید

  5. any analysis that undermines or eliminates the strong role of Russia and Pro-Russian Marxists in Iranian history is BS

    بدون حمایت کامل امریکا و بدون نبرد با روسیه و اذناب خونخوار و جاسوسان و مزدوران و عمله اکره روس هیچ راهی به پیروزی نیست
    شاهزاده ، نیروهای تحول خواه ، شما مردم باید بدانید که نباید از اتهام آمریکایی بودن و اسرائیلی بودن بهراسید
    جای هیچ تردید ، کوتاه آمدن ، وسوسه شدن نیست
    مرگ بر روسیه و جاسوسان و دست نشاندگان او تنها شعاری است که شما را به پیروزی میرساند و خواب از چشمان خوئی و تابان و فرخ و کریمی و پورمندی و نیکفر و شجاعی و صبا و جوادی و شالگونی و محمدی و سهیمی و گنجی و کریمی و دیگر نوکران روس میرباید

Comments are closed.