دشتی پر از ستاره؛ اثر منتشر نشده‌ای از ثمین باغچه‌بان

پنج شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶ برابر با ۱۵ مارس ۲۰۱۸


آوازه (+ویدئو) ثمین، عاشق چهارشنبه‌سوری بود و ترانه- سرودهای بسیاری برای این روز و روزهای دیگر نوروزی آفریده بود. خودش گفته بود که می‌خواست در چهارشنبه‌سوری از دنیا برود و چنین نیز شد. در چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۶ از دنیا رفت.

ثمین باغچه‌بان

ثمین باغچه‌بان آهنگساز معروف ایرانی که اینک در سالگرد درگذشت او ایستاده‌ایم یکی از پیشروان موسیقی ایران بود. در تبریز متولد شده و در شیراز و تهران بزرگ شده بود. پدرش جبار باغچه‌بان نخستین مدرسه کرو لال‌ها را بنیان نهاده بود و پسر برای کمک به پدر نقش بدل اطفال را بازی می‌کرد. اولین آشنایی ثمین با موسیقی شاید به همین شکل مقدماتی در مدرسه کر و لال‌ها شکل گرفت. پدر واژه‌ها را با گوش پسر آزمایش می‌کرد.

ثمین وقتی که بزرگتر شد با بهره‌گیری از آشنایی پدر با پرویز محمود، آهنگساز ایرانی در هنرستان عالی موسیقی نام نوشت. برایش یک ساز انتخاب کردند که به قواره‌اش نمی‌خورد. «َاُبوآ» یکی از مشکل‌ترین سازهای بادی است و فراگیری‌اش به آسانی میسر نیست. او کار را با اُبوآ آغاز کرد ولی چون راضی نبود، کوشید به کلاس آهنگسازی محمود برود و تحصیل را آنجا ادامه دهد. در این حیص و بیص هنرستان چند بورس تحصیلی در ترکیه را بین هنرجویان تقسیم می‌کرد. ثمین برنده یکی از بورس‌ها شد: آهنگسازی در کنسرواتوار آنکارا در ترکیه.

در این دوره از زندگی با همسر آینده خود آشنا شد و پس از پایان تحصیل با همو به ایران بازگشت. خودش در رشته آهنگسازی و همسرش در رشته پیانو و آواز در هنرستان مشغول کار شدند.

ثمین علاوه بر آهنگسازی به تنظیم آهنگ‌های بومی سخت علاقمند بود و برای جمع‌آوری این آهنگ‌ها چند سفر به اقصا نقاط ایران داشت و مقادیر زیادی از آهنگ‌ها را گردآوری کرد و دستمایه خلاقیت خود قرار داد.

گشایش تالار رودکی بزرگترین تالار موجود در خاورمیانه برای ثمین و دیگران فرصت بسیار مغتنمی بود تا خلق موسیقی صحنه‌ای را نیز تجربه کنند. نخستین اثر صحنه‌ای او «زال و رودابه» در مراسم گشایش تالار به روی صحنه آمد. از آن پس نیز قطعات کوچک صحنه‌ای ساخت که معروف‌ترین آنها «درخت سرو» است. درخت سرو فضای جنگلی را توصیف می‌کند که درخت‌هایش را برای سوزاندن به شهر می‌برند. یک دو بیتی محلی جان‌مایه‌ی درخت سرو است:

درخت سرو بودم کنج بیشه
تراشیدند مرا با ضرب تیشه
تراشیدند مرا قلیون بسازند
که آتیش بر سرم باشه همیشه

گروه آواز جمعی اِولین باغچه‌بان اجرای خوبی از درخت سرو ثمین به دست داده است.

برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی که موسیقیدانان پیشرو ایران را به کار گرفته بود، موقعیت خوبی بود برای ثمین تا خلاقیت‌های خود را عرضه کند. در این جشنواره همه اقوام ایرانی با موسیقی خود نمایندگی داشتند. موسیقی یکی از این نمایندگی‌ها را ثمین باغچه‌بان فراهم آورد.

با بر پا شدن جمهوری اسلامی ثمین نیز از جمله آهنگسازانی بود که به کار  حکومت نمی‌آمد. مدتی ماند و طاقت نیاورد و رهسپار استانبول شد. ما در سفری به ترکیه از سوی بی بی سی با ثمین دیدار کردیم و به گفتگو نشستیم. هنوز همان نکته‌های بکر خلاقیت در او بود. در پایان دیدار ثمین متن برخی از آفریده‌های خود را در اختیار ما گذاشت تا آنها را در رسانه‌ها معرفی کنیم. در میان این آفریده‌ها سرود- ترانه‌ای بود به نام «ستاره دشت» که متاسفانه تا امروز فرصت انتشار آن پیدا نشده است. ما در اینجا می‌خواهیم جبران مافات بکنیم و تکه‌هایی از «ستاره دشت» را به نقل بیاوریم. «ستاره دشت» را ثمین در مورد فتح خرمشهر در جنگ ایران و عراق سروده بود و آهنگ آن را برای گروه‌های آواز جمعی، کودکان و بزرگسالان تنظیم کرده بود. همراه متن ترانه- سرود نامه مفصلی بود که توضیحات لازم درباره قطعه را بیان می‌کرد.

ثمین و همسرش اِولین باغچه‌بان

«در آن روزهایی که غرش توپ‌ها و هواپیماهای جنگی خواب را از مژگان‌ها، رنگ گل را از باغ‌ها و پرنده‌ها را از آشیان‌هاشان رمانده بود، خودم را با روشنایی و شادی آن سرود بیگانه دیدم، و بر آن شدم با تغییراتی در ساختمان ملودیکِ کُرِ بزرگسالان، چیزی از تاریکی آن روزها را بر آن بپاشم، و برای آن شعری نو ساختم به نام «ستاره دشت» تا یادی باشد از آن روزها و همه آن شهرها و روستاهای مرزی و همه آنهایی که بی‌دریغ از جان‌های گرامی خود گذشتند، اما نه جرعه و پَشنگی از آب، و نه پاره‌سنگ و پنجه‌ای از خاکِ سرزمین اهورایی را به اهریمن وانگذاشتند.»

با گرامی‌داشت یاد ثمین باغچه‌بان و همسرش اِولین که اجرای آثار او را برعهده داشت تکه‌ای از سرآغاز «ستاره دشت» را که به یاد خرمشهر سال ۱۳۶۲ ساخته به نقل می‌آوریم:

ستاره، ستاره دشت، دشت ستاره
رو خونه و دیوارش آتیش می‌باره
کم شد از باغش رنگ گل سرخ
تو آسمون پیدا نیست ابر و ستاره
خانه و دیوار را از نو می‌سازیم
درخت و گُلش را از نو می‌کاریم
می‌بافیم پرچم سه رنگش را از نو
رنگ گل را به باغش از نو میاریم.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=109025

یک دیدگاه

  1. شاهد

    کودکستان باغچه بان در شیراز را جبار باغچه بان تاسیس کرد در سالهائی که شاید اسم «کودکستان» بگوش کسی نخورده بود. من دوسال شاگرد آن کودکستان بودم و یاد صغراخانم نمازی (مدیر) وخانم وفائی (معلم) هنوز بامن است. واقعه فراموش نشدنی آن زمان، سفر رضاشاه با ولیعهدش به شیراز بود که مارا به جلو (باغ دلگشا) در قریه
    سعدی بردند وعکسهای آن مراسم بارها وبارها در نشریات و کتابها چاپ شده است. یادبادآن روزگاران ، یادباد.

Comments are closed.