کتایون حلاجان (+عکس) زهرا شفیع نقاش است. او در سال ١٣۶۵ در تهران به دنیا آمده؛ دیپلم گرافیک دارد و لیسانس نقاشی را از دانشگاه هنر «شاهد» دریافت کرده. فضای نقاشیهای وی تجسمی سورئال و فانتزی از محیط پیرامون نقاش به سبکی شاعرانه است. اشیایی که شاید ما هر روز میبینیم، در نگاه وی معنی و ظهور تازهای پیدا میکنند.
خودش در توضیح مجموعهای از تابلوهایش با نام «ملکه آشپزخانه» مینویسد: «پشت درب خانههاى ما، در اندرونى تو در تویى که دیگر جاى خود را به آشپزخانههاى اُپن بىدر و نشان دادهاند، زنانى هستند از جنس من، از جنس تو در خلوتى کسلکننده بىآنکه حتى صداى سوت زودپز یا جوشیدن آب کترى این آرامش سنگین را بشکند، زمزمه زنى به گوش خلق (حتى صاحبخانه که شاید سر کار است) نمىرسد. صدایى که تنها براى لیوانهاى بلورین بدون لک و دستمال کشیده، کارد و چنگالهاى مرتب شده، سبدها و تشتهاى چیده شده داخل کابینت، لباسهاى تلنبار شده درسبد و دستمال آویزان شده بالاى آبگیر سینک ظرفشویى آشناست. آوایى که هر روز در این مکان بىزمان عارى از غبار طنین افکنده تا شاید سکوت دیوارها را بشکند، و نشانى از زنده بودن تنها جنبده موجود باشد. (دینگ دینگ) زنگ در خورد. چاى دم کشید. صاحبخانه برگشت. این خود دلیلىست براى زندگى، اندرونى تو در تو و این همه اتفاق.»
زهرا شفیع با ورود به دانشگاه در سال ٨٣ شروع به یادگیرى هنر نقاشى کرد و از سال ٨۶ در نمایشگاههای گروهی شرکت داشت. تجربه نخستین نمایشگاه انفرادی وی در سال ١٣٩١ از «گالرى شیرین» آغاز شد. وی تا امروز حدود ۴ نمایشگاه انفرادی در ایران و بلژیک و بیش از ٢٠ نمایشگاه گروهى نقاشى و طراحى و مدیا در ایران و فرانسه و آلمان و بلژیک و آمریکا داشته است.
زهرا شفیع در گفتگو با کیهان لندن به بیان دیدگاهش درباره نقاشی و کارهای خود میپردازد.
-نقاشیهای شما سعی در بیان و برجسته نشان دادن کدام زاویه زندگی و یا تفکر شخصی خودتان را دارد؟
– نقاشى بیانى است که میتوانم با آن از انسانها و زندگى پیرامون آنها و خودم بگویم. به دلیل علاقهام به هنر فیگوراتیو و کنکاشى که همیشه در پیرامونم دارم، نقاشى وسیلهاى میشود که با آن میتوانم تعریفى بر اتفاقهاى سادهى زندگى عادى داشته باشم یا نقدى به شرایطى که توان تغییرش را ندارم و با ﮔﺬﺍﺷته شدن دغدغههایم در قاب نقاشى دنبال ثبتى از مفهوم بودن در زمانهى خودم هستم.»
-زنان در نقاشیهای شما زیاد دیده میشوند، آیا قصد دارید بر زاویه نگاه خود به عنوان یک زن تأکید کنید یا این که جنسیت در کارهایتان مفهوم خاصی ندارد؟
– با توجه به تمام تفاوتهاى ساختارى فیزیکى و روانى که تعریف جنسیت را مطرح میکند، وقتى دنیا را از نگاه یک زن ببینى فضاى حاکم بر کارهایت خواه ناخواه فضایى زنانه خواهد داشت. تلاش من به عنوان یک نقاش نشان دادن ویژگىهاى دنیاى اطرافم است، و مسلما دغدغهى اصلى من نگاه به زندگى انسانهاست، نه تمایز جنسیت آنها؛ اما نه گریزى از جنسیت (هنرمند) است و نه تاکیدى.
– شما در ایران زندگی می کنید؛ آیا فضای ایران با توجه به محدودیتهای تعریف شده و فضای سانسور حاکم بر آن در بیان آنچه در ذهن دارید و میخواهید تصویر کنید تاثیر داشته؟
– محیط یک عامل مهم در شکلگیرى ذهنیت و موجودیت آدمىست. اگر در کشورى دیگر زندگى کنم قاعدتا تجربهام از زندگى متفاوت خواهد بود، در نتیجه با ورود اطلاعات جدید خروجى (اثر هنرى) نیز متفاوت خواهد بود. اما با توجه به کشورى که در آن زندگى و کار میکنم، مسئله سانسور براى نمایش آثارم جزیی جدا نشدنى است، اما همواره سعى میکنم در بارهى بخشى که مربوط به تولید اثر هنرى است بىپروا کار کنم و سعى بر عدم خودسانسورى دارم.
– اما وجود این، محدودیتها کار را بر هنرمندان و ارائه آثارشان سخت میکند…
– آدمى با تمام تلاشهاى بى شمارى که براى کسب آزادى در تمام وجوه زندگى دارد گاه در محدودیتهایش خلاصه میشود، و من بیشترین تلاشم این است که با توجه به این محدودیتها، زمانى که پشت بوم نقاشى نشستهام فارغ از محدودشدنها باشم.
– چه سبکی در نقاشی کلاسیک و یا مدرن بیشتر مورد پسند شماست؟ آیا از سبک خاصی تأثیر گرفتهاید؟
– تمام مکاتب هنرى نتیجه جستجوى هنرمندان متعدد است و قابل ستایش و یادگیرى؛ مکاتب زیادى در ایجاد فضاى شخصىام تأثیرگذار هستند. بیشترین سهم را در این میان رئالیسم و سوررئالیسم و رئالسیم جادویى دارد. به خاطر آموزش آکادمیک که در دوران تحصیلم داشتم همیشه هنر رنسانس و شکوه و رشدى که به زندگى بشریت عرضه کرد، برایم از اهمیت ویژهاى برخوردار بود. ویژگىهاى ارزنده و شاخص کارهاى هنرمندان بسیارى را دنبال میکنم و دنیاى تصویرى بزرگى دارم که به چند شخص محدود نیست.
زهرا شفیع در پایان این گفتگو نقاشی را از زوایه دید خود چنین تفسیر میکند: نقاشى دوبُعدى که بیشتر از دو بُعد فضای تعریف دارد، نقاشى معشوقهاى سختگیر و حریص که براى جلب رضایتش باید بیشتر غرق آن شوى.»
کجاى زمان ایستادهام؟
روزها مىگذرند، زنجیرهوار، در پیوند اکنون و گذشته و من (زنى در آستانهى دههى سى زندگىاش) با وهمى به آینده مینگرم.
آن زمان که بىهیچ اختیارى، بىهیچ مطلقى در این دنیاى نسبیت به تماشاى ترسهایم، امیدهایم، آرزوهایم نشستهام، یا آن زمان که به ساختن و خراب شدن و دوباره ساختن دنیایم میپردازم، به دنبال معنایى براى بودن، در جایى از این زمان، هستنِ خود را نفس مىکشم.
به راستى کجاى زمان ایستادهام؟
همه چیز در حال تغییر است
درون و بیرونِ مرا دنیاى واژگونى احاطه کرده است. گاه حس میکنم در جایى که برایم آشناست گم شدهام.
با همهى میلم به رهایى، انبوهى از مرزها خلاصهام کرده است؛ و من، گرفتار در این درونِ پرآشوب، با همهى بزرگى که از خود میپندارم، چه ناچیز میشوم بر بلنداى صخرهاى در دوردست.
لمس یک تکه سنگ کوچک روى زمین مرا به وجد مىآورد، تا شنیدن خبر کشف کهکشانى جدید در اخبار علمى.
و گاه، تنها حیرتزده میمانم در میانهى دنیایم، دنیایى که خود بخش کوچکىست از خلقتى عظیمتر.
با این همه، انسانم و برآنم که آبى بىانتهاى آسمان و وسعت پیمودنىِ زمین را از آن خود کنم.
از مجموعهی ملکه آشپزخانه:
تعدادی از نقاشیهای مجموعه «به میهمانی زندگی خوش آمدید!» از این مجموعه ۵۰تایی ۱۵تای آن در نمایشگاهی در برلین نمایش داده شد (۲۰۱۴) و بقیه در تهران «گالری والی» در سال ۱۳۹۴٫ اندازهی آثار این مجموعه ۳۳ در ۴۲ سانتیمتر و اکریلیک روی کاغذ دستساز است.
از مجموعه «بستهبندیهای امروزی» نیز که شروع آن در سال ۱۳۹۴-۲۰۱۵ بود سه کار در نمایشگاهی با عنوان Hope Dreams Desire در برلین در گالری OPEN WALLS نمایش داده شد: