بازتاب وضعیت زنان ایران در رسانههای غربی همواره جایگاه ویژهای داشته است. مجلهی «اِما»* (EMMA)، به عنوان یکی از پرسابقهترین رسانههای آلمان ولی مسایل این گروه را همیشه از دیدگاه خاص فمینیستی خود مطرح کرده است.
آلیس شوارتسر، صاحب امتیاز و سردبیر این مجله، چهار ماه پس از انقلاب به تهران رفت تا با خمینی، رهبر انقلاب، طالقانی و مهدی بازرگان، نخستوزیر وقت، دربارهی حقوق زنان به گفتگو بنشیند. ولی از آنجا که میبایست «به این خاطر روسری به سر کند»، از انجام مصاحبهها صرف نظر کرد و بهجای آن چندین مقالهی انتقادی از برخورد اکثریت کنشگران زن آن روز با مسئلهی حجاب نوشت. در یکی از این نوشتهها که در چندین شماره در «اِما» منتشر شد، آمده است: «حجاب نماد یک تراژدی است: در حالی که این پدیده پیشتر نشانهی مبارزه علیه غربیشدن اجباری بوده، هم اکنون (پس از انقلاب) به نماد تسلیم و فشار تبدیل شده است.»
با این پیشزمینه تصادفی نیست که «اِما» در شمارهی ماه آوریل ۲۰۱۸، گزارش ویژهای با عنوان «ایرانـ مبارزهی ما علیه روسری» تهیه کرده باشد. این مجموعه، به مناسبت اعتراضهای پی در پی «دختران خیابان انقلاب» که از روز ۲۷ دسامبر ۲۰۱۷ شکل گرفته، تنظیم شده است. در مقدمهی این گزارش، از توجه و علاقهی اعضای تحریریه نسبت به حرکتهای اعتراضی «دختران انقلاب» سخن رفته است: «تحریریهی اما شدیدا، تاکید میکنیم، شدیدا تحت تاثیر جسارت زنان ایران قرار گرفته است.» و تصمیم دارد با «اطلاعرسانیهای پیوسته» در بارهی فعالیتهای آنان، «علاقهی خود را نسبت به تلاشهای دختران خیابان انقلاب» نشان دهد.
بازتاب همهسویه
به نوشتهی «اِما»، این مجموعهی همهجانبه با کمک زنان ایرانی در تبعید فراهم آمده است. مطالب این گزارش ویژه را علاوه بر گفتهها و نوشتههای نُه تن از «دختران خیابان انقلاب» که در تهران و کرج زندگی و فعالیت دارند، مصاحبهای با نسرین ستوده، وکیل و عضو کانون مدافعان حقوق بشر ایران تشکیل میدهد. ستوده با وجود ممنوعالکار بودن، دفاع از «دختران انقلاب» را که اغلب به اتهام «اشاعهی فساد» محاکمه میشوند، به عهده گرفته است. در این مجموعه همچنین گفتگویی مفصل با مسیح علینژاد، مبتکر کارزار «آزادیهای یواشکی»، منتشر شده که در آن روند شکلگیری حرکتهای اعتراضی «دختران خیابان انقلاب» را بررسی میکند. در این مجموعه تنها کنشگران نامآشنایی مانند ویدا موحد، مریم شریعتمداری و نرگس حسینی معرفی نشدهاند، بلکه خواستها و نیازهای زنانی که شرح فعالیتهایشان کمتر در رسانههای رسمی بازتاب یافته، نیز مطرح میشوند. برخی از آنان، حتی عکسهای خود را در اختیار «اِما» گذاشتهاند که منتشر شدهاند.
شمارهی بعد
دستاندرکاران «اِما» در مقدمهی این گزارش ویژه نوید میدهند که شمارهی بعدی مجله، به «داستانهای نسل پیشین زنان مبارز ایران در تبعید» اختصاص داده میشود؛ پروژهای قابل تحسین. نه تنها به این دلیل که حضور نسل گذشته و تلاشهای آن برای دستیابی به آزادی و استقلال، در تاریخنگاری معاصر ایران، چه در درون و چه در برونمرز، بسیار کمرنگ است، بلکه به این خاطر که یادآوری و نقل رویدادهای پس از انقلاب بر آگاهی تاریخی نسل «دختران انقلاب» نیز میافزاید و آن را صیقل میدهد.
پیشاهنگان کارزار «نه به حجاب اجباری»
نخستین تشکلها علیه حجاب اجباری، در بیست و هفتمین سال تاسیس حکومت جمهوری اسلامی با عنوان «شبکه همبستگی با مبارزات زنان ایران» در برونمرز شکل گرفت. این شبکه در بیانیهی خود که در ژوئن ۲۰۰۷ منتشر شد، فعالیت در جهت «مبارزه با اجبار حجاب که نماد انقیاد زنان است و ابزار تثبیت تبعیض جنسیتی» آغاز کرد. بر این اساس چند تن از امضاکنندگان بیانیه، یک کارگروه با عنوان «نه به حجاب اجباری» تشکیل دادند و تلاشهای فرهنگی خود را به دو زبان فارسی و آلمانی پی گرفتند. از فعالیتهای این گروه، ترجمه کتاب «اسلام نیاز به انقلاب جنسی دارد» از سیران آتش، پژوهشگر ترک ساکن آلمان، همچنین انتشار نوشتههای روشنگرانه در زمینه حجاب و برپایی کارزارهایی برای جلب همبستگی با زنان «بدحجاب» در ایران بوده است.
کیهان لندن در این زمینه با ناهید نصرت، یکی از کنشگران مدافع حقوق زنان که از سال ۲۰۰۷ با وبسایت «شبکه همبستگی با مبارزات زنان ایران» همکاری داشته، گفتگو کرده است.
– بخشی از شماره آوریل «اِما» به فعالیتهای دختران خیابان انقلاب اختصاص داده شده. از آنجا که جمهوری اسلامی همواره ادعا میکند که این کنشگران از غرب دستور میگیرند، به نظر شما این کار به سود یا به ضرر جریانهای اعتراضی در ایران است؟
– هیچ جنبشی نمیتواند حرکتهایش را بر اساس ادعای این یا آن جریان و یا دولت تنظیم کند. دختران خیابان انقلاب بر اساس نیاز و حق طبیعی خودشان حرکت میکنند. مجله «اما» هم بر اساس همبستگی فمینیستی خود همانگونه که مبارزات زنان از آلمان تا گوشه و کنار جهان را منعکس میکند، مبارزات زنان در ایران را هم انعکاس میدهد.
به نظر من انتشار مبارزات زنان ایران و جلب همبستگی توده زنان کشورهای دیگرهمیشه به نفع زنان در ایران است. ادعای جمهوری اسلامی خدشهای به این حرکت نمیتواند وارد کند. هر چقدر این حرکت پشتیبانی افکار عمومی جهانی را بیشتر جلب کند. دست جمهوری اسلامی در فشار به این زنان جوان بستهتر است. رژیم اسلامی در هر حال مخالفین را با اتهاماتی مورد سرکوب قرار میدهد. اگر بهانه برای اتهام «دستور از غرب» نباشد، با اتهام «خلاف اخلاق » مورد محاکمه قرار می گیرند.
یکی از تلاشهای جمهوری اسلامی در مسیر عادی کردن روابط بینالمللی، مسکوت گذاشتن اجبار حجاب در ایران و نشان دادن حجاب به عنوان سنت و فرهنگ ملی است. برخی از سیاستمداران زن که با حجاب به ایران سفر کردهاند، حجاب خود را احترام به سنت مردم ایران عنوان کردهاند. جامعه اروپایی نمیداند که «گشت ارشاد» در ایران که هزینه سنگینی را هم به مردم تحمیل کرده، سالیانه بیش از سه میلیون ونیم زن را مورد جریمه و خشونت دولتی قرار میدهد. هیچ جامعهای برای اجرای سنت خود نیاز به پلیس ویژه ندارد. انتشار مبارزات زنان در ایران تلاشی است در جهت روشنگری رفتار سیستمی که خشونت و تجاوز به حقوق شهروندان را با حجاب ریا میپوشاند.
تکنیک و دنیای اینترنت کنونی مرزهای ملی، طبقاتی و فاصله بین شهر و روستا… را شکسته و راه دستیابی به دانش و آگاهی را برای توده مردم گشوده است. هر حرکتی در گوشهای قادر است موج همبستگی و تفاهم را در دوردستها ایجاد کند. تکیه به اتوریتههای پوشالی و دستبرد به حقوق فردی در بستر این آگاهیها دوامی نخواهند داشت. نسل گذشته در توهم نسبت به اسلام سیاسی دست و پا میزد. نسل کنونی این ایدئولوژی و استبداد درونیاش را زندگی کرده و به آن باور ندارد. نه تنها زنان ایرانی در خارج ازکشور بلکه زنان ترکیه، افغانستان، ایتالیا، آلمان، هلند، آمریکا… برای حمایت از زنان ایران از رسم بر چوب چرخاندن روسری استقبال کردهاند. اینها دولتها نیستند، اینها مردمند.
حرکت «دختران خیابان انقلاب» نشان از سالها نیازسرکوب شده دارد، با وجود همه قیمومیتهای مردمحوری که حجاب را به رده دوم مسائل زنان میراند. این حرکت سدی را شکست، که به ویژه از سوی پارهای از نیروهای اصلاح طلب و یا چپ به شدت پاسداری میشد. به همت «زنان کوچه و خیابان » توانست به کرسی خواستهای زنان بنشیند…
ـ آیا برای شما قابل پیشبینی بود که در پی پخش ویدیوی مسیح علینژاد چنین موج اعتراضی شکل بگیرد؟ اصولا این شیوه مبارزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ تلاشهای مسیح علینژاد را سالهاست که با اشتیاق دنبال میکنم. شیوههای اعتراضی او که از دل بر میخیزد، بهخوبی بر دلهای زنان بسیاری مینشیند و قادر است که موجی به راه اندازد. او به خوبی از وسایل ارتباط جمعی کمک میگیرد. پرنسیبهایش ارزشمند و زنورانه است. فکر میکنم نسل او بیش از نسل من قربانی اسلام ایدئولوژیک شده و بهتر از نسل من راههای به زانو در اوردن آن را پیدا میکند.
ـ شما از سال ٢٠٠٧ با شبکه همبستگی با مبارزات زنان ایران که پس از تشکیل خود کارزار «مقابله با حجاب» را شروع کرد، همکاری داشتید و هنوز هم دارید. دلیل اینکه فعالیتهای شما بازتاب کمتری در ایران داشته، چیست؟
ـ من از سال ٢٠٠٧ با این شبکه و وبسایت آن همکاری دارم. وبسایت شبکه همبستگی از همان زمان به بازتاباندن مبارزات زنان در ایران دست زده است. به دلیل کم بها دادن به مبارزه با حجاب اجباری در درون کنشگران در ایران، در این شبکه گروه کاری «مقابله با حجاب» از همان ابتدا شکل گرفت.
به نظر من علل گوناگونی وجود دارد که کارگروه «مقابله با حجاب » بازتاب کمتری در ایران داشته است. یکی از علتها سانسور حاکم در ایران است. رژیم ایدئولوژیک در ایران به هر ایدهای که این ایدئولوژی را زیر سئوال ببرد، اجازه انتشار و نفوذ به داخل نمیدهد. سالهاست که بیانیههای این کارگروه در وبسایت شبکه و حتی وبسایتی که خودشان تحت نام «نه به حجاب» برای پررنگتر کردن این خواست به راه انداختهاند، در داخل ایران قابل دیدن نیست. وبسایت شبکه دائما زیر حمله سایبری جمهوری اسلامی است. در حالی که جز مسائل زنان به هیچ مسئلهای نمیپردازد. علت دیگر میتواند نداشتن زبان مشترک با جوانان پرورشیافته در سیستم اسلامی باشد. دو نسل در یک سیستم هم به راحتی زبان مشترک پیدا نمیکنند، چه برسد به اینکه در دو سیستم و با تصوراتی غیرواقعی از هم قرار داشته باشند. علت دیگر هم نبود گسترده وسایل ارتباط جمعی در گذشته در مقایسه با امروز است. افزون بر اینکه نسل ما مانند نسل کنونی تا به این سان به تکنیک جدید و راههای نو مبارزه روی نمیآورد و آن را جدی نمیگرفت.
اما علت دیگری که شاید به ماهیت حرکت برگردد شعار «مقابله با حجاب» است، که یک مبارزه فرهنگیست و خواستی فراتر از برکناری حجاب اجباری دارد. این دوستان که کمپین مقابله با حجاب را به راه انداختند، به دنبال مقابله فرهنگی با فرهنگ اسلامی بودند، کار فرهنگی هم بازتابی آکسیونیستی نمیتواند داشته باشد. کاریست که در درازمدت نقش روشنگرانهاش را بازی میکند و طبیعتا هم افراد کمتری را میتواند با خود همراه کند. کارگروه « مقابله با حجاب» هدفی مانند «دختران خیابان انقلاب» را دنبال نمیکرد که بتواند بازتابی همانگونه داشته باشد.
ـ اصولا رابطهی فعالیتهای اعتراضی زنان نسلهای مختلف از آغاز انقلاب تا کنون راـ هم در خارج و هم در داخلـ چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا به نظر نمیرسد که هر یک از این نسلها، خود را «آغازگر» و متولی مقاومت در برابر رژیم میخواند؟
ـ بحث حجاب همیشه یکی از مباحث پراختلاف در جنبش زنان ایران بود. موافق و مخالف درخارج و داخل وجود داشت و از این نظر نمیتوان دیواری بین داخل و یا خارج کشید. شاید بشود دیدگاه مخالف را در دو ریشه فکری جدا کرد.
یک دیدگاه مخالف ریشه در ارزشهای نگرش چپ داشت، که تنها به حیاتیترین نیاز انسانی مانند نان، کار و مسکن بها میدهد و به راحتی میتواند آزادی را به پای آنان قربانی کند، کاری که در تاریخ هم پیش آمده و برای پارهای از آنان دموکراسی و لیبرالیسم به طنز مورد استفاده قرار میگیرد. میگفتند زنان ایرانی مسائل حیاتیتری دارند ولی در نظر نمیگرفتند که همه آن مسائل ناشی از اختیاری است که از زنان سلب شده و حجاب اجباری سمبل ماهوی تمامی آنهاست. زن، زیر حجاب از بین نمیرود، ولی شخصیت و اعتماد به نفساش در زیر این اجبار روزانه خدشهدار میشود. انسان فقط به غذا و سرپناه نیست که نیاز دارد، بلکه به اختیار خود هم نیازمند است.
دیدگاه مخالف دیگر، ریشه در تفکر اصلاحطلبانه مماشات با جمهوری اسلامی و نزدیک نشدن به خط قرمزهای رژیم داشت. این جریان تلاش کرد حجاب، این سمبل سرکوب زنان و مقاومت اسلامیستها در برابر حقوق طبیعی زنان را نادیده بگیرد.
چنین دیدگاههایی، چهل سال تمام سدهایی در برابر مبارزه زنان برای رهایی از حجاب، در داخل و در خارج از کشور ایجاد کردهاند. ولی با اینهمه بحث حجاب از جانب برخی از کنشگران زن چه در داخل و چه در خارج از کشور وجود داشت و هرگز به فراموشی سپرده نشد. چه در کتاب «روشنفکران و حجاب» از نوشین احمدی خراسانی، چه در میزگردهای حجاب در کنفرانسها و سمینارهای زنان ایرانی در اروپا، چه در وبسایتها و مجلات زنان. کشاکش این دو نظر در هر دو سوی مرز وجود داشت. هر زمان کفه مخالفین سنگین میشد، صدای موافقی آن را به تعادل میرساند، مثل مقاله «چرا جنبش زنان به مسئله حجاب نزدیک نمیشود» از شادی صدر که در سال ۲۰۰۸ تلنگری به تفکرغالب بود و بحثهای بسیاری را درپی داشت. در کنار همه کمپینهایی که به مناسبتهای گوناگون در داخل و خارج زده شد، کمپین مقابله با حجاب هم در هر دو سو شکل گرفت. شاید بتوان گفت در خارج از کشور، بیشتر از سوی زنان فعال ولی در داخل کشور بیشتر از سوی زنانی که مدعی مبارزه زنان هم نبودند، مانند «آزادیهای یواشکی» که در ابتدا جدی هم گرفته نشد. پا به پای زنان کنشگر مدافع حقوق زنان در خارج کشور و گاهی در داخل، تلاشهای زنان بی نام و نشانی را میتوان دید که تحقیر و سرکوب را تجربه کردند و بر نیاز و حق انسانی خود پای فشردند.
واقعیت این است که مسئله حجاب ریشه در سنتهای درونیشده دارد، که با وجود پس زدنهای فرهنگی، در ناخودآگاه حتی پارهای از زنان مدعی حقوق زنان هم شیارهای عمیق به جای گذاشته است. جمهوری اسلامی تبعیض جنسیتیِ گاه پنهانِ جامعه ایران را، با قوانین خود آشکارتر کرد و مسئله زنان را بیشتر در دستور کار قرار داد. ولی وجود چنین پسزمینههای فرهنگی بود که علتی شد تا حجاب، یعنی این آشکارترین جلوه تبعیض، تازه پس از چهار دهه به مسئلهی روز تبدیل شود. حرکت نمونه و تاریخی «دختران خیابان انقلاب»، آرزوی هزاران زن در داخل و خارج از کشور بود. آنچه به این حرکت توان بخشید، نیاز میلیونها زنی است که در پی بهرهمندی از حق زندگیاند.
با اینهمه مبارزات زنان در داخل و خارج از ایران، با وجود سانسور و سرکوب از هم تاثیر گرفتهاند. آنچه اهمیت دارد، رودی است که پُرتَوان به راه افتاده و دم به دم دامنهاش گسترش مییاید. این تنگنگریها و سوء تفاهمات همانند کفهایی هستند که در کناره رودهای خروشان شکل میگیرند. آنچه مهم است، رودی است که سرانجام به دریا میریزد و آزادی زنان را نوید میدهد. اینبار دیگر هیچ ایدئولوژی نخواهد توانست، حجابی را که زنان از سر بر میدارند، بر سرشان بگذارد.
* مجلهی فمینیستی اِما (Emma) در سال ۱۹۷۷ در آلمان تاسیس شد. این مجله که در حال حاضر هر دو ماه یکبار منتشر میشود، با انتشار مقالهها و گزارشهای مربوط به مسائل زنان در آلمان و دیگر کشورها میکوشد آگاهى همگانی نسبت به امور زنان و تبعیض در مورد آنان را بالا ببرد.
تبعیض ممنوع!
حجاب در ایران بایستی اختیاری شود . حمایت زنان در سطح جهانی از مبارزات زنان ایرانی قابل ستایش و مفید می باشد اما تصمیم گیرنده و به نتیجه رساندن آن فقط باید توسط زنان فرهیخته و آگاه و با فرهنگ ایرانی باشد. از منظر سوابق تاریخی، فرهنگی و دینی باز هم، بعد از جمهوری اسلامی حجاب اختیاری می ماند. آنچه مهم تر از موضوع حجاب است، یافتن راهکارهای رفع انواع تبعیض ها در جامعه نسبت به زنان است! مردان ایرانی از عاملان اصلی اینگونه تبعیض ها بوده و هستند!