کوروش گلنام – آنچه بارها از سوی ترامپ و شماری از رهبران و سیاستمداران کشورهای گوناگون، ابراز شده بود، سرانجام از گفتار به کردار در آمد و آمریکا از برجام بیرون رفت.
واکنشها در ایران
الف ـ برخلاف همه ادعاها و تهدیدهای رهبر مقدس و دنبالهروان او، پیش از کنار رفتن آمریکا از برجام، که ما چنین و چنان خواهیم کرد، پاره میکنیم، آتش میزنیم و دوباره در ۲۴ ساعت غنیسازی را آغاز میکنیم، با اعلام کنار رفتن آمریکا، خامنهای با چهرهای درهم شکسته نمایان شده و در سخنانی، خلاف گفتههای گذشته خود، خواستار پی گرفتن برجام با پنج کشور مانده در برجام شد با این پرانتز همیشگی برای آینده خود که «من به اینها هم اعتماد ندارم ولی مذاکره کنید»! این شیوه همیشگی رهبر خودخوانده است که در نتیجه درک کودکانه از رویدادها، پس از آنکه ضربه سخت را میخورد، بین دو صندلی جلوس بفرماید و چشم به راه باشد که باد از کدام سو میوزد که سپس بگوید: من این را گفته و پیشبینی کرده بودم!
ب ـ طرح موضوع، شیوه بیان و واژههایی که خامنهای در سخنانش به کار برد و در سراسر جهان نیز پخش شد، خود گویای درک بسیار پایین، دستپاچگی و ندانمکاری این رهبر پوشالی است که به زور میخواهند جامه «امامت» و «رهبری مسلمانان جهان» را بر او، این آخوند مغزگنجشکی، بپوشانند. شیوه بیان خامنهای همآن شیوه «اوباش ولایت» است که جز ناسزا، پرت و پلا گویی و بیادبی نمیشناسند.
پ ـ بنا بر این اگر شماری از این پیروان خودباخته «رهبر» در مجلس اسلامی و در خیابانها چون کودکان با آتش زدن پرچم آمریکا به شعار دادن و تکرار ترجیعبندِ نخنمای «مرگ بر آمریکا و اسراییل» و هیاهو پرداختند، نباید دچار شگفتی شد. از کوزه همان برون تراود که در اوست. پرچم آمریکا را میسوزانند، مرگ بر آمریکا میگویند ولی مردم با دلار آمریکایی اینک بیش از هشت هزار تومانی زندگی میکنند! اگر جای آخوند خامنهای، کسی با اندکی غرور و حس میهنپرستی بود، از این ننگ منفجر میشد ولی «رهبر مقدس» در این زمینه دهانش بسته است و هرگز سخنی از او در باره این وهن و سرشگستگی بزرگ برای او و حکومت اسلامی او، نمیشنویم. خوشبختانه با کوششهایی که از سوی همه مخالفان این حکومت چه در ایران و چه در برون مرز انجام گرفته است، دیگر تا اندازه زیادی بر همگان روشن شده است که سیاستها و رفتار این حکومت ربطی به بیشترین شمار مردم ایران که مخالف حکومت هستند، ندارد.
آن روی دیگر سکه
اگر آنچه در بالا آمد ترجیعبندِ نخنمای تکراری رهبر و پیروان اوست، در برون مرز هم شماری هستند که در هر مورد و در هر تحلیلی پای آمریکا، اسراییل و اینک عربستان سعودی را به میان میکشند و همه چیز را در راستای سیاستهای سودجویانه این کشورها برآورد میکنند. دشمنی دیرینه با آمریکا و اسراییل چشم بینای کسانی را بسته است که آسیبهای جدی و ویرانگری را که حکومت اسلامی در ایران و منطقه به وجود آورده است کمرنگ ببینند یا اصلا نبینند. نوشتههای لابیهای حکومت اسلامی در آمریکا، یک نمونه روشن چنین برخوردهایی است. حسین موسویان چهره بسیار مشکوکی که به هنگام ترور رستواران میکونوس، سفیر حکومت اسلامی ایران در آلمان بوده است و به دادگاه این ترور نیز فراخوانده شد و به شیوه همیشگی مأموران حکومت، هر گونه آگاهی و دست داشتن در ترورها را رد کرد، از این دست آدمها است. هر ایرانی که با سیستم جنایتکار حکومت اسلامی آشنا باشد، میداند که سفارتهای حکومت اسلامی در ترورهای برون مرز، نقش مهمی در گردآوری اطلاعهای مورد نیاز، تهیه مدارک گوناگون، تهیه اسلحه، مکان و دیگر امکانها برای جوخههای مرگ حکومت اسلامی، داشتهاند. میتوان ادعا نمود که ناممکن است کسانی در سفارتهای حکومت اسلامی هنگام انجام این ترور و جنایتها در آن کشورها، در جریان کار قرار نداشته باشند. امروز این آقای «مرگ بر آمریکا گو» که مدتی نیز در ایران به ظاهر در بازداشت بسر برد و امروز در پناه آمریکا زندگی میکند، بی هیچ َسد و بَندی، هر چه از زبان و قلماش میآید در سیاهنمایی از آمریکا و اسراییل به کار میبرد. یا بدنامانِ دیگری چون تریتا پارسی و گروهش، هوشنگ امیراحمدی و دیگرانی که گاه نوشتههایی منتشر میکنند که آغاز و پایانش با دوز و کلکهای ویژه، به پشتیبانی از حکومت اسلامی و دشمنی با آمریکا و اسراییل، پیوند مییابد.
شوربختانه شماری از کوشندگان در اپوزیسیون هم با این کنسرت بدنوا، همنوایی میکنند و به جای پرداختن به بانی اصلی همه این کشمکشها که با سیاستهای اقتدارطلبانهی آخوندها و به راه انداختن درگیری شیعه و سنی که به پدید آمدن داعش منجر شد و امروز منطقه خاورمیانه را در خون و به ویرانی کشانده است را کمرنگ نموده و وزنه سنگین این ویرانیها را بر دوش آمریکا واسراییل میاندازند. چه کشوری میپذیرد که کشور دیگری دههها یک بند به پرچم و غرور ملیاش توهین کنند، به جنگ و نابودی تهدیدش کنند، گروههای تروریستی در منطقه و جهان را علیه او تحریک و تغذیه کنند، به چاپ تقلبی پول آن کشور بپردازدن و… آن کشور ساکت و راکد مانده و دست به کاری نزند؟ چه عقل و منطقی این را میپذیرد؟
بر خورد سه کشور اروپایی نیز که از پیش روشن بود. اینها در اندیشه سود و بهره خود و قراردادهایی هستند که با بودن برجام امکان اجرای آن را داشتند که اکنون با کنار رفتن آمریکا، اجرای آنها با گیر و بندهای زیادی روبرو خواهد شد. از دید من، چین و روسیه با وجود مخالفت در گفتار با کنار رفتن آمریکا از برجام، از این امر بسیار خوشحال نیز هستند چرا که بازار بنجلهای آنها در ایران و وابستگی حکومت اسلامی به آنها افزایش خواهد یافت. برای همه این کشورها سرکوب هر روزه و زیر پا نهادن حق زندگی و آزادی مردم ایران در میان نیست.
سخن آخر
نگارنده از لابیها و دنبالهروان آخوندها که برای سود و بهره چند روزه زندگی، از وجدان و غرور ملی خود گذشته و درد و رنج امروز مردم ایران را نمیبینند و با پشتیبانی از حکومتِ آخوندها، باغ ریاکاریها و جنایتهای آنها را آبیاری میکنند، پرسش میکنم آیا خامنهای میپذیرد که یک آمریکایی، درست مانند حسین موسویان، برود در ایران زندگی کند، پُست استادی دانشگاه را در اختیارش بگذارند و با آزادی همه جانبه در رسانههای همگانی، هر چه میخواهد علیه خامنهای، دستگاه ولایت، آخوندها و سیاستهای ویرانگرشان بگوید و بنویسد و کسی کاری به کارش نداشته باشد؟
این هـمه گروگان گیر و چریک و ذوب شدگان در ولایت در خارج زندگى میکنن و کشورهـاى خارجى با انهـا روابط خوب و گرامى هـم دارند ؟!! جاى پرسش دارد