هفته گذشته «زنان مسلمان نواندیش» به دیدار حجتالاسلام محمد خاتمی رفتند. خاتمی هم این همه مشکلاتی را که به ویژه درباره حقوق زنان وجود دارد فراموش کرده و به یاد زنان دوران پهلوی افتاد که «محرومیت مضاعف» داشتند! اینکه در جمهوری اسلامی که زن و مرد از محرومیت «چندضاعف» رنج میبرند، کسی از «محرومیت مضاعف» زنان دوران پهلوی بگوید یا باید خیلی بیخبر باشد یا بیخیال و یا دروغگو!
خاتمی در سخنرانی غرّای خود برای «زنان مسلمان نواندیش» درباره دلیل مخالفت روحانیت مرتجع و خمینی با اصلاحات شاه که یکی از آنها حق رأی زنان بود برخلاف اسناد و مدارک موجود آشکارا دروغ گفت. خاتمی در همین سخنان نیز مجبور است بگوید: « حق رأی دادن و رأی گرفتن زنان بعد از انقلاب با وجود همه اختلاف نظرها به رسمیت شناخته شد»! زیرا خمینی با حق رأی زنان مخالف بود ولی نتوانست آن را مانند حق پوشش اختیاری زیر پا بگذارد. درواقع بسیاری ساز و کارهای مدنی به دلیل سابقهی پنجاه ساله به جمهوری اسلامی تحمیل شدند. وگرنه حکومت کنونی ایران ضدزن است؛ فرقی هم نمیکند که این زن مسلمان نواندیش یا کهنهاندیش و یا غیرمسلمان باشد!
در این دیدار، پس از چند ابراز فضل درباره دیکتاتوری معلوم میشود درد خاتمی از چیست: شبکههای اجتماعی که از خدمات «رضاخان» میگویند! وی با اعتراف به اینکه «رضاخان» خدماتی نیز انجام داده یادآوری میکند که «بزرگترین مصیبت این است که رضاخان دیکتاتور بود»! آیا کسی هرگز در جایی خوانده یا شنیده که پادشاهان پهلوی ادعای دمکراسی کرده باشند؟! با این همه خدماتشان به کشور به گفتهی دوست و دشمن چنان است که پس از چهل سال تغییر نظام و بیش از هفتاد سال که از مرگ رضاشاه میگذرد، جمهوری اسلامی که نه تنها مدعی دمکراسی و مردمسالاری است بلکه فکر میکند بهترین دمکراسی جهان است، مجبور میشود سخنرانیهای توجیهی علیه شبح پهلویها راه بیندازد!
خاتمی سپس با زدن به صحرای کربلای مبارزه مسلحانه و ملت و شهروند و چیزهای دیگر اینقدر صغرا و کبرا میچیند تا برسد به اصلاحات! «اصلاحات ضد براندازی است. ما میگوییم جمهوری اسلامی پیاده شود یعنی هم اسلام را طوری بفهمیم که سازگار با معیارهای جمهوریت باشد و هم جمهوریت را طوری بفهمیم که با ارزشهای اساسی اسلام سازگار باشد.» این «طوری بفهمیم» همان رشتهی مشترکی است که حلقههای زنگزده و پوسیدهی فداییان اسلام و اخوانالمسلمین و بوکوحرام و داعش و القاعده و وهابیون و جمهوری اسلامی را به هم پیوند میدهد و چون طوق لعنت به گردن جوامع مسلمان آویزان شده است.
حالا آیا یکی از آن «زنان مسلمان نواندیش» به این فکر کرده که چرا اصلا «جمهوری» در کشوری با این همه تنوع فرهنگی و عقیدتی، باید بر اساس «ارزشهای اساسی اسلام» باشد؟! حتی در کشوری که جمعیتاش صد درصد یک مذهب داشته باشند باز هم مردمانش دارای عقاید متعدد و متنوع هستند! به همین دلیل در «جمهوری» که متکی بر توده مردم و فارغ از تفاوتهای قومی و مذهبی و نژادی و عقیدتی آنهاست، دین از حکومت و دولت جداست! «جمهوری» و «اسلامی» ناقض یکدیگرند؛ حالا خاتمی هر طور که دلش میخواهد آنها را بفهمد! اگر این پرسش بنیادی برای «زنان مسلمان نواندیش» مطرح نیست، پس آنها در چه زمینهای «نواندیش» هستند؟!
«زنان مسلمان نو اندیش» براى صیغه شدن بچه دارى اشپزى و کلفتى
شما دیگه چرا؟… اسلام و نو اندیشی, طبق تعریف, با یکدیگر در تضادند… نکن همچین, کیهان جان…
در نهـاد پادشاهـى تفاوت قومى و نژاد و زبانى وجود ندارد مثل زمان شاه
محمدرضا به همان دلیلی «کنار زده» شد که شاهرضا. تمام این داستان انقلاب و اسلامبازی و … همه سیرک است
همینکه جناب سیدخندان برای این جماعت سخنرانی کند، خود گویای همه چیز است