سیاوش لشکری – بسیاری از هممیهنان ما سخت باور دارند انقلاب ایران به دست خارجیها به ویژه کارتر و آمریکا انجام شد. این اندیشهای نادرست و برای مبارزه با جمهوری اسلامی مخرب و زیانبخش است.
ایمیلی پخش شده است که مانند باور بسیاری از ایرانیان میگوید : خارجیها به ویژه آمریکاییها در ایران انقلاب راه انداختند و باعث نابودی کشور ما شدند! و در ایمیل دیگری فقط آخوندها را باعث انقلاب وعقبماندگی ایران میدانند. اگر میخواهید موضوع را با واقعیتها و نه با احساس بسنجید که ایران را چه کسانی نابود کردند این چند سطر را فقط درمورد همین دو ادعای پر زور (خارجیها و یا آخوندها درایران انقلاب کردند) بخوانید، اگرچه نسل قبلی آن را نپذیرد و بخواهد همچنان به بیبیسی و کارتر نفرین کند و ناسزا بگوید آزاد است و میتواند در رویاهای نادرست خود باقی بماند. رویای من نسل خردمند فردا و فرداهای ایران است. کسی که این نکتهها را برایتان مینویسد خودش از دو سال پیش از انقلاب و در دوران انقلاب و پس از انقلاب در کشور انقلابیون یک ضدانقلاب فعال بود! و تا مدّت شش ماه که توانست ایران را ترک کند، با چشمی نگران در متن انقلاب همه چیز را از نزدیک دنبال میکرد و یادداشت برمیداشت و به محض بیرون آمدنش از ایران آنها را در تنها روزنامه ایرانی موجود آن زمان «ایران تریبیون» به سردبیری آقای پرویز قاضیسعید که در تلویزیونها برنامه دارد منتشر کرد.
من نویسنده این نامه، سپس در مقالات گوناگون و کتابی تحت عنوان «تیمسارشما چرا؟» واقعیتهای خوددیدهام را منتشر کردم . نوشته من از «این گفت» و «آن گفت» و «میگویند» و «میگفتند» پر نشده است. خودم با چشمانی باز آنها را دیدهام چون در روزهای انقلاب هم در میان مقامات بالای کشور بودم که در کتاب «تیمسار شما چرا» آمده و هم در میان مردم روز و شب را میگذراندم (متاسفانه در ساواک و مانند آن هم نبودم که در برخی ایجاد فکر کند!) به این وسیله نظرم را تقدیم آیندگان میهنم میکنم.
در اینجا چکیده برخی از آن نوشتهها و اسناد و دیدهها را در چند سطر میآورم که نه تنها برای نسل آینده که شاید به کار جوانان مبارز امروز ایران هم بخورد تا آنها بدانند نود و نه درصد بانیان انقلاب و بدبختی امروز ایران چه کس یا کسانی بودهاند. شوربختانه هممیهنان ما چهل سال است با تحلیلهای بیاساس که آن هم از روی چند گفته نادرست دهان به دهان گرفته شده و چند جلد کتاب خارجی و ایرانی که منتشر شده همه را گیج و گمراه کردهاند و به همین دلیل کلید حل معمّا را نیز پیدا نمیکنند. با آدرسی که غلط باشد هرگز به مقصد نخواهیم رسید، این است وضع امروز ما!
و اما چه کسانی در میهن ما انقلاب کردند؟ و ایران را چه کسی یا کسانی نابود کردند و به این روز انداختند؟
عزیزان هممیهن، ایران را نه آخوندها نه آمریکاییها نه انگلیسیها و نه هیچ کشور دیگری در جهان نابود نکرد جز خود ملت شریف و گرامی و نازنین و نجیب ایران! و در ایران کسی انقلاب نکرد جز خود مردم مسلمان و کمونیستهای ایرانی، جز مردم ضد غرب ایران و جز مردم ضد شاه و ضد آمریکایی ایران و حتی آنها که در خانهها پنهان شدند و فرصتطلبی کردند و به مقابله با انقلابیون برنخاستند تا ببینند کدام دسته پیروز میشود که به آنها بپیوندد، در انقلاب سهیم هستند. یعنی همه ایرانیان خودشان در برپایی انقلاب شرکت داشتند و با گفتن جمله من که نبودم! گناه آن رخداد را از گردن هیچکس نمیتوان برداشت حتِی فردی مانند من که در دوران انقلاب یک ضد انقلاب فعّال بودم، باید یکتنه هم که شده با اسلحهای که فراوان در دسترس همه بود با دشمنان انقلابیام میجنگیدم اما به بهانه حفظ جانم و درس فرزندانم از کشور فرار کردم.
آری، من هم در انقلاب ایران مسئول هستم با هر ادعایی که دارم. تمام ایرانیان ساکن بیرون از کشور درباره این رخداد بزرگ میهنشان مسئول و موظف بودهاند اما خود را از مبارزه بیرون کشیدند.
آری، این ملت ایران بود که آرزوهای ۱۴۰۰ ساله آخوندها را بدون اینکه خود آخوندها برایش بجنگند و خون بدهند برآورده کرد.
این ملت ایران بود که چون دریای موّاج، در پای هواپیمای آن کس که هیچ احساسی برای ایران نداشت، جان بر کف گرد آمد و بر سر خود جایش داد، از استاد دانشگاه گرفته تا بازاری تا دانشجو تا ارتشی تا کارگر تا کارمند و زنانی که حاضر به هر کاری بودند که «امام» بیاید، و مردم ما بودند که تمام خیابانهای منتهی به مسیر آن آخوند را لبریز از جمعیت کردند.
این ملت ایران بود که خطر را به جان خرید و به استقبال او رفت (چون این ترس وجود داشت که ممکن است بخشی از ارتش به آنها حمله کند) این زنهای ایران بودند که هر چه طلا و جواهر داشتند گونی گونی به دست خمینی رساندند و حساب ۱۰۰ او را پُر کردند.
مردم ایران با فداکاری بیمانند، هم خودشان به آرزوهایشان رسیدند، هم دشمنانی را که شاه در جهان داشت مانند روسها و عربها را به آرزوهایشان رساندند؛ آرزوهایی که هیچ نیروی دیگری در جهان توانایی به دست آوردنش را نداشت جز خود ملت شریف ایران!
آنوقت میگویند بر پدر کارتر لعنت که این روزگار را برای ما آورد! آنها باید هر روز فیلمهای روزهای انقلاب را ببینند تا بدانند چه کسی انقلاب کرد و اگر آمریکا انقلاب کرد مردم فهیم ایران با ۲۵۰۰ سال سابقه سیاسی چرا در خیابانها فریاد «مرگ بر شاه» میکشیدند؟!
جالب است ایرانیها انقلاب را دستاورد کارتر و بیبیسی و آمریکا مینامند اما از روسها که نیمی از کشور ما را تودهای و کمونیست کرده بودند هیچ نمیگویند؛ روسهایی که در تمام دوران تاریخ با ما در جنگ بودند و استانهای زیادی از میهن ما را به زور از ما گرفتند و چه تلاشی کردند تا آذربایجان و گیلان را نیز از ایران جدا کنند که اتفاقا در این دو مورد موفق نشدند. روسیهای که عملا بخش بزرگی از ملت ایران را به حیل گوناگون و تبلیغات شبانهروزی در بین همه اقشار ملت شیفته لنین و استالین کرده بود و خود این گولخوردگان که در ارتش پر بودند، در میان معلمین فراوان بودند، در کارخانهها بسیار بودند از پایههای اصلی انقلاب شدند و ما میگوییم کارتر در ایران انقلاب کرد! امروز هم که روسیه ایران را اشغال کرده و هواپیماهایش بالای آسمان کشور ما به راحتی به عکسبرداری برای روزگار نیاز خود مشغولاند سخن فقط از خیانت غربیهاست! این بود شعار تو خالی «نه شرقی نه غربی»؟! لیست برخی از پیشقراولان انقلاب و نابودسازان ایران که نه فقط از سال ۵۷ و پیدا شدن خمینی که از خیلی گذشتههای دور هم وجود داشتند و فعال بودند را خیلی خلاصه ردیف میکنم تا ببینیم به راستی چه کسانی در ایران انقلاب راه انداختند و ایران را به این روز سیاه کشاندند؛ ایرانیها یا خارجیها؟
یکم – اکثریت بزرگی از مردم که علائقی به قاجارها داشتند از روز آغاز ورود پهلویها به صحنه سیاسی ایران با آنها مخالف بودند و مخالفت بسیاری از آنها هم در آن زمان طبیعی بود وهر کاری هم آن دو، پدر و پسر کردند که مخالفین خود را راضی کنند نشد که نشد، بعدها به رضاشاه بیشتر ایراد زمینخواری گرفتند که جای تفسیرش در اینجا نیست.
دوم – جدی بودن رضاشاه برای پیشبرد کارهای کشور، کار را بر مردمی که به چنان سختکاری عادت نداشتند و روند متفاوت و سریع زندگی برایشان شاق بود او را دیکتاتور خواندند و به دلایل گوناگون مخالف او شدند و پس از رفتن او از ایران چه شادیها که نکردند. البته مخالفین فرزند او با مخالفین پدر تفاوتهای دیگری داشتند که به کوتاهی ذکر میکنم.
سوّم – در کشور اشغالشدهی ما به دست روس و انگلیس که تحویل شاهی جوان شد کارها به سختی اما به خوبی پیش میرفت که یک اختلاف سیاسی بین شاه و نخستوزیرش سرنوشت ایران را عوض کرد و کشور را به دو نیمه «شاهی» و «مصدقی» تقسیم نمود و پایههای نخستین و جدی یک رخداد بزرگ یعنی انقلابی را برای ایران ریخت که آن انقلاب میرفت تا با هدایت دکتر مصدق رخ بدهد، و البته کسی نمیتواند قاطعانه بگوید روزگار ایران در آن صورت به چه شکل در میآمد، ولی به هر حال با یاری آمریکا و آن بخش مردمی که در بین مردم و ارتش، شاه را دوست داشتند و از آن سو ترس خود دکتر مصدق و تنی از یارانش از تودهایها، و حتی اشتباهات خودِ تودهایها در ابراز قدرتنمایی زودرس و اطمینان به پیروزی حتمی، همه و همه باعث شد که انقلاب سال ۳۲ صورت نگیرد و شاه بماند ولی بر تعداد دشمنانش که همیشه بودند اضافه گردد. او هم ناچار شد برای ادامه حکومت و جلو بردن برنامههایش رو به سختگیری بیاورد و برای حفظ جان خود که مرتب هدف سوء قصد قرار میگرفت و پاسداری از مرزهای سیاسی و امنیتی ایران دست به تاسیس سازمان امنیت بزند و همین امر موجب دیگری شد که به تعداد مخالفیناش افزوده گردد و به این ترتیب آجرهای دیوار انقلاب سال ۵۷ یکی یکی روی هم گذارده میشد و هیچکس هم آن را نمیدید جز خود شاه که سالها پیش از انقلاب خبر از اتفاقات بد در سال ۱۳۷۹ و اتحاد سرخ و سیاه میداد و در رخداد انقلاب نیروی بزرگ مخالفان داخلی بیشتر از آن بود که بتوان بدون سرکوب کشنده از آن عبوری راحت و بدون خونریزی داشت. در خود ارتش شاه، آن هم در مقامات بالا، مذهبیها فراوان شده بودند از طرفداران دکتر مصدق هم بودند و خطر آنها را هم شاه احساس میکرد و با تمهیداتی آنها را از وارد شدن به کارهای بسیار مهم باز میداشت، اما هرچه او ضعیفتر میشد دشمنانش از همه سو نیرومندتر میشدند تا جایی که افسرانی مانند فردوست، یار دبستانی شاه، هم مخفیانه در مقابلاش ایستاد. قره باغی… آذربرزین… و بسیاری دیگر.
چهارم – اتفاقات عمده مانند اصلاحات ارضی و اعطای آزادی به زنان را همه میدانند که با چه برخوردی از سوی آخوندها روبرو شد و تعداد مخالفان مذهبی شاه نیز تعداد کلّ مخالفان او را فزونی بخشید و با رفتن فرزندان همین مخالفین رنگارنگ به خارج برای تحصیل، مبارزه مخالفین شکل جدیتری گرفت و فدراسیونهای گوناگون در بیرون کشور کار مخالفت را پر سر و صداتر کردند و مردم جهان را نسبت به حکومت ایران بدبین نمودند و صدای مخالفین شاه از مرزهای ایران بیرون رفت و بیشتر شد و از سوی دیگر دوستداران شاه بیخیال اتفاقاتی بودند که پنهان و نهان در زیر پوست کشور در جریان بود و بخش بزرگی از آنها بجای دقّت در نارضایتیها به فکر درجه و مقام و آینده خود بودند و شاه باید به تنهایی برای همه مسائل میاندیشید و تصمیم میگرفت تا هرچه زودتر کشور برای پادشاهی فرزندش آماده باشد که ترسهای او نتیجه عکس داد.
پنجم – نفوذ روسها در کمونیست کردن جوانان و حتّی پیرترها کار شاه را سخت کرد و جنگیدن با آنها باز هم مخالفین شاه را در ایران بیشتر کرد. تودهایها هم که از قدیم بودند و مشاغل معلّمی و کارمندی و کارگری و حتی ارتشی و دانشگاهیها را در دست داشتند.
ششم – بازاریها هم که ذاتا و بطور سنّتی همراه آخوندها و همواره ضد دولت بودند و مالیات خود را بجای دادن به دولت، به آخوندها و در این سالهای آخر میلیون میلیون برای خمینی به عراق میفرستادند و او این پولها را برای ضدیّت با شاه توسط دکتر یزدیها و قطبزادهها و انجمنهای اسلامی و تربیت چریک هزینه میکرد.
با توجه به شرح کوچک و ناقصی که از وضع کشور گفته شد میتوان با اطمینان گفت: انقلاب را خود مردم ایران از سالها پیش به دنبالش بودند. متاسفانه شاه مخالفان زیادی در ایران پیدا کرد که در دو سال آخر حکومتش (آنطور که من خود شاهد بودم) به شدّت به مبارزه و مخالفت با شاه در اشکال متفاوت تا سر حدّ کشتن پلیس و خارجیان و آتش زدن سینماها (به نام حکومت) اضافه شده بود و پیش از اینکه بیبیسی به آنها کمک کند و یا کارتر در کنفرانس گوادالوپ شرکت کند با نوارهای فراوان خمینی که به دست مردم تکثیر میشد خبرهای انقلابی به سرعت در ایران پخش میشد و خبر تظاهرات و دستور کارها به مردم داده میشد و مردم تشنه انقلاب و ضد شاه نیاز حتمی به خبرگزاریهای خارجی نداشتند. مردم همیشه در صحنه، از نان و آب و زندگی خود میبریدند تا خبرهای «امام» خود را ظرف یک روز در سراسر ایران پخش کنند و میکردند.
من متوجه نمیشوم هممیهنانم که از من بهتر همه اینها را دیدهاند و میدانند چرا میگویند انقلاب به دست کارتر و بیبیسی انگلستان اتفاق افتاد؟ چرا مسئولیت خود را میخواهند به گردن غریبه بیندازند؟ و به همین دلیل است که اپوزیسیون نمیتواند راه خود را بیابد، چارهای بیندیشد و به پیروزی برسد و به همین دلیل است که مردم برای رفع مسئولیت از گردن خود میگویند آمریکا انقلاب کرده حالا خودش هم بیاید درستش کند…!
نه! هممیهنان گرامی، شما خود انقلاب کردید! و خودتان هم باید درستش کنید! ما همه در رخداد انقلاب شریک جرمی سنگین هستیم و جوانهای امروز این موضوع را فهمیدهاند و پدر و مادرها را به محاکمه خانوادگی کشیدهاند و یا در شعارهای جوانان خیزش مرداد هم شنیدیم که از نسل پنجاه و هفتیها میپرسیدند مرگتان چه بود که انقلاب کردید و ما را به آتش انداختید؟ و یا مالباختگان اصفهانی که شعار میدادند «ما انقلاب کردیم چه اشتباهی کردیم!»
آری، ما ملت ایران از لحظه ورود پای پهلویها به ایران به فکر سرنگون کردن آنها بودیم و هر روز که میگذشت بدون توجه به پیشرفتها و کارهایی که میشد در مخالفت خود با شاهان پهلوی کوتاه نیامدیم تا اینکه به آرزوی خود رسیدیم.
از آنجا که من سعی میکنم این نوشته بیطرفانه نوشته شود باید از اشتباه بزرگی که در زمان محمدرضا شاه پهلوی، پادشاهی که عاشق پیشرفت ایران بود صورت گرفت، یعنی زندانی کردن دکتر محمد مصدق نام ببرم که ای کاش او اجازه نمیداد دکتر مصدق را به آن صورت دادگاهی و زندانی کنند تا پایه بزرگی برای مشکلات خود بسازد؛ دکتر مصدق یکی از دوستداران نظام پادشاهی برای ایران بود و از همه نخست وزیران دوران اخیر، بیشتر به شاه احترام میگذاشت. او به خوبی قدر شاه را میدانست و همچنین میدانست ایران به پادشاهی ترقیخواه نیاز دارد اما شاه را اطرافیان مزوّر و نادان نسبت به دکتر مصدق ترسانده و منحرف کرده بودند.
چون تاریخ را با ای کاش و اگر نمیشود تغییر داد. امیدواریم امروز در میان همه مخالفان شاه فقید و زندهیاد دکتر محمّد مصدّق نخست وزیر زمان دو پادشاه پهلوی، خردمندی، میزان اتحاد گردد تا این حکوت خطرناک وحشی را از اریکه قدرت بیندازد. هیچ غیرایرانی نباید و نمیتواند این کار ملی را برای ایرانیان انجام دهد. شاهدوستان و پیروان دکتر مصدق بزرگترین جمعیت را در کشور دارا هستند که با آشتی و دوستی آنها ایران را به راحتی میتوان از دست آخوندها درآورد و ادامه این دشمنی ریختن آب به آسیاب دشمن است. سایر گروههایی که در اقلیت هستند هم با دیدن اتحاد بین این دو گروه نیرومند به آنها خواهند پیوست و در فردای آزادی ایران این بار همه در کنار یکدیگر به خوبی و دوستی زندگی خواهیم کرد . بیگانه همیشه بیگانه است و بدون چشمداشتی بزرگ، حتّی کار کوچکی را هم انجام نمیدهد… با پوزش از نارسایی سخن و احتمالا ناراحت شدن برخی از هممیهنان نازکدل. ولی آیا راه حل دیگری باقی مانده است؟
سن دیاگو- آمریکا
ایران قربانی جنگ سرد شد
انقلاب ایران، در نیمه اول ناسیونالیستی و سوشیالیستی بود
غرب از به قدرت رسیدن چپیها و کومونیست ها و گرایش ایران به سمت شوروی و بلوک شرق میترسید. این بود که در نیمه دوم انقلاب، در مقابل، غرب از مذهبی ها حمایت کرد تا انقلاب را مصادره کنند
موتور انقلاب ایران رادیوی بی بی سی فارسی بود
هیچ احتیاجی به انقلاب در ایران نبود؛ رژیم شاه اصلاح پذیر بود
ولی، ما یک حکومت به آخوندها بدهکار بودیم
درود بر شما. جانا هر آنچه گفتی حرف دل ماست. پیروزی کمونیستها و تشکیل نخستبن کشور کمونیستی در روسیه وتبلیغات دروغین کمونیستها که با از بین رفتن مالکیت خصوصی میشود بهشت را در جامعه انسانی ایجاد کرد منطق و خرد و اندیشه را از روشنفکران و چپزدگان ربود به طوری که هر چه از دنیای آزاد و غرب میدیدند سیاهی و تباهی بود و با تمام وجود باور داشتند که در کشورهای کمونیستی بهشت برین ایجاد شده است کمونیستهای ۵۳ نفر در زمان رضاشاه بزرگ که در سایه اصلاحات او به مدارج بالای تحصیلی رسیده بودند از جمله این آدمها بودند که میخواستند جهنم شوروی را در ایران پیاده کنند و همه شیفته استالین خونخوار قاتل ۲۵ میلیون انسان بیگناه شده بودند و چه شیطان سازیها از حکومت پهلوی کردند.
هممیهن گرامی مقاله خوبی بود اگر نقش سیاستهای خارجی در نابودی حکومت پهلوی در ایران را اصلا نایده نمیگرفتید. با شما موافقم که خمینی ظاهرا با موافقت مردم و حتا اقشار تحصیلکرده و دانشگاهی برمسند قدرت در ایران سوار شد، اما اینکه این زمینه تاریخی چگونه تحت تاثیرات سیاستهای خارجی از گذشته بوجود آمده بود هم موضوعی است که بی شک باید بدان پرداخت، در واقع حمایت سیاستهای غربی از اسلامگرایان در مجموع. بازهم سپاس از شما برای نگارش مقاله ی خوبتان برایتان آرزوی موفقیت دارم
این را هم بگوئید که مرحوم مصدق فریب یک جاسوس دوجانبه بنام حسین فاطمی معروف به دکتر فاطمی را خوردکه همزمان برای مسکو و لندن کار میکرد تا بتواند رژیم پادشاهی را در ایران براندازد و خود رئیس جمهور شود. کاش مصدق به هشدار های رجال سیاسی میهنپرست و با تجربه که او را نهی میکردند توجه میکرد.
تحلیل فوق العاده. در عین حال نمیشود تاثیرات کارتر و بی بی سی و گوادالوپ را ندیده گرفت. از سوی دیگر، در تایید نظر شما، هم اکنون میبینیم که روسها حتی در آلمان و فرانسه به طور همه جانبهای از جریانهای نئو نازی و فاشیستی حمایت میکنند. ولی در عین حال حزبهایی مثل AFD یا خانم له پن زیر بیست درصد میمانند.
شما چند نکته را فراموش کردهاید: بر هم زدن کامل روابط قبیلهای و ایلی در ایران توسط رضا شاه کبیر، نابودی روابط فئودالی توسط شاه فقید، حقوق مساوی برای زنان و برکناری آخوندها از امور اوقاف ریشه های عمیق نفرت از خاندان پهلوی را رقم زدند.
چون در این جا نمیشود به دوستان درس تاریخ بدهم ,صمیمانه پیشنهاد میکنم تاریخ بخوانید تا واقعیت را بهتر ببینید.
من نخست نوشته ی خود را بازتر نوشته بودم ولی این سایت اجازه نداد آنرا ارسال کنم .
مقاله خیلی دقیق بود. بعد از فاجعه ۵۷ به یاد می آوردم سخنان پادشاه را که از “ارتجاع سرخ و سیاه” می گفت و من آن زمان متوجه نمی شدم (خودم از رادیو می شنیدم و نه نقل قول از کسی!). دکتر محمد مصدق بسیار انسان والا و دوستدار کشور ایران بوده اما شرح اتفاقات به شکل نادرست بیان شده است.
آفرین واقعا که تحلیلی دقیق و منطقی بود کاش این نوع تحلیلها را هر چه بیشتر منتشر کنید تا مخاطبان بیشتری بخوانند و ذهن خفتهشان بیدار بشه. یادم میاد یه جمله از پسر پروفسور حسابی شنیدم که از قول ایشون میگفت: «من کشورهای زیادی را در دنیا سفر کردم و ملتهای مختلفی را از نزدیک دیدم اما تنها ملتی که دیدم خودش دشمن خودشه فقط ایرانی بود!»
دست مریزاد به نویسنده…گویا این روند همچنان در این سرزمین نهادینه شده و همچنان نیز قرار است مسوولیت بی خردی و ندانم کاری های خویش را بر گُرده ی نیروهای موهوم وانهیم، بی آنکه لختی خردمندانه به اعمال خویش اندیشیده و مسولیت و تبعات آنرا را بپذیریم.ترامپ از برجام خارج شد دلار مطابق خواست خردباختگان حکومت فزونی یافت و شرایط زندگی بیش از پیش سخت تر!. ولی هنوز نادانان همه چیز را ماحصل ترک برجام از سوی آمریکا میدانند.بی آنکه کسی از رژیم علت و فلسفه تحریم غرب و علت ماجراجویی هایش را مورد پرسش قرار دهد.