(+عکس، ویدئو) در پایتخت ایران نام کتاب همیشه با «خیابان شاهرضا» که پس از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به «انقلاب» تغییر یافت، گره خورده؛ خیابانی که قلب کتاب ایران در آن میتپید و همچنان میتپد.
وقتی اطراف دانشگاه تهران جلوی راستهی کتابفروشیها قدم میزنید به فراوانی دستفروشانی را میبینید که کتابهای ممنوعه یا نایاب میفروشند. کتابهایی که چند قدم آنسوتر برخی کتابفروشان رسمی حتا از شنیدن نام آنها هم برافروخته میشوند.
هرچند خیابان «انقلاب» تنها مکانی نیست که کتابهای «ممنوعه» در آن به فروش میرسد اما کتابهای منحصر به فردی که افراد خاص به دنبال آنها هستند تنها روبروی دانشگاه تهران، در «خیابان شاهرضا»، یافت میشود.
همین موضوع باعث شده تا مسئولان جمهوری اسلامی به این صرافت بیافتند که بساط این کتابفروشها را از این خیابان تاریخی و خاطرهانگیز تهران جمع کنند. تا جایی که یکبار حتا به این فکر افتادند تمامی این مغازهها را به نقطهی دیگری منتقل کنند.
اواسط اردیبهشت مسئولان قضایی از تشکیل «پلیس کتاب» یا «گشت کتاب» در خیابان «انقلاب» خبر دادند. هرچند ادعا شد هدف از این کار مبارزه با قاچاق کتاب است اما به گواه برخی از فعالان حوزه کتاب این نیروها کارشان جلوگیری از فروش کتابهایی است که گفته میشود «انقلاب ایران» را هدف قرار دادهاند.
شامگاه شنبه، پنجم خردادماه، پلیس تهران پس از وصول دستور مقام قضایی برای ضبط و جمعآوری کتابهای ممنوعه که به گفته آنها به صورت غیرقانونی منتشر شدهاند اقدام کردند. تعداد این کتابها حدود ۱۰ دستگاه وانت اعلام شد و اکثرشان هم متعلق به ناشران پیشکسوت ازجمله انتشارات امیرکبیر، خوارزمی، فرهنگ معاصر، ققنوس، نشر قطره، نیلوفر و… بودند. همچنین پلیس چند مغازه کتابفروشی در خیابان «انقلاب» (شاهرضا) را بسته و سه تن از کتابفروشها را هم بازداشت کرده است. یکی از دلایل این یورش به کتاب و کتابفروشها این است که مسئولان آنها را «مسئلهدار» و حاوی مطالبی میدانند که به عنوان «تطهیر پهلوی» از آن نام بردهاند.
اما این همه ماجرا نیست. اعتراضات سراسری دیماه ۹۶، یک نقطهی عطف در مبارزات مردم و تاریخ چهل سالهی جمهوری اسلامی ایران است. نقطهی عطفی که برای نخستین بار جامعه با صدای بلند کلیت نظام را به پرسش کشید و بدون دخیل بستن به چهرههای مزمن جمهوری اسلامی که به تکرار در سه قوه تعویض میشوند، اعلام کرد: اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!
این جنبش به عقیده بسیاری از کارشناسان به قشر فرودست جامعه ایران تعلق دارد که هیچ سهمی از «سفره انقلاب» به آنها نرسیده است. از خیزش دیماه به عنوان «جنبش تهیدستان» یاد میشود. شعارهای معترضان در این حرکت دو پیام ویژه داشت: یکی، با «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» گذار از انتخاب تحمیلی بین «بد» و «بدتر» را نوید میداد و دیگری، شعارهایی که در ستایش رضاشاه و پهلویها به مثابه سلسلهای که تجدد و رفاه و نهادهای مدرن و آزادیهای اجتماعی را برای ایران به ارمغان آورد: «رضا شاه روحت شاه»، «ای شاه ایران برگرد به ایران»، «شاه برگرد شاه برگرد شاه برگرد»، «شاهنشاه روحت شاد»، «رضا، رضا پهلوی»، «رضا شاه معذرت معذرت»، «ولیعهد کجایی به داد ما بیایی»، «ایران که شاه نداره حساب و کتاب نداره» و «ایران وطن ماست کوروش پدر ماست». این شعارها از جمله شعارهای شاخص مردم در اعتراضات دیماه گذشته بودند که همچنان در هر فرصت اعتراضی از جمله در استادیومها سر داده میشوند.
نکتهی مهم این است که بر خلاف اعتراضات سال ۸۸ شعارهای منتخب اصلاحطلبان که بسیاری از آنها ریشه در «باورهای مذهبی» دارند در این اعتراضات به گوش نرسد: «یا حجتبنالحسن، ریشه ظلم رو بشکن»، «یا حسین میرحسین» و…
اقبال مردم به حکومت پهلوی و شعارهای شاهدوستانه که بطور منطقی نه برای بازگشت به دوران قبل از انقلاب بلکه برای عبور از جمهوری اسلامی و یادآوری این نکته است که گذشتهی جامعه و در دوران پهلویها بسیار بهتر از حال و حکومت جمهوری اسلامی بوده است، این بیم را در میان مسئولان نظام پدید آورده که با هر روشی، از پارازیت انداختن بر تلویزیونهای ماهوارهای و فیلترینگ گسترده پیامرسانها تا جمعآوری کتابهایی که از زیر تیغ سانسور نگذشتهاند و ممکن است با آموزشها و تبلیغات و تحریفات رایج رژیم ضدیت داشته باشند، موانع سختتری در برابر آگاه شدن و ابراز تمایل مردم ایجاد کنند.
از سوی دیگر خیابان شاهرضا (انقلاب) دهها سال است که تقاطع برخورد تحصیلکردگان، روشنفکران و منتقدان و به قول معروف پاتوق باسوادها بوده است. داغترین بحثهای دوران انقلاب و دو سه سال پس از آن در این خیابان صورت میگرفت. حالا به اعتراف مسئولانی که کتابها را جمعآوری میکنند، در حالی که دو نسل از انقلاب گذشته است، مردم در پی خرید کتابهایی هستند که عصر پهلوی در آنها «تطهیر» شده است! البته جای شگفتی نیست چرا که این مسئولان «تطهیر»شدن پهلویها را در تظاهرات و در شعارهای مردم معترض دیده و شنیدهاند و چون قادر به درک دلایل آن نیستند، با وحشت به دنبال کتابهایی هستند که ممکن است در لابلای صفحات آنها، پهلویها «تطهیر» شده باشند!
پلیسی شدن حوزه کتاب ارتباط مستقیم با وضعیت سیاسی فعلی و استقبال شهروندان از دوران پهلوی و شوق آنها برای دانستن درباره آن دوره دارد.
احمد یکی از کتابفروشهای خیابان انقلاب و از عرضهکنندگان کتابهای زیرزمینی است. او میگوید: «بعد از اعتراضهای دیماه فروش کتابهایی نظیر زندگی رضاخان یا محمدرضا پهلوی و یا کتابهایی از قبیل وقایعنگاریهای حکومت پهلوی بالا رفت و مردم بیشتر از گذشته سراغ آنها را از ما میگیرند.»
این فروشندهی ۳۴ ساله که لیسانس بازرگانی دارد میگوید: «بیشتر خریداران این نوع کتابها جوانها و نسل جدید هستند که دلشان میخواهد تاریخ درست و دقیق قبل از انقلاب را بخوانند نه آن چیزهایی که به نام تاریخ در کتابهای درسی آنها آورده شده است.»
محمدعلی کتابفروش میانسالی است که در پیادهروهای خیابان «انقلاب» (شاهرضا) بساط دارد و کتاب «بیشعوری» (اثر خاویر کرمنت) را به جوانی حدود ۳۰ ساله معرفی میکند. او میگوید «خودم عاشق کتاب خواندن هستم و اکثر این کتابهایی را که بساط کردهام خواندهام و برای همین به مشتریهایی که نمیدانند چه میخواهند معرفی میکنم.»
محمدعلی نیز میگوید چند ماه است کتابهای مربوط به دوره پهلوی و قبل از انقلاب حسابی مشتری پیدا کرده و «بازارش آنقدر خوب است که سفارش میگیرم تا برای مشتریها بیاورم.» محمدعلی که قبلا کارگر کارخانه کفش ملّی بوده و به دلیل اخراج کارگران از کار بیکار شده است میگوید: «تا همین چند هفته قبل کسی کاری به کارمان نداشت تا اینکه اواسط اردیبهشتماه ریختند و کتابها را جمع کردند. بعد هم صحبت از به راه افتادن گشت کتاب بود که دو روز قبل هم دوباره خیابان انقلاب را قرق کردند و کتابهای ممنوعه را که بیشتر آنها مربوط به تاریخ پهلوی بود جمع کردند.»
جوانی که پای بساط محمدعلی ایستاده و کتابها را ورق میزند میگوید: «مردم از سانسور خستهاند، دیگه هیچی را باور نمیکنند، وقتی میگن رضاشاه روحت شاد یعنی از فساد خستهاند، به نظرم نباید صفر و صدی رضاشاه رو دید اما به نظرم شرایط ایران جوری شده که خیلیها فکر میکنند یکی مثل رضاشاه میتونه اوضاع رو جمع کنه.»
کارد به استخوان مردم رسیده
پیمان فروشنده جوان دیگری است که در تقاطع خیابان «فلسطین» (کاخ) بساط عریض و طویل کتابفروشی پهن کرده و داد میزند: «دوست خوب فقط پنج هزار تومان». پیمان میگوید چند روز قبل چند لباس شخصیها به اسم مشتری سر بساطاش آمدند و ۱۰ تا ۱۵ جلد کتاب را جمع کردند و بردند «همه کتابها مرتبط با تاریخ دوران رضاخان در عصر قاجار و شاه شدن او و تأسیس پهلوی بود، روی موضوعات دیگر حساس نبودند.»
او که خودش را فرزند یک نظامی بازنشسته معرفی میکند میگوید: «من در اعتراضهای دیماه شرکت کردم چون اعتقاد دارم دیگر کارد به استخوان مردم رسیده و حکومت نمیتواند به زور مردم را به آن راهی که میخواهد بکشاند.»
حالا چند روزی است در بازار «کتابهای ممنوعه» «انقلاب» و اطراف هر قلم کتابی که بخواهید هست بجز آنها که عکس پهلویها روی آن باشد و یا موضوعی مربوط به عصر پهلوی باشد. البته مشتری باید مطمئن باشد و چه بهتر که مشتری قدیمی باشد و یا معرف داشته باشد و از قبل پول آن را پرداخت کند و سفارش بدهد.
هرچه بیشتر سراغ کتابفروشهای خیابان میروید بیشتر به این نتیجه میرسید که زیر پوست شهر اتفاقاتی در حال روی دادن است. انتظار و التهاب در فضا موج میزند.
امیر هم کتابفروشی است که در دکه زیرمیزی مغازه ممنوعهها را به مشتریان خاص خود میفروشد. او میگوید، «مردم بیشتر دنبال کتابهای تاریخی و ممیزی هستند، کتابهای مجوزدار فروشی ندارد و مشتریانی که به دستفروشان رجوع میکنند بیشتر دنبال کتابهای زیرزمینیاند مثلا آنهایی که در نقد اسلام است مانند کارهای شجاعالدین شفا مثل «تولدی دیگر» یا «خمینی در فرانسه» از نهاوندی و از «کلینی تا خمینی»، «بعد از ۱۴۰۰ سال» و غیره.»
او بیتعارف میگوید «کتابهای نایاب و غیرمجاز را دو برابر قیمت میفروشم ولی بقیه را با سود ۲۰ درصد. سفارش هم میگیریم که بسته به نوع کتاب مدتی زمان میبرد تا به دست مشتری برسد.»
بازار کتاب دربارهی خاندان پهلوی خیلی پررونق و داغ شده است. یکی از همین کتابفروشهای «ممنوعهفروش» میگوید «تازه پیدیاف کتاب رضا پهلوی «زمان انتخاب» منتشر شده که پیرمردی از مشتریان قدیمی به من زنگ زد که چاپی آن را میخواهد. فرزندانش فایل پیدیاف را برای او دانلود کردند اما سن و سال اجازه نمیدهد تلفن همراه دستاش بگیرد و فایل باز کند؛ تازه عشق کتاب چیزی دیگری است که با مطالعهی آن در تبلت و گوشی از بین میرود.»
باری، مردم را نمیشود به زور باتوم و گاز اشکآور مجبور کرد به سراغ گذشته و تاریخ خود نروند و به آینده خویش و فرزندانشان فکر نکنند. شعار «رضاشاه روحت شاد» از دل چهل سال تحریف تاریخ و سانسور و پهلویزدایی بیرون آمد. اگر سرکوب، جواب میداد، دمکراسیها به وجود نمیآمدند!
من هم از یاد داشت “مهم نیست” تشکر می کنم. یک دندگی و استمرار دیدگاه های شکست خورده روشنفکران، بلای جان مردم در کشورهای توسعه نیافته است.
مقاله نیز بسیار بسیار زیبا بود و لذت بردم. عطش کتاب جدید خواندن را در من زنده کرد باید دوباره برم میدان انقلاب. درود بر شما
درود بر شما. من خودم قبل از این اتفاقات کتاب های زیادی از رضاشاه و محمد رضا را از میدان انقلاب تهیه کردم کتاب رضاشاه دکتر رضا پهلوان رضاشاه دکتر رضا نیازمند رضاشاه خاطرات سلیمان بهبودی شمس پهلوی از دکتر میرزا صالح و شش سال در دربار پهلوی دوران رضاشاه است را تهیه کردم بیست و هشت سالمه و عاشق رضاشاه هستم و خواهم بود رضاشاه روحت شاد.
از این گزارش خوب و جالب و از کامنت خوب «مهم نیست» سپاسگذارم. از هر دو چیز تازهای در مورد وضعیت کنونی در پایتخت ایران و چاپلوسانی مثل دولت آبادی آموختم.
درست است که دولتآبادی نویسنده «گاو» است؟
لطفا خدمت شاهزاده برسانید زمان ارائه مانیفست است
چه تضمینهایی برای آینده ایران میده
جایگاه افراد و احزاب
shayad dastoore jadid az hokoomate fakhime UK !hame bashand fagat yeki nabashad…!
بیاد میاورم در اوایل انقلاب افراد بسیاری را که علیرغم گرایش شدید به خط و مرام حزب توده سنگ ملاها را بسیار به سینه میزدند . به عنوان نمونه صابری فومنی ( گل اقا ) را که برای توجیه جنایات خمینی و دار و دسته اش همه چیز را به متلک و شوخی های مسخره میگذراند . امروز هم امثال اقای محمود دولت ابادی از همان روش و ایده برای توجیه رفتار مخالف خواست عموم مردم استفاده میکنند . این از روشهای افرادی است که اینگونه تفکری را یدک میکشند ؟!
در اوایل انقلاب تئوریسین اصلی انها اقای احسان طبری هم مشخصات خط امام را برای پیروان خمینی تدوین نموده بود ؟! خوانده اید خیانت انها در زمان ملی شدن نفت را هم ….
اکثر ناشران از وضعیت بازار کتاب و کسادی ان ناراحت و دلخور هستند . با جرات و قوت میتوان گفت که دانشجویان زمان شاه بسیار با سوادتر و کتاب خوان تر از حالا بودند .
امروز نقل صحبتی را از نویسنده به قولی مطرح اقای محمود دولت ابادی خواندم که فرموده اند من به میهمانی افطار اقای روحانی میروم و به دیگران هم کاری ندارم چون به ایشان رای داده ام و به رای خود احترام میگذارم ! ایشان چندی قبل هم افاضه فرموده و گفته بودند که ما هم قاسم سلیمانی ( سردسته سپاه قدس ) را میخواهیم و هم جواد ظریف ( کلاش ) که هر دو برای کشور لازم هستند ؟! به امثال ایشان در حکومت اخوندها میدان داده شده است …..