مجید محمدی – مقامات جمهوری اسلامی، خواه مقامات دیوانسالاری نظامی- امنیتی و دینی و خواه مقامات دیوانسالاری اداری و دستگاه تبلیغاتی، خود را قدرتمندترین مقامات عالم در قدرتمندترین کشور دنیا میدانند و معتقدند که چپ و راست دارند به صورت ایالات متحده سیلی مینوازند (احمد وحیدی، مهر ۱۳ اسفند ۱۳۹۶) یا پایتختهای منطقه زیر سلطهی آنهاست اما هنگامی که نوبت به نظر دادن دیگران در مورد خودشان میرسد نشان میدهند که بسیار زودرنج و نازکدل و حساس و ضعیف هستند (شبیه دانهی برف که عمر بسیار کوتاهی دارد و به کمترین گرما آب میشود). آنها با کوچکترین سخنی داد و هوار راه میاندازند که به آنها یا ایران و اسلام (که مساوی خودشان است) توهین شده است و حتی کوچکترین انتقادات را بر نمیتابند. رئیس قوهی مجریه منتقدان دولت را بیعقل و بیشناسنامه، بزدل و فاسد و عقبمانده خوانده است. (الف ۱۳ اسفند ۱۳۹۶) صدها نفر در ایران صرفا به اتهام توهین به ولی فقیه هزاران سال را در زندان گذراندهاند.
تیتر روزنامهی کیهان تهران در آستانهی سفر وزیر خارجهی فرانسه در اسفند ۹۶ این بود: «اهانت وزیر خارجه فرانسه به مردم ایران قبل از سفر به ایران» (۱۴ اسفند ۱۳۹۶) او چه گفته بود؟ «ایران باید به نگرانیها درباره برنامه موشکی خود توجه نشان دهد یا اینکه با تحریمهای احتمالی مواجه خواهد شد.» از کدام واژهی این سخن میتوان توهین بیرون آورد؟ تنها با استانداردهای پاکیزگی سیاسی اسلامگرایانه میتوان برداشت توهین از این سخن داشت.
گروههای نظامی تحت فرماندهی سپاه قدس جمهوری اسلامی در کنار بشار اسد بیش از ۵۰۰هزار سوری را قتل عام (شامل هفتاد هزار زن و کودک) و میلیونها نفر را آواره کردهاند و هواداران جمهوری اسلامی از این مداخله حمایت میکنند اما وقتی یک کارگردان زن سینما (تهمینه میلانی) به «مدافع حرم» نامیده شدن آنها انتقاد میکند برچسب «حمایت از تروریسم» و داعشی دریافت میکند. (کیهان تهران ۱۴ اسفند ۱۳۹۶).
مقامات آنقدر سنگدل هستند که خودسوزی یک مغازهدار به علت تخریب مغازهاش را توطئهی حساب شدهی وی معرفی میکنند: «اقدام به خودسوزی اخیر در این شهرستان یک سناریوی از پیش طراحی شده بود.» (دادستان عمومی و انقلاب فردیس، خبرآنلاین، ۱۲ اسفند ۱۳۹۶) یا فرماندهی سپاه قدس دختربچهای کوچک را پیشمرگ خود در خوردن آب نبات یا شکلات قرار میدهد. طراحی شده بودن یا آنی بودن آتش زدن خود از سر استیصال چه اهمیتی دارد وقتی یک انسان خود را به آتش کشیده است؟ فرماندهی سپاه قدس اگر به آب نبات یا شکلات شک دارد چرا به خورد دختر کوچک میدهد؟! اصولا وی چه حقی دارد به یک کودک بدون حضور پدر و مادرش چیزی را بخوراند؟ آنجا که بخواهند مسئولیتی قبول نکنند یا پای بقایشان به هر قیمت در میان باشد سنگدل میشوند اما وقتی پای نمایش دینداری میرسد هایهای برای کسانی که هیچ ربطی به ایران و ایرانی ندارند و قرنها پیش درتنازعات قبیلهای از دنیا رفتهاند گریه میکنند.
آنها از یک سو مخالفان را بیجربزه و «لیبرال» (این تعبیر را به معنای ترسو به کار میبرند) معرفی میکنند و تهدید میکنند که اگر جرات دارند انقلاب کنند اما از سوی دیگر بر مظلومیت خویش گریه میکنند. اینها نشانههای یک بیماری است که نامش هست «اختلال انفعالی- هجومی». در عین اینکه دیگران را له میکنند خود را قربانی میدانند و مردم را قدرناشناس.
علل این تناقض
۱.خودحق پنداری و مظلومیت. مقامات جمهوری اسلامی خود را دنبالهی جریانی میدانند که خود را مظلوم تاریخ میداند و معتقد است هنوز بدان ظلم میشود (با وجود قدرت مطلق در ایران) و مردم ایران و دنیا تا ابد باید با اطاعت از آنها این ظلم را جبران کنند. تنها هنگامی که قدرت جهانی بطور انحصاری در اختیار آنها قرار گیرد و تک تک شهروندان عالم همه صبح تا شام تسلیم آنها باشند و نسل بعد بطور تضمینی مطیع آنها باشند این ظلم، تازه ممکن است، جبران شود. این توهم مظلومیت از یک سو آنها را نازکدل و شکننده ساخته و از سویی دیگر آنها را سنگدل و سلاخ بار آورده است. حتی کسانی که خود را اصلاحطلب میدانند بعد از کشته شدن ۲۸ نفر در دیماه ۹۶ و خودکشی کرده شدن سه نفر در زندانها با راحتی تمام میگویند «حکومت با اعتدال و تدبیر اعتراضات را مدیریت کرد»!
۲.انتظار سکوت مطلق از ملت صغیر تحت ولایت فقیه. وقتی حاکمان مردم را صغیر و تودهوار ببینند از آنها انتظار دارند که صدایی از آنها بیرون نیاید. به همین دلیل وقتی کسی صدایش در میآید احساس میکنند به آنها جفا شده و از این جهت حق دارند به هر روشی آنها را سرکوب کنند. امر به معروف و نهی از منکر اصولا ابزاری برای سرکوب مخالفان و منتقدان روحانیت شیعه و پاسداران آنهاست.
۳.تقسیم انسانها به خودی و غیرخودی و داشتن دو معیار متفاوت برای داوری. آنها نوبت به فلسطینیان که میرسد بسیار نازکدل شده و از اینکه سربازان اسرائیلی بایستند و از دختر فلسطینی سیلی بخورند یا به آنها سنگ پرتاب شود دفاع میکنند یا کودکان اسرائیلی را صهیونیست نامیده و آنها را مستوجب مرگ میدانند اما در برابر قتل عام کودکان سوری و حملات شیمیایی اسد به مردم عادی ککشان هم نمیگزد. بر اساس تولی و تبرای شیعه باید همراهان با روحانیت شیعه را دوست داشت و غم آنها را خورد اما هر که با آنها نباشد مستحق هر عملی است.
بازی کردن نقش قربانی
یکی از میراثهای سنت چپ برای اسلامگرایان بازی کردن نقش قربانی حتی در شرایط حاکم بودن و انحصار قدرت است. مقامات جمهوری اسلامی چهار دهه است همهی منابع قدرت و ثروت و منزلت را در اختیار دارند و همچنان نقش قربانی قدرتهای خارجی و عوامل داخلی آنها را بازی میکنند.
علی خامنهای در روز ۲۹ خرداد ۸۸ که فرمان قتل مخالفان را در نماز جمعه میداد با گریه خود را مظلوم تاریخ معرفی میکرد. استفاده از صفت انقلابی برای خود در عین حاکم بودن یکی از نشانههای این احساس قربانی بودن است. حکومت در روز روشن صدها هزار نیرو را برای سرکوب به خیابانهای سراسر کشور میآورد (در حدود صد شهر در دی ۹۶) و با باتوم و اسلحه به جان مردم میافتد و در عین حال همهی سرکوبگران سربازان لشکر ۷۲ نفری «امام حسین» هستند. تعبیر ظلم و مظلوم از سکههای رایج دستگاه تبلیغاتی در معرفی کردن نیروهای امنیتی، انتظامی، نظامی و قضایی به عنوان مظلوم و کشتهشدگان و شکنجهشدگان و کتکخوردهها به عنوان ظالم است. جمهوری اسلامی در سوریه مستقیما همکار بشار اسد و روسیه است اما نیروهای آن همه به عنوان شیعهی مظلوم معرفی میشوند.
نمایشهای روضهخوانی حکومتی
خامنهای به مناسبتهای گوناگون در حسینیهاش مراسم روضهخوانی برگزار میکند. در این مراسم او و فرماندهان سپاه و مقامات قضایی و امنیتی و انتظامیو تبلیغاتی با شنیدن صدای نوحهخوانی و روضهخوانی گریه میکنند. اکثر کسانی که در این مراسم شرکت میکنند سابقهی صدور حکم قتل و قطع اعضای بدن و سنگسار و تعزیر (شکنجه) در پروندهی خود دارند. اخیرا به فهرست جنایات آنها مشارکت در کشتار صدها هزار سوری را نیز میتوان اضافه کرد. اینها مینشینند و بر مظلومیت «چهارده معصوم» شیعه میگریند و با این گریه خود را در میان جمع مظلومان تاریخ جای میدهند.
این مراسم از بارزترین طنزهای تاریخ بشر است که جنایتکارترین گروه ایرانیان هنوز نمایش مظلومیت برگزار میکنند. این گروه احتمالا چون هنوز مقدرات کرهی زمین را در اختیار نگرفتهاند خود را مظلوم میانگارند. اگر روزی آن را هم به دست بیاورند لابد برای اینکه زنی در نپال حجابش کامل نبوده یا جوانی در ایسلند دست دوست دخترش را دور از چشم پلیس امر به معروف و نهی از منکر در دست گرفته است خود را مظلومان تاریخ معرفی خواهند کرد. بدین قرار هیتلر و استالین و لنین و پل پوت و چائوشسکو و کاسترو و چه گوارا و کیم جونگ اون را باید جزو مظلومان تاریخ به حساب آورد.
دانهبرفیهای گلوبال
مقامات جمهوری اسلامی از حیث تصور خود به عنوان دانه برفی در عین سرکوب آزادیها و حقوق دیگران در دنیا تنها نیستند. امروز جریان چپ در اروپا و امریکا نیز همین مسیر را در پیش گرفته است. دانشجویانی که خود را ضد نژادپرست و خواهان عدالت اجتماعی یا فمینیست معرفی میکنند در دانشگاههای امریکا جلسات منتقدان خود را بر هم میزنند و معتقدند دانشگاه باید «فضای امنی» فقط برای آنها باشد (همانطور که اسلامگرایان میخواهند ایران فضای امن فقط برای آنها باشد) به گونهای که صدای مخالف را نشنوند و همه چیز تضمین کنندهی حبابی باشد که آنها دارند به دور خود میسازند.
این کار اگر در جمهوری اسلامی با توجیه حفظ دین و برقراری عدالت انجام میگیرد در جوامع غربی زیر پوشش تنوع و عدالت قرار گرفته است (در عدالتش با هم شریک هستند، البته به معنای دولتگرایی و نفی اقتصاد آزاد و سرمایهداری). به دلیل همین نزدیکی گفتمانی است که اسلامگرایان و چپهای ضد امپریالیست در سیاستهای مختلف با یکدیگر همپیمان و همدست هستند و جلوی الیور استون در ایران فرش قرمز پهن میشود تا او از فقدان آزادی در کشورش (برای فیلمهایی که ساخته و نظریههای توطئهای که به خورد مخاطبانش داده) شکایت کند. این همپیمانی به خوبی در رسانههای همگانی که زیر نفوذ گفتمان چپ است (حتی در رسانههای دولتی مثل رادیو فردا و بی بی سی فارسی) به شدت به چشم میخورد.
passive aggressive اسم با کلاس این اختلال روانی هست که شما گفتید، در زبان عامیانه به آن میگویند “سلیطه گری”!
عالی…وقتی متنی رو از شما میبینم با علاقه میخونم.بسیار سپاسگذارم جناب محمدی.
بسیار عالی و موشکافانه بود حرف دل ما ملت را گفتی اگر لطف کنی را درمان و برون رفت را هم بنویسی بسیار عالی خواهد شد
نفرت انگیز تر از نظام سرکوبگر اسلامی که ابتدا با دروغ و فریب شروع شد و ۴۰ سال است که با سرکوب ادامه دارد کسانی مانند ظریف و امثال ایشان هستند که با دانایی کامل بر جنایتکار بودن این رژیم همچنان از ان دفاع میکنند
یه دونه ای جناب محمدی. بسیار عالی بود. دقیقا زدی وسط خال
درود به شاهزاده پهلوی
درود به پایداری مردم نازنین ایران، درود به ایراندوستان، درود به آزادیخواهان و تف و ننگ بر ملایان پلید ….
https://www.youtube.com/watch?v=j1da3i3mbD4&start_radio=1&list=RDj1da3i3mbD4
سپاسگزارم بابت مقاله خوبتان.
باور کنید از ایران چهار تا بیابان مانده و مقادیری گورستان های آباد روح میلتون فریدمن شاد میخواهید این بیابان را به کدام دولت واگذارید تا پس از مدتی تمامی شن ها و ماسه هایش را سر بکشد چشم دیدن همین چهار تا شن و ماسه را ندارید بخدا ابنها را برای زندگی کردن نمی خواهیم برای مردن میخواهیم حیات مان را که زندگی نکردیم لااقل اجازه دهید مُمات مان را دفن شویم چیز زیادی است. از این گِل که گُلی بر نیامد بگذارید سر در آن فرو کنیم شاید چیزی نصیبمان شد. سفالی آبگینه ای کاسه ای نیم کاسه ای
بشر تا به کی گرفتار اندیشه چپ خواهد بود خدا میداند, باز این کُمون های چَکش شکسته از اردوگاه های مرگ تاریخ فرار کردند به این دهکده جهانی رسیدند بخدا از برابری مارکس هر چه بود با دلار تقسیم کردند تمام شد و رفت مابقی را هم که مائو با دریا معامله کرد سر جدتان به همین سوسیال دمکراسی کوتاه بیایید از وقتی که ایرانیانِ آسمان زده به زمین گرم ملایان خوردند چهار دهه است که در پی مدینه فاضله اینان میگردند دیگر رمقی برایمان نمانده بخواهیم از کویر خشک تحجر این بَربَرها گَز کنیم و در یخبندان سیبری دنبال اتوپیای شما باشیم
سید علی گدای خامنه ای در مراسم بزرگداشت و در محل کاخ گور خمینی ضحاک به ریس انرژی اتمی اش دستور داد که ۱۹۰ هزار سو از ماشینهای تولید اورانیوم را راه اندازی کند ؟!
موارد گفته شده او را در مقابل موارد خواسته شده توسط وزیر خارجه امریکا را کنار هم بگذارید تا اوضاع کمی دستتان بیاید !
از یک طرف اروپایی ها با فشار امریکا روبرو هستند و از طرف دیگر شاهد باز کردن دستبد زده شده بر دستان ملاها میباشند . اوضاع جالب خواهد شد ……
افسون عزیز
فمینیسمی که امروز در اکثر دانشگاههای اروپایی و امریکایی بروز و ظهور دارد با فمینیسمی که ما در دهه های هفتاد و هشتاد میلادی می شناختیم تفاوت پیدا کرده است. آن فمینیسم در پی برابر حقوق زنان و مردان و شکستن تابوها و مقابله با مردسالاری بود اما فمینیسم امروز تبدیل شده به جریانی هویت گرا که از تابو کردن بدن زن حمایت می کند (تحت عنوان هویت گرایی)، با اسلامگراها فالوده می خورد و تبدیل شده به ابزاری برای جریانای سوسیالیست که ارزشی برای آزادی قائل نیستند. آنها “همه” کارهای ملاها را نمی کنند اما دارند با ملاها و شبیه به انها همپیمان می شوند چون دیدگاههای ضد امریکایی و ضد اسرائیلی دارند.
تشکر از توجه شما
جناب محمدی، نوشتار خیلی خوبی بود بجز پاراگراف دوم از آخر. از شما گلهمند م که چرا جاعش را با جریان فمینیسم، حتی از نوع افراطیش، مقایسه میکنید.
دفاع از حقوق زنان حتی در جوامع متمدن غربی بدون فمینیستها بسیار مشکلتر خواهد بود (به وقایع اخیر در ایرلند نگاه کنید) . فرهنگ مردسالاری در این کشورها هم وجود دارد، البته غیر قابل مقایسه با ایران با جوامع اسلامی و شرایط زن ستیز و حتی وحشیانه در آنها.
فمینیستها کی کارهای ملاها را میکنند؟
فراموش نکنیم که پایهٔ موجودیت اسلام شیعی بر «مظلومیت» فرزندان علی در جنگهای جانشینی حکومت دیکتاتوری مطلق دینی محمد گذاشته شده و سردمداران این فرقه بخوبی میدانند که اگرنقش مظلوم نمائی از دستشان گرفته شود پایه های موجودیتشان فرو میریزد. ادعای نمایندگی از سوی الله و برگشتن به دوران «صدر اسلام» نیزنشانهٔ جانشینی همان حکومت دیکتاتوری مطلق دینی محمد است که جمهوری اسلامی آنرا «اسلام ناب محمدی مینامد».
سپاس از نوشته روشنگر شما
درود بر جناب آقای محمدی که بسیار زیرکانه ماهیت پلید نظام استعمار ساخته ولایت فاشیستی را جلوی دیدگان همه قرار میدهید ، همانطور که بیان داشتید متاسفانه جریاناتی که به ظاهر در غرب خود را چپ معرفی میکنند در مواضع ایدئولوژیکی و سیاسی خود کاملا همسو با جریانات فاشیستی از نوع اسلامگرا عمل میکنند و فاشیسم بظاهر مدرن را میتوان براحتی دید ! در حالیکه فاشیسم گلوبالیزه شده در اروپا با رژیمهای بسته و دیکتاتوری بسیار روان و همسو در تمام زمینه ها همکاری و حمایت علنی دارند از آنطرف به آمریکای ترامپ بطور شبانه روزی در حال ضدیت و کارشکنی میباشند زیرا بر خلاف دهه ها تبلیغات علیه آمریکا این آمریکا است که امروز بر علیه باشیم مدرن در دنیا بتنهایی ایستاده است !
سلاخ ، کسی را گویند که در کشتارگاه پوست حیوانات را میکند. خمینی هم گفت که » … اینها اسلام را نشناخته اند؛ پوستشان را می کند!«. مملکت ایران کشوری است با تاریخ کهن و تمدن بزرگ که در طول تاریخ خود در معرض چالشهای بین المللی قرار داشته است. در دوره باستان هجوم اسکندر و هجوم تازیان، مغولها و …و بعد هم تحولاتی که در نظام جهانی معاصر رخ داده و کنون آیت الله های سلاخ پوست کلفت!
این بار اما ایرانیان خود بخود حمله کرده و دارند سرزمینشان را سلاخی می کنند. ما از سیاست درست بی طرفی گذشته در آمده و بنوعی در گیر بحرانهای جهانی و منطقه ای شده ایم؛ آقای نویسنده گرامی با نیکدلی بیاد می آورم که دوصد گفته چو نیم کردار نیست! راه بیرو رفت از این بحران چیست؟ درمان کدام است؟…مرسی
اختلال انفعالی- هجومی=خودرا به موش مردگی زدن است.
این گروه یقیناً چون هنوز مقدرات کرهی زمین را در اختیار نگرفتهاند خود را مظلوم میانگارند چون درسرچیزی جز«کلنیالیسم دینی» ندارند.