دختر جوانى یکشنبه شب این هفته تلفنى به مرکز فوریتهاى پلیس تهران گفت: مادرم همیشه قبل از ترک خانه به من خبر مىدهد. قاعدتأ نباید جایى رفته باشد، اما هر چه در مىزنم کسى آن را باز نمىکند.
با پدرم تماس گرفتم او هم اظهار بىاطلاعى کرده. مأموران با شکستن در ورودى همراه دختر وارد منزل او شدند و با کمال تعجب دیدند پدر ٧٢ ساله دختر در خانه است. آنها هنگام جستجو با جسد همسر مرد در حمام روبرو شدند که گلو و مچ دست او بریده شده بود.
بررسىها نشان داد نقاطى از بدن زن با آب جوش سوزانده شده است. پدر خانواده به قتل همسرش اعتراف کرد.
سرهنگ نورآبادى رئیس کلانترى مهرآباد گفت: به احتمال زیاد اختلافات خانوادگى دلیل این حادثه خونین بوده است. وى گفت کاملا پیداست پیرمرد، همسرش را از تختخواب بیرون کشیده به حمام برده و وى را به قتل رسانده است. در خانه یک ارّه، یک چاقو و یک چکش به دست آمد.
همه دوستان این گفته معروف رازی را میدانند..
وقتی به زکریای رازی بزرگ..شاگردانش خواستار معالجه چشمانش شدند که بر اثر ضربات کتابش و بدستور خلیفه اسلام..در نهایت نابینا شده بود ..شدند..رازی گفت: نه خیر٬نه نمیخواهم.
نمیخواهم دو باره بینا شوم ..نمیخواهم شاهد جنایات بشر باشم٬توان دیدن پلیدی های بشری را دیگر ندارم و همین به که نمیبینم.نمی توانم بیش از این شاهد ستم و زشتی های انسان ها باشم.