«روشنفکر اسلامی»، «روشنفکر دینی»، «نواندیش دینی»، «ملی- مذهبی»؛ این مفاهیم ترکیبی و پسوندی از کجا میآیند؟ ضرورتشان در چیست؟ چرا کسانی فکر میکنند میبایست بر عقاید مذهبی و دینی خود در فعالیت سیاسی تأکید کنند؟ مذهبی و مسلمان بودن یک «روشنفکر» یا «نواندیش» و یا «ملیگرا» چه نقشی بازی میکند و اصلا چه اهمیتی برای دیگران دارد که اینان دین و مذهبشان چیست؟!
پرویز دستمالچی با کتابش «دشمنان آزادی» مهمان پاراگراف ۹ است.
–کسانی که درباره اسلام سیاسی و انقلابی نوشتهاند و یا حتی طرح حکومت دادهاند کم نیستند از جمله خمینی. چرا شریعتی را برای بررسی نظرات اسلامی- سیاسی که دشمن آزادی هستند انتخاب کردید؟
– چرا برای جوانان مذهبی و حتی چپ آن دوران، حرفهای شریعتی که در مواردی واقعا بیمنطق هستند جذابیت داشت؟
– چرا الان هنوز کسانی از جمله ملی- مذهبیها/ «روشنفکران دینی»/ مسلمانان نواندیش، او را قبول دارند؟! مگر کتابهایش را نخواندهاند؟! اگر خواندهاند، چطور ممکن است آدم خود را «روشنفکر» و «نواندیش» بخواند یا بداند و باز هم چنین سخنان بیسر و تهی را درباره امام و امت و امامت قبول داشته باشد؟ آن هم در شرایطی که حرفهای او با جمهوری اسلامی به تحقق پیوسته!
– اگر آدمی یا جریانی ملی است یا روشنفکر و یا نواندیش، چه لزومی دارد که «مذهبی» بودن خودش را که از نوع شیعه جعفری اثنی عشری هم حتما هست، به آن سنجاق کند؟ ما که ملی- مذهبی مسیحی یا یهودی یا روشنفکر و نواندیش دینی مسیحی یا یهودی در ایران نداریم! پس حتما شیعه جعفری دوازده امامی است. این تأکید برای چیست؟
– اگر شریعتی زنده میماند، در کجای انقلاب و جمهوری اسلامی قرار میداشت؟
روشنفکر اگر چه از روشن گرى اخذ شده ولى تطابق ماهوى با آن ندارد. ماهیت روشنفکر همان پژوهشگر در مسایل اجتماعى و سیاسى است و نه بیشتر از آن.
روشنفکر جزئى نگر و عمیق بین است و از این رو محدود به زاویاى مشخصى از هر پدیده است و به این دلیل پراکندگى نظرات آنان بسیار است.
او جمع پذیر نیست و از اینرو انشعاب گر و تک رو است.
روشنفکر سیاستمدار نیست، آرمانگراست.
و سیاستمدار کلى نگر و واقع گراست و از این رو جمع پذیر است.
درد ما این است که روشنفکر جاى سیاستمدار نشسته است.
اول تشکر از استاد گرامى آقاى دستمالچى
دلم برایشان تنگ شد که خیلى وقته مطلبى از ایشان نشنیده بودم و نیز تشکر از خانم بقراط که این فرصت را فراهم آورد.
روشنفکران دینی و غیر دینی ایرانی که در مواجه با مدرنیته و دستاوردهای عصر روشنگری، فیلشان یاد بازگشت به خویشتن خویش افتاد، کاش بگویند در آن لجنزار متعفن چه لولو مکنون و یا گوهر شب چراغی یافته اند.
این پرسش کماکان بی پاسخ است. بنظر می رسد یکمصاحبه تکمیلی با آقای دستمالچی و یا آقای آرامش دوستدار روشنگر باشد.
روسنفکران إز جنس ایرانى افرادى متوهـم پریشان حال و سر خوش و کنى هـم مجنون
۲ – من همان اوایل فاجعه ۵۷ کل داستان برایم روشن شد و درک واقعی از آدم ها را به دست آوردم ولی با چه قیمتی! پسرم سال هاست که حداقل هفته ای یک بار به من می گوید که مملکت به آن خوبی را چرا خراب کردید. هرجه توضیح می دهم قبول نمی کند. به او می گویم که ذات جوان ماجراجوست حتی من خودم در یک سخنرانی از شاهنشاه شنیدم که گفت: “جوان تغییر طلب است و در این سن کمونیست هستند و بزرگتر که می شوند سرمایه دار هستند”
خانم بقراط ممنون از برنامه های به موقع و آموزنده شما. در ابتدای دهه پنجاه دانشگاهی شدم. با تاسف تمایلات چپ داشتم (با توجه به شروع جریانات چریکی از سیاهکل که حتی تا چند ماه قبل از فاجعه ۵۷ اسم فذائیان خلق را نمی دانستم). دوست صمیمی و همخونه ای من طرفدار شریعتی شد، کتاب به دست راه می رفت، و از این شخص چه مصیبت ها کشید، نام خودش و خواهرش را معدومی درگیری نوشتند ولی بعدها معلوم شد زندانی در اوین بوده و آزاد شد (چطور؟ نمی دونم) من همان موقع (۱۳۶۸) کاملا تصادفی برای چند دقیقه ملاقاتش کردم. بعدها شنیدم ساکن آمریکاست.
روشن فکر دینی دقیقا مثل کچل مو فر فری است. عبارات خنده دار دیگر مثل قراءت جدید از دین از همین مقوله اند
نقطه تلاقی «اسلام انقلابی» با «کمونیزم ایرانی» همان «اجماع» آنان بر مقوله «ناسیونالیزم» بود. شریعتی مستضعفان را جانشین پرولتاریا و انترناسیونالیزم را به امت اسلامی ترجمه و با اینکار اسلام ایرانی را مدرنیزه میکند. از دگرسو چپ ایرانی نیز با مقایسه مارکس و علی و همسان نمودن «سوسیالیزم» و عدالت اسلامی همین منطق فکری را دنبال میکرد. تبدیل یک شبه سازمان مجاهدین به یک گروه مارکسیستی و مسلمان شدن جلال آلاحمد سمبلهای همین دگردیسی خالی از محتوی هستند. پیکرهی «علی» شیعه و «لنین» چپ همان خمینی است، که توسط همین روشنفکران چپ و راست با بَزَک انقلاب، دمکراسی و عدالت آرایش شد.
شریعتی، ولی نصر، احسان نراقی، یزدی، سحابی، بازرگان، آشوری، گلشنی، داوری، عطا الله مهاجرانی، و بسیاری پایوران رژیم جیم الف و دیگر فاشیستها و اسلامیستها ،همگی ثمره نظام آموزش عالی رژیم شاهنشاهی هستند.
کاش مشخص شود از آن نظام آموزشی چگونه این موجودات سر بر آوردند.
با تشکر از برنامه خوبتان. این دارودسته طرفدار علی شریعتی تنها بخاطر حمایت رسانه های غربی مثل بی بی سی که از صبح تا شب تبلیغ چپ می کنند٬ هنوز مطرح هستند. رسانه هایی که سعی در مسلط کردن حکومت های چپ فقط در خاورمیانه و افریقا را دارند نه در کشورهای خودشان که بارزترین شان انگلیس سلطنتی می باشد. بی بی سی همواره خشونت علیه طرفداران جمهوری اسلامی را گناه نابخشودنی و مخالف دموکراسی نشان می دهد ولی هر سال ماجرای ننگین سیاهکل را که چند سرباز و گروهبان بطرز غافلگیرانه کشته شدند حماسه ملی معرفی می کند و یک روز تمام از این حماسه دروغین برنامه می گذارد.
” روشنفکر ” یا دماغیون ایرانی؟!
عنوان ” روشنفکر ” یا ” منوّر الفکر ” خود قافیه ای است خود پسندانه و تلویحا توهین آمیز به مردمی که مرهون ” لطف ” فخر فروشانه ایشان می شوند. ما در ایران بندرت روشنفکر ــ هادی سیاسی ــ به مفهوم اروپایی آن داشته ایم. غالبا آن دسته که به کار علمی و قرهنگی می پرداختند، یا در قدرت استبدادی شریک بودند، یا خادم آن ( دماغیون!). یا تسلیم قدرت مقابل شدند، یا با آن از در سازش در آمدند و به ” جمهوریشان ” و اقتصاد مال خرشان هم رسیدند. هم ملّی هم مذهبی، هم حسین هم یزید، هم شرقی هم غربی، هم خدا هم خرما هم از توبره هم از آخور؟ …و با سپاس فراوان از این گفتمان روشنگرانه!…