این روزها همه در داخل و خارج به درستی به دنبال راهی برای گذار از این شرایط هستند. زمامداران کشوری و لشکری نظام نیز همچنین. با این تفاوت که حکومت میخواهد بدون هرگونه تغییری این شرایط را پشت سر بگذارد و بماند؛ ولی منتقدان و مخالفان در طیفی وسیع خواهان تغییرات مثبت در این شرایط هستند. تغییراتی که جمهوری اسلامی چه به آنها تن بدهد یا ندهد، رفتنی است!
ویرانیهای سیاسی و اقتصادی و اقدامات لازم برای ترمیم و بازسازی آنها مهمترین کارزاریست که در برابر ایرانیان قرار گرفته. نوسازی این ویرانیها بدون یک فراخوان ملّی و گسترده به زیر چتری وسیع که بیشترین مردم و نیروها را در بر بگیرد، ممکن نیست. این فراخوان باید منادی آشتی و همبستگی و همدلی و همگرایی برای گذار و بازسازی باشد. برای این کار اما به یک عنصر مهم دیگر نیز نیاز هست: اخلاق!
ویرانیهای فراگیر، اخلاق را نیز به آستانهی انحطاط و نابودی کشانده است. اخلاق ربطی به دین و مذهب و عقاید سیاسی و غیره ندارد. نه تنها وجودش بلکه انحطاط آن در میان مدعیان دین و سیاست نیز این را ثابت میکند که «اخلاق» پدیدهای است که در انسان پرورده میشود و انسان است که با هر عقیدهای میتواند آن را حفظ و یا منحط کند.
جامعه و فرهنگ سیاسی ایران پس از چهل سال انحطاط اخلاقی مزمن، به ترمیم نیاز دارد. دست یازیدن به هر وسیلهای برای رسیدن به هدف، تکرار اینکه «سیاست پدر و مادر ندارد» و به این ترتیب وجدان خود را از هر حرف و عملی آسوده کردن، مقابلهی به مثل در برابر نظام و وابستگان و مأموران آن، غوطهخوردن در آرزوی به قدرت رسیدن این یا آن فرد و جریان، همگی نشانههای عدم بلوغ فکری و انحطاط اخلاقی در سیاست است، هر چند که با شعر و شعارهای آزادیخواهانه و انسانی همراه شود. این انحطاط را در رسانهها و اربابان رسانه که آینهی تمامنمای سیاست و سیاستمداران هستند نیز میتوان دید.
حال آنکه بر پدر و مادر داشتن سیاست باید پافشاری کرد! مردم و وجدان همگانی، پدر و مادر سیاست و همچنین رسانهها هستند که میبایست آن را در نظام حقوقی تثبیت کرد. در جمهوری اسلامی سیاست از اخلاق جدا افتاده و به نااهلانِ بیاخلاق سپرده شده است! از نظام حقوقی قرون وسطایی رژیم نیز چیز دیگری در نمیآید. از همین رو برای تغییر شرایط سیاسی و اقتصادی فلاکتبار موجود، میبایست ضرورت حضور اخلاق و وجدان بیدار را مرتب یادآوری کرد.
افراد و نیروهایی که فقط برای «قدرت» به هر قیمتی، تلاش میکنند قابل اعتماد نیستند. اگر این همه تلاش واقعا بر سر آزادی و امنیت و بازسازی کشور است، همه ایرانیان آمادهاند تا با عبور از سد جمهوری اسلامی آن را برعهده بگیرند. گذشت آن دورانی که یک فرد یا یک جریان در کشوری به قدرت برسد. برای درک این موضوع و فراخواندن همگان جهت گذار سیاسی از شرایط ناپایدارِ سرکوب و ناامنی به موقعیت پایدارِ آزادی و امنیت باید منادی سیاست اخلاقی و با پدر و مادر بود و این کار از سیاستورزان و رسانههای بیاخلاق ممکن نیست.
از یکی دو مقاله اخیر در این رسانه وزین( کیهان لندن) چنان استنباط می گردد که نگارندگان محترم سعی در القای اخلاق مدارا پس از گذار از جمهوری اسلامی اند و به یک معنا در نطفه خفه کردن ظهور مجدد خلخالیها. مدتهاست که شبکه های کمونیستی هم نسخه” می بخشم اما فراموش نمی کنم!” را تجویز کرده اند و برخی هم که مادرزاد فعال حقوق بشر و وکیل دعاوی زاده گشته اند حکم “دادگاه صالحه(!)” را پیشنهاد می دهند.اما یک سوال هزینه زندگی ها و جانهای به فنا رفته را چه کسی باید تاوان دهد.آیا سیاست محل آزمون و خطاست؟ آیا بایستی تلفات انسانیِ ناشی از ایدیولوژیها و سیاستهای حاکم را به حساب ناپختگی و خامی رهبران و جایز الخطا بودن آنها همچون هر انسانی گذارد؟
نظام دیوان دروغ و پلیدی ملایان باید برود تا ایران آزاد گردد.
تنها در صورتی میان سیاست و اخلاق رابطه ای مثبت و سازنده برقرار خواهد بود که هدف نظام سیاسی” سعادت و آسایش ” افراد جامعه باشد. نظام سیاسی منهای اخلاق، سرنوشتی جز دیکتاتوری و فساد ندارد.
https://www.youtube.com/watch?v=bg4BKk33u7w