در مدتی کمتر از بیست سال، کمآبی در بسیاری از مناطق ایران به مرحله خشکسالی کامل رسیده و بیابانزایی شتابی خطرناک یافته است. این مشکل بزرگ زیست محیطی که بیشتر مردم ایران آن را ناشی از ناکارآمدی حکومت میدانند، در یکی دو سال اخیر زمینهساز اعتراضها و خیزشهای متعددی در مرکز و جنوب ایران شده و حتی افکار عمومی جهانی را هم به خود مشغول کرده است. روزنامه «زود دویچه تسایتونگ» از انهدام محیط زیست مناطق پیرامون مسیر زایندهرود گزارش داده و تصاویر شفاف و غمانگیزی در این مورد به دست میدهد.
امید به رحمت خدا
جایی که پیشتر آبشارها سرازیر بود، اکنون تنها زمینی ترک خورده و خشک بر جای مانده است. میلیونها انسان در ایران از کمبود شدید آب رنج میبرند.
غروب آفتاب، شهر اصفهان را در رنگ نارنجی کمرنگی غرق میکند. حرارت هوا در روز به ۴۲ درجه رسیده بود. اکنون گرمای سوزان کاهش مییابد. خانوادهها در پارک کنار رودخانه زیر سایه درختان برای پیکنیک جا میگیرند. آنها بساط چای به راه میاندازند و تخمه آفتابگردان میشکنند. از دو هزار سال پیش، انسانها به خاطر وجود آب در اینجا اقامت گزیدند. برای نخستین بار، ۲۰ سال بعد از میلاد مسیح، استرابون جغرافیادان و مورخ یونانی از اصفهان نام برده است. یک واحهی زاینده که آبهایش از کوههای زاگرس سرچشمه میگرفت. آنجا در ارتفاع ۴۰۰۰ متری زایندهرود جاری میشد: رودخانهی هستیبخش!
پهنای مسیر این رودخانه در اصفهان به ۱۵۰ متر میرسد که یازده پل بر روی آن کشیده شده است. در جزوههای راهنمای گردشگران و کارت پستالها عکسهایی از سی و سه پل (پل الله وردیخان) را که در سال ۱۶۰۲ ساخته شده است میبینیم که ۳۳ ستون آن در آب منعکس میشود. یا پل خواجو در شرق سی و سه پل که ۲ طبقه است. اما حالا دیگر نه آبی جاری است و نه نجوای آب شنیده میشود. پلههای پل که پیشتر آب بر آنها جاری میشد و میشستشان، حالا خشک شدهاند. از دو سال پیش، رودی که زمانی پرآبترین رود مرکز ایران بود، فرو نشسته است. تنها صحرایی از سنگریزه و خاک سرخ ترکخورده به چشم میخورد؛ چون زخمی جاری بر قلب شهر.
حسن حسینی آموزگار ۶۳ ساله بازنشسته میگوید: «زایندهرود روح شهر ماست.» او همراه با پسر و خانواده اش در سایه درخت عظیم پارکی در امتداد مسیر رود نشسته است. حسینی اضافه میکند: «پیشتر در تمام سال آب در رودخانه جاری بود. اما از هفت یا هشت سال پیش تابستانها همیشه خشک میشود. ما همچنان به اینجا میآییم. این محل برای ما معنای عمیقی دارد». وجود سبزی و آب به تنهایی مردم را شاد میکرد. اما حالا، بعضی روزها حتی در خانهها هم از شیرها آب جاری نمیشود.
کمآبی ۳۵ میلیون انسان را تهدید میکند
اصفهان به نماد بحران آب در ایران تبدیل شده. بحرانی که بر بخش بزرگی از کشور چنگ انداخته است. رضا اردکانیان وزیر نیرو که مسئولیت مسائل مربوط به آب را نیز به عهده دارد، در ماه آوریل هشدار داد که «۳۳۴ شهر با ۳۵ میلیون جمعیت در حال حاضر با کمبود آب میجنگند». وی افزود: «۱۰۰ شهر با ۱۷ میلیون و ۲۰۰ هزار جمعیت به وضعیت قرمز رسیدهاند و ۱۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تن دیگر در مناطقی زندگی میکنند که آنها هم از کمبود آب شدید رنج میبرند.» وزیر نیرو میفهمد چه میگوید. او کارشناس مدیریت آب است. حتی ۵ سال پیش یکی از همکاران دولت هشدار داد که تا سال ۲۰۲۵ میلادی یک دوجین از استانهای ایران غیرقابل سکونت خواهند بود.
اعتراضها و درگیریها با پلیس [به دلیل کمآبی] همواره تکرار میشود. در ماه مارس ۲۰۱۸ در اصفهان و چند روز پیش از آن در استان خوزستان که درمرز عراق و خلیج فارس قرار گرفته مردم دست به تظاهرات زدند. در بندر خرمشهر و همچنین در آبادان چندین روز پیاپی آب لولهکشی آلوده و شور بوده، ظاهرا به خاطر ترکیدگی شاهلوله. پلیس از گاز اشکآور استفاده کرد و گزارشهایی وجود دارد که دستکم یک تظاهرکننده با شلیک گلوله مجروح شده است. اصفهان هم در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۶ شاهد تظاهرات اعتراضی علیه کمبود آب و همچنین علیه دولت بود.
دلیل کمبود آب تنها این نیست که میزان بارندگی ظرف ده سال گذشته بسیار پایینتر از میانگین سالهای پیش از آن بوده است، بلکه بهرهبرداری بیرویه و بیش از حد منابع آب این وضعیت را تشدید کرده و رشد بالای جمعیت از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ به آن دامن میزند. حسن حسینی آموزگار بازنشسته اصفهانی میگوید: «بحران اب یک بحران سیاسی است. ما به رحمت خدا امید بستهایم تا به ما باران عطا کند، اما اگر دولت کاری نکند، به زودی اصلا آب نخواهیم داشت».
واحهی سبزی که امروز خشکیده است
بسیاری از ساکنان اصفهان و مناطق پایینی ساحل زایندهرود مدیریت غلط را مسئول اصلی مشکلات میدانند. ابتدا حکومت [پیش از انقلاب] در اواخر دهه شصت [میلادی] یک سد در مناطق بالادستی رودخانه ایجاد کرد که از سال ۱۹۷۱ مورد بهره برداری قرار گرفت و هنوز هم در ایستگاههای متروی تهران روی بنرهای بزرگ به عنوان نماد پیشرفت دیده میشود، زیرا ساکنان مسیر رودخانه در بهار به هنگام آب شدن برف از سیل در امان میماندند و برای تمام سال آب کافی به زمینهای کشاورزی میرسید. طبعا مردم از این روند استقبال میکردند. آنها همزمان شروع کردند به کشت گیاهانی مثل گندم که به آب زیاد نیاز داشتند.
در پایان دهه نود میلادی [دهه هفتاد خورشیدی و در دوران رفسنجانی و خاتمی] اما دولت خط لولهای کشید تا آب شهر کویری یزد را که اصفهانیها تاکید میکنند شهر رئیس جمهور پیشین محمد خاتمی است، تأمین کند. خاتمی از سال ۱۹۹۷ تا سال ۲۰۰۵ رئیس جمهوری اسلامی ایران بود. به این ترتیب در لولههایی به قطر ۱.۶متری که با گل پوشیده شدهاند، آب رودخانه از مسیر خود منحرف شد. خیلیها دلیل اصلی وضعیت بد امروز را در همین اقدام میبینند. دو بار در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۶ کشاورزان خشمگین در جریان اعتراضهای خود با تراکتور به این خط لوله هجوم بردند. در پی این تهاجمها، باید آب آشامیدنی در یزد سهمیهبندی میشد. حسین غفوری مسئول آبرسانی اعلام کرد که ذخایر آب تنها برای چند ساعت کافی است.
شرق اصفهان زمانی حاصلخیزترین منطقه کشاورزی ایران بود. یک دوجین برج کبوتر، اغلب بیش از ۳۰۰ ساله، در مسیر زایندهرود بر تاریخ کشاورزی این منطقه شهادت میدهند. قلعههای بشکهمانند دیوارکشی شده با خشت خام در فضای داخلی مشبک شبیه صفحه شطرنجِ خود به کبوترها امکان آشیانه گزیدن میدادند و سوراخهای کوچک مناسب پرواز آنها را از دشمنان طبیعی محافظت میکرد. پرورش کبوترها در خدمت تولید گوشت نبود، بلکه هدف جمعآوری فضله آنها بود که به عنوان کود مزارع هندوانه و خربزه مورد استفاده قرار میگرفت. میوه این مزارع در سراسر ایران جزو بهترینها بود.
۹۰ درصد مزارع بیحاصل
زمانی دو میلیون انسان ساکن مسیر زایندهرود از کشاورزی زندگی میکردند. امروز سفر در مسیر رودخانه از کنار مزارع بایر میگذرد. خاک قهوهای روشن و خشکیده. در برخی نقاط هنوز دستههای غلات سال پیش دیده میشود. کشاورزان به بهرهبرداری از آنها پایان دادهاند. آنها حکایت میکنند که کانالهای آبرسانی مسیر سالهاست خشک شده. صدها هزار تن کار خود را از دست داده و از روستاها به اصفهان و شهرهای دیگر مهاجرت کردهاند. جایی که به عنوان کارگر روزمزد روزگار میگذرانند.
شیارها و گودالهایی که زمانی برای آبیاری مورد استفاده قرار میگرفتند، هنوز دیده میشوند. باد به تدریج آنها را محو میکند. غبار و ذرات نمک، سطح زمینهای حاصلخیز دیروز را میپوشاند. در منطقه «فرزانه»، جایی که زمانی رودخانه دلتای سبزی را میساخت تا تالاب گاوخونی را تغذیه کند، در ماه مارس هزاران نفر دست به تظاهرات زدند. آنها به کنایه شعار میدادند «مرگ بر کشاورز، زندهباد سرکوبگر!»
رضا خلیلی میگوید: «نود درصد کشتزارها دیگر به زیر کشت نخواهند رفت». خلیلی ۱۷ سال پیش سازمانی را برای حفاظت از تالاب گاوخونی و میراث فرهنگی فرزانه بنیاد نهاد. یک شهر کوچک ۵هزار ساله در حاشیهی کویر.
به گفته او لکههای سبزی که هنوز اینجا و آنجا به چشم میخورند، از چاههای عمیق آبیاری میشوند. چاههای قدیمی که اغلب خانههای کوچک هنرمندانه آنها را در بر گرفتهاند، دیرزمانی است که خشک شدهاند. از درختان کنار آنها هم تنها چوبهایی خشک شبیه دنده باقی ماندهاند. خلیلی میگوید: «در گذشته اینجا میشد با دست خالی برای رسیدن به آب چاه کند. اکنون اما سطح آب دوازده متر پایین رفته. مدتهاست دولت دیگر اجازه حفر چاه صادر نمیکند. حتی آبهای سطحی نیز، تقریبا تمام شدهاند.»
فاضلاب به جای آب
رضا خلیلی (۴۹ ساله) گردشگری را به عنوان جانشینی برای کسب درآمد در منطقه با خود به ارمغان آورده است. او عکسهای قدیمی مناطق پرآبی را نشان میدهد که هزاران فلامینگو بر آنها فرود آمده و پرواز میکردند. او میگوید: «شاید مال بیست سال پیش باشد» و چنان پنجه در موهای خاکستری خود فرو میبرد که انگار خودش هم باور نمیکند. رضا میافزاید: «در آن زمان، پهنای زایندهرود در برخی نقاط به ۳۰متر میرسید. آبشاری با دو متر ارتفاع در دلتا که چندین دوجین کیلومتر مربع محیط زیست برای انواع پرندگان، ماهیها، حشرات و حیوانات و انواع گیاهان تامین میکرد.» این منطقه حفاظت شده و از تعرض انسانها مصون بود. امروز تنها یک جوی باریک در کناره این منطقه جاری است. در این جویبار، کفی زردرنگ جمع شده، با بوی تندی مثل یک تصفیهخانهی فاضلاب. رضا توضیح میدهد: «آبی که در اینجا جریان دارد از چاههای آرتزین و کانالها میآید».
چند پرنده هنوز در آنجا هستند. اما کویر و دریاچه نمک که به دلتا میریزد، همواره در حال پیشروی است. این کمربند در حال تنگ شدن با نیزارهایی با چندین متر ارتفاع در حال خشک شدن است. جایی که زمانی با طیفهای رنگ سبز و آبی تا تپههای شنی کویر میرسید، حالا همواره زردتر و قهوهایتر میشود. رضا خلیلی اضافه میکند: «امسال ما به اوج بحران خواهیم رسید». دلتا همواره نمک آلودتر میشود و به این ترتیب باقی مانده آبهای سطحی نیز در خطر است.
حتی اگر زمانی آب به این منطقه بازگردد، باتلاقها برای از سر گرفتن زندگی نیاز به سالها وقت خواهند داشت. به نظر خلیلی «این زنجیرهی پیچیدهای است که وقتی یک حلقه بریده شود، همه چیز از دست میرود. بسیاری از حیوانات کوچک آبزی، که فلامینگوها باید با منقارهای خود از آب بیرون بکشند، دیگر وجود ندارند. آنها فاضلاب را تاب نمیآورند».
«آنجا…!» رضا فریاد میزند و آسمان آبی را نشان میدهد. دو فلامینگو که به سختی قابل تشخیص هستند، با منقارهای خمیده و گردنهای بلند دیده میشوند. رضا به سرعت موبایلش را آماده میکند. ویدئویی از دو میهمان کمیاب. چشمهای او از خوشحالی اشکآلود شدهاند. او که هر هفته بارها به اینجا میآید، پس از ماهها این اولین فلامینگوهایی است که دیده است.
چند کیلومتر دورتر، از زایندهرود، رودخانهی هستیبخش، تنها خط سفیدی از ذرات نمک در محاصره حوضچههای بدبو باقی مانده است. «فرزانه» که روزی «جواهر استان» نامیده میشد، به مدفون شدن در زیر کویر تهدید میشود. مردم اصفهان این را نشانهی سرنوشت محتوم شهر خود میدانند.
*منبع: روزنامه زود دویچه تسایتونگ
*نویسنده: پل آنتون کروگر
* ترجمه و تنظیم: جواد طالعی
تابستان امسال ملیونها هکتار در خوزستان خشک وتشنه زیر کشت برنج رفته روزانه میلیاردها مترمکعب آب در گرمای ۶۵ درجه دراین کشتزارها تبخیر میشود.ماموران لوله های آب اشامیدنی در مسیر این لوله ها از کشاورزان پول میگیرند و آب غیر قانونی میدهند.مردم بدبخت متوهم این دیار باید به خوزستان بروند و ملیونها تن گل این شالیها به سر بگیرند وبرای مرگ ایران مویه کنند
جناب بهمن راد، سپاسگزارم . صراحت و حقیقت مطا لب مورد بحث شما بدون تر دید صحیح و ای کاش سری به کلاس درس من بزنید ، این حقایق را در گوش شاگردان من هم زمزمه کنید. در دوران کودکی پله های پهناور تخت جمشید زمین بازی من بود و در دوران دانشجوئی با کمک پروفسور شارپ ایران شناس معروف کتیبه های سنگی ر ا از زبان میخی به فارسی ترجمه میکردم. زمین بازی ،کلاس درس ،آن همه شکوه و جلال و استحکام و عظمت ولی همیشه از همه می پرسیدم ،مردم کجا زندگی میکردند ؟ نه حتی یک خانه خشتی در تمام صحرای خشک مرو دشت .جواب سئو ال مرا نه پدرم میدانست و نه پرفسور شارپ که در دانشگاه پهلوی تاریخ ایران باستان را تدریس میکرد. سپاس دو باره.
(۳)
در کل دل هر ایرانی ازاده و وطن دوستی بدرد میاید .همه ما شاهد از دست رفتن خانه امان هستیم٬ همه ما اگاهیم از اینکه چگونه ایرانیان را یک مشت ملای نادان با دست دشمنان ایران و ایرانی به چنین روزگار سیاهی کشانده اند.کلیپ هائی که در برنامه صفحه اخر اقای فلاحتی از منبر و ملایان در نت دیده میشود..انسان حیران میماند..جوانانی که نشسته اند و بمانند بز اخوش..با چشمانی باز و متعجب به مزخرفات یک اخوند دیوانه کاملآ بی سواد و بی خبر از عالم و ادم..گوش فرا میدهند..چطور شد که ملیونها جوان ..ملیونها ایرانی اعتماد به رهبران احزاب سیاسی نمودند و نمودیم و ناشناخته/کورکورانه بقول افسرتوده ئی قاتل مرحوم مسعود :اطاعت کورکورانه…افسارمان را بدست یک مشت خود پرست دیوانه قدرت سپردیم!
(۲)
اینطور حس میشود و به عقل جور در میاید که تغیرات مهمی در خاورمیانه در حال انجام است.این تغیرات صدمات و خرابی های سنگین و غیر قابل جبرانی برای مردمان خاورمیانه خواهد داشت.ویرانی ایران ما یکی از اهداف اصلی کارگردانان این تغیرات بوده است.در نشستها ی مقامات و کارشناسان سیاسی/اقتصادی غرب که بعد از ۷۹ میلادی تشکیل میشد..همیشه مسئله اسلام با نفت مانند دو قطعه زنجیر جدانشدنی با هم مورد پژوهش قرار گرفته است.کشور ما (سابق ما) مهمترین و اساسی ترین عامل و نقاش٬ تآثیر گذار معادلات بانک جهانی بود و هست.اگر چه نفت عراق بیش از ایران است..اما..این اما ..اما ست٬ اما!
(۱) خطاب به هموطن گرامی : پیمان جهان بین!
دوست عزیز ببخشید بنده را برای دخالت در مورد نوشته شما.سوال : اهریمن تریاکی را بجای ..نشاندی؟
انچه در تاریخ تشریح این چرا امده است٬ستم و ظلمی بود که اخوندهای زرتشتی به انسانها و یا همان شهروندان پارسی کرده بودند و میکردند.شرح پیوستن نقاطی که هممرز جنوب و بیشتر از مناطق دیگر پارس ٬مورد غارت و ستم ملایان زرتشتی بودند٬در تاریخ تمدن ویل دورانت ٬که یکی از این اثار است..امده است.کلآ بنظر میرسد دوست عزیز ..که مذهب همیشه وسیله ئی بوده است برای استثمار انسانها.
نه برادر من! مشکل ما در ایران این است که برای آب و خاک و مردممان دلسوزی نداریم!
در یکی دیگر از کامنتها دوستی بدرستی اشاره کردند که من و تو نوعی که قلبمان برای مردممان، برای اعدامها، برای شکنجهها، برای راندهها از کشور نمیسوزد، هرگز برای کشور سوخته هم نخواهد سوخت. دوستانی گاهاً اظهار فضل میکنند که فلان دسته و گروه را به کشور راه ندهید تا بروند و بمیرند! آن دوست باید این را بداند که اگر قدرت بدستش بیافتد همانند جمهوری اسلامی خواهد شد، اگر بدتر نشود! زمانیکه ما حکم مرگ را براحتی برای هموطنانمان که همانند ما نمیاندیشند صادر میکنیم، چگونه انتظار داریم که خادم به کشورمان باشیم! خادم به کشور در وهله اول خادم به مردم باید باشد.
جالب اینجاست که نویسنده این مقاله آقای کروگر اشاره می کند:”وزیر نیرو میفهمد چه میگوید. او کارشناس مدیریت آب است.” …آخه یکی نیست به این آقا بگه که این مرتیکه نفهم از سال ۶۴ خورشیدی کارشو در دفتر وزیر کشور شروع کرد و مدتها هم با سمت معاون در وزارت نیرو مشغول بوده تا به امروز که وزیر نیرو ست!..لابد این سوء مدیریت ها و متعاقبن بحران آب خلق الساعه و کار اسراییل و ام آی ۶ هستش…ضمنن خود این جانور متولد یزد و بزرگ شده اصفهانه.بنابراین با اقلیم و جغرافیای اونجا کاملن آشناست.
آقا یا خانم ناشناسی گفتهاند: ما سواحل آبی چندانی نداریم، فقط بخشهای … به دریا متصل هستند، و …، شاید اگر ما مشکل تاریخی کم آبی نداشتیم از یکی دو قرن پیش یک قدرت بزرگ اقتصادی شده بودیم، …!!!
انداختن تمام تقصیرات بگردن بیآبی و چون آب نداشتیم قدرت اقتصادی نشدهایم را بیشتر باید از جنس توجیهات جمهوری اسلامی دانست. اگر ما قرنهاست که با مشکل بیآبی دست و پنجه نرم میکنیم (که همینطور هم هست) باید دست به عصا و با مطالعات کارشناسی از ذخایر و منابع کشور بهرهبرداری میکردیم، نه اینکه آن محدود آبها را هم آلوده کنیم و با ساختن سد آن را شور کنیم. ما اگر در روی زمین آب کم داشتیم در عوض در زیر زمین دریا دریا نفت داریم، آیا میتوانیم از آن درست استفاده کنیم!
اهور مزدا این کشور را بپاید از سپاه دشمن ،از خشکسالی و از دروغ .به این کشور نیاید نه سپاه دشمن ،نه خشکسالی و نه دروغ .این را من از اهور مزدا و خدایان شاهی خواهانم . (کتیبه چهارم داریوش کبیر در تخت جمشید. ) و حالا وقت آن رسیده که شاه شاهان از اهور مزدا بپرسد مگر این نوادگان بیچاره من چه هیزم تری به تو فروختند که یک اهریمن تریاکی را به جای من نشاندی ،سپاه پاسداران دشمن ما ، خشکسالی چهار فصل سالانه و دروغ کسب و کار ما !
ایدئولوژی توتالیتر هر جا وبه هر نامی باشد «طبیعت» و «عقلیت» را فدای مقاصد و «ارزشهای» واهی خود میکند. این روش غیر طبیعی وچشم پوشی از تجارب «محیط زیستی» چندین هزار ساله سرانجام باعث بروز فجایع محیط زیستی ؛ فاجعه هائی چون دریای آرال ، دریاچهٔ ارومیه و زاینده رود و…میشود
با هجرت افراد نخبه و بیکار و اخراج کردن افراد خبره و با تجربه غیر خودی و کسانی که متفاوت از ملاها فکر میکردندو فشار بسیار بر انان در طی این سالها ، تمامی کارها به دست عوامل حکومتی و خودی های ولایی افتاد .انان عمدتا روستا زاده های سپاهی – جهادی – رزمنده – ایثار گر – اسیر جنگ مزخرف خمینی و صدام وخانواده کشته شده ها و بازماندگان باز گشته از جبهه های جنگ بوده و هستند . کسانی که بویی از تخصص و شناخت مسائل برای اداره درست کشور نداشتند . این بی عقلی همراه با دزدی و غارت و انجام پروژه های نان و اب دار بدون مطالعات لازم و……دست به دست هم داده و این چنین است که امروز شاهد ان هستیم .
باد کاشته ، توفان درو خواهد کرد …..چهل میلیون رای داده ، اوغور بخیر !!!!!
هر چه میکشیم از دست این اکثریت مردم است ( ببخشید با شمای در اقلیت مخالف نیستم ؟!) .
– زمانی هزاران هزار نفراز جوانان بی گناه این کشور به جرم هواداری یک حزب به دارکشیده شدند و اکثریت مردم تماشاچی و ساکت و یا تشویق کننده بودند را به یاد میاورید ؟! .
یعنی اهمیت جان و جوانی انها از محیط زیست کمتر بود ؟
– در طی این سالها هرانچه از جوانان نخبه باقی بود یا در زندان و یا مجبور به ترک کشور شدند و حکومت ملاها در جهان از بابت مهاجرت جوانان تحصیل کرده اش در جهان مقام اول را کسب نمود . ،
ایا مصیبت این اتفاق و خالی شدن کشور از افراد کاردان و نخبه کمتر از تخریب محیط زیست بوده است ؟
فلات ایران هفت هزار ساله که مشکل بیآبی و کم آبی داره، ما سواحل آبی ( coastline ) چندانی نداریم، فقط بخشهای از جنوب و شمال به دریا متصل هستند، و رودهای بزرگی هم در درون کشور در جریان نیستند، کارون بزرگترین روده که با هر مقیاسی رود خیلی بزرگی نیست، افزایش جمیت , دمای بالا و استفاده بیرویه از انرژی و آبهای زیر زمینی معضلات دیگری هستند که به این بحران وسعت میدهند، شاید اگر ما مشکل تاریخی کم آبی نداشتیم از یکی دو قرن پیش یک قدرت بزرگ اقتصادی شده بودیم، تقیرات اقلیمی و محیطی معمولا دورههای ده هزار ساله دارند، احتمالا سه هزار سال دیق همه چیز درست میشه