آزاده کریمی – مهران مدیری و احسان علیخانی دو مجری مشهور تلویزیونی به دریافت میلیاردها تومان هدیه از موسسه مالی و اعتباری ثامنالحجج متهم هستند. سلبریتیها و اهالی هنر، پیشتر هم با تزریق پول بابک زنجانی و موسسه فرهنگی و رسانهای «اوج» زیرمجموعه سپاه پاسداران، از خود در برابر مردم سلب اطمینان کرده بود.
این اولینباری نیست که برخی از سلبریتیها و هنرمندان در ایران متهم به فساد مالی و همکاری با نهادهای فساد و قدرت میشوند. عکسهای گروهی با بابک زنجانی و پروژههای مشترک با موسسه فرهنگی و رسانهای «اوج» زیرمجموعه سپاه پاسداران از موارد دیگر آن است. اما اینکه مردم به عنوان مخاطب همواره یا به روی خود نیاورده و یا آنها را به واسطه هنرشان بخشیدهاند و اشتباهات آنان را نادیده گرفتهاند، آیا آب به آسیاب اشتباهات آنها و گسترش فساد نمیریزد؟
آیا وقت آن نرسیده، تا این هنرمندان و سلبریتیهای متظاهر را مورد پرسش قرار داد؟ اگرچه سیستم جمهوری اسلامی، همواره نظامی غیرپاسخگو بوده و آن را به دیگران نیز آموخته ولی هنرمندان به عنوان قشر آموزشدیده و احتمالا تحصیلکرده که نیروی تولید فکر نیز به شمار میروند، نباید پاسخگوی اعمال و مناسبات خود باشند؟
در خبرها آمده که مهران مدیری در تاریخ ۱۴ اسفندماه سال ۱۳۹۱ و ۴ مهرماه سال ۱۳۹۲ دو مبلغ ۱۸۰ میلیون تومانی و ۴۰۰ میلیون تومانی از موسسه ثامنالحجج به اسم «هدیه» دریافت کرده که در مقابل باقی مبالغ دریافتی دیگرش پول خُرد حساب میشود! این مجری صدا و سیمای جمهوری اسلامی که حداقل ۳ سال در برنامه «دورهمی» شوی انتقاد از شرایط نامناسب اقتصادی و فساد دستگاههای دولتی و موسسات مالی اعتباری را روی آنتن میبرد، یک وام دومیلیارد و ۹۰۰ میلیون تومانی دریافت کرده که تنها ۸۰۰ میلیون تومان را بازگردانده که میشود به اعتباری دو میلیارد و ۷۸۰ میلیون تومان پول نقد که به حساب این هنرمند به اصطلاح مردمی ریخته شده است!
همچنین موسسه اعتباری ثامنالحجج مبلغ سه میلیارد تومان، به حساب بانکی احسان علیخانی مجری ثابت برنامه مناسبتی ماه رمضان در قالب هزینه تبلیغات واریز کرده است. گویا این موسسه مالی اعتباری چند سال پیش اسپانسر مالی برنامه «ماه عسل» هم بوده و این مبلغ بابت پخش تبلیغات هر ساله این موسسه از تلویزیون در ماه رمضان صورت گرفته است.
فساد مالی در سیستم فرهنگ و هنر جمهوری اسلامی اگرچه امری بدیهی است ولی چندسالی است که از سطح مدیران و معاونان، چون ویروسی تقویت شده به چهرههای مثلا فرهنگی و هنری جامعه نیز منتقل شده است. این سلبریتیها و آنهایی که حتی پیشتر در نزد جامعه محبوبیت داشتند، اکنون کنار سفره مفسدان اقتصادی و حکومتی مینشینند تا از خُردهریزهای دور سفره متنعم شوند. اما نکته قابل توجه اینجاست که آنان پُز حمایت از مردم را همچنان حفظ میکنند و در واقع هم شریک دزد و هم رفیق قافله هستند! مهران مدیری و احسان علیخانی به ترتیب ۳ سال و ۱۱ سال «دورهمی» و برنامه «ماه عسل» را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی تهیه و پخش کردند و از طریق تریبون نظام از فساد در بدنه حکومت سخن به میان آورده و از آن «انتقاد» میکردند بدون آنکه کسی مانع کارشان شود و جالب این است که همچنان هم اجازه کار دارند! مجوزی که یک هنرمند مستقل حتی نمیتواند خوابش را ببیند.
این مجریان مشهور به اعتبار «محبوبیت» و حرفهای بودن فعالیتشان، از یک سو فرمول قدیمی عادیسازی و توهم آزادی بیان را به بهترین شکل ممکن روی آنتن بردهاند و از سوی دیگر در نقش ریزهخواران رژیم، قطعا فساد مالی آنها به مبالغ انتشاریافته از سوی دستگاه قضایی محدود نمیشود.
https://www.youtube.com/watch?v=XjN9s2iPBp8
مهران مدیری در سریالهایی که برای شبکه نمایش خانگی تهیه کرد، «قهوه تلخ» و «ویلای من»، نیز متهم به فساد مالی در رابطه با اهدای جوایز به برندگان قرعهکشی این سریالها شده است. حتما خبرنگاران داخلی به یاد میآورند که هر تحریریهای لااقل در آن دوران یک بار میزبان برندگان قرعهکشی «قهوه تلخ» بود که به دنبال گرفتن جوایز میلیونیشان بودند و آخر هم نتوانستند در مقابل اعتبار و قدرتی که نام مهران مدیری داشت، به جایی برسند. او که از مخاطبان میخواست تا آثارش را بخرند و کپی نکنند، چون کپی یعنی دزدی(!) بارها به اعتماد مردم خیانت کرده است. هرچند در کلیت نظام فرهنگی و هنری کنونی، مهران مدیری و مهران مدیریها کار عجیب و دور از عقلی انجام نمیدهند و کیسهی خود را در این وانفسای روزگار پُر میکنند.
احسان علیخانی که بیش از یک دهه، آنقدر روضه غم و بدبختی مردم را خوانده که دیگر نه تنها اشکی در نمیآورد بلکه در خدمت پروژه عادیسازی فقر و بدبختی مردم، مخاطبان باید شکرگزار باشند که یک نان بخور و نمیر را دارند.
اما مهران مدیری و احسان علیخانیها دو ضلع یک مثلث عظیم فسادهستند. ضلع سوم، صدا و سیمای جمهوری اسلامی است که یک هفتم بودجه کل کشور را در اختیار دارد و به بهانهی نداشتن بودجه، از نهادها و موسسات فاسد، تبلیغ دریافت میکند. در نهایت هم اگر، تشت رسواییاش از بام بیفتد، انگشت اتهام نه به سمت این فاسدان بلکه به سوی هنرمندانی نشانه گرفته میشود که این اسپانسرهای مالی را با خود به صدا و سیمای رژیم آوردهاند!
نمونه دیگر این فساد، رامبد جوان است که سالهاست برنامه بیمزه «خندوانه» را راه انداخته و آنقدر از آن به جیب زده که هر سال با مردم خداحافظی میکند ولی باز هم دلش نمیآید از پول بگذرد و دوباره یک «خنداونه» دیگر میسازد. همین چند وقت پیش بود که حسین فرحبخش تهیهکننده سینما از فساد مالی پشت پرده این برنامه تلویزیونی سخن به میان آورد و گفت که تهیهکننده این برنامه یک مداح است و اسپانسرهای این برنامه پولشان را از بچههای پابرهنه زاهدان و کردستان و شهرهای جنوبی ایران که آب ندارند، تأمین میکنند.
این تهیهکننده سینما خطاب به رامبد جوان گفت که تو داری سکه پارو میکنی و پولهای میلیاردی که پشت پرده میگیرید، از اسپانسر میگیرید!
فساد در برنامه «خندوانه» نیز به همین جا ختم نمیشود و این برنامه در جریان مسابقات پیامکیاش، از ارسالکنندگان پیامک، مبلغی دریافت میکند و شماره افراد نیز از فهرست این مسابقات پاک نمیشود!
فساد مالی در سیستم وابستهی هنر و فرهنگ جمهوری اسلامی مثنوی هزار مَن است و به همین فهرست اندک خاتمه نمییابد. چنانکه انتشار فهرست بودجهبگیران نهادهایی چون بنیاد سینمایی فارابی، رسانههای تصویری و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، یکی از افشاگریهای بسیار تأسفبار و ناامیدکننده در سال جاری سینمای ایران به شمار میآید. بنیاد فارابی، رسانههای تصویری و مرکز گسترش، زیرمجموعه وزارت ارشاد اسلامی قرار دارند و به سینماگران بودجه تزریق میکنند و به آنها وام میدهند، اما دریافت این وام به معنای تزریق بودجه دولتی در جریان تولید فیلم و در نتیجه قرار گرفتن زیر عنوان سینمای دولتی است؛ عنوانی که بسیاری از سینماگران از آن فرار میکنند.
در رابطه با شفافیت در دولت حسن روحانی، این نهادهای زیرمجموعه وزارت ارشاد، اسامی کسانی را که در طول این سالها از آنها وام گرفتهاند منتشر کردهاند. اما با کمال شگفتی این فهرست حاوی نام تهیهکنندگان و فیلمسازانی بود که ادعای سینماگر مستقل بودن را داشتند. سینماگرانی که فیلمهای آنها با بودجه دولت ساخته شده و با نظر همان دولت هم توقیف شده ولی این سینماگران منت ساختن فیلمی با پول دولت را به اسم سینماگر مستقل و دستخوش مخاطراتی چون توقیف و سانسور بر سر مردم گذاشتهاند. در این موقعیت، همانقدر که فیلمی مثل «اخراجیها» و «قلادههای طلا» از مرکز گسترش بودجه دریافت کرده است، فیلم «آتشکار» ساخته محسن امیریوسفی و «خانه پدری» کیانوش عیاری، یعنی فیلمسازانی با آمار بالای فیلم توقیفی، نیز کمک دریافت کردهاند!
پرویز پرستویی، فرشته طائرپور، رضا میرکریمی، مونا زندی، ابراهیم حاتمیکیا، سعید سعدی و علیرضا شجاعنوری نیز این بودجههای دولتی را دریافت کردهاند. در چنین شرایطی است که باید گفت سینما در ایران، در پول نفت و تزریق بودجه دولتی زنده است و ادعای برخی از این هنرمندان به اصطلاح مستقل نیز مصداق این بیت معروف حافظ است که:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
سخن سروش عزیز را به دقت بخوانید چرا که دقیق و پاکیزه است. سپاس
سپاس از یادآوری ش.ح
فردوسی پور هم در این دایره سهم بسزایی دارد.
شما نگاه کنید یک دایره ای برای خودشون درست کردن و توی برنامه ها از همدیگه دعوت میکنن و شروع میکنن به تعریف و تمجید همدیگه. مهران از رامبد. رامبد از مهران. این از اون. اون از این. گویا پزشک و مهندس و معلم و کارمند و کارگر هیچی نیستن.
فقط هر کس که توی ویترینه از طرف جمهوری عسلامی آدمه.
مهران مدیری از نیروهای امنیتی هستش
نیروهای اطلاعاتی و امنیتی تو تمام سطوح مملکت پخش هستن
صدا و سیما
بانکها
فدراسیون های ورزشی
مراکز درمانی
سیستم حکومتی ایران مشابه آلمان نازی و شوروی سابق هستش
یک سیستم جنایتکار و دیکتاتور
تمام امکانات و درآمدهای کشور رو تخصیص دادن به نیروهای امنیتی یا به اصطلاخ خودی
تو جریان شلوغی های انتخابات ۸۸ تو خیابون طالقانی تهران بسیاری از کارمندان وزارت نفت مسلح بودن و به نیروهای امنیتی ،تو دستگیری مردم کمک میکردن.
و دیدیم که اینها با تشکیل سپاه بدر، سپاه قدس و میلیاردها دلار هزینه، عراق را به این روز انداختند.
– یک عده امنیتی و پاسدار و بازجو وکیل و وزیرشده وخودشان و خانواده در قصر زندگی میکنند.مردم هم گرفتار گرانی و هرج و مرج و بیکاری و اجاره خانه سرسام اور و مملکت بدون اینده و برنامه ….
چپاول و سرکوب در داخل و صدور تنش به منطقه سیاست حکومت اسلامی ایران برای ادامه بقا:
– روزنامه شرق ۲۶ تیر در یک گزارش تحقیقی نوشته بود منوچهر متکی که سمت مشاور امور بینالملل مؤسسه ثامنالحجج را به عهده داشته، «۱۲۴ میلیارد تومان» تسهیلات دریافت کرده است. متکی علاوه بر آنکه در مؤسسه ثامنالحجج فعالیت میکرد، همراه با ابوالفضل میرعلی، مدیرعامل ثامن الحجج و محمدحسن خامنهای، برادر رهبر جمهوری اسلامی از اعضای هیأت مدیره شرکت «لیسار ماه» هم بود- – منوچهر متکی درگذشته گفته بود اگر عراق و افغانستان آرامش پیدا کنند، اهداف بعدی ما هستیم!. باید با هر وسیلهای که شده نگذاریم آمریکا در عراق و افغانستان موفق شود.
لطفا مقاله خلقیات ما ایرانیان، نوشته مرحوم جمالزاده را مطالعه کنید. اساس فرهنگ ما در برخی جنبه های مهم نکبت زاست. بنظر میرسد سالمترین قشر ایران کارگران و کشاورزان باشند وگرنه زیرمیزی گرفتن پزشکان، امضاهای پولی مهندسان و کارشناسان ناظر و…. همه دلالت بر فساد قدیمی و فرهنگ نهاد در ایران دارد.
به نظر من دلقک های دستگاه ولایت را نمی توان و نباید هنرمند نامید، مگر اینکه مداهنه و چاپلوسی یا پشت هم اندازی را در زمره هنر قرار دهیم. این آقای کارگردان به اصطلاح کمدی های صدا و سیما که از زحمات برخی بازیگران خوب بهره برداری کرده تا خود را مطرح کند، به هیچ ارزشی جز پول باور ندارد. یک هنرمند راستین ارزشهای انسانی را فدای مصالح و منافع مالی کارش نمی کند. این آقا مقاطعه کار است و به سلیقه کسانی که پول به او می دهند فیلم می سازد و معلوم است که این روزها پول در کجاست.
شاه گوش میکند؛ دزدیدن و دزدیده شدن!
» شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی داشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه.حوالی سحر با دست پر به خانه برمی گشت، به خانه خودش که آنرا هم دزد زده بود.به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی می دزدید…«!
( از کتاب شاه گوش می کند، اثر ایتالو کالوینو)
جمهـورى فیک و هـنر مندان اسلامى فیک
» یک بز گر گله را گر می کند «
یک سیب گندیده به همه ی جعبه ی سیب گند می زند. ! یک همنشین بد دیگران را هم به فساد می کشاند…و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
یک ملای فاسد ۸۰ میلیون انسان را به فساد کشانده، یک مشت ملخ تازی سرزمین کهنی را بیابان کرده است…
مگر اضغر آقای فرهادی -نور عین ملت! و دلواپس دوا و درمان آنان- با سرمایه بانک پاسارگاد فیلم ضد زن و سانتی مانتال جدایی نادر از سیمین را نساخت.خوشبختانه که تشت رسوایی این بانک و ارتباطش با سپاه و جریان پولشویی رییس و فرزندانش ( خاندان صدر)در قالب شرکت پیلاتوس اخیرا بر زمین افتاده است!…اما چیزی که جای بسی شگفتی است، اقبال عمومی با این جنایت پیشگان در هر کسوتی ست.پر بیراه نخواهد بود که بگوییم این ملت دچار سندرم استکهلم!…بهر روی در دوران پسا آخوندیسم همین به اصطلاح سلبریتی ها نیز همچون پدرخوانده هایشان بایستی در پیشگاه ملت محاکمه گردند.!
از قدیم گفته اند قدرت مطلق فساد می آورد!بنابراین بسی ساده انگارانه است که از سیستمی فاسد و بیمار سخن گوییم اما انتظار سلامت از زیرسیستمها و زیر بخشهای آن داشته باشیم.آنهم در سیستمی توتالیر و دسپوتیست که هیچ اندیشه مخالفِ خود را بر نمی تابد.پر واضح است که هر چه رژیمی ایدئولوژیک تر باشد بی شک ماشین تبلیغاتش نیز پر طمطراقتر خواهد بود.چرا بایستی رانتِ موردی مثل علیخانی جای شگفتی باشد مگر غیر از اینست که برادرش رضا حسنی خو از امنیتی های رژیم با پستهایی چون رییس حراست وزارت ورزش یا مدیر عامل استقلال بوده!(دو برادر با دو خانوادگی!)
… اما حالا چند ملیون ایرانی در خارج از ایران زندگی می کنند که در میانشان کم نیستند افرادی که کشور اصلی شان دیگر ایران نیست و ترس من از این است که باز در فردای ازادی ایران٬ با تبلیغ و سرمایه گذاری و کمک رسانه های غربی این افراد بعنوان تحصیل کردگان بر مسند قدرت تکیه زنند و باز روزی از نو تکرار شود
هر طرف که نگاه میکنی شانس چندانی برای نجات واقعی این سرزمین کهن نمی بینی. دیگه اثری از وطن پرستان و کسانی که حاضر باشند جانشان را فدای این مرز و بوم نمایند مشاهده نمی کنی. همه زرنگ شده اند و فقط بفکر منافع شخصی خود و خانواده شان هستند و بقول بمعروف جهان وطن شان است نه ایران. همواره این سوال برایم بی جواب است که چطور حکومت پهلوی نیم قرن با چنین مردمی دوام اورد!!!
گمان نمی کنم با عوض شدن این حکومت هم ایران چندان اباد شود. دانشجویان بورسه ای زمان شاه فقط چند هزار نفر بودند و خواسته یا ناخواسته در جهت منافع غرب و شرق مخصوصا شوروی و انگلستان٬ ایران را نابود کردند.
عجیب است که فردوسی پور از قلم افتاد!