در دیدارهای مهم، به ویژه وقتی به سران کشورهای قدرتمند جهان مربوط میشود، همواره آنچه در کنفرانسهای مطبوعاتی بیان نمیگردد، مهمتر است.
در دیدار ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ که روز دوشنبه ۱۶ ژوییه ۲۰۱۸ در هلسینکی پایتخت فنلاند برگزار شد، آنها تقریبا دو ساعت پشت درهای بسته و فقط با حضور مترجم به گفتگو پرداختند. اما هم برخی سیاستمداران و هم بسیاری رسانهها بر روی رفتار پوتین و ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی تمرکز کردند که اهمیتی در سیاست عملی و تغییر و تحولات سیاسی به ویژه در خاورمیانه ندارد.
گزارش سیاسی کیهان لندن شماره ۱۶۹ که پیش از این دیدار انتشار یافت به جوانب مختلف و توافقهای احتمالی واشنگتن و مسکو در هلسینکی بر سر مسائل منطقه از جمله جنگ سوریه و نقش ایران پرداخت و آن را «مسلخ جمهوری اسلامی» نامید. آنچه در طول کمتر از یک هفته پس از آن دیدار شاهدش هستیم، بیانگر واقعی بودن این نگاه است.
حواشی جنجالی
رییس جمهور آمریکا تا کنون نشان داده است آنچه به ذهنش میرسد، چه بسا بدون فکر و تأمل درباره پیامدهای آن بر زبان میآورد. این روش، هم سیاستمداران و هم رسانهها را که به برخی عرفها و پروتکلهای دیپلماتیک عادت کردهاند، در ارزیابی حرفهای وی دچار سردرگمی میکند. نهایتا اما با وجود همه جنجالهایی که ممکن است بر سر گفتار و رفتار دونالد ترامپ به راه بیفتد، آنچه اهمیت دارد، سیاست عملی دولت آمریکا و نتایجی است که از آن حاصل میشود.
هنوز ترامپ و پوتین صحنهی کنفرانس مطبوعاتی را در هلسینکی ترک نکرده بودند که سیاستمداران آمریکایی به ویژه دمکراتها و همچنین برخی جمهوریخواهان از اینکه رییس جمهورشان در برابر پوتین «کوتاه» آمد، جنجال به راه انداختند. رسانههای اروپا نیز آتش بیار معرکه شدند و در صحنهی رقابتِ به ویژه اقتصادی، از جمله بر سر بازار خاورمیانه که ایران یکی از مهمترین شاخصهای آن است، نورافکنهای خود را روی ترامپ درشتاندام در برابر پوتین ریزاندام تنظیم کردند تا هر چه بیشتر آمریکا را کوچک و وارفته و روسیه را بزرگ و متکی به نفس نشان دهند. هر چه بیشتر از گزارشگران درباره محتوای این دیدار و نتایج آن پرسش میشد، آنها که از مذاکرات پشت درهای بسته خبری نداشتند، با اصرار بیشتری به «رفتارکاوی» پوتین و ترامپ میپرداختند!
همزمان رسانههای این سوی جهان از واکنش سیاستمداران و مفسران آمریکا درباره عدم واکنش شدید و ندادن پاسخ «دندانشکن» و حوالهی «مشتی محکم» از سوی ترامپ به دهان پوتین درباره مداخله روسیه در انتخابات آمریکا انباشته شد! اینکه چرا نمایندگان رسانهها رنج سفر به هلسینکی را بر خود هموار کردند تا از سران آمریکا و روسیه درباره چیزی بپرسند که بارها در انواع و اقسام رسانهها نشخوار شده، و کسی هم نمیتواند توقع داشته باشد که این دو سیاستمدار در هلسینکی «حقیقت» را چون وحی آسمانی بر این خبرنگاران نازل کنند، خود جای پرسش درباره ضریب هوشی این خبرنگاران دارد! گویی کنفرانس مطبوعاتی هلسینکی، رینگی بوده است که دو طرف میبایست یکدیگر را خونین و مالین میکردند تا تماشاگران به وجد آمده و با جانبداری از یک حریف، شرطبندیشان برنده شود. اما پوتین خونسرد حرفهای همیشگیاش را درباره مداخله در انتخابات آمریکا تکرار کرد و ترامپ هم «یقه»ی او را نگرفت!
فایدهی این جنجال اما برای همه طرفین این بود که آنچه پشت درهای بسته گفته و احتمالا توافق شد، همچنان نامعلوم ماند!
متون مسکوت
و اما بیتردید یکی از موارد گفتگو و توافق احتمالی در نشست دوساعتهی هلسینکی درباره خاورمیانه و به ویژه جنگ سوریه و سرنوشت جمهوری اسلامی بوده است. در این گفتگو حتما رفت و آمدهای اخیر بین اورشلیم و مسکو و همچنین پیغام و پسغامهای خامنهای و پوتین با توجه به تحولات عربستان و عراق مورد مبادله قرار گرفتهاند. وضعیت اقتصادی و اعتراضات اجتماعی همواره یکی از عوامل تنظیم مناسبات کشورهای دیگر با یک حکومت است. رهبری و زمامداران جمهوری اسلامی هرچقدر هم که روسوفیل باشند و مراتب سرسپردگی خود را به مسکو ابراز کرده باشند، روسیه بطور تاریخی از دوران تزاری تا حکومت شوروی، نشان داده است که منافع خود را فدای افراد و گروهها و احزاب «برادر» و وابسته و همچنین «اقمار» خود نمیکند! اگر مشکلی هست نه در تفکر منطقی و عقلانی و منافع ملی روسیه و حکومتهای آن، بلکه در سادهاندیشی این افراد و احزاب و حکومتهای روسوفیل است که چنین تصور نابجایی از حمایتهای این کشور دارند! درست همانگونه که خود جمهوری اسلامی نیز بقا و منافع خود را فدای امثال حوثیها و حزبالله لبنان و شبهنظامیان دستپروردهی خود و حتی دفاع از حرمین و بشار اسد هم نمیکند! چنانکه علیاکبر ولایتی مشاور علی خامنهای در سفر اخیرش به مسکو گفت اگر عراق و سوریه [بخوانید روسیه!] بخواهند فورا خارج میشویم!
هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که روسیه و همچنین سوریه و عراق، همراهی با کشورهایی مانند آمریکا و اسراییل و عربستان را به عنوان فاکتورهای تعیینکننده در سیاست و اقتصاد جهانی و منطقهای، به یک نظام پادرهوا ترجیح دهند که نه تنها مردماش نیز از آن منزجر هستند، بلکه ساختارش هم از سر تا پا شکاف برداشته و بدنهاش دچار ریزش روزافزون است.
از آن سو، ترامپ رییس جمهور آمریکا و پمپئو وزیر امور خارجهاش بارها عدم دلبستگی خود را به جمهوری اسلامی ابراز و با بندبازی بین «تغییر رژیم» و «تغییر رفتار رژیم» به تکرار پشتیبانی خود را از «مردم ایران» اعلام کردهاند. این البته سبب دلگرمی است و در مقایسه با دولتهای پیشین آمریکا، به ویژه دولت باراک اوباما، مردمی را که جانشان از مشکلات عدیدهی اجتماعی و اقتصادی به لب رسیده، امیدوار میکند. این پشتیبانی اما تا جایی قابل اتکاست که از یک سو جنبش اعتراضی در ایران مورد تحریف و سوء استفاده قرار نگیرد و از سوی دیگر «سیاست پشتیبانی» با بده و بستانهای پشت درهای بسته دستخوش اعوجاج نشود. از همین رو رییس جمهور آمریکا نیز میبایست اطلاعات کافی درباره جنبشهای اعتراضی مردم ایران بلافاصله پس از انقلاب و دههی شصت خورشیدی و سپس اوج جنبش زنان و دانشجویان در دههی هفتاد و آنگاه جنبش معروف به «سبز» در دههی هشتاد داشته باشد تا بتواند عمق اعتراضات دههی نود را درک کند! این اعتراضات برخلاف آنچه ترامپ در سخنان اخیر خود گفته و ممکن است حتی برخی از زمامداران نظام نیز با آن همصدایی کنند، با خروج آمریکا از برجام در هشتم ماه مه ۲۰۱۸ (۱۸ اردیبهشت ۹۷) جرقه زده نشده! بلکه برعکس این قضیه درست است: تظاهرات سراسری دیماه ۹۶ که معترضان خطاب به خودیهای نظام شعار دادند «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» پیامی رسا برای آمریکا و همچنین اروپا و روسیه بود تا نسبت به سیاستهای خود درباره رژیم ایران بازنگری کنند! وضعیت جنبش اعتراضی در ایران و منفور بودن رژیم جمهوری اسلامی در میان مردم به ویژه زنان و جوانان، نمیتواند مورد توجه سران آمریکا و روسیه در هلسینکی قرار نگرفته باشد.
امروز در شرایطی که اقتصاد ایران در بدترین وضعیت خود در چهل سال گذشته بسر میبرد و علاوه بر آن بحران آب و برق نیز به نارضایتیها و اعتراضات عمومی به شدت دامن میزند، جمهوری اسلامی سوار بر کشتی سوراخاش بجای تعقل و یک سیاست شفاف و مبتنی بر منافع ملی جهت کاهش مشکلات، به فکر استفاده از برگ سوختهی غنیسازی اورانیوم به «فرمان مقام معظم رهبری» و بلوفهای اتمی است که حتی اگر به فرض محال درست هم باشد، بر درستی ادعای آمریکا مبنی بر بد بودن توافق اتمی و برجام صحه میگذارد و در نتیجه توافق جهانی را علیه رژیم بیش از پیش منسجم میکند.
در مقابل بلوفهای اتمی جمهوری اسلامی، آمریکا بلافاصله پس از دیدار ترامپ و پوتین در هلسینکی، مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده را مأمور کرده تا روز یکشنبه ۲۲ ژوییه با ایرانی- آمریکاییانی که اکثریت آنها مخالف جمهوری اسلامی هستند و فقط در راه و روش عبور از آن اختلاف دارند، به گفتگو بنشیند. آن هم در حالی که یکی از مقامات حکومت ایران مدعی است ترامپ سال گذشته بارها درخواست گفتگو با روحانی را داشته است. اگر این ادعا نیز درست باشد، چرخش سیاست آمریکا از تلاش برای گفتگو با رییس دولت یک حکومت دینی و سرکوبگر به پشتیبانی از جنبش آزادیخواهانه مردم و گفتگو با مخالفان متنوع رژیم تهران نمیتواند خبر خوبی برای مسافران و ناخدای فرسودهی کشتی شکستهی جمهوری اسلامی در توفان و تلاطمات اجتماعی باشد.
الاهه بقراط
موضوع مصاحبه ژنرال بازنشسته با رادیو فرانسه در تایمز لندن سال ۵۸ به چاپ رسیده و شرح کامل ان مصاحبه منتشر گردید.
چنانچه هموطنانی علاقه مند به خواندن ان مصاحبه باشند میتواند به ارشیو تایمز سال ۵۸/۵۹ رجوع نمایند.
با تشکر از کیهان و پوزش جهت مزاحمت مجدد ما.
در سال ۵۸ یک ژنرال بازنشسته کره جنوبی در مصاحبه ئی با رادیو فرانسه در پاسخ به سوال :اوضاع ایران و خاورمیانه را چگونه ارزیابی میکنید..چنین گفت: امریکا و متحدانش اگر بتوانند بین دو نیروی سیاسی بزرگ ایران ..مجاهدین و توده..تفرقه و جدائی بوجود بیاورند و این سازمان سیاسی مهم را از هم جدا کنند..تا ۵۰ سال اینده منافع شان در ایران و خاورمیانه را تضمین خواهند کرد.اما اگر موفق نشوند و این دو سازمان به هم بپیوندند…امریکا برای همیشه منافع اش را نه تنها در ایران از دست خواهد داد٬بلکه بمرور زمان کل خاورمیانه نیز از دستش خواهد لغزید.
در واقع این چکیده سیاست غرب بود و هست در ایران تا به امروز.
بی کسی و پراکنده گی ما ٬ خود خواهی و بزرگ بینی ٬قدرت طلبی و مقام پرستی رهبران احزاب سیاسی٬ در واقع دلیل مهم به قدرت رسیدن ملایان بود در سال ۵۸.زیرا اتحاد تمام نیروهای سیاسی تنها سد اهنین مقابل خمینی بود.خمینی در پراکنده گی و تفرقه بین سازمان های سیاسی اصولآ نه نقشی داشت و نه فهم ان را.او از درک تفرقه نیروهای سیاسی بمثابه مهمترین و تعین کننده ترین سرنوشت سیاسی کشور٬ کاملآ عاجز بود..شعورش به این مسائل نمیرسید.کارگردانان خارج از ایران دیکته میکردند.ببینید چه دردناک است که بعد از ۴۰ سال هنوز ان اتحاد حیاتی لازم ٬که ازاد ساختن این سرزمین و ایرانیان است..همان کلیدگمشده در بسته رهائی ما ایرانیان است..که نیافتیم اش! هنوز حیران و سرگردانند متفکران و سیاسیون ما!
تآثر و شرمساری ما ٬ ایرانیان در این است که ( سیاست مداران سرمایه داری سخت از این خوشنودند و راضی) در این است که با وجود تحصیلکرده گان/اقشار مختلف سیاسی و فرهنگی داخل و خارج از ایران و در کل جامعه فکور و هوشمند ایرانی٬چگونه رشته تحولات و سرنوشت این مرز و بوم هنوز بعد از سالیان دراز و شکست جنبش ها٬ در دست دو سه کشور قدرتمند روسیه/ایالات متحده و بریتانیا ست!؟
چگونه تخبگان و شخصیت های ایرانی امروز داخل/خارج ایران نتوانسته اند در این ۴۰ سال یک جامعه قدرتمند سیاسی با اتحاد هم دیگر..بسازند که امروز بیاری این ملت بی پناه و اسیر دست یک مشت تبهکار دینی٬ کشور و ملتش را نجات دهند..چطور؟ این است درد بزرگ امروز ما ایرانیان..بی کسی !
خانم بقراط نوشتار شما بسیار گویا و دقیق است. سال پیش من برای خودم به تحلیلی رسیده بودم اما فکر می کردم نا معقول است تا این که ۶-۷ ماه قبل دیدم که آقای میبدی همان شکل حرف زدند و گفتند که علیرغم همه خسارات و واپس گرایی ها، هیچ جریانی مثل خود آخوند ها و سایر اسلامی ها نمی توانند خود را افشا کنند.
بودند که درصدد منفجر ساختن آن در این مراسم بودند. در همین زمان نفر سوم یعنی اسدالله اسدی دبیر سوم سفارت ایران در وین اتریش بود که در آلمان دستگیر شد!. نفر چهارم در فرانسه دستگیر شد که قرار است به بلژیک مسترد شود.
آلخو ویدال کوادراس پروفسور اسپانیایی است که در رشته اتمی و فیزیک اتمی تحصیل کرده و معاون پارلمان اروپا از ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۴ بوده است. او در حال حاضر رئیس کمیته بینالمللی مستقر در بروکسل در جستجوی عدالت میباشد.
وی در مقاله در یورواکتیو نوشت، اشتیاق اتحادیه اروپا به تعامل بیقیدوشرط با رژیم ایران بهنظر میرسد اروپا را نسبت به حمایت تروریسم دولتی آسیب پذیرتر ساخته است.
طی ۳۰ژوئن تا اول ژوییه ۴نفر مظنون در بلژیک، فرانسه و آلمان در ارتباط با یک حمله تروریستی برای بمبگذاری در گردهمایی شورای ملی مقاومت ایران در ویلپنت حومه پاریس دستگیر شدند.
این ۴نفر شامل یک زوج بلژیکی ایرانی تبار بودند که حامل بمب ۵۰۰گرمی تی.ای.تی.پی ! و یک چاشنی در خودروشان
دو جمله از مقاله فوق نیاز به بازشدن دارد: یکی اینکه حاکمیت جمهوری اسلامی را سادهاندیشانی نامیده که گرایش روسوفیلی دارند! خامنهای گرایش روسوفیلی ندارد بلکه کارمند کارکشته آن کشور است. ضربات خامنهای به ایران مهلکتر از آن بوده که به سادهاندیشی تقلیل داده شود. ایشان مأمور است و درحال اتمام مأموریت مادامالعمر خود است.
دوم: مقاله نویس نوشتهاند که “جمهوری اسلامی نیز بقا و منافع خود را فدای امثال حوثیها و… دستپروردهی خود نمیکند”. باید گفت اینگونه نیست! بعکس، بقاء جمهوری اسلامی در مداخله بیمورد در سوریه است که بخطر افتاده!
نه پی طعمه و آب و هوسیم ما ایدل ظلم چهل ساله به اقمارو فلک زد مشکل
ما بجستیم زهی از ستم و جور آخوند لیک آرام نه ایم زین ظلمات موجود
کاش آواره شود یاس در این بخت وزمان بیکران جور سپاه محو نما ای یزدان
درود به الهه بقراط، ای کاش افراد پاک و دلسوزی مثل شما را به آن جلسه دعوت کنند
از فتحعلی شاه قاجار تا سید علی شاه روضه خوان!
فتحعلی: کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد / زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد! (۱۷ شهر مهم ایران از جمله قفقاز و… بخاطر فتوای این ملاهای …برهنه بدست روسها افتاد). سید علی: کشم شمشیر یکدستی/ که حداد از بیتم بگریزد / زنم بر فرق ترامپ ینکی / که دو از پوتینم بر خیزد! ( از دست رفتن دریای مازندران و….).
براستی طایفه ملایان ستمگر تازی چه خاصیت و منافعی برای ما مردم ایران داشته اند؟ و تا زمانی هم که هستند، ایران هرگز آزاد نخواهد شد.
سقوط جمهـورى اسلامى با اعتصابات سراسرى و رهـبرى شاهـزاده رضا پهـلوى