دلارام یگانه – مشکلات عدیده اقتصادی، بیاعتباری واحد پول ملی، افزایش نرخ بیکاری و فقر، انزوای بینالمللی و… حاصل مجموعه سیاستهای جمهوری اسلامی در طول ۴۰ سال گذشته است. سیاستهایی که در آستانه چهل سالگی تاسیس این حکومت، حاکمانش شاهد اعتراضات گسترده و بحرانهای اجتماعی جدیدی هستند و هر روز میبایست با مشکلات جدیدی دست و پنجه نرم کنند.
اعتراضات سراسری که پیش از آخرین سالگرد پیروزی انقلاب ۵۷ تمامیایران را فراگرفت و با سر دادن شعار «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» همراه شد، ارکان حکومت را از صدر تا ذیل به لرزه در آورد و سران رژیم را بر آن داشت که در کنار تشدید سرکوبها، تدبیر دیگری نیز برای حل این بحران بیاندیشند.
از آنجا که مطالبات مردمی هرگز در حکومت آیتاللهها برآورده نخواهد شد و این مسئله میتواند خیزشهای گستردهتر مردمی را در پی داشته باشد، اتاق فکر رژیم به تکاپو افتاده تا با جهتدهی به مطالبات، معترضین را از مسیر اصلی خود خارج کرده و به خواستهای فرعی مشغول سازد.
این روش جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس تا کنون بوده، که هر زمان با یک انسدادی مواجه شده است، برای اینکه بخواهد افکار عمومی را منحرف نماید، یا حتی گروههای سیاسی را مشغول سازد، به کمترین هزینه روی آورده است.
به عنوان نمونه، پس از جنبش دیماه در شهرهای مختلف، که شاهد اعتراضات همه اقشار و اصناف و اعتراضات خیابانی هرروزهی مردم و کشتار آنها توسط حکومت بودهایم، در میانه این حوادث، پخش انتشاراعترافات یک دختر هنرمندِ رقاص، موجی از نارضایتیها را برانگیخت. معترضان با هشتگ «برقص تا برقصیم» و انتشار فیلمهایی از رقصیدن خود در فضای مجازی به این شیوه از برخورد با این دختر جوان اعتراض کردند. اما جمهوری اسلامی در پشت صحنه این سناریو، با پخش این فیلم توانست در بحرانی ترین زمان اعتراضات که میرفت تا پایتخت را نیز درگیر خود نماید، افکار عمومی را به بیراهه ببرد.
مسیح علینژاد نیز بار دیگر با مصادره هشتگ «برقص تا برقصیم»، همراه با حکومت ایران وارد این کارزار شد و مسیر مبارزات مردم ایران را منحرف نمود.
خاموش کردن بانگ «بجنگ تا بجنگیم» معترضین، در لابلای هشتگهای «برقص تا برقصیم»، از جمله برنامههایی بود تا علاوه بر انحراف در مسیر مبارزه، مردم دنیا را نیز سردرگم و متحیر سازد که اگر شرایط ایران اینقدر بحرانی و وخیم است، پس چرا تصاویر رقص و پایکوبی از آن کشور به رسانههای جهان مخابره میشود؟!
این درست است که بخشی از هویت حکومت به حجاب گره خورده، اما اگر روزی رژیم بخواهد بین حجاب اختیاری و حفظ نظام، یکی را انتخاب کند، طبعا آزادی حجاب را برمیگزیند؛ چنانچه بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب، به حجاب اختیاری قائلند. از سویی دیگر باید در نظر داشت که با فرض متحقق شدن آزادی حجاب، در سایه حکومت دینی، این مسئله به نوعی میتواند به محبوبیت رهبران رژیم در میان بخشهایی از مردم بیانجامد و بقای آن را تا مدتی دیگر تضمین نماید.
چنانکه در بیست سال گذشته، رؤسای جمهور، اعم از اصلاحطلب یا محافظهکار با وعدههای فریبنده از جمله وعده ورود زنان به ورزشگاه توانستند دو دهه بر عمر حکومت بیافزایند؛ در حالی که در این مدت طولانی، گروههای مخالف حکومت قادر بودند تا تمام توان و قوای خود را صرف امری هدفمند و فراتر از مسائلی همچون ورود زنان به ورزشگاه یا آزادی حجاب و… نمایند.
پررنگ کردن خواسته بحق «آزادی حجاب» در برابر مطالبه اساسی «تغییر رژیم» نکتهای است که هشیاری هرچه بیشتر نخبگان و فعالان سیاسی را میطلبد؛ اپوزیسیون تقلبی که دل در گروی جریان اصلاحطلبی دارد و وظیفه محولهاش، جا انداختن جناح اصلاحطلبان به عنوان منجیان اصلی مردم است، نیک میدانند که این آزادی حجاب نیست که به تغییر حکومت ختم میشود، بلکه این تغییر بنیادین حاکمیت است که آزادیهای دیگر را نیز محقق خواهد ساخت.
به گفته یکی از کاربران توییتر، «جمهوری اسلامی و اپوزیسیون قلابی به ظاهر دو خط عمود بر هستند. اما این تنها یک خطای دید است. در اصل آنها دو خط موازی هستند که در راستای منافع همدیگر حرکت میکنند.»
این ادعا نیز که بیحجابی، به سرنگونی استبداد دینی منجر خواهد شد، مغالطه بزرگ و دروغی آشکار و افتادن در دام رژیم است.
آیا حقیقتا بیحجابی، به سقوط جمهوری اسلامی ختم خواهد شد؟ حتی با فرض محال که الگوی حجاب لبنانی در ایران نیز محقق شود، آیا در آن صورت، دیگر شاهد سیطره استبداد دینی بر ملت ایران نخواهیم بود؟ چه مدت زمان لازم است تا زنان ایرانی نیز مانند لبنانیها آزاد و رها در اجتماع حاضر شوند؟ اگر قرار بود بیحجابی به افول تفکر مذهبیِ افراطی منجر شود، چرا باید امروز شاهد پیروزی حزبالله لبنان در انتخابات اخیر این کشور و ادامه دخالتهای جمهوری اسلامی در منطقه میبودیم؟! حضور زنان بی حجاب در مراسم حزبالله لبنان شاهدی است که این اندیشه افراطی برای رسیدن به قدرت حاضر است از تمامی اصول اعتقادی و استراتژیک خود چشمپوشی نماید.
بنابراین آنچه ارزش هزینه کردن پتانسیل و انرژی به جوش آمده مردم را داراست، مبارزه با کلیت نظام است نه هدر دادن آن برای مطالبات فرعی و دست پایینتر؛ چرا که سران حکومت آنقدر مرزها را جلو تعریف کردهاند که معترضین دلخوش به آن شدهاند که هر عقبنشینی مختصری را نوعی پیروزی قلمداد کرده و سران رژیم نیز بقای خود را تا مدتی دیگر تمدید نمایند.
با نظر خانم افسون موافقم
مطلب زیر به نظرم جالب بود، لطفا بخوانید
iranianliberals.wordpress.com
کسی که مبارزه با حجاب را جزو «مطالبات فرعی و دست پایینتر» حساب میکند نمیداند که چه میگوید
خانم عزیز، زنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و در ج ا تنها زن بودن جرم است. حجاب فقط نماد سرکوب همه جانبه زنان است، مثل داغ بردگی! هیچ چیزی غیر قابل تحمل تر برای فاشیستهای ایران نیست به جز زنان آزاد!
در ضمن لبنان ایران نیست و حزب الله بیش از یک باند تروریست یک سازمان مافیایی مواد مخدری است. جاعش را باید با داعش مقایسه کرد و نه لبنان!