«به زودی جریانات و شخصیتهای نمادین کشور در کنار هم قرار خواهند گرفت». این جمله را اسحاق جهانگیری معاون اول حسن روحانی دوم امردادماه در یک سخنرانی در همایش سفیران و رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور گفته است.
جهانگیری «اتحاد سیاسی» را ضروری دانسته و گفته است همه مسئولین عالیرتبه کشور باید «نمایش بزرگی از اتحاد داخلی» را به صحنه بیاورند.
این سخنان جهانگیری همزمان با شاخ و شانه کشیدن نظامی مقامات جمهوری اسلامی از جمله حسن روحانی و محمدجواد ظریف علیه آمریکا و تهدیدهای آمریکا در پاسخ به آنها بیان شده است.
اسحاق جهانگیری در این سخنرانی خود بر موضوع اتحاد میان جریانهای سیاسی کشور تأکید کرده است که البته منظور از جریانهای سیاسی همان تدارکاتچیان و جناحین داخلی نظام هستند شامل اصولگرایان، اصلاح طلبان و جریانی موسوم به اعتدالطلب که جریانات ملی- مذهبی و چپهای اثنیعشری نیز بین این دو دستهی آخری وول میخورند.
ابهام در اتحاد
سخنان جهانگیری اما مبهم بود و برخی اشاره وی به «کنار هم قرار گرفتن جریانها و شخصیتهای نمادین کشور» در آینده نزدیک را به رفع حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی تفسیر کردهاند.
رفع حصر از وعدههای انتخاباتی حسن روحانی بود که موجب شد طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی به وی رأی بدهند و امیدوار باشند با پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری مسیر رفع حصر دو نامزد پیشین انتخابات ریاست جمهوری در ایران هموار میشود.
اما روحانی در دولت نخست هیچ گامی برای رفع حصر بر نداشت و در دولت دوم نیز تا کنون اقدامی انجام نداده و همواره آن را به قوه قضاییه حواله داده است. در چنین شرایطی باز برخی امیدوارند با بحرانیتر شدن وضعیت و بازگشت تحریمها و تشدید نارضایتیهای عمومی، «رفع حصر» به عنوان ابزاری نمایشی از سوی رهبر جمهوری اسلامی و تندروها به کار گرفته شود.
طرفداران میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز فرصت را غنیمت شمرده و رفع حصر را در شرایط کنونی کشور نه یک «مطالبه» بلکه یک «چاره» قلمداد میکنند بدون آنکه توضیح دهند رهبران «جنبش سبز» در این سالهای حصر چه برنامهای برای رفع مشکلات کشور تدارک دیدهاند وگرنه رفع حصر به خودی خود قرار است چه مشکلی از آب و برق و معیشت جامعه را حل کند؟!
رفع حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد هیچ تأثیری بر شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران ندارد. در ابعاد سیاسی نیز وقتی رفع حصر این سه تن بدون کاهش فشار و آزاد کردن دیگر فعالان سیاسی و مدنی انجام شود، اثر چندانی در سطح بینالملل نخواهد داشت و فقط ممکن است یک موج خبری توسط لابی جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا ایجاد کند که آن هم در نهایت حتی به زیان هم نظام و هم اصلاحطلبانش خواهد شد زیرا نشان خواهد داد که حصر و رفع حصر هیچ تأثیری در جامعه ندارد! کشور در آستانهی نابودیست و به برنامه و ابزار نیاز دارد و نه لاف و گزاف و نمایشهای سیاسی.
اتحاد برای حفظ منافع
اصلاحطلبان سالهاست تلاش میکنند به قدرت بازگردند ولی چنان دچار اختلافات اساسی هستند که قادر به ایجاد اتحاد میان خود نیستند چه برسد به آنکه بتوانند با جریانهای رقیب به قول جهانگیری به «اتحاد سیاسی» برسند.
در این میان محمود احمدی نژاد و هوادارنش نیز جریان دیگری هستند که اگرچه در حال حاضر سکوت کرده و نظاره میکنند اما در صورت تلاش نظام برای ایجاد «اتحاد سیاسی» نمیشود آنها را بازی نداد.
این همه در حالیست که برخی اختلافاتی هم که گاهی میان سران جمهوری اسلامی بروز پیدا میکند بیشتر جنبه نمایشی دارد وگرنه همین افراد به ظاهر مخالف و منتقد یکدیگر از یک سو در مراسم و دیدارهای حکومتی حضور پیدا کرده و کنار هم مینشینند و همگی سرسپردگی خود را به «رهبر» اعلام میکنند و از سوی دیگر هرگاه در خطر قرار بگیرند، از یکدیگر پشتیبانی میکنند. برخی منظور جهانگیری از «اتحاد سیاسی» را بازتاب شرایط خطرناک جمهوری اسلامی و دعوت رقبا و نشستگان بر سر سفره انقلاب به همبستگی میدانند.
ولی این پرسش مطرح میشود که اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی چه سودی برای کشور و مردم دارد؟
جریانات مختلف در جمهوری اسلامی بر اساس منافع نظام شکل گرفتهاند که همزمان با کسب و سهم بردن از قدرت سیاسی و اقتصادی برای اعضای این جریانات منافع شخصی نیز به همراه داشته است. برای حفظ این منافع هم که شده، این جریانات برای بقای نظام هر کاری که لازم باشد انجام میدهند. حال آنکه مردم نه از سفره انقلاب سودی بردهاند و نه ماندن چنین نظام فاسد و خرابکاری برایشان فایدهای دارد.
مبارزهی جریانهای مختلف در هر دوره هم که دولت را به دست گرفته یا نمایندگانشان به مجلس شورای اسلامی راه یافتند، تنها برای ایجاد فضایی جهت استفاده از فرصتهای اقتصادی و بهرهبرداری بیشتر از سفره انقلاب بوده است. حتی «جنبش سبز» نیز نه بر پایه مطالبات اساسی مردم بلکه از درون رقابت انتخاباتی شکل گرفت و به محض آنکه جریانهای سیاسی حامی میرحسین موسوی و مهدی کروبی از تشکیل دولت به دست این دو ناامید شدند «جنبش سبز» پایان یافت. اگرچه بدون آنکه جریانات درگیر بخواهند، هم معنای رأی را برای جامعه روشن کرد و هم یک بار دیگر نشان داد که چاقو دستهی خودش را نمیبرد: اصولگرایان چاقو و اصلاحطلبان دستهاش هستند! کما اینکه احمدینژاد اصولگرا دست در دست خاتمی اصلاحطلب سوگند ریاست جمهوری خورد و روحانی اعتدالگرا خوش و بش کنان کرسی ریاست جمهوری را از احمدینژاد تحویل گرفت.
مصالح نظام جمهوری اسلامی از اولویتهای اساسی همه جریانهای درون حکومت به شمار میرود چرا که هویت همه این «چهرههای نمادین» مدیون این نظام است وگرنه هرگز «چهره» نمیشدند! اگر امروز اسحاق جهانگیری و یا دیگر مقامات جمهوری اسلامی از «اتحاد سیاسی» سخن میگویند برای تأمین منافع نظام است و مانند چهار دهه گذشته مردم و خواسته هایشان تنها زمانی مهم قلمداد میشوند که به عنوان یک ابزار، کارکردی برای حفظ نظام داشته باشند؛ تبلیغ برای شرکت در انتخابات نمونه بارز این سوء استفاده از مردم و مطالباتشان است.
در کنار اوضاع فلاکتبار داخلی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در بحرانیترین دوران عمر خود بسر میبرد. به همین دلیل است که حسن روحانی و قاسم سلیمانی در تهدید نظامی و جنگافروزی همصدا میشوند.
در چنین شرایطی به نظر نمیرسد اتحاد جریانها و چهرههای نمادین جمهوری اسلامی بتواند گرهای نه از مشکلات مردم بلکه از خود نظام باز کند! چرا که نظام، مشکل مردم و مطالبات مردم، مشکل نظام است! همهی «چهرههای نمادین» و غیرنمادین نظام هر کدام صاحب مقام و منصب و در رأس نهادهای حکومتی بودهاند! وضعیت امروز اتفاقا نتیجهی عملکرد این چهرههاست! حالا نظام و آنها چه تغییری کردهاند که قرار است با اتحادشان گلی به سر مردم بزنند؟!
بیشترین کارکرد «وحدت ملی» بین «چهرههای نمادین» و چهرههای غیرنمادین جریانات حکومتی و طرفداران آنها، تا زمانی که تغییرات اساسی در ساختار سیاسی و اقتصادی صورت نگیرد، فقط پاشیدن بذر امید در دل جامعهای است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. حتی آب و خاک و هوای آن را نیز مسموم کرده و به باد دادهاند. راه و چاره را مردم بهتر از زمامداران دریافتهاند که در اعتراضات سراسری دیماه ۹۶ و پس از آن شعار دادهاند: اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!
روشنک آسترکی
خواهر مری که خود به دستور نظام با برادران روسی اش از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و همه این حواد ث در این نظام را رقم زدند از جنگ و ترور و آدمکشی و دخالت در کشورهای دیگر تا سرکوب و کشتار خودی و نخودی و ناخودی به سبک استالین ، صدام قذافی و تصفیه و انقلاب فرهنگی به سبک لنین و مائو و پل پت که هنوز ادامه دارد و تا مبارزه با امریکا و اسرائیل و تحریم و فساد و غارت ، موشک و اتم قلابی و میلیاردها دلار نفتی که در جیب روسیه و عربستان و لبنان و سوریه و بولیوی و بور کینافاسو و ونزوئلا و چین ریخته شد، میگوید کسی نمی داند که این نظام کیست و رهبرش کدام است . اما پیک نت را بخوانید میفهمید این نظام روسیه و رهبرش فقیه عالیقدر پوتین است
عهد و پیمان هائی برای نرفتن جلوی توپ اتمی
میخواهید بدانید نظام کیست و سران ان کدام هستند ؟ خواهر مری که خود به دستور نظام با برادران روسی اش از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و همه این حواد ث در این نظام را رقم زدند از جنگ و ترور و آدمکشی و دخالت در کشورهای دیگر تا سرکوب و کشتار خودی و نخودی و ناخودی به سبک استالین ، صدام قذافی و تصفیه و انقلاب فرهنگی به سبک لنین و مائو و پل پت که هنوز ادامه دارد و تا مبارزه با امریکا و اسرائیل و تحریم و فساد و غارت ، موشک و اتم قلابی و میلیاردها دلار نفتی که بر باد رفت و یا در جیب روسیه و عربستان و لبنان و سوریه و بولیوی و بور کینافاسو و ونزوئلا و چین ریخته شد، میگوید کسی نمی داند که این نظام کیست و رهبرش کدام است .