حسین جعفری – امروزه اغلب کشورهای دنیا به جای آنکه از هم جدا شوند، سعی میکنند به نحوی با هم متحد شده، تبدیل به بازار و اتحادیه و یا کنفدراسیون بزرگ و مشترک شوند. نمونه آن اتحادیه کشورهای اروپاست وپیش از آن «اتحادیه لوکزامبورگ» و «بازارمشترک اروپا» که سابقه آنها به بیش از شصت هفتاد سال میرسد و در حقیقت این اتحادیه فعلی اروپا، جانشین همان بازار مشترک یا شکل تکمیل شده آنست.

اما ازسوی دیگر حق مردم بخشهای گوناگون ایران و اصولا هر کشوری است که در بسیاری از مسائل داخلی خویش، خودکفا، خودگردان، یا به شکل اقلیم اداره شوند و خلاصه به هر شکل و واژهای که مناسب است خوانده شوند واستقلال خود را در زمینههای محلی داشته باشند، اما این اختیارات به معنای جداییطلبی نباشد و با هر عنوانی که میخواهند، نامیده شوند مثلا به ایالات، یا استانها، فرمانداری، اقلیم، خودگرانی و… خلاصه به مجموعه این بخشهایی که درامور داخلی به استقلال لازم دست یابند. معنا ندارد برای پرداخت مقداری فوقالعاده یا انتقال یک مامور و کارمند جزء، از یک شهر و شهرستان، به اداره یا شهرستان دیگری نیازی به موافقت حکومت مرکزی در تهران باشد.
یک مشکل ما اینست که مردم ما، البته پارهای از مردم ما از واژه «فدرال» به شدت وحشت دارند و واژه فدرال را درست به معنای جدایی و استقلال تام و تمام از دیگر قسمتهای مملکت تعبیر میکنند که باید این اطمینان را به مردم داد که اینگونه نیست. نمونه کامل آن آمریکاست که ایالات پنجاهگانه با دل و جان به هم پیوسته و کشور ودولتی فدرال تشکیل دادهاند. یا آلمان و سوییس و… جالب آنکه بسیاری از مردم جهان امروزه به کلی فدرال بودن یا فدرال نامیدن این کشورها را فراموش کردهاند. مثلا دقت کنید چند نفر اصلا خبر دارند که این کشورها فدرال هستند یا فدرال بودن این کشورها چه مانعی برای کشور مرکزی فدرال به وجود آورده، کشوری متحد با مرزهای بینالمللی که از مجموعه مرزهای ایالات گوناگون آن تشکیل شده است؟ آیا هرگز یکی از اعضای فدرال آلمان یا آمریکا یا کنفدراسیون سوییس درخواست جدایی کردهاند؟ اتفاقا دو کشور داریم که هیچیک به شیوه فدرالیسم اداره نمیشوند، اما بخشی از هر دو این کشورها درخواست جدایی کردهاند که اسکاتلند در رایگیری و رفراندوم شکست خورد و دیگری کاتالونیا در اسپانیا که با آنکه جداییطلبها پیروز شدند، اما حکومت مرکزی نه تنها این رفراندوم را قانونی نشناخت، بلکه سردستههای آن را نیز مورد تعقیب قانونی قرار داد. جالب آنکه برخلاف کسانی که از فدرالیسم وحشت دارند، بار دیگرتکرار میکنم که نه انگلستان و نه اسپانیا هیچیک دارای حکومت فدرال نیستند!
نکته دیگر آنکه کشورهایی که به صورت فدرال درآمدهاند، در ابتدای امر مشکلی در پیش روی داشتند که خوشبختانه ما آن مشکل را نیز نخواهیم داشت. آنها اغلب الگویی از کشور فدرال و قوانین اساسی کشورهای فدرال یا تجربه فدرالیسم را در مقابل خود نداشتند و ازاین روی درابتدای کار با مقادیری مشکلات روبرو شدند که بعدا به تدریج آنها را حل کردند. اما ما این مشکل را خوشبختانه نداریم و همین کشورهای فدرالی که نام برده شد، بهترین الگو و نمونه برای ما میتوانند باشند. آیا اعضای این کشورهای فدرال اعم از مردمان آنها یا حکومتهای ایالتی یا حکومت مرکزی فدرال هیچگاه مشکل اساسی با هم داشتهاند؟ جنگ داخلی آمریکا نیز در زمان آبراهام لینکن روی داد و درخواست جنوبیها در جنگهای شمال و جنوب یا «انفصال» برای جدایی از حکومت فدرال علت دیگری داشت یعنی به دلیل اختلافی بود که شمال و جنوب بر سر آزادی بردگان سیاهپوست داشتند.
آیا هرگز شنیدهاید که در آمریکا که کشوری نسبتا آزاد است، حزبی برای جدایی از فدرالیسم تشکیل شده باشد؟ یا افرادی پیرو این عقیده باشند؟ اگر هم وجود داشته باشند تعداد آنها بقدری نازل است که صدای آنان جایی شنیده نمیشود.
ما ایرانیان و اصولا ما شرقیها بهخصوص مردم خاورمیانه و مسلمانها گرایش عجیبی به جداییخواهی دارند و تعداد آنهایی که موفق شدهاند متاسفانه بسیار است. هند و پاکستان، پاکستان و بنگلادش، کشورهایی که از دل شوروی سابق زاده شدند و پیش ازآنها سرزمینهای باقیمانده از امپراتوری عثمانی که تبدیل به دست کم هشت کشور شدند، همین فلسطین خودگردان که هنوز استقلال کامل به دست نیاورده، که دو وجب خاک بیشتر نیست، آن را به دو کشور فلسطین و غزه تقسیم کردهاند! یا کردها که قرنهاست در آرزوی استقلال و تشکیل کردستان واحدی هستند و از بدو تأسیس کشور تازهای به نام ترکیه نیز در صدد جدایی از آن کشور میباشند. درضمن این ملل از قرار برخلاف غربیها که با حکومت فدرال تا کنون همواره سر آشتی داشتهاند، به محض آنکه فرصت مناسبی دستشان آمده فورا دم از جدایی و استقلال زده و میزنند. نمونه بسیار اسفبار آن، همین اقلیم کردستان عراق است که دست به رفراندومی زدند که به نظر اکثریت ناظران کاملا غیرقانونی وغیرمنتظره و نابجا بود و تازه اگر زیر نظارت سازمان ملل وحکومت مرکزی عراق هم انجام میشد، مغایر قانون اساسی عراق بود و این عمل «حکومت اقلیم» نیز کاملا به ضرر کردهای عراق و کسانی تمام شد که طالب حکومتهای فدرالیست در خاورمیانه هستند و بهانهای دست مخالفان فدرالیسم داده که البته جای تاسف است.
من که طرفدارحکومت فدرالیسم هستم که کشور ما ایران کاملا به صورت امروزی، مستقل و یکپارچه بماند، و تمام مردم آن دارای یک حکومت مرکزی قوی، یک زبان و یک قانون اساسی و یک رئیس یا شاه ورهبر و… در مرکز باشند و تمام بخشهای داخلی آن نیز استقلال در امور داخلی داشته باشند، مگر امور دفاعی، بودجه مرکزی، روابط خارجی و بین المللی و امور وزارت خارجه و سفارتخانهها و نمایندگیهای خارجی و آغاز جنگ و انعقاد صلح و… حال با روشی که اقلیم کردستان در پیش گرفت و شکست خورد، شخصا قدری منفعل شدهام. موفق هم میشد باز من منفعل میشدم، اما هنوز ناامید نشدهام که حکومت فدرال تنها برای کشورهای غربی مناسب است و برای ما شرقیها هنوز وقت آن نرسیده است. درضمن برای آنکه واژههای «فدرال» و «فدرالیسم» عدهای را به یاد استقلال و جدایی نیندازد، پیشنهاد میکنم از این پس از به کار بردن این واژهها حتما خودداری کرده و فیل را یاد هندوستان نیندازیم و در فکر واژهای مناسب به جای «فدرال» و «فدرالیسم» باشیم.
رازپایداری چندین هزار سالهٔ این کشور کهنسال در فورم وشیوهٔ کشور داری در آن بصورت یک «پایتخت» وشماری از «استان»های متنوع ، دارای آزادی زندگی با ویژگیهای محلی بوده است. همهٔ کشورهائیکه در آنها تنوع وآزادی طرز زندگی «محلی» توسط حاکمانش پذیرفته نشده بود از بین رفتند. نام استانهای ایران (استان خراسان ، استان مازندران ، استان کردستان و غیره ) سند رسمی پذیرش ویژگی های آنها در یک مجموعهٔ سرزمینهای متنوع دارای یک تاریخ ، یک فرهنگ ویک هویت ملی در یک سرنوشت مشترک است.