فرد پروانه (+ویدئو) ریم خادم بازیگر و فیلمساز و فعال عراقیِ ساکن آمریکاست که در لسآنجلس زندگی میکند.
او بیشتر با بازی در نقش اصلی «جواهری به نام نوال» الهام گرفته از داستان ریحانه جباری، زن جوان ایرانی که از خود در برابر یک تجاوزگر به عنف دفاع میکند، شناخته میشود. این فیلم برنده بهترین جایزه ویژه جشنواره فیلم کالت در کلکته شد.
خادم بازیگری را در سن ۱۴ سالگی شروع کرد و در فیلم جِیمز فرانکو به نام «خون سواری» که دربارهی یک باند تبهکار زنانه بود هنرنمایی کرد. او اولین کارگردانی خود را در یک فیلم مستند کوتاه به نام «خدمت به خود- انعام برای بقا» به نمایش گذاشت که تهیهی این مستند در پی اقدام وزارت کار آمریکا برای انتقال تملک انعام مشتریان رستوران از گارسونها به صاحب رستوران صورت گرفته بود. این فیلم مستند به صورت کامل در یوتیوب در دسترس است.
در ادامه گفتگوی کیهان لایف با ریم خادم را میخوانید:
– موضوع فیلم «خدمت به خود» چیست و فکر میکنید به چه دلیل توجه زیادی را در یوتیوب به خود جلب کرده است؟
-وقتی وزارت کار آمریکا قانونی را تصویب کرد که صاحبان رستورانها انعامی را که مشتریان به گارسونها میدهند بطور بالقوه تصاحب کند تولید این فیلم در من جرقه زد چون میدانستم که چنین قانونی کاملا غلط است.
ویدئویی از جان فوندا در دفاع از گارسونها و انعام آنها در یوتیوب دیدم که توضیح میداد پشت درهای بسته چه چیزی در حال تنزل است. با تمام وجود میخواستم با این موضوع درگیر شوم. این درگیری همان چیزی بود که قهرمان من اپرا وینفری میخواست با نجوا پیام بدهد و این نجوا بلند و بلندتر شد تا به فریاد تبدیل گشت.
این مستند نه تنها حقیقتی را نشان میدهد که اتفاق میافتد بلکه منابع خبری هم آن را پشتیبانی میکنند و از دریچه چشمهای با استعداد هالیوود یک سفر عاطفی فراهم میکند؛ تعدادی از آنها قبلا گارسونی کردهاند از جمله خود من.
موضوع اصلی این مستند عدالت است و عدالت چیزی است که میتوانیم با آن همه را به عنوان انسان با هم مرتبط کنیم.
– چرا تصمیم گرفتید این فیلم را بسازید و چه اهمیتی برای خود شما دارد؟
-میدانم که این کار شبیه این است که پا توی کفش گارسونها بکنید. من ارزش و اهمیت «انعام» را در زندگی کسانی که آن را میگیرند میدانم. این فیلم در مورد دستمزدهای ساعات کار نیست که گارسونها با آن زندگی خود را تنظیم میکنند بلکه در مورد «انعام» است که از مشتریان میگیرند.
همچنین من عاشق غذا هستم و یکی از علاقههایم این است که غذا را در رستوران بخورم. شما میتوانید موارد بیشتری از پروژه ما را در سایتمان ببینید. خوشبختانه بعد از اینکه فیلم من پخش شد دفاتر ۲۴ سناتور برای لغو آن قانون فشار آوردند. من با آنها تلفنی صحبت کردم و به آنها ایمیل نوشتم.
خیلی خوشحال شدم وقتی کنگره لایحهای را تصویب کرد که در برگیرنده منافع گارسونها در برابر کارفرمایانشان است. خیلی خوب و خوشحالکننده است که ببینید بعد از پایان کار سختی که انجام شده، انعام گارسونها به آنها پرداخت میشود.
– چرا امیر ک. کمدین ایرانی- آمریکایی، را برای بازی در این فیلم انتخاب کردید؟
-من سالها قبل با امیر کار کرده بودم. نمایش طنزی را در اولین فستیوال کمدی خاورمیانه در سالن ACME لسآنجلس با هم اجرا کردیم. همیشه معتقد بودم که او خیلی بامزه و بااستعداد است. من همکاریهایی هم با ماز جبرانی، یک کمدین با استعداد دیگر ایرانی، داشتم ولی زمانی که میخواستم تصویربردای این کار را انجام دهم ماز خیلی سرش شلوغ بود.
– ممکن است کمی درباره سابقه حرفهایتان برای ما بگویید؟
-من در سندیگو به دنیا آمدم و بزرگ شدم. آرزو داشتم که به دبیرستان «پرفورمنس آرت» سندیگو بروم ولی خانوادهام این اجازه را به من نمیدادند. در نهایت به دبیرستان لایولا رفتم. بعد از زمان خیلی کوتاهی تمام وقتم را در سالنهای نمایش میگذراندم. اینکه میتوانستم خودم را در تمام آن کاراکترهای متفاوت غرق کنم تجربه فوقالعادهای بود.
میدانستم که به محض رسیدن به سن ۱۸ سالگی میخواهم این شغل را به شکل حرفهای دنبال کنم. ولی میبایست این موضوع را از خانوادهام پنهان میکردم. بدون اطلاع آنها به لسآنجلس رفتم تا اولین مجموعه عکسهای پرترهی خود را برای رزومهام بگیرم. به عنوان یک دختر خارمیانهای، خانوادهام انتظار داشتند که من وکیل یا پزشک بشوم. پس از آن در یک نمایش تلویزیونی که اولین کار من بود یک نقش به من محول شد. اول فکر میکردم از اینجا دیگر خیلی ساده است ولی در واقع این نشانهای بود برای ادامه دادن راهی که در پیش گرفته بودم. در دانشگاه سندیگو درس خواندم و لیسانسم را در رشته فیلمنامهنویسی در دانشگاه «کال استیت نورتریج» گرفتم.
در سالهایی که در لسآنجلس بودم، به کار روی برنامههای تلویزیونی، فیلم و تبلیغات ادامه دادم. اتفاق خیلی مهم در یکی دو سال آخر حضور من در این کار برای من رخ داد؛ دقیقا زمانی که نقش اصلی فیلم «جواهری به نام نوال» را بازی کردم. این فیلم با الهام از زندگی ریحانه جباری است که در ایران بطور ناعادلانهای به دلیل دفاع از خود در برابر تجاوز یک مأمور امنیتی اعدام شد.
خیلی برای آماده ساختن خودم تلاش کردم، بیشتر از هر نقشی که تا حالا داشتم. در این فیلم نقش یک دورگهی هندی- ایرانی را بازی کردم. برای این نقش باید زبان مالایالام را یاد میگرفتم. هیچکس باورش نمیشد که بتوانم آن را یاد بگیرم.
نه تنها به زبان مالایالام فیلمبرداری داشتیم بلکه به انگلیسی هم فیلمبرداری میشد، برای دو فیلم کاملا مجزا. کارگردان اول داد میزد «مالایالام»… بعد داد میزد «انگلیسی». هنوز هم این فیلم مشکلترین کاری است که انجام دادهام.
من عاشق بازی کردن در فیلمی در کنار مریل استریپ هستم. این بزرگترین رؤیای من به عنوان یک بازیگر زن است. مریل استریپ اسطورهی من است. همچنین دوست دارم که بعضی از فیلمنامههایم با بازی هنرپیشههای تراز اول مورد علاقهام تهیه شوند و البته ایدهآل خواهد بود که خودم هم نقشی در آنها بازی کنم!
*منبع: کیهان لایف
*ترجمه از کیهان لندن
شب گذشته فیلم « Synopsis» ساختهٔ ناتاشا کرمانی را در تلویزیون فرانسه دیدم ؛ این فیلم بسیار موفق یک بانوی ایرانی تباربرای من غرور آمیز بود