کوروش گلنام – سخنان تازه ترامپ در باره گفتگو، نشان داد که پشت پرده، تماسهایی وجود داشته است. باید توجه داشت که هفتهای پیش فرستاده کشور عمان، که همیشه در نقش میانجی برای حکومت ایران در دورانهای سخت عمل کرده است، به آمریکا سفر کرده بود. و این نیز روشن باشد که اگر گفتگویی هم سر بگیرد، نخستین خواسته رهبر لرزان حکومت این خواهد بود که همه چیز پنهان باشد. دومین خواسته او این خواهد بود که آمریکا برای سرنگونی حکومت کوشش نکند. درست است که گفتگو دستکم سایهِ شوم جنگ و ویرانی را از ایران دور میکند ولی آیا این حکومت جز کوشش برای ماندگاری خود و ادامه سرکوب مردم ایران با دادن امتیازهایی پنهان به آمریکا، به سود مردم دست به دگرگونی خواهد زد؟ با شناخت چهار دهه از این حکومت، این امر ناممکن است.
دو تهدید
دو مورد آینده ایران را تهدید میکند:
۱ ـ وابستگی به بیگانگان برای رهایی از حکومتِ آدمخوارِ اسلامی،
۲ ـ میدانداری فرصتطلبان.
نگارنده در اندازه توان خود در هر دو زمینه بارها نوشته و یادآور شده است که هیچ نیروی بیگانهای جز ارزیابی در سود و بهره خود، تنها برای رهایی ما از وضع هراسناکِ امروز ایران، جان و مال هزینه نمیکند. این باید هُشداری باشد برای آنها که همه تخممرغهای خود را درسبد دونالد ترامپ گذاشته بودند.
از سوی دیگر حکومت کنونی ایران درست است که دردسرهای فراوانی ایجاد کرده و در برپایی گروههای ترور و دست زدن به ترور، بمبگذاری، گروگانگیری همچنین در قاچاق بینالمللی و پولشویی و خرابکاری در هر جا که توانسته است، نقش فراوانی داشته است ولی همین حکومت، هم سرچشمه درآمدهای چشمگیری برای کشورهای صنعتی اروپا، آمریکا، روسیه و چین شده است و آنان از هر دو سو میلیاردها دلار اسلحه به کشورهای خاورمیانه فروخته و این منطقه را به انبار اسلحه مبدل ساختهاند و هم این کشورها را هر چه بیشتر به خود وابسته نمودهاند. خاورمیانه به میدان گروکشی چین و روسیه از یک سو و امریکا و اروپاییان از دیگر سو تبدیل شده است.
درباره فرصتطلبان
شاید برای شماری از هم میهنان این موضوع پیش پا افتاده ای باشد ولی از دید من از هم اکنون باید هُشیار بود. شما همین نامه تازه هوشنگ امیر احمدی را با نوشتههای چند ماه پیش او ارزیابی کنید. این آقا استادِ ماهی گرفتن از آبِ گلآلود است. تا همین چند روز پیش برای باقی ماندن این حکومتِ آزادیکش و آدمکش، به رهبر ترسان حکومت توصیه می کرد دست به چه اصلاحاتی بزند و دولت نظامی بر سر کار آورد. پس از آنکه پایههای حکومت را لرزان دید توصیه فرمود بروید با آمریکا مذاکره کنید. امروز به رهبر تا دیروز مقدس خود و همچنین سرداران جنایتکار سپاه که با چاپلوسی آنها را «نیروی ملی، عملگرا و مدرن» مینامد، میگوید برای نجات ایران، حکومت را واگذار کنید! هیچ ایرانی میهندوست، آزادیخواه و راستکرداری این سرداران را «ملی» و «مدرن» مینامد؟ عملگرایی این ذوبشدگان در ولایت جز در راه ویرانی و سرکوب مردم و ترور در بیرون از ایران و دخالت در کشورهای دیگر بوده است؟ در تفسیر مدرن بودن سرداران سپاه نیز چه باید گفت! جناب استاد باید روشن کند که «مدرن بودن» چه معنایی دارد و سردارِ «ذوب در ولایت» که خود میگوید «من سپاهی انقلاب اسلامی ایران نیستم که سپاهی انقلاب اسلامی جهانی هستم» چه ارتباطی با مدرن بودن دارد! ما مردم تا کی باید از چاپلوسی و کاسهلیسی شماری برای رسیدن به جاه و مقام آسیب ببینیم؟ این جناب از همین امروز طلبکار نیز شده است! مردم ما باید راه را بر این فرصتطلبان ببندند و آنان را چه در درون و چه بیرون از ایران رسوا کنند.
شمار چنین آدمها و گروههایی در درون و بیرون از ایران کم نیستند. ببینید هماکنون در ایران یکباره زبان کسانی که تا دیروز بُرده و خوردهاند و شریک این قافله ویرانگر و غارتگر بودهاند، باز شده و به انتقاد شدید از وضع ایران پرداختهاند! گویا تا دیروز که جای پایشان محکم بود و زمینِ زیر پایشان به لرزه در نیامده بود همه چیز روبراه و خوب بوده است! در بیرون از ایران نیز که ما شاهد هستیم، از پادوهای پیشین حکومت چون امیراحمدی و تریتا پارسی گرفته تا کسانی در اپوزیسیون که برای کسب قدرت خیالی خود به هر بندی آویزان شدهاند. تا دیروز صدام حسین بود و امروز به پابوس آمریکاییها رفتهاند. همان کسانی که پیش از انقلاب، مستشاران آمریکایی را ترور میکردند، امروز برای شرکت چند سخنگوی آمریکایی در نشست سالیانهِ نمایشی خود، دست زده و هورا میکشند. شمار دیگری هم که لحظهشماری میکنند تا در کنفرانسی و یا گفتگو با رادیو و تلویزیونی شرکت کنند و نسبت به رویدادهایِ روز ایران، موضع خود را عوض میکنند. تا دیروز به دنبال «اصلاحطلبان حکومتی»، که امروز به درستی «استمرارطلبان حکومتی» نامیده میشوند، همه را از دمِ تیغِ حقانیت خود میگذرانیدند و خود را دانای کل میدانستند ولی وضع امروز سردرگمی آنها را ببینید! با قرار گرفتن «اصلاحطلبان حکومتی» در برابر خواست مردم در خیزش دیماه سال گذشته و درخواست آنان از حکومت برای سرکوب شدید مردم و روشن شدنِ استمرارطلبی این جناح حکومتی و روند ادامه اعتراضها، این گروه به رنگی دیگر در آمده ولی دریغ از یک واژه در انتقاد از گذشته دنبالهروی خود از این استمرارطلبها!
سرنوشت ایران
سرنوشت ایران در دست خود ایرانیها است. هنوز هم یک همهپرسی با سرپرستی و اداره آن به دست نمایندگانِ سازمان ملل و سازمانهای کوشنده در راه حقوق بشر، بهترین گزینه برای دگرگونی و انتقال بدون خونریزی و هرج و مرج در ایران است. ولی آخوندهای بیکارهِ مفتخور و دنبالچههای آنان به این سادگیها دست از قدرت و مکنتِ بادآورده بر خواهند داشت؟ بنا بر این مردم باید به نیروی شکننده خود باور داشته باشند. تا به یکپارچگی و هماهنگی در اعتراضها، تظاهراتها و اعتصابها در سراسر ایران و پشتیبانی همهجانبه و یکپارچه ایرانیان دُمکرات و کوشنده در بیرون از ایران نرسیم، کار همچنان بر ما سخت خواهد بود. هیچکس نمیتواند بیش از ایرانیها از هر تیره و قوم و زبان و باوری که هستند، دلسوز ایران و آینده آن باشد.
فراموش نکنیم که همهٔ کشورهای استعماری جهان مهره های خود را برای روز سرنوشت سازایران «در سرکه »خوابانده اند که خطرناکترین آنها مهرهٔ انگلستان وفرانسه (اروپائیان) یعنی فرقهٔ تبهکار سازمان مجاهدین ، و مهرهٔ روسیه بنام حزب توده میباشد. این دو مهره درفتنهٔ خمینی نقش بزرگی دربر اندازی تشکیلات دولتی قانونی کشورو دستگیری واجرای اعدام میهن پرستان بازی کردند به امید اینکه بتوانند روزی رقیبان دیگر را نیز از بین ببرند. در جنگ مسلحانه میان دو فرقهٔ تبهکاراسلامی ؛ فرقهٔ شیعی خمینی وفرقهٔ مجاهدین رجوی ، مجاهدین شکست خوردند ودستگیر شدگانش توسط جلادان فرقهٔ خمینی اعدام شدند. فرقهٔ مجاهدین در انتظار فرصتی است که خون اعدام شدگان خود را با خون اعضای رقیب سابقش بشوید.
بفرض اینکه رفراندومی بدست نمایندگان سازمان ملل در ایران انجام شد و اکثریتی بر علیه رژیم رای دادند ؛ چه ضمانتی وجود دارد که گردن کلفتهای رژیم و «برادران قاچاقچی» نتیجهٔ رفراندوم را بپذیرند ودست ازحکومت وازنعمتهای باد آوردهٔ آن بکشند؟
نهایت ساده اندیشی است گمان کردن اینکه رهانیدن ایران از چنگال خونین این فرقهٔ تبهکار، دارای تشکیلات امنیتی و آدم کشی به آن وسعت ، بدون خونریزی امکان پذیر باشد.