آوازه – حالا تازه ما میفهمیم که چرا گروهی از روشنفکران ایران از آغاز تاریخ معاصر اصرار داشتند که واژه «امرداد» را به جای «مرداد» به کار برند زیرا وقتی به گذشته مینگریستند ماه مرداد نه تنها زندگیبخش نبود که بوی خون و مرگ از آن میآمد. ولی واقعیت این است که ماه مرداد از همان آغاز ماه مرگ بوده است. حوادث بسیار مهیبی در این ماه جامعه ایران را دگرگون کرده است. ظریفی میگفت حتی یاسای چنگیزی در ماه مرداد تدوین شده است و تیمور لنگ سر بریده روشنفکران را در همین ماه به چاه ویل افکنده است.
در تاریخ معاصر ما یعنی از مشروطیت به این سو که اوضاع به خود آداب و ترتیبی گرفت باز خون و مرگ در سراسر ایران جاری میشد. در میان این وقایع تنها انقلاب مشروطه است که هدفی را پیگیری میکرد و کشتارهای ناشی از آن قابل توجیه مینمود ولی در همین مرداد وقایع اسفباری نیز پیش آمد که بیست و هشتم مرداد یکی از مهم ترین آنها بود. پادشاهان پهلوی قربانیان دیگری بودند که ماه مرداد گریبانشان را گرفت. قتل شاپور بختیار نیز از جمله همین وقایع مردادی است.
ماه مرداد ماه چشمگیری در عرصه فرهنگ ایران نیز هست. قمرالملوک وزیری در همین ماه از دار دنیا رفت و فریدون فرخزاد نیز در همین ماه به دست کارگزاران حکومت به قتل رسید. میبینیم ماهی که سرشار از قتل و غارت و مرگ و خونریزی بوده سرچشمه انقلابی است که هنوز تاثیراتش برجاست. تا آمدیم دلمان را به اهمیت این واقعه خوش کنیم، یادمان آمد که انقلاب مشروطه در پایان خود به فاسدترین و بیرحمترین حکومت جهان تبدیل شده است. حکومت جمهوری اسلامی به اصطلاح میراثدار انقلاب مشروطه است ولی کشت و کشتار و بگیر و ببند همچنان از پیامدهای این حکومت به شمار میآید. با وجود این، چیزی که توجه آدمی را به خود جلب میکند این است که این حکومت ابعاد دزدی و فساد و غارت را تا نهایت گسترده ساخته است. فرهنگستان زبان ایران باید عنوان تازهای برای رفتار و کردار جمهوری اسلامیپیدا کند. واژههای موجود مثل دزدی، غارت، تاراج و ایلغار، هیچکدام تکافوی مفهوم را نمیکنند. البته در اسلام عزیز احکام مشابهی میتوان پیدا کرد. احکامی که به مسلمانان اجازه میداد مال و اموال غیرمسلمانان را بربایند، فرزندانشان را به کار گِل ببرند و همسرانشان را به فساد بکشانند و همه اینها را به عنوان غنیمت جنگی برای امت اسلام توجیهپذیر میکرد. ولی دیگر این را نشنیده بودیم که علاوه بر این غنائم، غنیمت بزرگتری در میان است و آن سرمایههایی است که در بیتالمال مردم و سازمانهای اداری نگاهداری میشود. در یورش تازه حکومت اسلامی همه موجودی بیتالمال به غارت رفته است و چنان عفونت موضوع جهانگیر شده که اسلامیون خود به آن اعتراف میکنند.
هماینک نیز که این حرفها را میزنیم باز در ماه مرداد بسر میبریم و با انبوه خبرهای مربوط به فساد بزرگ حکومت اسلامی روبرو هستیم. یادمان میآید که اشرفالدین گیلانی شاعر معروف دوره مشروطه و مدیر «نسیم شمال» وقتی با فساد حکومت روبرو شد، شعری در این باره سرود:
حاجی بازار رواج است،رواج
کو خریدار؟ حراج است، حراج
میفروشم همه ایران را
عِرض و ناموس مسلمانان را
رشت و قزوین و قم و کاشان را
بخرید این وطن ارزان را
یزد و خوانسار حراج است، حراج
کو خریدار، حراج است حراج!
این شعر را اشرفالدین گیلانی از زبان شیخ فضلالله نوری میگوید که همه کارشکنیها و توطئهها از زیر عبای او برمیخاست:
طبل و شیپور و علم را کی میخواد؟
شیر خورشید رقم را کی میخواد؟
میدهم تخت کیان را به گرو
میزنم مسند جم را به الو
در پایان فاتحه دین و مذهب را هم میخواند و همه را به حراج میگذارد:
دین بناچار حراج است حراج
کو خریدار؟ حراج است حراج
آنچه کارگزاران حکومت اسلامی بر سر بیتالمال آوردهاند باید با ابعاد وسیع منتشر شود و در آینده نه چندان دور در یک دادگاه غیراسلامی صالح پاسخگوی غارتگریهای خود باشند. این اندیشه خام است که آنچه برده اند، بردهاند و کسی را با کسی کاری نیست. تاریخ خلاف این را ثابت کرده است. تاراجگران اسلامی با این کار بزرگترین تاراج تاریخ را به نام خود ثبت کردهاند.
حال که در ماه مشروطه بسر میبریم، بد نیست کمی هم از اثرات سیاسی و فرهنگی آن یادی بکنیم. برای اولین بار در تاریخ رأی مردم میزان حکومت شد. اگر چه در عمل رأی ملت زیر پا گذاشته شد، ولی سابقهای برای آینده شد که اینک در آنیم. حتی به توپ بستن مجلس هم که دو سالی استبداد صغیر را به دنبال آورد، سبب از میان رفتن رأی مردم نشد. سرانجام نمایندگان واقعی مردم به مجلس راه یافتند. ولی جنگ میان استبداد و آزادی همچنان ادامه یافت و هر کدام به تناوب بر سریر قدرت نشستند و حالا دوباره آش همان آش و کاسه همان کاسه.
تأثیر دیگر انقلاب مشروطه در ایران زیر و رو شدن زمینههای فرهنگی بود. شعر و نثر و موسیقی و دیگر هنرها همه بسط و توسعه پیدا کردند. موسیقی حتی به پرچمدار انقلاب تبدیل شد. کاری که عارف با موسیقی ایران کرد در تاریخ معاصر سابقه ندارد. به قول خودش، هنگامی از وطن سخن گفت که از هر ده ایرانی یک نفر معنی آن را نمیدانست و خیال میکردند که وطن تنها آن دهکوره یا شهری است که در آن زاده شدهاند.
ترانههای سیاسی عارف همزمان با شعر شاعران دیگر انقلاب نظیر همان شعر «نسیم شمال»، رسواگر جامعه فاسد آن زمان ایران بود و نقطه اصلی درد را طبقه حاکم میدانست:
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
عارف با ترانهپردازی سیاسی خود موسیقی را به وسیلهای برای برانگیختن علیه بیعدالتی تبدیل کرد و این بزرگترین خدمت او به موسیقی ایران است. موسیقی اعتراضی او دامنهاش به زمان ما کشیده شده است و ترانهپردازان امروز ایران را در مبارزه با استبداد یاری میرساند. اگر در صدر مشروطیت موسیقی از دست رفته بود، با حضور عارف و دیگرانی چون شیدا و بهار منزلت سزاوار خود را پیدا کرد و از هیچ، ستونی استوار برای نگاهبانی از ارزشهای انسانی بر پا کرد.
امردادماه امسال نزدیک به صد سال از آفرینش ترانههای سیاسی عارف میگذرد و علاقمندان به موسیقی همچنان مجذوب ارزشهای آن هستند و روز به روز بر منزلت موسیقی میافزایند.