آزاده کریمی (+عکس) قطعا بسیاری از ما، پس از امضای «کنوانسیون رژیم حقوقی خزر» توسط جمهوری اسلامی، در اینترنت به جستجوی واقعیت این کنوانسیون و موقعیتی که دریای کاسپین (مازندران یا خزر) به آن دچار شده، پرداختهایم.
خواندن مقالات و کتابهای تاریخی به ویژه برای آنها که تا کنون سری به تاریخ این دریاچه نزدهاند، چه بسا به معنای پیبردن به فقدان اطلاعات لازم از سرزمین خود باشد. اما خبرگزاریها و رسانههای به ویژه داخلی چطور؟ آیا آنها به فهم کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر کمک کردهاند؟ مسئله اینجاست که این منابع، اگر غرضورزانه و مسموم به اطلاعات نادرست هم نباشند، فاقد زبان ساده و همهفهم هستند و درک آنها خود نیاز به مطالعات دیگری دارد. همین امر است که اضطراب و نگرانی ایرانیان را نسبت به آنچه در آکتائوی یا سپیدکوه قزاقستان رخ داده، برانگیخته؛ به ویژه آنکه واژه «اعتماد» نسبت به آنچه از سوی جمهوری اسلامی صورت میگیرد، به معنای پذیرش چشمبسته دروغ است وگرنه سالهاست که بسیاری از مردم ایران به رژیم و زمامدارانش اعتمادی ندارند، حتی اگر راست بگوید!
در این گفتگو پای صحبت اعظم بهرامی دانشآموخته رشته فیزیک انرژی و محیط زیست در ایتالیا نشستم تا در حد ممکن با زبان ساده این کنوانسیون و محتویاتش شرح داده شود. اما توصیه میشود برای فهم مواردی چون «آبهای داخلی و آبهای سرزمینی» و یا اصطلاحات دیگر ژئوپلیتیک در اینترنت جستجو کنید. از سوی دیگر، در این مصاحبه، به معضلات محیط زیستی دریای مازندران نیز پرداخته شده که نشان از اوج بحران دریاچهای دارد که ایران در شمال با آن شروع میشود و تا خلیج فارس در جنوب ادامه مییابد.
-نگرانیهایی درباره گسترش عوامل تخریبکننده دریای مازندران وجود دارد. ریشهی این نگرانیها در چیست؟
-مسئله مهمی که دریای خزر با آن روبروست، آلودگیها و رژیم هیدرولوژیک است. آلودگیها مشخصا، پالایشگاهها و نیروگاههایی هستند که در نزدیکی سواحل دریای خزر ساخته شدهاند. برداشت بیرویه نفت و گاز که بیش از همه توسط جمهوری آذربایجان انجام میشود، از مشکلات زیست محیطی خزر است. مسئله دیگر، سرازیر کردن فاضلاب کارخانهها و صنایع و حتی فاضلابهای خانگی است. بطور مثال فقط ۱۰ درصد فاضلاب شهرهای شمالی تسویه میشود و باقی مستقیم به دریای خزر ریخته میشود. این مسئله در مورد کشورهای دیگر حاشیهی کاسپین هم صدق میکند. فاضلاب شهرهایی مثل مسکو و باکو، از طریق ولگا و کورا به دریای خزر وارد میشود. انباشت زباله و نفوذ شیرابهها به دریای خزر از شهرهای ساحلی به دریای خزر هم مسئله مهمی است.
انباشت زباله در مناطق جنگلی باعث شده که شیرابههای زباله در طولانی مدت به آبهای زیرزمینی راه بکشند و به رودخانهها و در نهایت به دریای خزر نفوذ کنند.
سم کشاورزی DDT هم یکی دیگر از موارد آلودهکننده دریای مازندران است. کشورهای حاشیه دریای خزر، پیمان منع استفاده از سم DDT را امضا کردند، چون بر مبنای تحقیقات صورت گرفته، این سم حتی در گوشت آبزیان خزر دیده شده و موجب مرگ گونههای نادر این دریا مانند فُک خزری و ماهیهای خاوری را فراهم میآورد.
-و مشکلات رژیم هیدرولوژیک دریا به زبان ساده چیست؟
-رژیم هیدرولوژیک دریا، مجموعه آبی است که از طریق رودخانهها به دریا میریزد. دریای خزر و دریای آرال ۱۲ میلیون سال قبل بخشی از اقیانوس باستانی تتیس بودند و براثر حرکات پوستههای زمین از هم جدا شدند. دریای خزر یک دریای بسته یعنی دریاچه با ویژگیهای جغرافیایی بسیار ویژه و خاص است. منابع غنی نفت و گاز، آبزیان نادر، گیاهان دریایی ویژه و خصوصیت نمک ویژهاش، به آن کاراکتر و شخصیتی داده که حداقل در بخشی از کشورهای حوزه خاورمیانه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
رودهایی که به دریای کاسپین یا مازندران میریزند از کشورهای زیادی عبور میکنند و همین موضوع کنترل ورودی به دریای خزر را دشوار میکند. چرا که هر کدام از این کشورها میتوانند روی رودها سد بزنند، برداشت بیرویه داشته باشند، دلتاها را دستکاری کنند، یا آب دریا را شیرین کنند و برای کشاورزی استفاده کنند. مثل پروژه انتقال آب خزر به سمنان که البته با ابهاماتی حداقل ظاهرا متوقف شده. همچنین، رودهای مرتبط با ولگا در روسیه به خاطر سدسازیهای متعدد، تکه تکه شدند و منابع آبی دریای خزر را دچار مشکل کردند. یا کانالی که در سال ۱۹۲۵ ساخته شد. در جمهوری آذربایجان نیز در دهانه رود کورا که بالادست ارس و کوراست، برداشت بیرویه آب برای کشاورزی و ورود سمهای نباتی به دریای خزر آسیب زد. در ترکمنستان هم این ماجرا تکرار شد. در بندرگاه ترکمنباشی کانالی وجود دارد که از رودخانههایی برداشت میکند که مستقیم به خزر میریزند.
-زندگی ساحلی در کنار کاسپین با چه مشکلاتی روبروست؟
-در بخشهای ساحلی دریای خزر، توسعه پایدار و زیرساخت درستی نداریم. چون شهرهایی که در حوزه ساحلی ساخته میشوند، ویژگیهای خودشان را دارند. مثلا باید کشورهای ساحلی نسبت به جمعیت ساحلی، حریم دریا، حریم جنگلی، حریم رودخانههایی که به دریا میرسد، به توافق برسند و در حوزه شهرسازی به آن پایبند باشند. همچنین موضوع فاضلاب و تصفیه فاضلاب را رعایت کنند. ولی حداقل در مورد ایران و کشورهای کمتر توسعه یافته مثل ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان، میتوان با اطمینان گفت که این اصول رعایت نشده. این مجموعه باعث شده تا با یک مشکل جدی در حوزه دریای خزر به لحاظ محیط زیستی مواجه باشیم.
-به این ترتیب زیست آبزیان و ماهیان این دریا نیز در خطر است…
-بله، همانطور که اشاره کردم فُکهای خزری جزو آبزیان نزدیک به انقراض هستند. تخمریزی ماهیهای خاویاری هم در حوزههایی از دریای خزر به دلیل کانالهایی که ایجاد شده، دچار مشکل است. کشتیهای نفتی که در این دریا رفت و آمد میکردند، باعث شدند تا جلبکها و تخمهای آبزیان غیربومی، به آنجا منتقل شود که همه برای آبزیان این منطقه مشکلات جدی به وجود آورده.
-آیا پنج کشور حاشیهی کاسپین تا کنون در زمینه حفاظت از محیط زیست این دریا توافقنامهای داشتهاند؟
-چارچوبی در «کنوانسیون منطقهای حفاظت از محیط زیست دریای خزر» موسوم به «کنوانسیون تهران» (سال ۱۳۸۲) تعریف شده. اما همیشه در کنوانسیونهای مربوط به دریای خزر، محیط زیست هیچ معنا و مفهوم جدی نداشته و در طول ۲۱ سال گذشته مذاکرات روی بحثهای کلی مثل تعیین حوزههای مرزی و منابع نفتی و گازی استوار بوده.
در «کنوانسیون تهران» هم موضوع فصلهای صید ماهی، حدود کشتیهای ماهیگیری و میزان صید آبزیان مطرح شد. کاملا واضح است که در صورت توافق طرفین، بدون ناظر بینالمللی؛ که یکی از خلاءهای حوزه دریای خزر است، هیچ کشوری نمیتواند کشور دیگری را کنترل کند. از طرفی چون منابع مشترک ولی منافع غیرمشترک است هر کشوری سعی میکند، بدون در نظر گرفتن شرایط محیط زیستی، سریعتر از دیگری برداشت کند. در واقع، هیچ نظارت و قانونی وجود نداشته و مشخصا هیچ قانون و کنوانسیون محیطزیستی بین کشورها تصویب نشده.
خلاء قانونی بینالمللی در حوزه خزر وجود دارد و همه مناسبات به تعهد کشورها سپرده شده و چون با کشورهای توسعهیافتهی متعهد به مسائل محیط زیستی سر و کار نداریم، مجموعه دریای خزر با مشکل و بحران جدی روبروست.
-در مورد تقسیماتی که اخیرا در کنوانسیون رژیم حقوقی خزر صورت گرفته چطور؟ کشورها ملزم به اجرا هستند و ناظر بینالمللی وجود ندارد؟
-در این کنوانسیون، کشورها به توافق رسیدهاند که هر تصمیمی که این مجمع (متشکل از رؤسای جمهور و وزرای امور خارجه پنج کشور) میگیرد باید با موافقت تمام کشورها باشد و رأی اکثریت معنا ندارد. حتی توافق کردند که کنوانسیون به هر پنج زبان نوشته شود و یک نسخه انگلیسی مرجع بینالمللی هم تهیه شود. برای همین هیچکس نمیتواند آن را رد یا نقض کند و هر پنج کشور متعهد هستند که تک تک بندها را اجرا کنند. در نهایت اگر هر کسی اعتراض و شکایتی داشت و از تصمیم گرفته شده راضی نبود یا دولت تغییر کرد و دولت جدید با تصمیم دولت قبلی موافق نبود، میتواند مراتب را در یک دادرسی بینالمللی، که احتمالا توسط کنوانسیون مشخص شده، به داوری گذاشته شود. در غیر این صورت، زمینه اعتراض بینالمللی وجود ندارد و به لحاظ دیپلماسی حقوقی و قضایی، این کنوانسیون را طوری تنظیم کردهاند که عملا جای اعتراض نباشد، چون همه موافق بوده و امضا کردهاند. البته اینکه دریای خزر را به عنوان دریا بپذیریم یا دریاچه، میتواند در سهم و عدول از کنوانسیون تاثیر داشته باشد، چون تقسیمبندی دریا و دریاچه متفاوت است. به همین دلیل استفاده از لغات از اهمیت زیادی برخوردار است. اما وبسایت سازمان حفاظت از محیط زیست با سهلانگاری در روز جهانی خزر مطلبی با تیتر «روزی به نام کوچکترین دریاچه جهان« منتشر کرده! هنگامی که دولت از یک موضع بسیار ضعیف سیاسی و بینالمللی برای شرایط حقوقی و مرزی ظاهرا در حال چانهزنی است، وبسایت رسمی سازمان محیط زیست چنین تیتری منتشر میکند!
-به عنوان یک فعال محیطزیست تصویر کلی شما از موضوع تقسیمبندی دریای خزر و مسئله سهم ایران چیست؟
-در تقسیمبندی دریای خزر این موضوع مطرح است که قبل از این، نصف دریای خزر برای ایران و نصف دیگر برای اتحادیه جماهیر شوروی بوده و پس از تقسیم این کشور به کشورهای مختلف، قاعدتا باید آنها سهم ۵۰ درصدشان را بین خودشان تقسیم میکردند و سهم ۵۰ درصدی ایران باقی میماند. صحبت سر این است که آن چهار کشور که همگی عضو فدراسیون مشترکالمنافع روسیه هستند جلساتی با خودشان میگذارند و بعد سعی میکنند ایران را پشت میز مذاکره بنشانند. در دوره اکبر هاشمی رفسنجانی موضوع جنگ مطرح بود، مسائل امنیتی هنوز شفاف و روشن نبود و بسیاری از منابع نفتی و گازی در مرحله شناسایی بود و حتی اطمینانی در مورد همه اینها وجود نداشت. در دوره محمد خاتمی برای بالای ۲۰ درصد چانهزنی شد، که در وبسایت رسمی کنوانسیون خزر آمده و خانم الهه کولایی هم به این موضوع اشاره میکند که در آن جلسه همراه آقای خاتمی بوده و آقای خاتمی برای سهم بالای ۲۰ درصد چانهزنی میکند ولی چون شرایط را مساعد نمیبیند، به توافق نمیرسند و بعد در دولت محمود احمدینژاد روی ۱۳ درصد به توافق میرسند و اکنون هم بحث روی سهم ۱۱ و ۱۲ درصد است.
در واقع ۴ کشور دیگر به این توافق رسیدند که ایران یک داخلیِ خارجی است! به این مفهوم که سهم دارد ولی آنها کشورهایی با پیشینه تاریخی و جغرافیایی نزدیک به هم هستند و سعی میکنند طرف پنجم را منزوی و مجبور به توافق کنند. اما بطور کلی شرایط مذاکره اشتباه بوده و اکنون این مذاکره در شرایطی به این نتیجه رسیده که به دلیل مشکلات حوزه بینالمللی و انزوای پس از تحریم آمریکا، بتوانند از بالا با دولت کنونی ایران مذاکره کنند.
ولی
این سوالات مطرح است که چرا وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با همه حواشی پدید آمده، هیچ بیانیهای در این رابطه نداده؟ چرا اسناد را منتشر نکرده و دقیقا شفافسازی نشده؟ اگر فرض را بر این بگذاریم، طبق گفتهی آقای ظریف محدوده بستر و زیربستر در این کنوانسیون تعیین نشده، پس چرا روزنامههای داخلی تیتر میزنند که بعد از ۲۱ سال نشست به نتیجه رسید؟!
-نقاط ضعف این کنوانسیون به نظر شما کدامند؟
-ایران پایینتر از حد جزر دریای آزاد و دارای تراز پایینتری است، به همین دلیل باید در مرزبندیها جغرافیای دریایی در مورد ایران لحاظ شود. یا مثلا قدرت چانهزنی ایران برای آینده خیلی کم است و بطور مثال شرایط حقوقی که در نظر گرفته شده به لحاظ بینالمللی بیشترین حق را به کشورهای روسیه، قزاقستان و آذربایجان داده، آن هم بر اساس توافقنامههایی که در سال ۲۰۰۳ امضا و در آن دوره فرموله شدند. همچنین موضوع اقدام به حل اختلافات را مبتنی بر اصل انصاف گذاشتهاند، که بسیار سلیقهای و بیمعناست چون خود «انصاف» یک کلمه سلیقهای است و مبهم است! یا مثلا موضوع منطقه انحصاری و اقتصادی برای ایران در این کنوانسیون منظور نشده، چون به فاکتور جمعیت و جغرافیای انسانی که در آن منطقه زندگی میکنند، اکتفا کرده. ایران نسبت به دیگر کشورها، ساحل زیادی ندارد تا بر اساس جمعیت تصمیم گرفته شود، به این خاطر که ما از عمق دریا سهم بیشتری داشتیم نه براساس ساحل دریا. ولی آنها این سهم را بر اساس جمعیت و فاکتور ساحل گذاشتند. به همین دلیل ایران متضرر شده است.
-اساس و مبنای تقسیمبندی آبی در این کنوانسیون چه بوده؟
-ما چند تقسیمبندی در مورد آبهای دریای خزر داریم. آبهای داخلی (از خط مبدأ به سمت ساحل) که خط مبدأ آبهای سرزمینی است که حدود ماهیگیری، حد جزر و مد آب و حدود پروژههای توسعه بندرگاهها، در آن محدوده قرار میگیرد (آبهای سرزمینی یا دریای سرزمینی به حاشیهای از دریا که مجاور ساحل است گفته میشود). یک تقسیمبندی هم آبهای سرزمینی هستند که مرز آبی به حساب میآیند. ولی یک بخشی از آن نیز میتواند مربوط به آبهای آزاد باشد. در این تقسیمبندی حدود منطقه انحصاری اقتصادی روشن میشود که شامل حقوق بینالملل است. به همین دلیل میگویند ایران ۸ میلیون نفر، ترکمنستان ۵۰۰ هزار نفر و آذربایجان دو میلیون نفر حاشیهنشین در منطقه انحصاری اقتصادی دارد. ولی چطور اینها میتوانند یک منطقه انحصاری اقتصادی برابر داشته باشند؟ و در نهایت یک قسمت هم مربوط به پروژههای مشترک است که کشورها ممکن است برای آینده لحاظ کرده باشند و موضوع دیگر هم مسائل امنیتی است. مثلا در حوزه امنیت، این پنج کشور در کنوانسیون رژیم خرز به توافق رسیدهاند که هیچ کشتی بجز کشتیهایی با پرچم آنها نمیتواند در دریای خزر حضور داشته باشد.
-این کنوانسیون تا چه حد مبتنی بر حفظ محیط زیست دریای خزر است؟ اصلا به مسائل زیستمحیطی در آن توجه شده؟
-در حوزه محیط زیست درباره ماهیت خطوط لوله گاز و نفتی که از عرض دریای خزر عبور میکند، بحث شده ولی در مورد اینکه چطور میتوان شدت تاثیرات مخرب این لولهها را در خزر بررسی کرد و یا اینکه لولهها چطور باعث تغییر اکوسیستم میشوند، صحبتی نشده. اینها نقاط ضعفی است که در «کنوانسیون تهران» نیز مطرح شده بود. مثلا درصد تبخیر آب در ایران و ترکمنستان بیشتر است، به همین خاطر دپوی آبهای آلوده همیشه به سمت ایران و استان گلستان میآید و زیستگاه گونههای گیاهی و جانوری این منطقه را بیشتر دچار آسیب میکند. اینکه این کشورها سهم مساوی در بحث مراقبتهای محیط زیستی دارند، آیا بودجهای یا صندوقی در این رابطه دارند، آیا قوانینی بین خودشان وضع کردند و… جواب همه اینها منفی است.
در این کنوانسیون اصلا درباره مسائل محیط زیستی بحث نشده و مسئله عمدهی مورد بحث در واقع امنیت بوده است. به نظر من اینکه ایران با این عجله پشت میز مذاکره رفته، همین مسئله امنیت بود، برای اینکه میخواست از حضور نظامی آمریکا در این دریا جلوگیری کند. کنوانسیون بیشتر روی حدود جغرافیایی و سیاسی تمرکز کرده. در بحث سیاسی مسائل مرزی، امنیتی، عبور و مرور کشتیها و امنیت کشتی مورد بحث قرار گرفته که امنیت کشتیها شامل کنترل و حمایت کشتیها و عملکرد در تصادفات دریایی میشود. در بحث جغرافیایی هم قاعدتا، حد و مرز دریا و منابع دریایی هر کشور را تعیین میکند.
-پس بطور کلی موضوع حیات پایدار خود بزرگترین دریاچه دنیا در این کنوانسیون از اهمیتی برخوردار نبوده…
-بله، چون محیط زیست برای این پنج کشور اهمیتی ندارد. موضوع انباشت آبهای آلوده در استان گلستان از نگرانیهایی است که ما به عنوان فعال محیط زیست مطرح میکنیم، ایران اصلا دربارهاش چانهزنی هم نکرده. یعنی وارد این گفتگو نشده که اگر سهم آلودگیها به دلیل محیط جغرافیایی ما بیشتر از شماست، شما باید سهم خودتان را برای پاکسازی آب بدهید! یا اینکه باید یک ناظر بینالمللی وجود داشته باشد تا میزان صید ماهی و فصل برداشت را مشخص کند و نه اینکه روسیه هنگام تخمریزی ماهیان خاویاری، صیدماهی را چندین برابر افزایش دهد بطوری که ماهیگیران ایرانی بگویند سالهاست که خاویاری در دریای خزر ندیدهاند! یا اینکه نسل فُکهای خزری در خطر انقراض است و فقط در منطقه آشوراده که یک منطقه حفاظت شده در بندر ترکمن است وجود دارند؛ که الان روی همان هم بحث است! دغدغهی محیط زیست و نگاه ملی واحدی نسبت به مسائل محیط زیستی وجود ندارد.
-به نظر شما دلیل سردرگمی مردم درباره تقسیماتی که به یکی از مهمترین منابع آبی ایران مربوط میشود چیست؟
-یکی به دلیل عدم اعتمادی که بین مردم و حکومت و دولت وجود دارد؛ مردم نسبت به هیچ چیز دولت اطمینان ندارند، نه نسبت به اطلاعاتی که منتشر میشود، نه نسبت به اینکه واقعا حامی منافع ملی باشد. یعنی این اعتماد وجود ندارد که ما دولت را به عنوان نماینده خود بر سر میزی برای توافقات بینالمللی بپذیریم. برای همین، همه نگران هستیم. دوم اینکه، ما هیچ کانال مستقل رسانهای نداریم که یک گزارش مستقل ارائه دهد. همه رسانهها زیرمجموعه دولت هستند و برای همین ما اکتفا میکنیم به صداهایی که میپیچند و معلوم نیست از کجا میآیند. همه جای دنیا، دولتها خودشان را ملزم میدانند قبل از هر مذاکرهای در این حد و ابعاد ملی، اسناد و اطلاعاتش را منتشر کنند، نه اینکه بعد از اینکه اتفاق افتاد، باز هم منتشر نکنند.
ما تاریخ و سندی از روند مذاکرات خزری نداریم و در دسترس ما قرار ندارد. اینها باید آرشیو شده در دسترس محققین، رسانهها و سیاستمداران باشد. اینها نکات مهمی است که باعث شده ما در این گیجی و گنگی بسر ببریم؛ مثل همه توافقات بینالمللی دیگر که اتفاق افتاده. مثل وضعیتی که برای رود هیرمند به وجود آمد. ما هیچ اطلاعاتی درباره توافق ایران و افغانستان قبل و بعد از طالبان نداریم، به همین دلیل نمیدانیم باید از چه موضعی وارد شویم، آیا افغانستان حق داشته که این سهم از هامون را بگیرد یا نه. یا در مورد هورالعظیم باز همین اتفاق افتاد. با اینکه وضعیت سیاسی ایران نسبت به عراق و افغانستان ظاهرا دست بالا را دارد، ولی چرا نمیتواند به یک چانهزنی مناسب برسد و مردم دو منطقه خوزستان و سیستان و بلوچستان را از مشکل بیآبی نجات دهد؟! چرا نتوانسته؟ چون نظام ایران در موضع سیاست بینالملل منافع ملی را دنبال نمیکند و غیرشفاف است و برای همین برایش چانهزنی جهت منافع ملی معنایی ندارد؛ چانهزنی برای منافع نظام است زیرا منافع ملی و منافع نظام یکی نیست.
*تیتر این گزارش و گفتگو برگرفتهی شعری از «بیداد خراسانی» است.
ایرانیان دلسوز و وطن دوست باید متحد شوند و به تمام کشورها و سازمان ملل مخالفت ملت ایران را با تصمیمات این کنوانسیون در نامه ای ابلاغ نمایند. با تغیر رژیم کنونی این عهدنامه باطل خواهد گشت
نقشه ای که تحت عنوان “سمت چپ بخش مورد مناقشه درج شده و سمت راست نقشهای است که تقسیمات تازه را نشان میده” کاملا غلط هست در صورتی که خط مستقسم حسنقلی خان بین ایران و ترکمنستان تا آستارا بین ایران و آذر بایجان کشیده شود و از آن خط مستقیمی تا شهر نور ترسیم گردد نزدیک ۷۹ مایل است در صورتی که در قرارداد ۱۲ اگوست فقط ۱۵ مایل را مرز دولتی میداند.
در واقع مفهوم نوین دولت- ملت در مورد خلافت محروسه شیعه که نام ایران را بصورت زائده و وصله ایی ناجور یدک می کشد، مصداق ندارد.
اپوزیسیون برون مرزی که نگرانی عمده اش این است که در صورت سقوط این خلافت شیعه، ایران تجزیه می شود، باید به این نکته توجه نماید که تحت لوای این حکومت، اصولا مفهومی به نام کشور ایران خالی از هر نوع معنا و تعریفی است. برای این نظام مفهوم شهروندی نیز وجود ندارد. شیعه بودن اصل است، می خواهد عراقی باشد، یمنی، سوری، لبنانی و یا یک زن اهل مشهد که هم خوابگی با یک عراقی و یا رزمنده حزب الله لبنان را جهاد فی سبیل الله می داند.
یکی از موضوعات مرتب با دریای خزر که کمتر مورد توجه قرار میگیرد این است که پس از تشکیل کشور آذربایجان، نظام ج ا اولین رژیمی بود که آن را به رسمیت شناخت، ولی از سوی دیگر در جنگ بر سر ناگورنو قرباغ از ارمنستان حمایت کرد.
به هر روی نظام می توانست به رسمیت شناختن آذربایجان را به دلیل هم نامی با استان آذربایجان منوط به کسب امتیازات ژئوپلیتیک نماید.
ولی چون این نظام، یک خلیفه گری شیعه است، منافع ملی برایش اهمیت ندارد که هیچ، اصولا موضوعیتی ندارد.
در شاهنامهٔ فردوسی آمده است که سیمرغ زال زر را دربالای کوه البرز پرورش دادوبزرگ کرد وبعدها به وی یاد داد که چگونه پسرش رستم با ساختن تیری از چوب جنگلی بر اسفندیارروئین تن پیروز گردد. دربارهٔ جای زندگی این مرغ افسانه ای حماسهٔ ملی ایران در بند ۱۷ «رشن یشت» گفته میشود که آشیانهٔ «مرغوسئن » ـ سیمرغ ـ در بالای درختی است در کنار دریای «وروکش» که داروی همهٔ بیماریها در آن است
در یشتهای اوستا از آن بنام دریای «وروکش» ودر زبان پهلوی ساسانی «دریای فراخکرت» یا فراخ کرانه نام برده میشود. در«آبان یشت» که به «آناهیتا» بانو خدای آبهای روان آریائی اختصاص دارد میخوانیم : ” همهٔ آبهای روان ازکوه «هُکر» ، کوه البرز، به دریای «وروکش» ـ آن دریای نیرومند و ژرف وخوش دیدگاهی که آبش سرزمین گسترده ای را فرا گرفته است ـ فرو میریزند.
دریای مازندران علاوه بریک گذشتهٔ «تاریخی» سه هزر سالهٔ ایرانی دارای یک«تاریخ اساطیری» بسیار زیبای اوستائی ویک سرگذشت طولانی و پر تلاطم «زمین شناسی» است.
بر اساس قدیمی ترین اسناد «تاریخی» ، دردوران هخامنشی این دریا بنام سواحل جنوب باختری آن «دریای کاسپیانا» نامیده میشد وکاسپیانا بزرگترین استان (ساتراپ) ساحلی ایران بود که ساکنان آن ، کاسپی ها ، سکاهای اصیل ایرانی ، سوارکاران بیمانندی بودند که دررکاب پادشاهان هخامنشی سراسر جهان شناخته شدهٔ آن زمان را پیموده ، در رشادت ودلیری شهرهٔ عالم بودند.