آیتالله احمد علمالهدی امام جمعه مشهد که با مخالفتهای جنجالیاش با موسیقی و هنر شناخته شده، میگوید در دوران جوانیاش در پیش از انقلاب نمایشنامهنویس بوده است!
آیتالله احمد علمالهدی امام جمعه مشهد در جلسه پرسش و پاسخ با جمعی از دانشجویان درباره درآمد، میزان مطالعه و تصرف دانشگاه کنونی «امام صادق» صحبت کرده است.
او گفته با اینکه در آن دوران جوانیاش همه چیز مخالف دین، اسلام و انقلاب بوده «ولی در همان زمان بنده، دوران جوانی (قبل از ۲۰ سالگی) دنبال نوشتن بعضی پیاسهای تئاتر بودم که در پیاسنویسی در آن زمان دست داشتم!» منظور وی از «پیاس» همان «پیِس» یا قطعه نمایشی است.
امام جمعه مشهد که با سخنرانیهای تندش بر ضد موسیقی و هنر در اذهان عمومی مشهور شده، میگوید «منتها آن زمان در عرصه هنر امکاناتی برای ما فراهم نبود، ما جا نداشتیم»!
آیتالله علمالهدی وارد نشدن خود به عرصه هنر قبل از انقلاب را «الطاف خفیه پروردگار» دانسته و گفته که «چون در خیلی از موفقیتهایمان ممکن بود با آن وضعیت عقب بمانیم!»
او اضافه کرد: «حتی بعضی از نوشتارهای من در دوره جوانیام، تقریبا از یک جریان به اصطلاح رمانی شروع میشد. نوشتارها و کتاب آن زمان هم موجود است.»
آیتالله علمالهدی امام جمعه مشهد درباره فعالیتهای فرهنگی کنونی خودش گفته که قبلا فیلم و سریال میدیده ولی الان فرصتش را ندارد.
آیتالله احمد علمالهدی جوابگویی مراجعات، حضور در جلسات، مطالعه بولتنها، کسب اطلاع از مسائل داخلی و خارجی و مطالعه برای سخنرانیها در خطبههای نماز جمعه و برنامهها را به عنوان کارهای روزانه خود اعلام کرده و گفته که از نظر کمیت و کیفیت به اندازه کار سه تا جوان ۲۵ تا ۳۰ سال در روز کار میکند!
علمالهدی امام جمعه مشهد گفته که برای خطبههای نماز جمعه ۴ ساعت مطالعه میکند!
امام جمعه شهر مشهد مسئولیت کمیته منطقه یک تهران و راهاندازی دانشگاه «امام صادق» را از فعالیتهای خود بعد از انقلاب خوانده و گفته که کمیته منطقه یک تهران «در آن زمان یکی از پرماجراترین کمیتهها بود.»
وی درباره راهاندازی دانشگاه «امام صادق» در سال ۱۳۶۱ گفته که «در پنجم شهریور به همراه آیتالله باقری کنی و حسین مصطفوی وارد دانشگاه امام صادق که قبلا شعبه هاروارد بوده، شدند و از آمریکاییها گرفته شده بود و مالکیت آن برای خاندان شاه بود و مصادره و در اختیار ما گذاشته شده بود.»
او آنچه در این دانشگاه بعد از انقلاب باقی مانده بود را چنین توصیف کرد: «از دوران استقرار شعبه هاروارد در اینجا، یک نگهبان سیبیل کلفتی که دم در میایستاد، یک جمعداری هم بود که خدا بیامرزدش آدم خوبی بود و از همان دوران مانده بود. یک باغبانی هم بود که به او مش ممد میگفتند، هفت باغبان در اختیارش بود و رئیس باغبانهای آنجا بود. یک تلفنچی بود که او به اندازه یک کامپیوتر فقط شماره حفظ داشت و خیلی آدم واردی بود!»
آیتالله احمد علمالهدی همچنین گفته که «اولین کنکور سراسری بعد از انقلاب فرهنگی، قبل از اینکه دانشگاه تشکیل شود را در شانزدهم مهر همان سال برگزار کردیم. یعنی از پنجم شهریور تا۱۶ مهر، در ۴۰ روز دانشگاه را راهاندازی و چارت آن را تهیه کردیم و امکانات دفتریاش را به راه انداختیم و تمام مقدمات برگزاری کنکور را تدارک دیدیم و چون جای کنکور آنجا نبود، در دانشگاه علم و صنعت کنکور را برگزار کردیم.»
او گفته «یک دانشگاهی را که قبلا سنخیتی با نظام دانشگاهی و ماهیت دانشگاهی نداشت، راه انداختیم، تا جایی که کنکور برای گزینش دانشجو برگزار کردیم و تمام این کارها ظرف ۴۰ روز انجام گرفت.»
پدرزن ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی در پاسخ دانشجویان درباره میزان مطالعهاش گفته است: «مطالعاتم بر اساس کتاب نیست، بلکه براساس موضوع است. بنده اگر بخواهم سخنرانی کنم، مطالعه میکنم و مطالعاتم موضوعمحور است و کتابمحور نیست. بنده از امکانات دیجیتالی که شما جوانها استفاده میکنید، نمیتوانم استفاده کنم. لذا ما باید مطالعه کنیم و کتاب بخوانیم.»
او اضافه کرده که «از فضاهای مجازی و دیجیتالی نمیتوانم استفاده کنم و اگر بنا شد پنج دقیقه با این مسائل سرگرم شوم، سرم درد میگیرد و بطور کلی اعصابم به هم میریزد و من با همان کتاب مأنوسم. بنده برای دو خطبه نمازجمعه میانگین مطالعهام چهار ساعت است.»
آیتالله علمالهدی انعکاس سخنانش راجع به به موسیقی را نادرست خوانده و اعلام کرده که با موسیقی مخالف نیست و با ابتذال مخالف است. او اضافه کرده که «موسیقی شاخهای از هنر است و نظر بنده شاید در مسائل موسیقی از نظر فقهی شاید با خیلی از بزرگان و فقهایی که در مساله موسیقی نظر دارند، خیلی بازتر از نظر دیگران باشد.»
او مخالفانش را عدهای موسیقیدان دانسته که وقتی با او صحبت میکنند و هدفاش را میفهمند، خودشان قانع میشوند که حق با اوست. علمالهدی گفته که «عدهای از مخالفان ما یک عده جوان هستند که میخواهند فعالیتی در جهت شادی و عیش و نوش داشته باشند و بنده را ضد آن میدانند و با ما مخالفند، با جوانان مشکلی نداریم.»
وی همچنین درباره درآمدهایش گفته است: «بنده حقوق بازنشستگی دارم. بقیه هزینههای ما، هزینههای تشکیلات است که به بنده مربوط نیست و دستگاههای حفاظت ما مربوط به سپاه است و هزینه مربوط به بنده نیست و ماشین بنده هم مال خودم نیست و مال سپاه است. اینها به نهادها مربوط میشود. هزینه شخصی بنده عبارت از شام و ناهار و صبحانه است که یک حقوق بازنشستگی هم زیاد میآید.»
او تأکید کرده که یارانه نمیگیرد و «از اول هم یارانه را نمیگرفتم، چون قبول ندارم.»
«الطاف خفیه پروردگار»
در روایت از سرور کائنات که همین آیتالله هیکلمند قدر کلام با غیرت، علمالهدی باشد آمده است برای این که جامعه نسوان دور و برش خالی از تربت آن شهید کربلا نماند برای توی دهنِ هرچه نمایش و نمایشنامه نویس اعم از ایرانی و خارجی بزند و چشنواره ای یا کنگره ای راه بیندازد و از برادران عراقی بخواهد توبره توبره خاک که نه تربت آن شهید بیاورند در این کنگره و به نمایش بگذارند و نسوان را اعم از زن و دختر بگریانند.
اگر این روایت ته و تویی ندارد اما بی شک و حتما یک چیزی دارد که آیتالله علمالهدی در جمع دانشجویان بیان فرموده اند. بگو بر منکرش لعنت! بیش باد و کم مباد…
we have these problems until people wake up.
باور بفرمایید پس از شنیدن سخنان این ملای دلقک از عدالت خدای نادیده لجم گرفت!.(خخخ) چگونه ممکن است اینهمه استعداد را در یک نفر جمع نماید و باقی خلایق را بی نصیب و سرگشته به حال خویش واگذارد.وی راست می گوید بنده نمایشنامه پست مدرن (( محمد در پستو)) ی ایشان را خواندم گویا قرار بود اضغر آقای فرهادی آنرا در تالار رودکی روی صحنه ببرد که در کشاکش اسکار دوم و فرمان مهاجرتی ترامپ فعلا معلق مانده…!(خخخ)
ادامه
رمضانپور، جلایی پور، کدیور، اشکوری، حجت الاسلام والمسلمین دکتر حاج سید عطا الله مهاجرانی، ثقه الاسلام والمسلمین فرخ نگهدار و الاحقر مسعود بهنود، کمتر چندش آور هستند.
دسته اول ادعایی در مورد روشنفکری ندارد و کثافات درونی اش را صادقانه تخلیه می کند. دسته دوم کلا از انگل، کثافت ، عفونت، لجن، فضولات ، فاشیسم و شارلاتانیسم ساخته شده است، اما سعی می کند خود را بزک کند.
عناصر سنتی خلافت شیعه نظیر علم الهدی، جنتی، احمدی نژاد، شریعتمداری، مصباح و احمد خاتمی، نسبت به عناصر اصلاح طلب، ولایت معاش، استمرار طلب و انواع و اقسام اینتلیجنسیای فاسد، شارلاتان و فاشیست درون مرزی و برون مرزی نظیر خاتمی، عباس عبدی، تاجزاده، جوادی حصار، فاطمه حقیقت جو، عارف، گنجی، سروش، دباغ، ولی نصر، حمید دباشی،
اخوند دلقک
فقط یک چیز می توانم بگم
خاک بر سر ما مردان بی غیرت ایرانی که اجازه داده ایم اینها به ما حکومت کنند