آزاده کریمی (+عکس، نمودار) دکتر مهرزاد بروجردی استاد دانشگاه سیراکیوز نیویورک در تازهترین کتاب خود با عنوان «ایران پساانقلاب؛ کتابچه راهنما» زندگینامه ۲۳۰۰ تن از چهرههای سیاسی مؤثر در ۴۰ سال نظام جمهوری اسلامی را مورد گردآوری و بررسی قرار داده است. او میگوید «فکر میکنم ما داریم درباره ۱۰۰ نفر یا چیزی حدود همین تعداد در طول این ۴۰ سال صحبت میکنیم. این رقم بسیار اندکی از یک محفل کوچک است.»
کتاب «ایران پساانقلاب؛ کتابچه راهنما» نوشته دکتر مهرزاد بروجردی با همکاری کوروش رحیمخانی چندی پیش توسط انتشارات دانشگاه سیراکیوز نیویورک به زبان انگلیسی انتشار یافت. این کتاب که محصول ۱۴ سال پژوهش و تحقیق است، زندگینامه ۲۳۰۰ تن از چهرههای سیاسی مؤثر در ۴۰ سال حکومت جمهوری اسلامی را گردآوری کرده، ضمن اینکه دادههای ۳۶ دوره انتخابات، ۴۰۰ گروه و سازمان قانونی و غیرقانونی اعلامشده و پیوندهای خویشاوندی میان چهرههای سیاسی نظام را گرد آورده است.
دکتر مهرزاد بروجردی استاد دانشگاه علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز آمریکا و فوق دکترای علوم سیاسی از دانشگاه هاروارد و تگزاس، روز شنبه ۲۶ اوت در یک سمینار اینترنتی که به کوشش «انجمن آزادی اندیشه» ترتیب داده شد، به معرفی این کتاب پرداخت.
چرا و چگونه این کتاب گردآوری و نوشته شد؟
دکتر مهرزاد بروجردی درباره بنمایهها و ساختار انقلاب اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی میگوید: آنچه در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد به معنای تمامی کلمه یک انقلاب بود. ما در علوم سیاسی یکی از تعاریفی که برای انقلاب داریم این است که یک گروه جدید با سابقه کاملا متفاوتی بیایند و به قدرت برسند. در جمهوری اسلامی این اتفاق افتاد و بیش از ۹۹ درصد افرادی که به قدرت رسیدند افراد جدیدی بودند و آنچه ایجاد کردند یک حکومت بسیار پیچیده است.
بروجردی با تکیه بر نمودارهای مندرج در کتاب «ایران پساانقلاب» به پیچیدگی ساختار قدرت در جمهوری اسلامی اشاره کرده و میگوید میتوان گفت که حکومت جمهوری اسلامی نه تنها نهادهای پیشین را که از زمان شاه به ارث رسیده بود، بلکه نهادهای بسیار دیگری را هم که نهادهای منحصر به فردی بودند مثل شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت را اضافه و یک دولت تنومندی را ایجاد کرده است.
این استاد علوم سیاسی با وجود عریض و طویل بودن این حکومت به فقدان پژوهش و بررسی درباره آن اشاره کرده و میگوید اینکه حدود ۴۰ سال از انقلاب گذشته، متاسفانه ما یک مطالعه تجربی یا Empirical بزرگ در رابطه با رجال سیاسی بعد از انقلاب نداشتیم و این نیاز احساس میشد. کاری که در رابطه با رجال قبل از انقلاب انجام شده؛ اشاره من به تحقیقات بسیار جالب خانم زهرا شجیعی و کتابی است که ماروین زونس استاد آمریکایی در رابطه با نخبگان سیاسی قبل از انقلاب نوشتهاند.
دکتر مهرزاد بروجردی ادعای اکبر اعلمی نماینده سابق تبریز مبنی بر کنترل ایران از اول انقلاب تا کنون توسط ۲۰۰ چهره سیاسی را تلنگری برای نگارش این کتاب دانسته و میگوید: ما هیچ راهی نداشتیم که این حرف آقای اعلمی را بخواهیم راستیآزمایی کنیم. برای همین تصمیم گرفتیم تا یک بانک اطلاعاتی از رجال سیاسی درست کنیم که خوشبختانه این کار انجام شد و توانستیم اطلاعات ۲۳۰۰ نفر از رجال سیاسی از روز اول انقلاب تا حالا را در یک بانک اطلاعاتی قرار دهیم که بتوانیم تحقیق تجربی خودمان را پیش ببریم.
در این کتاب دکتر مهرزاد بروجردی، ۴۰ نوع اطلاعات از مجموع ۲۳۰۰ فرد مورد پژوهش شامل محل تولد، اسم پدر، شغل پدر، تحصیلات، مشاغل پیشین، سابقه حضور در جبهه، عضو خانواده شهید بودن و درجات روحانیون و اساتید را ارائه کرده است.
به گفته مهرزاد بروجردی، در این کتاب افرادی همچون رئیس جمهور، معاونهای رئیسجمهور، نخستوزیر، نمایندگان مجلس، خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت، رؤسای ارتش و سپاه، قوه قضاییه، نماینده ایران در اوپک و سازمان ملل مورد نظر قرار گرفتند که در بالای هرم سیاسی باشند و مشاغل پایینتری مانند سفرا، ائمه جمعه، استاندار و فرماندار به دلیل طولانی شدن روند پژوهش مورد بررسی قرار نگرفتند.
این پژوهشگر و نویسنده یادآور شد: این تحقیق، از ۱۹۷۹ شروع میشود؛ دورانی که قبل از اینترنت است و بنابراین دست یافتن به این نوع مشاغل کار بسیار مشکلی بود. این را هم باید اضافه کنم که این ۲۳۰۰ نفری که در این کتاب آوردیم بسیاری از این مشاغل را قبلا داشتهاند. بنابراین این تحقیق اطلاعات بسیار خوبی از این نوع مشاغل را هم در برمیگیرد.
وی با بیان اینکه تعریف و تمجیدهای معمول زندگینامهنویسی در این کتاب جایی نداشته، میگوید در این کتاب تنها آمار و ارقام و اطلاعاتی که بر اساس واقعیت ذکر شده و نه تحلیل گفتمانی و سیاسی ارائه شده و نه روانشناسی فردی صورت گرفته است.
مهرزاد بروجری دلیل این انتخاب را چنین توضیح میدهد: برای اینکه فکر کردیم، مواد خامی که در اینجا جمع کردهایم، این امکان را میدهد که محققان دیگر تحقیقات بیشتری راجع به آنها انجام دهند که به غنای بحث سیاسی در ایران کمک کند.
اما در این کتاب در کنار گردآوری اطلاعات ۲۳۰۰ نفرچهره سیاسی پس از انقلاب، تاریخچه وقایع مهم سیاسی بعد از انقلاب، آمار انتخابات ۴۰ ساله، گروههای سیاسی که غیرقانونی اعلام شدند، پیوندهای خانوادگی افراد و فهرست نهادهای انقلابی تأسیس شده پس از انقلاب نیز درج شده است.
دکتر مهرزاد بروجردی این کتاب را نوعی دائرهالمعارف سیاست بعد از انقلاب خوانده و میگوید که هر محصل و محققی که بخواهد درباره ایران بعد از انقلاب کار کند، به اطلاعات مندرج در این کتاب نیازمند است.
اطلاعات «ایران پساانقلاب» بر اساس منابع عمومی و نه مخفیانه، تهیه شدهاند و اطلاعات و تاریخ ۴ دهه انقلاب در آن حفظ شده است.
چرا این کتاب برای محققان ارزشمند است؟
دکتر مهرزاد بروجردی دراین باره که کتاب «ایران پساانقلاب» چقدر میتواند برای محققان مفید باشد، اظهار میدارد: من در این ۴ دهه گذشته، درگیر تحلیل سیاسی ایران بودم و میتوانم بگویم عمده تحلیلهایی که در رابطه با ایران بعد از انقلاب ارائه میشود تحلیلهای تئوریک و نظری هستند که عمدتا مبتنی بر هیچگونه آمار و ارقام مشخصی نیستند و اگر آمار و ارقامی هم مطرح میکنند، در رابطه با یک حزب یا انتخابات است و نه چیزی بیش از این. بنابراین ما دچار این مشکل شدیم که تحلیلهای ما چندان ارتباط تنگاتنگی با وقایع و فاکتهای سیاسی نداشته. این کتاب به نظرم تا بخش زیادی این مشکل را سعی کرده تا جبران کند و به محققان این اجازه را بدهد تا با کنکاش در این کتاب، بتوانند نظرات تئوریک خودشان را یا تکمیل کنند یا به چالش بکشند و به دیدگاههای جدیدی برسند.
استاد دانشگاه سیراکیوز نیویورک اطلاعات این کتاب را بطور مثال برای تحقیق درباره وزرا، نمایندگان مجلس، یا مجلس خبرگان و شناسایی جایگاه طبقاتی آنها، تحلیل استانی سیاستمداران و همچنین ارزیابی جایگاه زنان در سیاست مفید ارزیابی میکند.
وی درباره مشکلات جمعآوری اطلاعات مندرج در این کتاب و طولانی شدن ۱۴ ساله این تحقیقات میگوید همانطور که گفتم ما در دوران قبل از اینترنت بودیم و متاسفانه اطلاعاتی که لازم بود را به سختی میشد به دست آورد، بخصوص وقتی شما در خارج از کشور هستید. دوم اینکه ما با افراد گمنامی سر و کار داشتیم که میآیند و در جمهوری اسلامی به یک مقامی میرسند. برای مثال شما به سابقه بسیاری از نمایندگان مجلس که نگاه میکنید، میبینید که آنها افرادی بسیار بسیار گمنام بودند، بخصوص در مجالس اول و دوم و سوم. سوم نگاه امنیتی بوده که دولت به مسئله اطلاعات داشته و متاسفانه عدم شفافیت اطلاعات در ایران یا دادن اطلاعات متناقض و یا نیمه تمام، امکان راستیآزمایی را بسیار مشکل کرده است.
یافتههای کتاب این چیست؟
دکتر مهرزاد بروجردی نویسنده «کتاب ایران پساانقلاب» درباره یافتههای این کتاب در حوزه نرخ تصدیگری میگوید ما در ایران، نهاد انتخابی یا انتصابی داریم. آنچه این آمار نشان میدهد، برای مثال نرخ متوسط تصدیگری در مجلس شورای اسلامی چیزی حدود ۳۲ درصد و در مجلس خبرگان ۵۲ درصد میشود ولی در رابطه با مجمع تشخیص مصلحت و شورای نگهبان که نهادهای غیرانتخابی هستند، نرخ تصدیگری ۷۰ و ۷۳ درصد است.
وی ادامه داد: اگر جمهوری اسلامی را به عنوان یک هرم سیاسی در نظر بگیریم، تغییر در پایین هرم در نهادهایی مانند مجلس به وجود میآید؛ آن هم دلیل خاصی دارد. نمایندگان با رأی مردم و با گذر از شورای نگهبان انتخاب میشوند. اما در نهادهای انتصابی در اصل همان افراد هستند، که دوباره و دوباره انتخاب میشوند. اگر بخواهیم تحلیل کنیم که چقدر امکان تغییر در جمهوری اسلامی وجود دارد به نظر من باید با این آمارها کشتی گرفت.
شغل پدران نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی چه بود؟
بر اساس یکی از نمودارهای مندرج در این کتاب، دکتر مهرزاد بروجردی درباره شغل پدران نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی میگوید چیزی بالغ بر ۷۰ درصد نمایندگان مجلس اول، فرزندان روحانیون، کشاورزان و کسبه بازار هستند. جالب این است که پدران نمایندگان مجلس اول تنها دو درصد از اقشار مدرن جامعه برای مثال مهندس، دکتر، استاد و غیره بودند. اگر بخواهیم تحلیل طبقاتی مطرح کنیم، میشود گفت که با انقلاب چنین تغییری صورت میگیرد و افرادی بدین شکل به سر کار آمدند.
این استاد دانشگاه با اشاره به رده سنی نخبگان سیاسی پس از انقلاب میگوید همانطور که میدانیم افرادی که در ابتدای انقلاب به نمایندگی مجلس رسیدند، افراد جوانتری بودند ولی در نهادهای غیرانتخابی، چه تشخیص مصلحت و شورای نگهبان، میانگین سن کاملا بالا میرود. بطور مثال میانگین سن اولین مجلس خبرگان ۵۰ سال بوده، در حالی که در آخرین دوره این رقم به ۶۶ سال میرسد! یا در رابطه با میانگین سنی تشخیص مصلحت، از ۵۵ سال در اولین سال فعالیت به ۶۸ سال میرسیم!
بروجردی دلیل این امر را چنین توضیح میدهد: چون افراد همانهایی هستند که مرتب انتخاب میشوند و در عین حال دارند مسنتر هم میشوند، میانگین سنی در همه نهادها دارد بالا میرود و موضوع جوانگرایی که اول انقلاب بود، امروزه نمیشود دربارهاش صحبتی کرد.
چه تعداد از رجال سیاسی جمهوری اسلامی به زندان رفتهاند؟
دکتر بروجردی پژوهشگر و کارشناس امور سیاسی میگوید یکی از معیارهای انقلابی بودن در نگاه جمهوری اسلامی، این بوده که شما قبل از انقلاب زندان رفته باشید. برای مثال ۴۳ درصد افرادی که در اولین مجلس خبرگان حضور داشتند به زندان رفته بودند ولی امروزه این رقم به ۲۳ درصد رسیده. همینطور از ۳۲۷ نفری که در مجلس اول شورای اسلامی بودند، ۸۷ درصد در زندان بودند ولی در مجلس فعلی، تنها شش نفر و دو درصد در قبل از انقلاب به زندان رفتند.
وی درباره رجال سیاسی زندانرفته جمهوری اسلامی اضافه کرد: در مورد آمار زندانیان قبل از انقلاب غلو زیادی شده بود که بعد میبینیم که برخی این مسئله را تصحیح کردند. اگر بپذیریم که تعداد رجال جمهوری اسلامی تعداد محدودی بودند که آمدند و به قدرت رسیدند و به مرور زمان سنشان بالا رفته، بعضیها از قطار انقلاب پیاده شدند، افرادی با سابقه زندان مثل افرادی از «نهضت آزادی» که در کابینه آقای بازرگان بودند ولی بعد دیگر در بازی گرفته نشدند، برای همین میبینیم که درصد زندانیان سیاسی کاهش مییابد. بیشترین درصد زندان رفتگان برای کابینه آقای بازرگان بود که بالای ۵۰ درصد است و الان در کابینه آقای روحانی هیچ کسی وجود ندارد که قبل از انقلاب به زندان افتاده باشد، مگر یک نفر که قبل از انقلاب زندان رفته.
رجال سیاسی جمهوری اسلامی از کدام استانها میآیند؟
نویسنده کتاب ایران پساانقلاب، کتابچه راهنما درباره آمار به دست آمده در این پژوهش از اهلیت رجال سیاسی جمهوری اسلامی میگوید همواره بحث این بوده که قبل از انقلاب، سیاست تهرانمحور بود و این رجال تهرانی بودند که عمده مشاغل را در دست گرفتند. ما علاقمند بودیم تا ببینیم که بعد از انقلاب رجال سیاسی از کدام استانها هستند. میبینیم که تهران هنوز یک سر و گردن بالاتر از دیگر استانهاست. اصفهان دومین استان مهم سیاسی است، بعد از آن استان فارس، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، خوزستان، کرمان، لرستان، قم در ردههای بالاتر قدرت قرار دارند. یعنی استانهایی که ما به عنوان محروم میشناسیم، همچنین کمترین سهم سیاسی در تولید رجال سیاسی را داشتهاند.
بطور مثال در آخر صف کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، بوشهر، خراسان جنوبی، ایلام و خراسان شمالی قرار دارند. ما همچنین بخشی را هم به رجالی که در عراق به دنیا آمدهاند اختصاص دادیم.
خاستگاه این رجال سیاسی کجاست؟
این فوقدکترای علوم سیاسی درباره خاستگاه این رجال سیاسی میگوید آنچه برای من چشمگیر است این است که این افراد چقدر از جایگاههای روستایی وارد سیاست شدند و با در نظر گرفتن اینکه پدران این افراد، مشاغلی مانند کشاورز و یا روحانی داشتند، قابل درک است که این افراد از این طبقات آمدند. ضمنا به خاطر داشته باشید که در ایران راه بالا رفتن از سکوهای سیاست برای بسیاری با شرکت در جنگ به وجود آمد. بسیاری افراد گمنام از روستاهای خودشان وارد جبهههای جنگ شدند، در جبهه اسمی برای خودشان درست کردند و توانستند وارد سیاست شوند.
وی ادامه داد: در این تحقیق همچنین ما آخرین شغلی که افراد قبل از وارد شدن به مقامهای مهم سیاست داشتند را ذکر میکنیم. در این بین، دو نهاد بسیار چشمگیری میشوند؛ بوروکراسی جمهوری اسلامی و دیگر نظام دانشگاهی اکثرا مسیرهایی بودند که افراد با آن به مدارج بالاتر رسیدند. اکثریت رجال سیاسی تحصیلکرده ایران هستند و نه خارج از کشور، منطقی است که تماسهایی در سطح دانشگاه داشتند. با پایین آمدن کیفیت دانشگاهی توانستند، یک شغل دانشگاهی و استادی پیدا کنند و برای امرار معاش جایی که توانسته آنها را در دل خودش جا دهد، عمدتا بوروکراسی عریض و طویل جمهوری اسلامی بوده؛ چه نهادهای انقلابی که بعد از انقلاب تأسیس کردند و چه نهادهایی که از قبل وجود داشتند.
این استاد دانشگاه میگوید، از منظر طبقاتی تعبیر خود من این است که اگر به خاستگاه طبقاتی و جایگاه آنها آنچه در ادبیات مارکسیستی میگویند توجه کنیم رجال سیاسی پس از انقلاب، از خرده بورژوازی پایین هستند که شاید بهترین بیان برای تفهیم باشد که این افراد امروزه کجا رسیدهاند و پول دارند. به هر حال اگر سیر ۴۰ ساله و مقطع شروع و زمان پرش این افراد را در نظر بگیریم اینها خردههای کوچک و پایینی جامعه هستند که به مدارج بالا رسیدهاند.
جایگاه زنان در عرصه سیاست پس از انقلاب کجاست؟
یکی از بخشهای مورد بحث در کتاب «ایران پساانقلاب، کتابچه راهنما» مربوط به جنسیت در عرصه سیاست پس از انقلاب است. بروجردی در اینباره میگوید یکی از فجایع جمهوری اسلامی را در این نمودار میتوان دید، چرا که از ۲۳۰۰ نفری که ما به تحلیل آنها برخاستیم، تنها ۳/۲ درصد این افراد خانمها هستند. یعنی به عبارتی تا کنون هیچ خانمی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان نبوده و فقط خانم منیره گرجی در مجلس بررسی قانون اساسی عضویت داشت. فقط یک وزیر زن داشتیم؛ خانم مرضیه وحید دستجردی در کابینه محمود احمدینژاد بود که ایشان را احمدینژاد از کارش اخراج کرد.
وی با اشاره به افزایش آمار زنان در سمت معاونتها میگوید بالاخره وقتی ما به معاون وزرا و معاون رئیس جمهور میرسیم، که یکباره آمار خانمها از صفر درصد و سه درصد به تقریبا ۲۰ درصد میرسد. چون در ایران لازم نیست که معاون وزرا و رئیس جمهور از مجلس رأی اعتماد بگیرند، یکی از شیوههایی که رؤسای جمهور سعی کردند نشان دهند که به خواستههای زنان احترام گذاشتهاند، این است که یکی دو نفر را در کابینهشان به عنوان معاون رئیسجمهور بگذارند. اگر زنان نصف جمعیت را تشکیل میدهند، میبینیم که در صحنه سیاست نقش آنچنانی ندارند و میشود گفت که سیاست در ایران پس از انقلاب شکل مردسالار پیدا کرد.
اقلیتهای مذهبی چه جایگاهی در بدنه جمهوری اسلامی دارند؟
دکتر مهرزاد بروجردی استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز نیویورک درباره حضور اقلیتهای مذهبی در بدنه جمهوری اسلامی میگوید به عبارتی تا به حال ما در ایران، وزیر، معاون وزیر، عضو تشخیص مصلحت نظام یا عضو شورای نگهبان سُنی نداشتهایم. در اصل تنها دو درصد از کل ۲۶۷ نفر مجلس خبرگان، سُنی هستند که آنها عمدتا نمایندگان سیستان و کردستان هستند.
در مجلس شورای اسلامی از ۱۸۱۲ نفر، تنها ۸۴ نفر یعنی ۴/۶ درصد سُنی بودند. همچنین ۲۵ نفر از اقلیتهای ارمنی، یهودی، آشوری و زرتشتی بودند که از ابتدا در مجلس حضور داشتند.
سهم روحانیون و سپاهیان در کابینههای مختلف
مهرزاد بروجردی درباره سهم روحانیون و افرادی که از سپاه میآیند در کابینههای دولتهای مختلف پس از انقلاب میگوید برای مثال در دوران مهدی بازرگان و کابینه شورای انقلاب، حضوری از سپاه نمیبینیم و در دوران محمدعلی رجایی تعداد اندکی حضور دارند. ولی به مرور بهخصوص در کابینه دوم آقای میرحسین موسوی، تعداد افرادی که سابقه سپاه دارند، زیاد میشود. این هم منطقی است چون آخر جنگ ایران و عراق است و این افراد از جنگ برگشتند و دارند حضورشان را در صحنه سیاست آزمایش میکنند.
وی با اشاره به حضور افراد سپاهی در دولتهای بعدی میگوید این روند همینطور ادامه پیدا میکند و رو به افزایش است. در دوره آقای محمد خاتمی هم افرادی با چنین سابقهای وجود دارند و در دوره آقای محمود احمدینژاد رکورد میشکنند و تعدادشان بسیار بسیار زیاد میشود و تعداد روحانیون به مراتب کمتر میشود. در دوره آقای حسن روحانی بعد از آقای احمدینژاد، بالاترین درصد وزرایی که سابقه سپاه را دارند، در کابینه آقای روحانی مشاهده میکنیم.
به گفته مهرزاد بروجردی، این روند افزایش که سابقه سپاه دارند، نه تنها در کابینه بلکه در تمامی نهادهای سیاسی میتوان مشاهده کرد. حتی در جایی که انتظارش را ندارید. مثلا در مجلس خبرگان انتظار نداشتم که افرادی از سپاه باشند ولی روحانیونی در خبرگان داریم که در جوانی در سپاه هم بودند.
این استاد علوم سیاسی اضافه میکند: سپاه در سیاست ایران امروزه به یک مسئله غامض تبدیل شده که نمیشود انکار کرد و نگاهی که آنها دارند را باید در نظر گرفت. شکلگیری شخصیت این افراد عمدتا در زمان جنگ بوده و میشود فهمید که چرا نگاه امنیتی به مسائل و سیاست خارجی دارند و نگاهی دارند که به افرادی از طیف محافظهکار نزدیک است.
رجال سیاسی جمهوری اسلامی چندشغله هستند؟
مهرزاد بروجردی میگوید: ما تعداد مشاغل افراد را مورد بررسی قرار دادیم. در این ۲۳۰۰ نفر، ۱۳۴۰ نفر یعنی چیزی حدود ۵۸ درصد تنها یک دوره و یک شغل مهم داشتند. هرچند در قسمت پایین صفحه به ۵ نفر میرسیم که ۱۷ شغل مهم را در دست داشتند. مثلا حسن حبیبی و اکبر هاشمی رفسنجانی در این رده قرار میگیرند. اگر مثلا تحلیلتان این باشد که هر کس از ۱۰ شغل بیشتر داشته باشد، به عنوان سنگینوزن جدی سیاسی حساب شود، میبینید که تعداد این افراد به ۲۵ نفر هم نمیرسد. با توجه به جمعیت کشور این خیلی جالب است که کسانی که دستاندرکار سیاست بودهاند، اینقدر تعدادشان محدود بوده.
وی تصریح میکند: همه ما میدانیم که لزوما اهمیت افراد به مشاغل آنها نیست. بطور مثال، شما میتوانید یک شغل داشته باشید، ولی فقیه باشید و شغل شما از یک نفری که ۱۰ بار نماینده بوده، مهمتر باشد ولی کارهای بیشتری میتوانید بکنید، افراد مختلفی را میتوانید نصب یا عزل کنید. یا مثلا علمای قم مشاغل رسمی سیاسی ندارند ولی به عنوان آیتالله عظما هستند و حرف آنها میتواند حرف یک وزیر را تحت شعاع قرار دهد و وزا مجبور شوند برخی از طرحهایشان را غلاف کنند به خاطر مخالفت یک نفر مثل آیتالله مکارم شیرازی. این را باید توجه داشته باشیم که کلاف سیاست از نهادهای رسمی فقط تشکیل نشده و نهادهای غیررسمی هم بسیار در آن سهم دارند و مهم هستند.
نسبتهای فامیلی در نزد رجال سیاسی جمهوری اسلامی چگونه است؟
نویسنده کتاب «ایران پساانقلاب، کتابچه راهنما» درباره تحقیقات صورت گرفته این کتاب درباره نسبتهای فامیلی رجال سیاسی جمهوری اسلامی میگوید در ۱۰-۱۵ صفحه آخر این کتاب پیوندهای خانوادگیِ ۱۰ خانواده مهم روحانی را چون آیتالله خمینی، خامنهای، رفسنجانی، لاریجانی، دستغیب، ناطق نوری و منتظری برشمردیم. همچنین پیوند میان بقیه رجال سیاسی را هم در این کتاب آوردهایم که به نظرم کاملترین لیست است. مثلا اگر دو برادر در مجلس بودند یا دو پسر عمو که یکی در مجلس خبرگان بوده و یکی در تشخیص مصلحت بوده، در کتاب آمده.
کدام قدرتبیشتری دارد: روحانیت یا سپاه؟
تحلیلگر سیاسی، پژوهشگر و استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز در پاسخ به اینکه قدرت روحانیت در سیاست جمهوری اسلامی بیشتر است یا سپاه، میگوید امروز در محافل آکادمیک غرب و همچنین ایران، یک بحث جدی درگرفته که در سیاست ایران چه کسی دست بالا را دارد آیا نهاد روحانیت و ولی فقیه است یا اینکه سپاه است. نظر اول تز سلطانیسم را مطرح میکند، میگوید ولی فقیه در ایران به شکل یک سلطان عمل میکند. همانطور که مثلا سلاطین امپراتوری عثمانی پاسخگو نبودند، در جمهوری اسلامی هم ولی فقیه پاسخگو نیست. نظر دوم ولی معتقد است که قدرت واقعی در دست سپاه نهفته شده و روحانیت حالت تزئین مجلس را دارند و این سپاه است که اگر دعوای جدی بین آنها صورت بگیرد، با توسل به تفنگ و اسلحه خودش میتواند روحانیت را از صحنه بیرون کند.
دکتر مهرزاد بروجردی اضافه میکند به نظر من، ما هنوز پاسخ جدی برای این مسئله نداریم و فکر میکنم نیازمند به بررسیهای جدیتر تئوریک است. آن چیزی که این کتاب اجازه میدهد راجع به آن حرف بزنم، این است که رنگ و جلای روحانیت در سیاست دارد کمرنگتر میشود. برای مثال در اول انقلاب مجلس اول و دوم، ۵۶ درصد روحانی بودند و امروزه این حضور به تکرقمی رسیده، یعنی ما چیزی حدود ۵۰ درصد نزول روحانیت را داشتیم. این البته قابل بحث هست از این بابت که آیا به این معناست که مردم به روحانیت رأی نمیدهند یا اینکه روحانیت تصمیم گرفته که چرا وارد بازی انتخاباتی شود، وقتی درهای دیگری برایش باز است و میتواند به نهادهای غیرانتقادی وارد شود و بتواند منافع اقتصادی خودش را تحکیم بخشد. نقش سپاه یا افرادی که به جبهه رفتند، در همه حوزهها سنگینتر میشود؛ یعنی کسانی که پس از بازگشت از جنگ سهم آنها هم در این مدارج قدرت رو به فزونی گذاشته.
چند نفر دستاندرکار ساز و کار قدرت هستند؟
دکتر بروجردی در پاسخ به این سوال که چند نفر دستاندرکار ساز و کار قدرت در جمهوری اسلامی هستند، میگوید: برمیگردد به اینکه دایره قدرت را بخواهیم چطور ترسیم کنیم. عرض کردم افرادی در جمهوری اسلامی صاحب منصب نیستند ولی میتوان سنگینوزن حسابشان کرد. برای مثال افرادی که در بیت رهبری حضور دارند و لزوما شغل رسمی ندارند ولی این افراد در آنجا هست که مهم میشوند. بنا بر این پاسخ قطعی به این سوال مشکل است. ولی اگر بخواهیم افرادی را به دلیل تعدد شغل در عرصه سیاست سنگینوزن حساب کنیم، فکر میکنم ما داریم درباره ۱۰۰ نفر یا چیزی حدود همین تعداد در طول این ۴۰ سال صحبت میکنیم. این رقم بسیار اندکی است که نشان میدهد محفل کوچکی است.
چنددرصد سیاسیون ابتدای انقلاب زنده هستند؟
وی درباره روشها و شیوههای خروج از قدرت در جمهوری اسلامی میگوید ۸۵ درصد رجال سیاسی ابتدای انقلاب اکنون زنده هستند و دارند شغل میگیرند و بعضیها هم سیاست را کنار گذاشتند. فرد به فرد فرق میکند. ما افرادی داشتیم که نماینده بودند و استعفا دادند. افرادی مثل احمد سلامتیان داشتیم که به دلیل نزدیکیشان به آقای بنیصدر از مجلس اخراج شدند. افرادی در نهضت آزادی که در ابتدای انقلاب جایگاه مهمی داشتند ولی به تدریج کنار گذاشته شدند. آنچه مشهود است این است که در نهادهایی چون مجلس، افراد میتوانند یک دوره نماینده باشند و بروند ولی در نهادهای غیرانتخابی تداوم بسیار چشمگیر میشود. افرادی مثل آقای جنتی هستند که در تمامی ادوار مجلس خبرگان، حضور داشتند.
با درود.دست ایشون درد نکنه ولی با نگاهی کوتاه به تاریخ ۴٠ سال گذشته و کمی درک سیاسی میشه متوجه این حلقه قدرت خودی ها شد
خلافت شیعه حاکم بر ایران ، علاو بر پایورانش، دارای یک پشتوانه قدرتمند مذهبی- فرهنگی مرتبط با هلال شیعه است ، یعنی مناطق حاشیه کویر شامل استانهای خراسان، سمنان ، تهران، مرکزی، اصفهان، فارس، کرمان. بیشترین و جدی ترین مخالفتها با تحولات و اصلاحات دوران پهلوی، در شهرهای بزرگ و مهم ایران صورت می گرفت که اتفاقا در حاشیه کویر قرار دارند. بر خلاف تصور و انتظار، تهرانی ها مذهبی ترین و متعصب ترین چرخدنده های این ماشین عظیم فساد و فلاکت و نکبت هستند.جمع آوری اطلاعات در مورد پایوران نظام نیاز به فوق دکترا از دانشگاه هاروارد ندارد. کاش ایشان، ریشه های اجتماعی و فرهنگی و تاریخی و جغرافیای این نکبت و فضاحت و تباهی را مورد تحقیق قرار می داد.
خوب این کتاب کار خیلیها را آسان کرد. اکنون برای مقاصد عدالت جویانه سیاهه ای مستند در دست است.
چگونه ممکن است که کسی به نام واهی «استبداد» تمام تاریخ ایران را از صفویه تا خلافت اسلامی یکسان ببیند؟ من سه احتمال میدهم:
۱. یا این اقتصاد از سازمان اطلاعات آخوندی میآیند.
۲. یا ایشان از جنایات ج ا و وضع فجیع مردم ایران کاملا بی خبر است.
۳. یا سالها در کمپی در عراق یا آلبانی شستشوی مغزی شده.
چطور میشود ج ا را با دوره ایرانسازی پهلوی مقایسه کرد و هر دو را استبداد خواند؟ دست بردارید از نفرت سیری ناپذیر تان از شاه فقید.
من با “سودابه” هم فکرم و کاملاً با دیدگاه ایشان موافقم. بلای کهنه و رسوخ کرده در جسم و جان توده مردم از قرن ها پیش با همت رضا شاه کبیر و محمد رضا شاه ضعیف و مردار شد و اکنون به دست خودشان دفن می شود.
از شما بابت این خدمت ارزشمند سپاسگزاری و خسته نباشید عرض میکنم و تقاضا دارم اگه نسخه پی دی اف این کتاب رو برای ما عرضه کنیید
از شما بابت این خدمت ارزشمند سپاسگزاری و خسته نباشید عرض میکنم و قویا خواستار چاپ و عرضه این کتاب بتونیم در فردای ازدی همه غارتگران مردم رو از اینده سیاسی حذف کنیم و به دادگاه عادلانه بسپاریمشون
ممنون
قدیم به کچلها میگفتند زلفعلی و به کورها چراغعلی !!!
لفظ خزعبل یعنی چه ؟ به همین دلیل اسمت را گذاشته ای واقع بین ؟!!!
هند هم اگر امثال شما را داشت وضعش از امروز ایران بدتر بود ….خدا به فریاد شاهزاده برسد با این هوادارانش ….
این اقا یا خانمی که با نام ضد انقلاب کامنت گذاشته است فراموش می کند که هزاران عمله و خدمه این رژیم ایرانی هستند و هندی بودن و نبودن خمینی ربطی به جنایتکار بودن این افراد ندارد.به جای این خزعبلات بهتر است بیاندیشد که چرا هندوستان با قریب یک و نیم میلیارد جمعیت سیستم دموکراتیک قابل قبولی دارد در حالی که ایران از زمان صفویه تاکنون در زیر یوغ استبداد است؟
ویروسی بنام اسلام چهارده قرن پیش بجان مردم ایران افتاده ، آنهارا خرافاتی و «دشمن پرست »نموده وکشوررا ازاوج سرفرازی به گرداب ذلالت انداخته است. فتنهٔ خمینی یکی ازحلقه های بیشمارزنجیرهٔ صدمات ویروس مرگبار اسلام است که این کشور معجزه وارازصدمات آنها جان بدر برده ومدت نیم قرن ، از «انقلاب مشروطه» به این طرف و درسایهٔ ارادهٔ آهنین مردی چون رضا شاه بزرگ به دشمن تاریخی پیروز شده بود. فتنهٔ خمینی نشان داد که این ویروس مرگباربه این آسانی ازجان مردم این کشور زدوده نمشود.
شگفت انگیز که در هیچ کشور دیگر این جهان نمیتوان براحتی ایران به کشور وملت خود خیانت کرد
سپاس از لطف و زحمات شما. این کتاب باید هرچه سریعتر خریداری و ترجمه شود تا فردای انقلاب ایران هر کس که نامش در این کتاب است از گردونه ی قدرت حذف شود.
جناب بروجردی ایا بعد از اینهمه سال زحمت متوجه شدید که لعنت الله خمینی کیست ؟ جد و ابا او چه کسانی هستند و ریشه انها متعلق به کجاست ؟ اگر همین یک مورد را توانسته باشید بشکافید و از رگ و پی و جد و پدر جد این ضحاک هندی زاده سر اورده باشید ، شما کار بزرگی کرده اید و در غیر ان صورت ……