آزاده کریمی – (+عکس، ویدئو) امیرمهدی ژوله روزنامهنگار سابق اصلاحطلب و بازیگر امروز سینما و تلویزیون در واکنش به انتقاد از سلبریتیها به دلیل حمایتشان از حسن روحانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری در اینستاگرام خودش نوشته که مردم از ما گول نخوردند، ما گول مردم را خوردیم که به روحانی رأی دادیم!
سلبریتیها و بنفشپوشهای دیروز طرفدارحسن روحانی، این روزها علاوه بر پاک کردن تصاویر انگشت سبابه جوهری از صفحات اینستاگرام و توئیتر و منهدم کردن هر آنچه به رأی دادن در انتخابات ریاستجمهوری مربوط میشود، هنرهای دیگری هم از خود نشان میدهند: انتقاد بیخاصیت از سانسور در صدا و سیمای رژیم!
انتقاد این سلبریتیها عمدتا در حیطه «نه سیخ بسوزد و نه کباب!» است و در نهادهای همیشه نقد شده (و اصلاحنشده) چون صدا و سیمای جمهوری اسلامی خلاصه میشود بدون آنکه وارد حریم دولت شود. برای همین، در هنگامه بحران شدید اقتصادی و سیاسی، افزایش خفقان و فشار بر افکار عمومی، سلبریتیها همچون سوپاپاطمینانی در کنار تبلیغ رژلب جی جی حدید، مزون لباس خانم دلگشا، تزهای لاغری مریم جون و شرطبندی فوتبال، ناخنکی هم به «سیاست» میزنند!
هشتگ #من_و_سانسورچی یکی از همین انتقادهای بیهزینه سلبریتیهاست که با تشدید مشکلات گسترده اقتصادی و سیاسی جامعه نشر پیدا کرد. که چه چیزی را ثابت یا افشا کند؟! آنچه همه میدانند!
امیرمهدی ژوله روزنامهنگار سابق اصلاحطلب، نویسنده سریالهای مهران مدیری، استندآپکمدین! و بازیگر فیلم و سریالهای کمدی، هفته گذشته از هنرمندان خواسته بود که با استفاده از این هشتگ، درباره سانسورهایی که بدان دچار شدهاند، بنویسند.
https://www.instagram.com/p/BnSOwvoAweD/?hl=en&taken-by=amir_mahdi_jule
البته نوشتن از سانسور و اعمال فشار بر هنرمندان قاعدتا امری پسندیده است ولی سلبریتیهای اینستاگرامی این سانسورها را طناز و مفرح شرح میدهند، گویا مخاطب باید به این حجم بلاهت و تباهی بخندد! البته، هر کدام از این سلبریتیها بخشی از دستگاه فرهنگی را مورد نقد قرار داده که با آنها مشکل دارند، مثلا ژوله تلویزیون را مسخره میکند، چون ممنوعیت تصویری دارد یا مهراب قاسمخانی سانسور در رسانههای تصویری را پیش میکشد، چون با صدا و سیمای رژیم کار میکند!
اما طناز بودن یا نبودن سانسور را باید از بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، سوسن تسلیمی، پوری بنایی، بهروز وثوقی، ناصر ملکمطیعی، پرویز صیاد و یا فرامرز فرازمند تهیهکننده «سنتوری» جویا شد که پس از توقیف فیلمش، دچار ایست قلبی شد و درگذشت.
چنین به نظر میرسد که این سلبریتیها از سانسور مینویسند تا سانسور را عادی کرده یا کمی دل خودشان را خُنک کنند ولی این هشتگ صرفا با صدا و سیمای جمهوری اسلامی طرف حساب بوده و نه وزارت ارشاد حسن روحانی بنفش!
اینکه گوش میترا حجار را برای بازی در یک پروژه تلویزیونی با چسب به صورتش میچسبانند تا حدی که پوست صورتش کِش بیاید، یا خندههای خانم بهاره رهنما از نظر سانسورچی صدا و سیمای حکومت سکسی به نظر میرسد، تأسفبرانگیز است ولی مانند لگد زدن مورچه به فیلی است که سالها مورچگان به پایش لگد زدهاند.
اما آیا سانسور در سیستم فرهنگی جمهوری اسلامی به همین ظواهر محدود است؟ مهمتر اینکه آیا فقط در صدا و سیما رخ میدهد؟ ما در وزارتخانهی «فرهنگ و ارشاد اسلامی» سانسور نداریم؟ سانسور فقط پوشاندن موی زنان نیست که آن هم هست، فقط بستن هزار لایه سینه زنان با پارچه نیست که آن هم هست ولی اگر سلبریتیها میخواهند از سانسور بگویند چرا خودشان سانسور را سانسور میکنند؟!
چون فردا باید سر فیلمبرداری فیلم سینمایی «یک فیلم با حسن» باشند؟ همسرشان جزو دار و دسته خودیهاست؟ با خاتمی عکس یادگاری داشتند؟ روز انتخابات جلوی دوربینها با نیش باز، از تدبیر و امید گفتهاند؟
ترانه علیدوستی بازیگر سینما در ادامه همین انتقاد سطحی از صدا و سیمای رژیم در توئیتر خودش نوشته که «من این ماجرای اصلی اوشین رو پارسال که ژاپن بودم سوال کردم: شایعه بود که شغلش چیز دیگهس. ژاپنیها گفتن اوشین اونجا هم نماد نجابت بوده و هیچ ریگی به کفش نداشته. 🙂 وقتی گفتم تو ایران ما فکر میکردیم اوشین سانسور شده و داستانش عوض شده غش غش خندیدن.» نام «اوشین» را در گوگل جستجو کنید و داستانش را بخوانید تا هم ببینید که برای پی بردن ماجرا اصلا لازم نیست در ژاپن بود! و هم مسائل مربوط به روسپیگری در این سریال در جمهوری اسلامی به چه شکل نشان داده شده است! در واقع «غش غش» باید به آن کسانی خندید که در توجیه وضعیت موجود ایران و حفظ موقعیت خود به هر چیزی چنگ میاندازند، حتی اوشین!
این بازیگر سینمای جمهوری اسلامی در واکنش به انتقادهای کاربران توئیتری از وی، نوشته که دو ماه پیش کسانی که آنها را «مسئولین مربوطه» خوانده، او را احضار کردهاند تا درباره آنچه در توییتر نوشته توضیح دهد. به گفته این بازیگر از او پرسیده شده «فرزند نظام» است یا «پیادهسرباز ضد انقلاب»؟!
https://twitter.com/t_alidoosti/status/1036702637092229120
علیدوستی نوشته است: «خاطرهی دیگه اینکه ۲ماه پیش جمعی از مسئولین مربوطه صدام زدن تا مواضعم رو بابت توییتها و ریتوییتهام (!) توضیح بدم. جلسهی خیلی آموزندهای بود.با چنین جملهای شروع شد: «ما میخوایم بدونیم شما فرزند همین نظامی، یا پیادهسرباز ضدانقلاب؟» گفتم شما میدونی اونام به من میگن مالهکش؟»
او درباره این مکالمه در ادامه نوشته است: «گفتم بهم میگن مالهکش هنربند سلبر..ی. گفتم چیزای دیگه هم میگن بهم به خاطر انتخابات و این حرفها، که من روم نمیشه بگم. در نتیجه من فرزند هیچکس نیستم جز پدرمادرم. دنبال عقیدهی خودم میرم و وقتم رو تلف القابی که شما یا ایشان به من بدید نمیکنم. همینجا هم هستم تا بهای درست و غلطشو بدم.» او در پاسخ به یک کاربر بازداشت خود را رد کرد و نوشت: «بازداشت که نبود. گفتند بیا بگو اینها چیه. من هم گفتم توییته. همش مشخصه چیه. همین.»
با این همه اعمال قهرمانانهی سلبریتیها در برابر جمهوری اسلامی، خانه سینما در دوران محمود احمدینژاد یکی از سیاسیترین دورههای خود را تجربه کرد زیرا در مقابل سازمان سینمایی و جواد شمقدری چنان ایستاد که تا تعطیلی هم کشیده شد. این بدین معناست که سینماگران و هنرمندان تصویری در ایران خوب بلدند، سیاسی باشند، حمایت کنند، انتقاد کنند و مطالبات (چه واژه تکراری و زشتی شده این روزها) خود را مطرح کنند. پس، سکوت سلبریتیها به معنای نداشتن ایده سیاسی یا تفکر هنر برای هنرشان نیست، بلکه حقیقت این است که دستی بر آتش دارند که نباید زیادی آن را به آتش نزدیک کنند که مبادا بسوزد.
اما همین سلبریتیها نه کنار مردم ایستادهاند و نه جرأت این را دارند که بگویند طرف حسن روحانی را میگیرند! برای همین، سکوت میکنند و یا فرافکنی.
جالب اینجاست که این هشتگ #من_و_سانسورچی اینقدر بیخاصیت و بیخطر بوده که هیچ واکنشی هم از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی نداشته ولی ارژنگ امیرفضلی بازیگر طنزپرداز که در پستهای اینستاگرامیاش وقایع روز جامعه و مشکلات مردم را مطرح میکند به دلیل حمله شدید صدا و سیمای رژیم، مجبور به سکوت شده است.
امیرمهدی ژوله ولی یک قدم پیشتر گذاشته و طلبکار هم شده! وی در واکنش به حملات و انتقادات علیه سکوت سلبریتیهای حامی حسن روحانی درباره شرایط کنونی کشور و وضعیت مردم این ادعای عجیب را مطرح کرده که ما گول مردم را خوردیم که به روحانی رأی دادیم، نه مردم گول ما را!
https://www.instagram.com/p/Bm7w9k-g7LJ/?hl=en&taken-by=amir_mahdi_jule
او نوشته «به جز هزارتا سلبریتی، بیست و دو میلیون نهصدو نود و نه هزارتا غیرسلبریتی هم به آقای روحانی رای دادن. چون اینا هم مثل اونا فکر میکردن ایشون موفق میشن بعد از برجام، سامانی به اوضاع اقتصادی مملکت و معیشت مردم بدن. در نتیجه اگه گولی هم باشه ما از مردم خوردیم، نه مردم از ما.
و ما سلبریتیها از لپ لپ که کاندیدا در نیاوردن به مردم معرفی کنن. سابقه و نگاه و رویکرد چهل ساله آقای روحانی (خوب یا بد) رو هم اگر ندیده بودیم، چهار سال ریاست جمهوری دوره اولشو (خوب یا بد) که دیده بودیم. فیلمهای تبلیغاتی و برنامههای مدون و ساعتها مناظره. اینو چی میگی؟»
این نویسنده سریالهای کمدی نوشته که «سلبریتیها قرار نیست جای احزاب سیاسی رو پر کنن، قرار نیست روزنامه باشن. سلبریتیها الزاما (و حتی عموما) متفکر و روشنفکر و جامعشناس نیستند. سلبریتیها پیشگو و ایینهبین و رمال هم نیستند. سلبریتیها دنبالهرو مردمند، سوار بر موج اول احسات و هیجانات مردم نسبت به اخبار. فقط شاید شاید با اندکی اندکی ادراک بیشتر یا تحلیل بهتر یا بیان رساتر اتفاق، شااااید؛ و همین! اگر تا حالا اشتباه فهمیده بودین و توی تصمیمات مهم زندگیتون دنبال بازیگر و خواننده و فیلمنامهنویس و دابسمش کار و امثالهم راه افتاده بودید، همین حالا یه دستی بکشید، گردش کنید برید سمت جادههای اصلی!»
البته ادله جناب ژوله کاملا صحیح است، سلبریتیها باید جامهای به قد و قوارهی منش فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی حاکمان موجود باشند: بیمسئولیت، کمدانش، عوامفریب و سودجو و زمانی که طبلها نوای جدیدی نواختند، ریتم تازه به خود بگیرند و مسئول، خیرخواه، اندیشمند، خاص و عدالتخواه شوند. این سلبریتیهای سانسور شده که صرفا ابزار یکبار مصرف نظامند، خود سانسورچیانی کمنظیرند.
محمدعلی فروغی می گوید ما ملت نداریم. و درست هم می گوید. ما ملت و شهروند نیستیم. تنها وقتی صدایمان درمی آید که منافع شخصی مان به خطر افتد، سلبریتی و غیر سلبریتی هم ندارد. اکنون که اوضاع اقتصادی (و درست تر آن که بگوییم منافع شخصی مان) به خطر افتاده همه مبارز و آزادی خواه شده ایم. پیش از این که اوضاع مساعدتر بود (بهتر می شد پول درآورد) حال ما هم مساعدتر بود. آزادی، برابری، شهروندی، دموکراسی، دیگراندیشی و سایر مفاهیم اینچنینی هیچ ارزشی برای ما جماعت “ناملت” نداشته و ندارد.
دیواری کوهتاهتر از مردم پیدا نمیشه
مردم میتوانند بدون شما زندگی کنند ولی تصور بکن از خواب بیدار شی ببینی نه رادیو نه تلویزیون و نه هیچ کارگردانی به امثال شما نگاه که هیچ اصلا تحویلتون هم نمیگیره. آنوقت هم نزدیکه