رضا پرچیزاده – بچه که بودم، اواخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد خورشیدی، هنگامی که تازه ویدئو «نواربزرگ» در ایران به بازار آمده بود و داشت جای سیستمهای «نوارکوچیک» دههی شصت را میگرفت، جسته و گریخته قسمتهایی از یک سری کارتونِ «سوپرمن» را دیدم که خیلی عهد دقیانوسی به نظر میرسید. بچه بودم و امکانات نبود و سینمادوستِ کارتوندوست هم دم دست نبود تا از او بپرسم جریان اینها چیست، پس پیدا کردنِ مشخصات کارتون حواله شد به هنگامی که ممکن شود. سالها بعد که دستم بازتر شد خودم ته و تویش را درآوردم.
سوپرمن ابرقهرمانی تخیلی است که جری سیگلِ نویسنده و جو شوسترِ طراح آن را خلق کردهاند. او اولین بار در شماره یک «اکشن کامیکس» (Action Comics) در آوریل ۱۹۳۸ ظاهر شد. سوپرمن شاید مشهورترین ابرقهرمانی باشد که کمپانی «دی سی کامیکس» (DC Comics) به جهان معرفی کرده. میتوان گفت که توسعهی موتیفهای ابرقهرمانی در ادبیات و سینمای آمریکا به اندازه زیادی وامدار سوپرمن است– و در حقیقت سوپرمن خود یکی از بارزترین نمادهای فرهنگی آمریکاست. از آن زمان تا به امروز شخصیت، جهان و ماجراهای سوپرمن بارها برای پاورقیهای روزنامهها، نمایشنامههای رادیویی، کارتونها و سریالهای تلویزیونی، فیلمها و کارتونهای سینمایی، و بازیهای کامپیوتری اقتباس شده.
سوپرمن در سیارهی خیالی کریپتان (Krypton) جایی در دوردستهای کیهان به دنیا آمده. هنگامی که سوپرمن کودک خردسالی بیش نیست، کریپتان در اثر یک فاجعهی طبیعی در معرض نابودی قرار میگیرد؛ اما پیش از آنکه سیاره منفجر شود، پدر سوپرمن او را داخل یک کپسول فضایی میگذارد و به اعماق کهکشان میفرستد. پس از مدتها سرگردانی در فضا، کپسول بالاخره در ناحیهای روستایی در آمریکا فرود میآید. در آنجا یک کشاورز و همسرش سوپرمن خردسال را مییابند و به فرزندی قبولش میکنند. پدر و مادر جدیدش اسم او را «کلارک کنت» میگذارند و در تربیتاش ارزشهای اخلاقی سنتی آمریکایی همچون افتادگی و عدالتخواهی و دفاع از مظلومان در برابر ستمگران را منظور میکنند.
کلارک وقتی بزرگ میشود به شهر خیالی متروپولیس میرود و در آنجا برای روزنامهی دیلی پلانت (Daily Planet) روزنامهنگاری میکند. با عشق زندگیاش «لوییز لِین» همانجا آشنا میشود. از همان دوران خردسالی کلارک تواناییهای خارقالعاده از خود نشان میدهد. وقتی در متروپولیس– که ظاهرا نسخهای تخیلی از نیویورک است– مشغول به کار و زندگی میشود، تصمیم میگیرد از این تواناییها برای مبارزه با جنایت و در مسیر خیرخواهی بشر استفاده کند. پس شخصیت «سوپرمن» را میآفریند. برای جلوگیری از فاش شدن هویت حقیقیاش، کلارک در هنگام خطر لباساش را عوض میکند و و جامهای قرمز- آبی میپوشد و به مبارزه با جنایتکاران میپردازد.
آن «سوپرمن» کارتونی که در ابتدا به آن اشاره کردم تنها دو سه سال بعد از خلق سوپرمن ساخته شد و یک مجموعهی هفده قسمتی است که در اوایل دههی چهل میلادی در آمریکا تولید شد. ایدهپردازان و تولیدکنندگانِ اولیهاش برادران فلایشر بودند، و استودیو پارامونت توزیعکنندهاش بود. روایت است که پارامونت میخواست کمیکاستریپ محبوب سوپرمن را به انیمیشن درآورد، پس به برادرانِ فلایشر که انیماتورهای بزرگی بودند مراجعه کرد. فلایشرها که از طرفی درگیر پروژههای خودشان بودند و از آنطرف هم نمیخواستند رُک دست رد به سینهی استودیوی بزرگ بزنند، برای تولید هر اپیزود قیمتی نجومی– ۱۰۰هزار دلار– تقاضا کردند. پارامونت زیر بار نرفت، اما اعلام آمادگی کرد که اپیزودی ۵۰ هزار دلار بپردازد. و چنین شد که فلایشرها علاقمند شدند روی سوپرمن کار کنند.
نتیجه این همکاری، گرانترین و یکی از شاخصترین آثار انیمیشنِ «دوران طلایی کمیکبوک» (۱۹۳۰-۱۹۵۰) و بطور کلی آثار هنری در تاریخِ سینما شد. اپیزود اول، «دانشمند دیوانه»، حتی کاندیدای اسکار انیمیشنِ کوتاه در سال ۱۹۴۱ شد، ولی به اثری از دیسنی باخت. فلایشرها نُه اپیزود اول مجموعه را از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۲ تولید کردند. هشت اپیزود بعدی را پارامونت بدونِ آنها ولی با همان سبک بصری از ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۳ ادامه داد. در جایی که سری اول عموما در مایههای علمی- تخیلی است، سری دوم بیشتر به کارهای تبلیغاتی جنگ جهانی دوم میماند که نازیها و ژاپنیها در آن نقش عمده بازی میکنند و در اطراف و اکناف جهان به شیطنت میپردازند.
سبک بصری سوپرمنِ برادران فلایشر کمنظیر و برای سینمادوستان ارزشمند و نوستالژیک است. در تصویر کردن محیط این سوپرمن از سبکهای مختلف زیباییشناختی معمول در دهههای سی و چهل همچون اکسپرسیونیسم، آرت دکو، و فیلم نوآر استفاده شده. آسمانخراشهای سردرآسمانگُم، سازههای مشبک کندومانند، و چراغخطرهای رو به آسمان در سراسر مجموعه شاهکارهایی همچون «متروپولیس» (۱۹۲۷) و «کینگکُنگ» (۱۹۳۳) را به ذهن متبادر میکنند؛ زاویهی کجِ «فیلمبرداری» و فضای نیمهتاریک همیشگی اثر آدم را یاد فیلمهای جیمز کاگنی و همفری بوگارت میاندازد. در مجموع میتوان گفت این سوپرمن از شاهکارهای تاریخِ نوآر است.
این مجموعه و بخصوص اپیزود دومش، «هیولاهای مکانیکی»، الهامبخش بسیاری از آثار مهم تاریخِ ادبیات و سینما در سرتاسرِ جهان بودهاند. فرانک میلر، خالقِ کمیکاستریپ مشهورِ «۳۰۰»، خود را وامدار برادرانِ فلایشر میداند؛ و هایائو میازاکی، انیماتور مشهورِ ژاپنی، از هیولاهای مکانیکی سبکِ برادرانِ فلایشر در «قلعهی کاگلیوسترو» (۱۹۷۹) و «لاپوتا: قلعهای در آسمان» (۱۹۸۶) بهره گرفته است. بهترین مجموعهی انیمیشنیِ «بَتمنِ» (۱۹۹۲-۱۹۹۵) تا به امروز هم به شدت وامدار سوپرمنِ برادرانِ فلایشر است. آخرین نمونهی مشهور الهام از این هیولاها و کلیت فضای سوپرمن هم فیلم علمی- تخیلی- جنگی «کاپیتان اسکای و دنیای آینده» (۲۰۰۴) به کارگردانیِ برادرانِ کانران بود. خوشبختانه نسخهی کامل احیاشدهی دیجیتالی مجموعهی سوپرمن در یوتیوب موجود است، که میتوانید تماشا کنید.