در هفتهای که گذشت سندی موسوم به «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» منتشر شد که از آن به عنوان «سند بالادستی» نام برده میشود. سندی که رهبری و زمامداران نظام معتقدند قرار است امور کشور بر مدار آن قرار گیرد تا جمهوری اسلامی را نه به سال ۱۴۰۰ بلکه تا ۱۴۴۴ خورشیدی برساند. انتشار این سند و این ادعا واکنشهای مختلفی از جدی تا شوخی به دنبال داشت.
در خرداد ۱۳۹۰، رهبر نظام با صدور حکمی دستور تأسیس مرکز «الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» را صادر و عدهای را نیز برای کار در این مرکز منصوب کرد. در حکم خامنهای آمده بود: «با توجه به عزم جدی برای دستیابی به الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و لزوم استفادهی همهجانبه از ظرفیتهای موجود در عرصههای علمی (حوزهای و دانشگاهی) در جهت فراهمسازی مقدمات تدوین الگو و توسعه گفتمانی و تولید علم در این حوزه، مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تشکیل میگردد.»
حالا اعضای این مرکز بعد از هفت سال سند «الگوی پایه اسلامی- ایرانی پیشرفت» را منتشر کرده و مدعی شدهاند که در این سند اهمّ مبانی و آرمانهای پیشرفت و اُفق مطلوب کشور در پنج دهه آینده ترسیم و تدابیر مؤثر برای دستیابی به آن طراحی شده است.
خامنهای نیز «تلاش نظاممند چند هزار تن از صاحبنظران و استادان دانشگاهی و حوزوی و فرزانگان جوان برای طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پس از هفت سال در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی» را «توفیق الهی» دانسته و از «خداوند جل و علا» سپاسگزاری کرده و دستگاهها، مراکز علمی، نخبگان و صاحبنظران را به بررسی عمیق ابعاد مختلف سند تدوینشده و ارائه نظرات مشورتی جهت تکمیل و ارتقای این سند بالادستی فراخوانده است.
سند پیشرفت برای آینده یا فلسفهبافی پسرفت برای حال؟!
بنا به تصورات خامنهای این «سند» میبایست از ابتدای قرن پانزده هجری خورشیدی اجرا و امور کشور بر مدار آن قرار گیرد. گذشته از اینکه چنین پروژههایی اعم از تهیه پیشنویس و سند و برگزاری همایش و غیره، ناندانی بسیار خوبی برای افرادیست که در آنها مشغولیتی پیدا میکنند، اما این سند که قرار است قرن پانزدهم خورشیدی ایران را بسازد چیزی جز سرهمبندی عبارات قلمبه و سلمبه و ایدئولوژیک و همچنین تکرار آرزوهای مکرر و شعارهای پرطمطراق انقلابی نیست.
بخش بیشتر این سند فلسفهبافی در مورد مبانی جهانبینی، خداشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی و دینشناسی است؛ عبارتهایی که از متنهای ایدئولوژیک که پیش از انقلاب امثال مرتضی مطهری برای پاسخ به مکاتب دیگر مانند لیبرالیسم و کمونیسم مینوشتند و در برابر ارزشها و ایدهآلهای آنها ارزشها و ایدهآلهای «جامعه توحیدی» را توصیف میکردند در این سند تکرار شده است.
بخش دیگری از این سند با عنوان «افق» بجای نشان دادن چشمانداز عملی و راههای رسیدن به آن، توصیفی است غیرعلمی- تخیلی از جامعه ایران در سال ۱۴۴۴ که بر اساس تصورات سندنویسان، آرزوهای مشتاقان «الگوی ایرانی- اسلامی» جامهی واقعیت پوشیده است!
این مطالب غیرعلمی- تخیلی که بخش مهم و در واقع ستون فقرات متن سند است شاید میتوانست توسط یک دانشجوی معمولی برای گرفتن نمره قبولی به عنوان یک کار نیمهتحقیقی سرهم بندی شود ولی قطعاً به وجود یک سازمان و مرکز با مشارکت «اندیشمندان» و تخصیص بودجه برای این تخیلات نیازی نبود.
بخش پایانی «سند» به تدابیری اختصاص دارد که باید ایران را به جامعه مطلوب «رهبر» در ۱۴۴۴ برساند. اما این بخش نیز تکرار پند و اندرزهایی است که فراتر از شعارها و نامگذاریهای سالانهی علی خامنهای نمیرود.
نخستین پرسشی که درباره این سند به هر عقل سالمی خطور میکند این است که: اگر این سند چنان راهگشاست که ایران را تا ۱۴۴۴ در زمرهی ده کشور برتر جهان قرار میدهد، چرا در چهل سال گذشته و همین سالها نه تنها هیچ نشانهای از پیشرفت دیده نمیشود بلکه همه چیز از اجتماع و اقتصاد و محیط زیست در حال تخریب شدن است؟! چهل سال آینده در واقع میبایست صرف ترمیم و بازسازی تخریبها در این چهل سال گذشته شود! پیشرفت پیشکش جمهوری اسلامی!
سند قبلی به کجا رسید؟!
ارائه برنامههای دهان پُرکن و بیفایده در جمهوری اسلامی دارای پیشینه است. با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷، برنامه عمرانی ششم تعطیل شد. تفکرات حاکم بر انقلابیون و جنگ مجالی برای تدوین برنامههای توسعه نمیگذاشت. با پایان جنگ در تابستان ۶۷ برنامه اول توسعه تنظیم شد و تازه کمکم این فکر به وجود آمد که نظام چه الگویی برای توسعه میتواند داشته باشد. این در حالیست که برای نمونه، در فوریه سال ۱۹۹۱ دولت نخست وزیر وقت مالزی، ماهاتیر محمد، سندی با عنوان چشمانداز ۲۰۲۰ را تدوین و به سرعت تغییرات ملموسی در مالزی رخ داد و پیمودن مسیر توسعه در این کشور آغاز شد. با طرح چشمانداز از سوی ماهاتیر محمد، مسئولان جمهوری اسلامی نیز به فکر تنظیم سند چشمانداز افتادند. سند تقلیدی رژیم ایران با عنوان چشمانداز ۲۰ ساله تدوین شد که سال ۱۴۰۴ را به عنوان افق خود در نظر گرفته بود. الان که فقط هفت سال با آن چشمانداز فاصله داریم، هر چیزی در برابر چشم هست بجز شرایطی که نوید پیشرفت و توسعه بدهد! جالب اینجاست که «افق» خود جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام، به شدت تیره و تار است!
مقامات جمهوری اسلامی بدون آنکه آن سند چشمانداز را به روی خود بیاورند و خود را موظف بدانند که به مردم توضیح بدهند که چرا اهداف سند چشمانداز ۲۰ ساله که بر اساس آن قرار بود ایران به قدرت اول منطقه تبدیل شود و در مدار توسعه پایدار قرار بگیرد، تحقق نیافته، بیخیال برای چهل سال دیگر سند غیرعلمی- تخیلی مینویسند.
در چنین شرایطی به نظر میرسد سند جدید، بیش از آنکه بخواهد یک افق تازه را ترسیم کند اعلام شکست سند ۲۰ سالهای است که قرار بود ایران را به توسعه پایدار برساند. سند ۱۴۴۴ که حتی تکرار عدد ۴ نیز در آن مضحک است، همان چشمانداز سند پیشین را تکرار میکند و نشان میدهد که وعدههای قبلی قرار است چهل سال دیگر به عقب بیفتد.
اما ظاهرا این تفسیر از روانشناسی ذهنیات رهبر نظام درست است که این سند عمدتا دارای کارکرد روانی است و به کار «تولید امید» میآید. جمهوری اسلامی میخواهد به مخالفان و مردم معترض پیام بدهد که جای ما تا ۴۷سال دیگر سفت و محکم است و از جای خود تکان نمیخوریم! پیامی نیز به هواداران به شدت ریزشکردهی نظام میدهد که کافیست ۴۷ سال دیگر صبر کنید! اما این اعتماد به نفس کاذب رهبر نظام بیش از هر چیز سبب شوخی و مزاح در میان مردم و همچنین شبکههای اجتماعی شده است.
سند محکم واقعیت
در آنسوی تخیلات و آرزوهای رهبر جمهوری اسلامی واقعیت ملت و مملکت جاریست. اقتصاد ایران در پی چهار دهه سوء مدیریت در آستانه فروپاشی قرار گرفته و روزشمار اجرایی شدن تحریمهای سنگین اقتصادی علیه جمهوری اسلامی آغاز شده است. ایران به دلیل سیاستهای حاکم در انزوای بینالمللی قرار دارد و اقبالی برای داشتن حمایت و همراهی قدرتهای جهانی در شرایط کنونی ندارد. مردم ایران زیر شدیدترین فشارهای معیشتی روزگار میگذرانند. ظرفیت جامعه برای تحمل فشارهای مختلف از سوی حکومت تکمیل شده و هر روز در جایی تحصن و اعتراض و اعتصاب صورت میگیرد. اعتصابات سراسری اندک اندک آغاز شده و تا کنون کامیونداران و آموزگاران پرچمداران آن بودهاند. خبر میرسد که نانوایان نیز در تدارک برگزاری اعتصاب سراسری هستند.
در گوشهی دیگر این میدان، دولتی قرار گرفته که نه تنها اراده محکمی برای برچیدن سفره رانت و فساد ندارد بلکه خود و اعضایش بخشی از ماشین مخرب فسادند. در کنار سکوت مشکوک و بیاعتنایی مزمن به اعتراضات اجتماعی و مطالبات صنفی، نهایت ابتکار دولت حسن روحانی در هفتههای اخیر، تشکیل یک جلسه با اقتصاددانان عمدتا وابسته بود! جلسهای که نتیجهی آن در قالب چند جملهی کلی «امیدوارکننده» به رسانهها ابلاغ شد!
عملکرد اقتصادی حکومت در کنار سرعت گرفتن موتور سرکوب و فشار نهادهای امنیتی بر فعالان سیاسی و صنفی بستر فوران اعتراضات عمومی را بیش از پیش آماده کرده است. آنچه مشخص است در ماههای آینده جمهوری اسلامی در وضعیتی به مراتب دشوارتر از امروز قرار خواهد داشت. این دشواری را هربار برخی از مقامات نظام با بیان کلمه «رفراندوم» برجسته میکنند بدون آنکه توضیح دهند منظورشان چیست!
در چنین شرایطی صدور سند «الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت» تا سال ۱۴۴۴ به راستی هیچ جایی جز شوخی و طنز برای بررسی مفادش باقی نمیگذارد.
روشنک آسترکی
الان ◦۱۴۴ است، در زمان موعود ابر قارچیشکلی را بر فراز دشت کویر (یا لوت) مشاهده خواهید کرد
با سپاس از تذکر کاربر عزیز ، اما مشهور است که او » در خانوادهای ” بلاروسی- یهودی” در نیویورک متولد شد، اما بیشترِ عمر حرفهای خود را در انگلستان گذراند. وی در سال ۱۹۷۰ تبعهٔ ” سوئیس ” شد و در سال ۱۹۸۵ تابعیت” بریتانیا ” را پذیرفت و از تابعیت آمریکایی خود ترک تابعیت کرد و در ” برلین ” در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت؛ چهرهای انساندوست و انسانمدار بود و در فعالیتهای بشردوستانه شهرت بسزایی داشت…( بهودی سرگردان؟!)
پیشنهاد می کنم که آکادمی نوبل جایزه ای با عنوان نوبل سالانه (پر رویی) و (وقاحت در ادعا)به جوایز خود اضافه نماید.مطمئن باشید سیاست مداران و رهبران ایران بدون هیچ رقیبی این جایزه را هر سال دریافت خواهند کرد.
یهودی منوهین ویولونیست روسی نبود- آمریکایی بود. حالا با این تغییر متن نوشه شما به بازنویسی نیاز دارد.
من یک بار در سخنرانى ولایتى در زمینه توسعه صنعت پتروشیمى بهمراه دوستان دانشمندم حضور داشتم.
ولایتى در آن سخنرانى آنقدر چرندیات گفت که دوستانم بزور جلوى خنده هایشان را گرفتند. حتى کسى که ما را دعوت کرده بود و خود دانش معینى در زمینه صنعت پتروشیمى داشت خجل شده بود.
من آنجا متوجه مافیاى صنعت پتروشیمى شدم که در راس آن نعمت زاده است.
این ها بقول خانم دکتر جیلانى عزیز ویترین است.
سید علی گدای بی ابرو اینقدر وقیح و بی چشم رو میباشد که در این اشفته بازار گرانی و تورم و بیکاری و از هم پاشیردگی و تحریم های کمر شکن و…..که همانند اخلاق زنان و مردان فا….. از رو نرفته و با وقاحت تمام اینگونه رجز خوانی میکند !
البته چرا که نه ؟!
زیرا در طرف مقابل خود هماوردی جدی نمیبیند تا کوتاه امده و کنار بکشد .طرفهای مقابل او در حال کشتی گرفتن با یکدیگر و زمین زدن هم میباشند ! دیگر وقت و توانی برایشان باقی نمی ماند که بتوانند بر دشمن اصلیشان پیروز شوند و……..
حالا شما چرا بجای پرداختن به عنوان مقاله، کامنت بد و بیراه می نویسی؟ کجا اینجا کامنتی بر علیه گروه و سازمان دیگر ی خواندی؟ دنبال کل کل کردن میگردی؟!
یک عده افراد بعنوان کامنت گذار در این سایت حضور دارند که مطلب انها نه در مورد ان موضوع و یا بیان نظرات مثبت و راهگشاه بلکه فقط و فقط در کمین نشسته تا اگر مطلبی در خصوص دیگر گروه ها از جمله مجاهدین به چشمشان خورد انرا با بد ترین کلمات و جملات شبیه به ملا ها و پاسدارها و ساوامایی ها برخورد و جواب دهند و از جانب دیگر معمولا پاسخ های طرف دیگر را نمیتوان در این سایت مشاهده نمود زیرا مسئولین سایت به اصلاح نمی بینند که انرا چاپ کنند و بی ادبان و یاوه گویان هم از این موقعیت استفاده کرده هر روز جری تر و بد دهان تر میشوند .
…فلسفه در ایران شکست خورده
…دیگری خداسالاری قبایل سامی، شکسته و به اطراف پرتاب شده است. فلسفه و فلاسفه در ایران شکست خورده است؟
جایی خواندم که ” یهودی منوهین ” ویولون نواز شهیر روسی گفته است که: » ایده آل یا آرمان یک چینی ” خردمند ” شدن است، ایده آل یک هندی ” قدیس ” شدن و ایدهآل یک روس ” شهید ” شدن است ( روسها از ریاضت و خود آزاری لذت می برند) « همان زمان بایستی بیادش می آوردند که در همسایگی روسها، کشوری هم بنام ایران قرار دارد! خمینی از ملا صدرا با عنوان » صدر الحکما…« یاد کرده زیرا ملا صدرا رسما بر حکومت » خدا سالارانه شیعی « مهر صحّه نهاده است!
فلسفه در ایران شکست خورده!
روضه خوان …برهنه ای ۳۰ سال است ” تکلیف ” می کند که مبنای علوم در ایران » اسلامی \ توحیدی « باید باشد، برمغز و دوش ۸۰ میلیون سوار گشته و شلاق می زند، حتی تا سال ۱۴۴۴ بافندگی ها را می نویسد! براستی ما ایرانیان را چه می شود؟ ذهن ایرانی در تنظیم یک نظام یا سیستم فکری ناتوان و درمانده است؟ اگر چنین است، پس این ناتوانی می تواند ناشی از ” فلسفه ایرانی ” باشد که از همان آغازتولدش تا کنون تابع و خدمتگذار قدرت ( چه دینی، سیاسی و..) بوده و نتوانسته استقلال خود را باز یابد. به بیان دیگر ” فلسفه ” در ایران همواره مانند گندمی میان دوسنگ سنگین آسیا؛ یکی شهریار خداسالار (نوشته داریوش در بیستون!) و….ادامه
این مردک نفهم یکبار قرار بود در پایان چشم انداز بیست ساله تا ۱۴۰۴ ایران رو به قدرت اول منطقه خاورمیانه تبدیل کنه ولی حالا که می بینه در آستانه قرن جدید هجری مردم ایران به مراتب از دهه ۷۰ و ۸۰ فقیرتر و نابودتر شده اند داره دوباره در باغ سبز نشون میده و میگه اگه ۱۴۰۴ نشد ۱۴۴۴ میترکونیم!حکایت علی خامنه و وعده هاش دقیقا مشابه داستان چوپان دروغگو و عدم اعنماد مردمه وقتی ۴۰ ساله هر چی گفتن دروغ و بی اعتبار بوده کی دیگه میتونه به این برنامه جدیدشون اعتماد کنه