کتایون حلاجان (+عکس، ویدئو) «تمام روز با سرژ رضوانی» عنوان برنامهای بود که تئاتر شهر پاریس در روز ١٣ اکتبر ۲۰۱۸ با همکاری رادیو فرهنگ فرانسه به منظور قدردانی، سپاس و همچنین مروری بر کارنامه سرژ رضوانی برگزار کرد. هنرمندی که در میان اهالی فرهنگ و سینما در فرانسه بسی مشهورتر است تا در سرزمینی که در آن به دنیا آمده است.
سرژ (سیروس) رضوانی آهنگساز، نویسنده، نقاش و بازیگر است. او در عرصه سینما با کارگردانان بنام موج نو فرانسه مانند فرانسوا تروفو و ژان لوک گدار همکاری کرده است. سرژ رضوانی در کارنامه خود حدود ۴٠ رمان، ١۵ نمایشنامه، مجموعه شعر و همچنین مقالات متعدد دارد.
نمایشنامههای او بارها توسط بازیگران سرشناس فرانسوی از جمله ماریا کاسارس به روی صحنه رفته است.
روز شنبه ١٣ اکتبر تئاتر شهر پاریس با همکاری رادیو فرهنگ فرانسه بزرگداشتی برای این هنرمند که اکنون در آستانه ٩٠ سالگی است برگزار کرد. مدیر اجرایی این برنامه درآغاز تاکید کرد سپاس و قدردانی از هنرمندان تا زمانی که در قید حیات هستند زیباست و ادامه داد از همین روست که امروز گرد هم آمدیم، تا از سرژ رضوانی برای تمام کارهایی که برای فرهنگ و هنر انجام داده تشکر کنیم.
این برنامه که از ساعت ٢ بعد از ظهر شروع و تا ساعت ٢٢ شب ادامه داشت و شامل سه بخش بود. بخش اول مروری بر رمانهای وی، بخش دوم مروری بر کارنامه ترانهها و آهنگهای ساخته شده توسط وی و بخش سوم نمایشنامهخوانی بود.
سرژ رضوانی در صحبت کوتاهی که در آخرین بخش این برنامه داشت از قرن حاضر شکوِه کرد و خود را متعلق به قرن نوزدهم دانست و گفت: «جهان امروز جای عجیبی است، امروزه خیلی چیزها متداول نیست و حتی حرف زدن راجع به آنها دور و بعید به نظر میرسد.» او با شوخطبعی از دوران کودکی خود تعریف کرد که «به عنوان مثال اگر قرار بود شام خرگوش میل کنیم همان روز آن را با دست خود شکار میکردیم و چشمانش را نیز خودمان از جا در میآوردیم. اما این روزها این کارها را کثیف میدانیم و ترجیح میدهیم آنها را به عهده کسان دیگری بگذاریم و بعد رویشان تف کنیم.» کنایهی وی به کسانی بود که اگرچه گوشت اعم از شکار و غیرشکار را میخورند اما شکارچیان و قصابها را تف و لعنت میکنند! بر همین اساس ادامه داد: «در دوران گذشته انسانها به طبیعت نزدیکتر بودند.»
سرژ رضوانی در سال ۱۹۲۸ میلادی در ایران زاده شد. پدر وی مجید رضوانی محقق، بازیگر تئاتر و نویسنده بود و مادرش از یهودیان مهاجر روسیه. سرژ در یک سالگی به همراه مادرش به کشور فرانسه رفت و در این کشور مسقر شد. او تا سن هفت سالگی تنها به زبان روسی صحبت میکرد. زمانی که مادر وی مبتلا به سرطان شد سرژ را به یک پانسیون سپرد تا از او مراقبت کند و او در آنجا مجبور شد زبان فرانسه را بیاموزد. مرگ مادر، او را در تنهایی به خود واگذاشت. خود وی با اشاره به آن دوران میگوید: «هیچ چیز نداشتم نه لباس، نه اسباب بازی… و هنوز هم خودم را بیتعلق و بدون وابستگی مادی حس میکنم.»
او در پانزده سالگی از پانسیون گریخت تا بتواند به دور از قید و بند های آنجا آزادانه به نقاشی بپردازد. مدت ٢٠ سال نقاشی کرد و سپس به نوشتن رمان و نمایشنامه پرداخت.
سرژ رضوانی در سال ١٩۵٠ با دانیل که خود او را «لولا» می نامد، دختر نخست وزیر وقت فرانسه و از نوادگان ژرژ ساند (نویسنده مشهور فرانسوی که برای انتشار نوشتههای خود مجبور شد از نام مستعار مردانه استفاده کند) ازدواج کرد. او گفت: «پدر لولا به هیچ عنوان نمیپذیرفت که دخترش با فرزند «نامشروع»، آنهم یک یهودی ایرانی، ازدواج کند؛ اما لولا همه چیز را به خاطر من ترک کرد و ما به مدت ۵٠ سال حتی یک لحظه نیز یکدیگر را ترک نکردیم».
لولا تاثیر مهمی در زندگی و کارهای سرژ رضوانی داشت و الهامبخش بسیاری از رمانهای وی بود. لولا در سال ٢٠٠۴ بر اثر ابتلا به بیماری آلزایمر درگذشت.
سرژ رضوانی در میان آثار خود یک ترانهی بسیار معروف به نام گردباد(Le Tourbillon) دارد. این ترانه در سال ١٩۶١ با صدای ژان مورو هنرپیشهی معروف فرانسوی در فیلم «ژول و ژیم» ساخته فرانسوا تروفو خوانده شد. سرژ رضوانی نیز در همین فیلم در نقش «آلبرت» هنرنمایی کرده است.
https://www.youtube.com/watch?v=zqwLx0DG7qQ
ژان مورو در فاصله سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۶۶ دو آلبوم از آثار سرژ رضوانی منتشر کرد که با استقبال بسیار زیاد روبرو شد. رضوانی سپس با ژان لوک گدار آشنا شد و برای آنا کارینا در فیلم «پیرو خله» نیز ترانه سرود که بسیار مشهور است.
در آخرین بخش برنامه بزرگداشت سرژ رضوانی به مدت دو ساعت نمایشنامهخوانی «کاپیتان شلو کاپیتان سلو» با حضور هنرمندان شناختهشده سینما و تئاتر اجرا شد.
گفتنی است با اینکه سالن نمایش خالی از جمعیت نبود اما جای ایرانیان هنردوست در میان این جمعیت بسیار خالی بود.
نوشته اید : « گفتید اطلاعات من غلط است» ؟ در کجای کمنت من این جمله را میبینید ؟ از قول من به خودتان پاسخ مینویسید؟
من در مورد نوشتهٔ شما که پدر روبرت حسین را «آهنگساز بزرگ یهودی» نامیده بودید تذکر داده بودم و شما در پاسخ من در کمنت دومتان حرفتان را عوض کردید و نوشتید که پدرش مسلمان اهل آذربایجان ومادر او یهودی بوده و«خودش در بزرگسالی به دین زرتشت علاقمند شد». آیا با در نظر گرفتن نوشته های کمنت دومتان اطلاق «آهنگساز بزرگ یهودی» به ایشان اشتباه نیست؟
آقای شایسته، کامنت اول من در مورد امین الله حسین بود، بعد با مخاطب قرار دادن من، مطالبی در مورد پسرش نوشتید و گفتید اطلاعات من غلط است.کامنتها را از ابتدا بخوانید و خود قضاوت کنید ببینید اشکال کجاست. اطلاعاتی را که در مورد امین الله حسین و پسرش نوشتم ، از منابع خارجی معتبر بود، اما اصراری ندارم آن را به شما اثبات کنم و یا شما آنها را باور کنید. به هر حال خوش باشید.
جناب ، صحبت ازمادر روبرت حسین است که اوکرانیائی بود ونه مادر پدرش ! خوب نوشتهٔ مرا نخوانده اید، در ضمن راجع به ملیت این خانم ” Anna Minevskaya ” , شما دارید با واژه ها بازی میکنید ؛ اوکراین ازانقلاب بلشویکی به بعد بنام «شوروی» نامیده شد ، زمانی که این خانم در شهر کیِو(پایتخت اوکراین) بدنیا آمد کشوری بنام شوروی وجود نداشت
آقای شایسته، صحبت از امین الله حسین است که با نام آندره حسین اوف نیز مشهور است. او از مادری یهودی فارسی زبان اهل شهر سمرقند و پدری مسلمان اهل جمهوری آذربایجان کنونی زاده شد و در بزرگسالی به دین زرتشتی علاقه مند شد. در ابتدا تبعه شوروی بود و سپس تابعیت فرانسه را کسب کرد. مادر امین الله نه مسیحی ارتودوکس بود و نه اوکراینی، بلکه یک یهودی فارسی زبان اهل سمرقند جمهوری شوروی ازبکستان بود .پدر امین الله یک مسلمان اهل جمهوری شوروی آذربایجان بود و زرتشتی نبود.
روبرت حسین، پسر امین الله حسین و مادرش هنرپیشه یهودی اهل شوروی به نام آنا مینکوفشی است. روبرت حسین تا سن چهل سالگی یهودی بود و سپس به مسیحیت کاتولیک تغییر دین داد.
جناب «آزادیخواه» اگر شما کتاب اتوبیوگرافی روبرت حسین را بخوانید ملاحظه خواهید کرد که ایشان از همان صفحهٔ اول خودش را ایرانی« Persan» مینامد و در کودکی ساکن شهر سمرقند بوده است که در آن زمان جزو اتحا د جماهیر شوروی بود. پدرش امان الله حسین زرتشتی ومادرش اوکرانیائی و مسیحی ارتودوکس بوده وخودش مسیحی کاتولیک بود. ادعای یهودی بودن او اشتباه محض است
با انصاف اگر تو متعلق به قرن نوزده هی ،پس شکی نیست امام شماره ۱۴ ما از عصر حجر است ،
ادامه،
یکی از آنها طوری در مورد تعزیه حرف می زد که گویی نمایشنامه ایی است که برتولت برشت آن را نوشته، پیتر بروک آن را کارگردانی کرده، ژوزپه وردی آهنگ آن را ساخته و سر لارنس اولویر در نقش زینب و با صدای ماریا کالاس، در مقام برادرش مرثیه سرایی می کند.
این گزارش من را به یاد امین الله حسین ( پدر هنر پیشه فرانسوی روبرت حسین) آهنگساز بزرگ یهودی فارسی زبان آسیای میانه می اندازد که قطعات کلاسیک بسیار فاخر و باشکوه و زیبا با الهام از تاریخ و فرهنگ ایران ساخت، اما هرگز در ایران( حتی اون موقع) مورد اقبال قرار نگرفت. در عوض هنرمندان و ابر روشنفکران تا توانستند در مورد تعزیه، عمر کشون، روحوضی ، سیاه بازی ، خرابات خوانی و بابا کرم در راستای بازگشت به خویشتن خویش تحقیق کردند و مطلب نوشتند.