سخنی با جوانان گروه فَرَشگَرد

دوشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۷ برابر با ۲۲ اکتبر ۲۰۱۸


کوروش گلنام – چندی پیش بیانیه گروهی از جوانان به نام «فَرَشگَرد» منتشر شد. در این باره نقدهایی نوشته شد و واکنش‌های گاه تندی نیز به این بیانیه و گروه نشان داده شد.

اگر قرار بر دمُکراسی است…

الف ـ اگر قرار بر دمُکراسی در ایران آینده باشد، چه ایرادی دارد که گروهی از جوانان با هر دیدگاهی که دارند، از هم‌اکنون گرد هم آمده و سازمانی برای خود به وجود آورند.

ب ـ نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که آینده ایران را جوانان خواهند ساخت و آنها حق دارند درباره بهبود زندگی خود و میهن‌شان آنگونه که درست می‌دانند، کوشش کنند.

پ ـ من در میان امضاکنندگان، تنها با نام نیما راشدان آشنا بودم ولی مگر همه کسانی که در گذشته‌ها سازماندهی گروه تازه‌ای را آغاز کرده‌اند برای همه شناخته‌شده بودند؟ این جوانان که چنین می‌نماید عمدتا دانش‌آموخته و اندیشه‌ورز هستند اگر نارسایی‌ها در برخوردها و سیاستی را که اعلام نموده‌اند برطرف ساخته و پخته‌تر رویدادهای گذشته و اکنون ایران را ارزیابی نمایند، می‌توانند در پیشرفت آینده ایران سهم ویژه خود را داشته باشند.

نارسایی‌ها در بیانیه کدام بود؟

۱ ـ نام گزیده شده، نخستین ایراد بر این گروه است. این نشانی از شتابزدگی و کم‌تجربگی است زیرا نام یک گروه و یا سازمانی که ادعای روشنگری و آینده‌سازی دارد، در درجه نخست می‌باید برای همگان قابل درک و به سادگی پذیرفتنی باشد. من که اهل کتاب، خواندن و آموختن هر روزه هستم هرگز با چنین نامی‌ که ریشه در فارسی پهلوی و در باورهای زرتشتی دارد، برخوردنداشته و حتا در خواندن آن دُچار اشکال بودم و نمی‌دانستم آن را چگونه باید ادا کرد و خواند.

۲ ـ مهمتر ولی بر خورد با گذشتگان و نسل انقلاب است که نگارنده نیز یکی از آنها بوده است. دوستان جوان می‌باید توجه داشته باشند که «انقلاب می‌شود» و «انقلاب نمی‌کنند» به این معنا که تا زمینه‌های انقلاب در کشوری آماده نباشد (که این نیز در کوتاه‌زمان پدید نمی‌آید) در آن کشور انقلاب نمی‌شود. برای انقلاب نمی‌توان از پیش دستور و برنامه نوشت و ساده کردن موضوع در «ارتجاع سرخ و سیاه» نه درست است و نه بار تاریخی دارد. به این نکته‌ها توجه کنید:

ـ خود محمدرضا شاه نه تنها خود را مذهبی نشان می‌داد که حتا به «امدادهای غیبی» ایمان داشت. به گفته‌ها و نوشته‌های او می‌توانید مراجعه کنید.

ـ گذشته از آن، این آخوند‌ها و مذهبی‌ها بودند که بسیار آزادتر از روشنفکران و باورمندان به اندیشه‌های چپ و کمونیستی، آزادی داشتند. آیا یک چپ‌اندیش سراغ دارید که در همان دوره‌ای که علی شریعتی در حسینیه ارشاد به آزادی سخنرانی می‌کرد و نوارهایش در بین هزاران جوان مذهبی، که بیشتر آنان در آینده به مجاهدین پیوستند، دست به دست می‌شد، توانسته باشد حتا در یک گروه کوچک آزادانه سخنرانی کرده و دیدگاه‌های سیاسی‌اش را تبلیغ کرده باشد؟

ـ انقلاب ایران و سرعت گسترش آن را هیچکس حتا آخوندها و خود خمینی نیز پیش‌بینی نمی‌کرد. من پیش از این نیز به این موضوع اشاره کرده‌ام که همین آخوند خامنه‌ای خودش گفته است تا دو هفته پس از پیروزی انقلاب فکر می‌کرده که خواب می‌بیند (نقل به مفهوم).

ـ همه کسانی که از آغاز تظاهرات‌های اعتراضی را دنبال می‌کردند، می‌توانند این موضوع را تایید کنند که در شروع اعتراض‌ها نه خبری از مذهب، نه نامی‌ از خمینی و نه دیگر آخوندها در میان بود تا زمان رفتن خمینی به پاریس و آن هیاهو‌ها که براه افتاد. رویدادهای پس از آن و امکان‌هایی که در اختیار خمینی قرار داده شد و خبرهایی که هر روزه خبرنگاران ورسانه‌های گروهی منتشر می‌کردند، نشان داد که غربی‌ها دیگر پشت شاه را خالی کرده‌اند زیرا هم با پافشاری شاه بر گرانتر کردن بهای نفت به شدت مخالف بودند و هم شاه را بیمار و ناتوان از اداره ایران می‌یافتند. از دیگرسو پس از بالا گرفتن و سراسری شدن تظاهرات‌ها و به هم ریختن وضع ایران، غربی‌ها که در جنگ سرد با بلوک شرق قرار داشتند، بهتر می‌دیدندکه مذهبی‌ها به حکومت برسند تا کمونیست‌ها که از دید آنان راه را بر نفوذ شوروی پیشین در ایران باز می‌کردند. این سهم غربی‌ها در انقلاب ایران بود نه چیزی بیش از این زیرا تظاهرات‌ها با در گیری مأموران شهرداری با حاشیه‌نشین‌ها در تهران آغاز شد و به هیچ شکل نه غربی‌ها در آن دخالت داشتند، نه آن را پیش‌بینی می‌کردند و نه در آغاز جنبه مذهبی داشت.

ـ امکان‌های آخوندها و پیروان و باورمندان به آنها در سراسر ایران را هیچ گروه و یا سازمان سیاسی دیگری نداشت و نمی‌توانست داشته باشد چون این سازمان‌ها آن زمان هم پنهان و زیرزمینی و هم بسیار کوچک بوده و امکان هیچگونه فعالیت آشکاری نداشتند و این ایرادی است که باید به سیستم حاکم آن زمان گرفت که چرا چنین شده بود؛ چرا روشنفکران حتا نتوانسته بودند یک محفل کوچک و یا یک روزنامه و نشریه سیاسی آشکار داشته باشند؟ با گسترش یافتن تظاهرات‌ها و رفتن خمینی به پاریس، با بهره گرفتن از خُرافه‌های مذهبی و باور نادرست بیشترین شمار مردم به درستکاری آخوند‌ها و همچنین با بهره گرفتن از گروه‌های فشار و چماقدار که به تندی سازماندهی شدند، تظاهرات‌ها هر چه بیشتر رنگ و بوی مذهبی به خود گرفته و نوارها و اعلامیه‌های مذهبی، به سادگی در مسجد‌ها، تکیه‌ها و هیئت‌های گوناگون که زمینه‌های آماده‌ای به ویژه در میان بازاریان داشت، به سادگی تکثیر و تا دل دوردست‌ترین روستاهای ایران برود.

ـ نه حکومت شاه و نه مخالفان غیرمذهبی و از آن میان چپ‌ها که از هیچگونه امکان سازماندهی آشکاری برخوردار نبودند، به این نکته توجه نکرده بودند که هیولای خُفته خرافه‌ها و باورهای مذهبی همراه با فرصت‌طلبی و ریاکاری آخوندها، چگونه می‌تواند به شتاب سر برآورده و همه چیز را در اختیار خود گرفته و ویران کند. آخوندها انقلاب مردم را که در آغاز رنگی از دین و مذهب نداشت، دزدیدند و آن را از آنِ خود کردند.

در نتیجه با یک جمله نمی‌توان یک انقلاب را بررسی کرد. انقلاب ایران انقلابی هیجانی، بی‌اندیشه و برنامه بود و ما نیز که جزو درس‌خوانده‌ها و به اصطلاح روشنفکرها بودیم نیز در این هیجان و گرفتاری که پیش آمد و تنها رفتن شاه را می‌خواستیم و به  برنامه پس از آن به شکلی رویایی و خیالی برخورد می‌کردیم، سهیم بوده و هستیم. ولی دوستان جوان، شما اکنون و پس از چهل سال در دنیای پیشرفته امروز با دسترسی ساده به انبوه آگاهی‌ها وسیله اینترنت، موبایل و پارابول و بیش از همه تجربه دردآورِ چهل سال فرمانروایی ستمگرانه و غارتگرانه آخوندها، حکم صادر می‌کنید. آیا هیچ از خود پرسیده‌اید که اگر در وضع  آن روز ایران بدون هیچیک از این امکان‌ها و آگاهی‌ها و تجربه‌هایی که امروز شما در اختیار دارید و در فضای هیجانی سرسام‌آور آن زمان قرار می‌گرفتید، آیا در انقلاب شرکت نمی‌کردید؟ از شما می‌خواهم این را در میان خود به پُرسش بگذارید.

ـ اشتباه‌ها و بر آوردهای نادرست از سوی روشنفکران و کوشندگان سیاسی چه چپ و چه نیروهای مذهبی چون مجاهدین، انکارناپذیر است ولی حکومت شاه نیز چنانکه شما می‌پندارید، در پیدایش زمینه‌های انقلاب نه تنها بی‌سهم نبوده که سهم بزرگی داشته است. به کتاب‌ها و مقاله‌های روشنگرانه زنده‌یاد داریوش همایون به ویژه «گذر از تاریخ» او و تفسیر و تحلیل‌هایش از وضعیت آن روز سیستم حاکم بر ایران مراجعه کنید تا به کُنه حقیقت بیشتر پی ببرید. او تا آخرین دم زندگی یک مشروطه‌خواه بود و از این جهت دیدگاه‌هایش می‌تواند برای شما بسیار راهگشا باشد. در اینجا من پادداشت کوتاهی را که سال‌ها پیش پس از خواندن این کتاب در آغاز آن نوشته‌ام بی‌هیچ کم و زیاد در اینجا می‌آورم تا شما با دیدگاه یک هم‌میهن نسل انقلابِ خود که پیرو اندیشه چپ بوده است و تا سال‌ها پس از انقلاب نیز مخالف اندیشه‌های زنده‌یاد داریوش همایون، بیشتر آشنا شوید: «بحث‌های این کتاب یک انبان طلا است. بیشتر آن، حقیقت‌های غیرقابل انکار است. آیینه‌ای است در برابر هر ایرانی، با زبانی روشن، رُک، بی‌پرده و بی‌رحم. همآن امری که ما ایرانیان به آن نیاز داریم. چیزی که ما را تکان دهد، به خود بیاورد و مجبورمان کند این چهره کریه وزشت خود را در آیینه ببینیم.»

و سرانجام آخرین مورد مهم:

دوستان جوان، به بیگانه نباید تکیه کرد. چگونه ممکن است بیگانگان جان و مال بدهند که ما را آزاد کنند ولی هیچ چشم‌داشتی نداشته باشند؟ ترامپ یک تاجر تمام‌عیار است. سیاست را در تجارت و سوددهی می‌بیند نه بشردوستی و دلسوزی برای گرفتاری‌های ما. او دنیا را تنها از این زاویه دیده با آن رشد کرده و با گریز از دادن مالیات (آنگونه که در رسانه‌ها آمده) و تقلب‌های دیگر، ثروت اندوخته و تاجری کامیاب بوده است که به شکلی شگفت و ناباورانه به قدرت دست یافته است. او نه از سیاست شناخت درستی دارد و نه در اندیشه و رفتارهایش  استواری قابل اعتمادی می‌توان یافت. سخنان و موضعگیری‌های نادرست و اشتباهش را با فشار مشاوران، پی در پی می‌باید دگرگون کند تا رسوایی‌ها را پوشش دهد. فردا اگر با آخوند‌ها معامله کند (که هیچ دور نیست و با وجود همه مخالفت‌خوانی‌ها، هر دو ویژگی‌هایی یکسان نیز دارند) آنگاه همه آنان که دل به او بسته‌اند، دچار سرگشتگی و پشیمانی از ساده‌انگاری خود می‌شوند.

برای من از نسل انقلاب، بسیار خوشایند است که شما از جوانی، نیرو، دانش، توانایی‌ها و عشق خود به مردم و میهن به شکل درستی بهره گرفته و با تیزهوشی در راه سربلندی ایران و ایرانی گام بردارید و کمتر از ما نسل گذشته خود، دچار اشتباه شوید. با وجود اینکه با بخشی از دیدگاه‌های شما برای آینده ایران همخوان نیستم ولی برای شما آرزوی پیشرفت و سربلندی دارم.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=133933

3 دیدگاه‌

  1. کوروش گلنام

    برای دو هم میهن جوان
    درود بر شما و سپاس از اینکه دیدگاه خود را نوشتید.
    من کوشش می کنم حقیقت آنچه را که روی داده است از دید خود بیان کنم(شاید همه نادرست باشد). شما به کتاب پُر بار زنده یاد داریوش همایون “گذار از تاریخ”، نگاهی بیاندازید و انتقاد های او را بررسی کنید تا شاید رویدادهای آن زمان را روشن تر ببینید. درست است با پیشینه حزب توده و وابستگی آن به شوروی پیشین، ترس از کمونیست موجود بوده است و.. گفتنی ها فراوان است. شما زحمتی بکشید و ۴ بخش مقاله مرا در باره رضا شاه ببینید شاید این بدگمانی هاکمتر شود. هنگام آن رسیده است که همه چیز را سیاه و یا سفید نبینیم. پیروز باشید

  2. لیکابتوس هیل

    ای کاش یک علامت هم برای نپسندیدن می گذاشتید تا کسانی که مقاله ای را می خوانند و نمی پسندند ولی مجال توضیح برای رد استدلالهای نویسنده مقاله را هم ندارند فقط نپسندیدن خودشان را قید می کردند.این مقاله بنظر من جانبدارانه است و نویسنده که ازهمان نسل ۵۷ انقلابی است حالا دنبال توجیه کردن اشتباه فاحش آن نسل است.

  3. جوان

    این ارتجاع سرخ و سیاه شده بلای جان ۵۷ ها. این حرف فشار فکری و روانی زیادی به تفکرات عده ای که تغییر را دوست ندارند وارد می کند.اگر نگارنده جزئی از این تفکر ویرانگر نبود نیازی هم به حمله نمی دید.بازگشت به واژه های باستانی برای تفکرات صلب بد است و مدینه فاضله آنها را ویران می کند.نسل جدید ایران دیر یا زود این تفکر را به زباله دان تاریخ خواهد ریخت.نگارنده نمی تواند با پنهان شدن پشت نام محمدرضا شاه پهلوی واقعیت تحجر و عقب ماندگی خود را پنهان کند. از کیهان لندن بعید بود که این مطلب را منتشر کند.فکر می کردم که این رسانه تنها رسانه ای است که سرخ و سیاه ها آن را آلوده نکرده اند ولی اشتباه می کردم.واقعا برای کیهان لندن متاسفم.

Comments are closed.