حامد محمدی- ایران در زمره کشورهایی است که از نظر ارائه خدمات درمانی، بهداشتی و سلامت، مراقبتهای پزشکی، توزیع مراکز درمانی و منابع بهداشتی، بیمه، استانداردهای خدمات درمانی محلی، دسترسی به دارو و خدمات فوری پزشکی از وضعیت نازل و بسیار تبعیضآمیز رنج میبرد.

اینها فقط یک ادعای سیاسی برای زیر سوال بردن جمهوری اسلامی نیست بلکه آمار جهانی و حتی در بسیاری مواقع اظهار نظر خود مسئولین جمهوری اسلامی است. به عنوان مثال، ایران در شاخص مراقبتهای بهداشتی در میانهی سال ۲۰۱۸ در رتبه ۶۸ قرار دارد و کشورهایی مثل نیجریه، پاکستان، تونس، اردن، لبنان و ترکیه وضعیتی بهتر از ایران دارند.
در دو سال گذشته با وجود ادعاهای دولت، جایگاه ایران از نظر برخی شاخصهای مراقبتهای بهداشتی اولیه به رتبه دهم منطقه کاهش یافته است.
سرانه تخت بیمارستانی در کشور به ازای هر ۱۰۰۰ نفر ۱.۶ تخت است. در حالیکه طبق استاندارد جهانی در کشورهای توسعه یافته ۳٫۵ الی ۳٫۶ و کشورهای منطقه ۲٫۵ تخت به ازای هر ۱۰۰۰ نفر است. طبق اعلام مسئولان وزارت بهداشت ایران با کمبود ۱۰۰ هزار تخت بیمارستانی مواجه است و در بعضی استانها نظیر هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان کمبود تخت بیمارستانی چنان بحرانی است که شهروندان مجبور به مهاجرت شدهاند.
وزارت بهداشت جمهوری اسلامی برای اجرای طرح تحول نظام سلامت نزدیک به ۱۶ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد و بخش زیادی از کسری را از جیب مردم برمیدارد. همزمان با افزایش سرسامآور هزینههای درمان، گزارشها حاکیست انواع بیماریهای غیرواگیر نیز در ایران رو به افزایش است و حدود ۸۰ درصد مرگ و میرها ناشی از ۴ بیماری قلبی و عروقی، سرطان، دیابت و تنفسی هستند که اغلب تحت تاثیر عوامل محیطی است.

اتفاقاً وزارت بهداشتِ دولت پرمدعای تدبیر و امید، احمدینژادیها را هم روسفید کرده است. در حالی که ادعا میشد، آمدهاند تا ویرانههای برجا مانده از هشت سال خرابکاریهای «دولت بهار» را سامان دهند، آنها کارنامه خود را به انواع نکبتها و زشتیها در حوزه سلامت از جمله رها کردن بیماران تنگدست کنار خیابان آراستند.
در حوزه دارویی نیز باید اشاره کرد که سالهاست تامین داروهای بیماران خاص برای وزارت بهداشت یک مشکل جدی است که یک سر آن طبیعتا به سوء مدیریت میرسد و سر دیگرش باندبازی و مافیای درون حکومتی است که با سلامت و جان مردم بازی میکند.
در شرایط کنونی، با آغاز تحریمهای سنگین آمریکا علیه جمهوری اسلامی، نظام تلاش میکند با تبلیغات دولتی و جریانسازی استمرارطلبان از زبان «سلبریتی»ها وانمود کند که بحران بهداشت و دارو در ایران به علت تحریمهاست در حالی که نهادها و مقامات مسئول آمریکا بارها نه تنها اعلام کردهاند دارو و مواد غذایی مشمول تحریم نمیشود بلکه راهکارهایی را نیز برای تأمین آنها در نظر گرفتهاند اما مناسبات مافیایی درون رژیم است که از این موقعیتها نیز برای بستن بار خود استفاده میکند.
دکتر دانیال جعفری متخصص اورژانس و فوق تخصص مراقبتهای ویژه دانشگاه پنسیلوانیا و از اعضای شبکه «فرشگرد» در گفتگو با کیهان لندن به مشکلات جدی نظام از هم گسستهی بهداشت و سلامت در ایران و نقش حکومت و دولت در ارتقاء سطح سلامت شهروندان میپردازد.

-دکتر جعفری، عمده مشکلات نظام بهداشت و سلامت ایران کجاست و چرا طرحهای کلان این حوزه مثل «تحول سلامت» و یا «پزشک خانواده» شکست میخورند و به نتیجه نمیرسند؟
-در مقدمه باید توضیح داد «سلامت» یک مفهوم کلی است و به زبان ساده این نیست که فقط فکر کنیم یک بیماری مثل سرماخوردگی درمان شود، بلکه یک تعریف مشخص توسط سازمان جهانی بهداشت دارد که در طول زمان کاملتر شده است. با بالارفتن سطح رفاه در کل دنیا به تدریج مفهوم سلامت ابعاد دیگری هم گرفته مثلاً بهداشت روان هم یک شاخص سلامت محسوب میشود و دیگر سلامتی محدود فقط «تندرستی» و سلامت جسم نیست بلکه سلامت روح و روان هم به این مفهوم اضافه شده.
برای ایجاد نظام سلامت در یک کشور باید دید کارگزاران آن با چه جهانبینی قصد مدیریت سلامت اجتماعی را دارند. در بسیاری از کشورها که رویکرد سوسیال یا اجتماعی دارند و «دولت رفاه» حاکم است مالیات بالا دریافت کرده و آن را به شکل خدمات در جامعه بازتوزیع میکنند. بخشی از این خدمات در حوزه سلامت است. در جهانبینی لیبرال، دولت به اندازه نظامهای سوسیال به همه دهکهای درآمدی، یکسان خدمات نمیدهد و هر شخصی مسئول خریدِ بیمه برای سلامت خودش هست. در ایالات متحده حدود ۱۸ درصد از کل درآمد کشور (GDP) صرف بهداشت و سلامت میشود، با اینکه شکل نظام سلامت را با صفت لیبرال توصیف میکنند.
وقتی قرار است یک اَبَرسازهی سلامت ساخته شود ابتدا باید نگاه حکومت مربوطه به دنیا مشخص باشد. مشکل ایران اینجاست که این نگاه اصلاً وجود خارجی ندارد. تنها شانس ما ایرانیها این بود که نظام پیشین در بازهای سه دههای نقشهراه بلندمدت ریخت و قدم به قدم وضعیت سلامت کل ایرانیها شکل داده شد که از این نظر ساختار نظام سلامت ایران بیشتر شبیه دولتهای سوسیال بوده. رویکرد این بود که توجه بیشتر روی دهکهای پایین و کف هرم اجتماعی باشد. بازمانده سیستم سلامت پس از انقلاب بازیافت شد اما افق دوراندیشانهای برای راهاندازی خدمات دولتهای رفاه در نظام سلامت وجود نداشت و ندارد. «طرح جامع سلامت» تا حدودی به همین شکل است. دلیل شکست خوردن اینطرحها این است که آن نگاه عمده به این حوزه به شکل منسجم، وجود ندارد. اصلاً نظام سلامت برای مسئولان جمهوری اسلامی اولویت ندارد! وقتی جهانبینی منسجم وجود نداشته باشد طرحهای کوتاهمدت ارائه و هنگام اجرا شکست میخورد و ناتمام میماند.
در «طرح جامع سلامت» ظاهرا قرار بود عموم شهروندان از خدمات بیمه استفاده کنند و دولت به کارگزاریهای خدماتِ بهداشتی و سلامت، هزینه را پرداخت کند. اجرای این طرح با بیانضباطی و بدون اینکه فکر شود قرار است بودجهاش از کجا تامین شود آغاز شد. مثل بسیاری دیگر از طرحها در حوزههای مختلف؛ در نهایت نه خدماتدهندهها راضی هستند و نه خدماتگیرندهها. مثلاً خدماتدهندگان میگوید یک سال است کارانهی خود را از دولت دریافت نکردهاند.
به عنوان یک چرخهی مرگبار، به نرخ تلفات و مرگ و میر جادهای ایران نگاه کنید، به نسبت جمعیت در هیچ جای دنیا به اندازه ایران این تعداد مردم سالیانه در جادهها تلف نمیشوند! به ویژه در دو دههی اخیر مردم بیشتر قربانی جادهها میشوند و این آمار افزایش داشته. این یعنی در عالیترین سطوح نظام هیچ نگرانی برای سلامت شهروندان وجود ندارد. در مورد آب هنوز بعد از اینهمه سال قطع و کمبود و آلودگی آب مطرح است. بیماریهایی مثل وبا و بیماریهای انگلی که از طریق آب به انسان منتقل میشوند و قبلا در کشور ریشهکن شده بود حالا در حال بازگشت هستند. وقتی در این مسائل ساده مشکلات عمده وجود دارد طبیعی است در سطوح کلانتر مشکلات عمیقتر داشته باشیم.
[در ویدئوی بالا میبینیم که حسن روحانی پنجم آبانماه در جلسه رایگیری برای وزرای پیشنهادی در مجلس ادعا کرد برخلاف تبلیغات آمریکا و صهیونیستها هزینه بهداشت و درمان در ایران بطور نسبی جزو ارزانترین کشورهاست.]
– سرفصل مشکل را گفتید، برای کاهش و حل آن چه بستر و ساختاری لازم است؟
-از نظر من ایراد در عالیترین سطوح تصمیمگیری و در رأس نظام سیاسی است و تا تغییر نکند هر تغییر دیگری نشدنی و ناممکن است و تمام این پروژهها که پیاده میکنند به شکست میانجامد.
– پس از تغییرِ احتمالی چطور؟ آواربرداری باید از کجا شروع شود؟ به عبارت دیگر کدام بخش از حوزه بهداشت و سلامت نیاز فوریتری به ساماندهی داد؟
-«آواربرداری» استعارهی بجاییست! نقطه آغاز این آوار برداری، صورتبرداری از آسیبهایی است که سوء مدیریت در سیستم بهداشت و سلامت بر جا گذاشته است؛ مثلاً بیحساب خرج کردن از صندوق بیمه اجتماعی؛ دولت نمیتواند و نباید متصدی واردات خدمات باشد. در ایران سیستم کارای سلامت وجود ندارد، تورهای ایمنی در جامعه باز نشده است. این تورها مکانیزم مراقبت از افراد است که طی آن در صورت ابتلا به بیماری از زندگی و رفاه پیش از بیماری، ساقط نشوند. مثلاً در آمریکا هر فردی درآمدی کمتر از ۱۶ هزار دلار در سال داشته باشد میتواند درخواست یک نوع بیمه کند که از محل بودجه عمومی توسط دولت تامین میشود. این بیمه برای حمایت از اقشار آسیبپذیر است؛ مشابه این سیستم نه تنها در بسیاری از کشورها از جمله اروپا نیز وجود دارد بلکه در ایران پیش از انقلاب نیز بیمهی درمانی رایگان وجود داشت.
در خدمات اجتماعی شهروندان کاملاً به حال خود رها شدند
آنهایی که در بخش سلامت فعالاند با شاخص «سقوط به فلاکت» آشنا هستند. به این مفهوم که چند درصد از بیماران به خاطر هزینههای درمانی به فلاکت میافتند. اگر فرد بیش از ۵۰ درصد از درآمدش که خرج خوراک نمیشود را مجبور باشد برای هزینههای درمانی اختصاص بدهد در این گروه قرار میگیرد. این درصد در ایران بین ۳٫۵ تا ۴٫۵ درصد در نوسان است که سرآمد دنیاست. هیچ جای دنیا پیدا نمیکنید که سالیانه ۴ درصد از بیماران دار و ندار خود را از دست بدهند! در عرصه خدمات اجتماعی، جمهوری اسلامی شهروندان را کاملاً به حال خود رها کرده است. پس در فردای تغییر نظام، در حوزه سلامت ابتدا باید تورهای ایمنی سلامت را درست پهن کرد تا اقشار آسیبپذیر حمایت شوند و مانع از این شد که وقتی سلامت افراد به خطر افتاد در پلکان اقتصادی هم سقوط بکنند. یکی از فاکتورهای اساسی برای اینکه افراد بدانند بیماری را پشت سر میگذارند و سلامت خود را به دست میآورند درآمد آنهاست. مهمترین عامل خطر در همه بیماریها فقر است. فقر و نداری همه بیماریها را بدتر میکند. اینکه فقر را چطور باید برطرف کرد خارج از تخصص من است اما در حوزه سلامت باید طوری عمل کرد که مردم پس از ابتلا به بیماری حداقل فقیرتر نشوند. جمهوری اسلامی نتوانست چنین برنامههایی را پیاده کند.
در سطح دوم باید یک گفتگوی ملی جریان پیدا کند. شاهزاده رضا پهلوی در یکی از سخنرانیها بیان کرد که باید از روند دموکراتیک به این نتیجه برسیم که کدام جهانبینی را برای اداره کشور و همچنین در حوزه سلامت انتخاب میکنیم. دولت رفاه باشد یا مسئولیت شخصی.
وضعیت بهداشتی مردم ایران در شأن آنها نیست
در سطح سوم کاری که نیاز است و واقعاً عقب افتاده این است که ما با دنیا در مورد بهداشت همکاری صادقانه داشته باشیم. از استاد خودم نقل مستقیم میکنم که میگفت ایران در همه دنیا معروف است به دستکاری آمار؛ به زبان ساده وقتی آماری از ایران میآید یک صفر جلوی آن میگذاریم! عدم صداقت از اینجا میآید که مسئولان متوجه شدند اگر آمار و ارقام را دستکاری نکنند نیت واقعی و ناتوانی آنها که بیمسئولیتی نسبت به شهروندان است آشکار میشود. وضعیت بهداشتی مردم ایران در شأن آنها نیست. تا وقتی ندانیم مشکل کجاست قابل حل نیست وقتی آمار غلط باشند مشکل هم قابل حل نیست. در سیستم جمهوری اسلامی ارادهای برای حل مشکل وجود ندارد اما بعد از تغییر سیستم، انگیزه برای حل مشکل هست. اولین قدم این است که تصویر صحیح از پیکره سلامت ایران داشته باشیم. خیلی روشن و واضح میگویم، ما در زمینه سلامت و بهداشت عمومی متخصص ایرانی کم نخواهیم داشت. اگر شرایطی پیش آید که اراده برای حل مشکلات وجود داشته باشد مهمترین سرمایه که نیروی انسانی است کم نخواهیم داشت.
در حال حاضر اما در ایران بین ۵۰ تا ۷۰ درصد هزینه درمان از جیب بیمار پرداخت میشود. تقریباً هیچ جای دنیا اینطور نیست. ایران در میانه دهه ۶۰ میلادی به ازای هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت ۰٫۲۴ پزشک داشت و امروز به ۱٫۴۹ رسیده است. در اسراییل کشوری که تازه شش دهه است تاسیس شده، در دهه ۶۰ به ازای هر ۱۰۰۰ نفر جمعیت ۲٫۵ پزشک وجود داشت و امروز به ۳٫۵ رسیده. اینها آماری است که نشان میدهد وضعیت بهداشت و سلامت ایران در چهار دههی گذشته به چه روزی افتاده. متاسفانه در ایران اعداد همه واقعیت را نمایان نمیکنند.
-در هفتههای اخیر ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن یک شهروند رنجدیده به یک مقام مسئول میگوید به خاطر ناتوانی در پرداخت هزینههای معالجه همسرش او را از دست داده. احساستان نسبت به این فیلم چه بود؟
-احساس خشم و عجز از یک فاجعهی انسانی! این سیستم به شدت فاسد است و کمترین نگرانی نسبت به رنج شهروندان نشان نمیدهد. برای مردمی که خود را شایسته ملت نامیده شدن میدانند ننگ است زیر بار این ذلت بروند.
برای عامه مردم هزینههای درمان تجربهی بلاواسطه است و نیازی به فلسفهبافی منِ دانشگاهی نیست. برای آنها مثل روز روشن است که حرفهای مسئولین دروغ است. مردم از هزینههای سنگین معاش به تنگ آمدهاند و هزینههای درمان آنهایی که مبتلا به بیماری هستند یک بار مضاعف است.
-شما به عنوان یک متخصص در یکی از بهترین کشورهای دنیا شغل مناسب و درآمد خوبی دارید. حتی اگر نظام جمهوری اسلامی تغییر کند تا شرایطی شبیه امروزتان پیدا کنید چه بسا سالها زمان ببرد. چطور زندگی در رفاه را با فعالیت سیاسی پیوند زده و در کنار شغلتان همکاری در شبکه «فرشگرد» را انتخاب کردهاید؟
-البته من خودم را فوق شجاع نمیبینم! چندان سابقه فعالیت سیاسی هم ندارم. برای رسیدن به این نتیجه که بیتفاوتی خیانت است دو شرط نیاز است: یکی اینکه مستقیم از فرقه تبهکار سود نبریم و دوم اینکه در خواب نباشیم. کیان مملکت در خطر است. یعنی فرصت بسیار محدودی وجود دارد که ایران را نجات دهیم و اگر از این فرصت استفاده نکنیم برای همه عمر افسوس خواهیم خورد. سیستم جمهوری اسلامی دیگر پاسخگو نیست باید کنار گذاشته شود و این مهمترین انگیزه من برای ورود به «فرشگرد» است.
– شاید شنیده باشید که فضای افکار عمومی در داخل ایران نسبت به پزشکان تا حدود زیادی منفی است. اتفاقاً رسانهها و به و یژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم به آن دامن میزنند؛ به خاطر ویزیتهای سنگین، دستمزدهای میلیونی و… نظر همکاران و دوستان پزشک احتمالی شما در ایران چیست؟ در مورد تغییر نظام چه فکر میکنند؟ آیا جامعه پزشکان پذیرای این تغییر هست؟
-بله فکر میکنم هست. برداشت من این است که نارضایتی عمیق است؛ در تمام اقشار جامعه. جمهوری اسلامی بجز هسته سخت مرکزی هیچ گروه دیگری را برای خود باقی نگذاشته. در واقع هزار فامیل جمهوری اسلامی مملکت را غارت میکنند و همه از این وضعیت ناراضیاند. عین همان نارضایتی که کارگران دارند و کف خیابان میآیند من در میان پزشکان نیز میبینم. دلیل آنهم ساده است. یک متخصص خارج از ۱۲ سال تحصیلات ابتدایی تا دیپلم، هشت سال دانشکده پزشکی رفته. چهار یا پنج سال هم تخصص خوانده، دو تا سه سال هم باید موظفی خدمت کنند و طرح را طی کنند و دو سه سال هم باید صبر کنند تا شغل خوب پیدا کنند یعنی سه دهه از زندگی آنها صرف تحصیلات میشود. پزشک هم دوست دارد از نردبان پیشرفت بالا برود اما وقتی به انتها میرسد و هیچی وجود ندارد چه انتظاری داریم که رضایت داشته باشد؟ پزشکان هم عاصی هستند مثل بقیه مردم.
-ولی مثلا کارگران اعتراض خود را عملی نشان میدهند در مقابل دفتر مدیرعامل، در محوطه کارخانه؛ کشاورزان در نماز جمعه پشت به تریبون امام جمعه شعار میدهند یا کامیونداران اعتصاب میکنند. رگههای اعتراض جامعه پزشکان را کجا میشود پیدا کرد؟ چطور میشود به اقشار دیگر جامعه گفت که پزشکان هم از حکومت ناراضیاند و با شما معترضان همصدا هستند؟ آیا سر بزنگاه آنها با مردم معترض همراه میشوند؟
-بله، معتقدم همراه میشوند. روز موعود که برسد هیچکدام از طبقات جامعه در مقابل تغییر نخواهد ایستاد. پیدا کردن رگههای اعتراض در جامعه پزشکان سخت است. بهخصوص اگر در بین آنها نباشید. درواقع اگر داخل سیستم پزشکی نباشید دیدن این اعتراض سخت است. اما وقتی داخل آنها باشید میبینید تندترین انتقاداتی که میتوان تصور کرد را مطرح میکنند. اعتراض جامعه پزشکان به دو دلیل به شکل واضح دیده نمیشود.
یکی به این برمیگردد که جمهوری اسلامی به همه حوزهها نگاه امنیتی دارد. جامعه پزشکان یکی از گروههای مرجع در اجتماع است. در همه جای دنیا پزشکان به دلیل رابطه خاصی که با انسانها دارند یک گروه مرجع شناخته میشوند. به همین اندازه حکومت نسبت به آنها بسیار سختگیر است.
دومین دلیل بستر فساد مالی است. جامعه پزشکان از سرمایه اجتماعی بالایی برخوردار هستند. سرمایه اجتماعی همیشه قابلیت تبدیل شدن به سرمایه سیاسی را دارد و این برای جمهوری اسلامی یک خطر است. بنابراین برای از بین بردن این قابلیت و مقابله با تبدیل شدن سرمایه اجتماعی جامعه پزشکان به سرمایه سیاسی، تنها کاری که توانسته انجام دهد رشوه است. چطور؟ حکومت برای پزشکان شرایط آلودگی مالی فراهم کرده. به زبان ساده برای جبران سوء مدیریت خود بستر فساد مالی فراهم کرده. دشوار نیست یافتن الگویی از سکوت با رضایت جمهوری اسلامی از پهن کردن این دام اخلاقی برای پزشکان. در ازای اینکه اجازه نمیدهند آنها سرمایه سیاسی شوند محیط فساد مالی را برای این قشر مهیا کردهاند. درواقع جمهوری اسلامی سکوت جامعه پزشکان را میخَرد. آگاهانه و عاملانه شرایط اقتصادی ناسالم را برای آنها فراهم میکند. اتفاقاً این فساد را هم برنامهریزی شده در جامعه منعکس میکند تا جایگاه پزشکان را در افکار عمومی خراب کند. پاسخ سوال شما همین است: رمز بقای جمهوری اسلامی در بیاعتبار ماندن گروههای مرجع اجتماعی است!
سلامت باید منبع درآمد باشد
صبح شما هم به خیر و عافیت باشه! سن جناب دکتر را با خودتان مقیاس نگیرید! ایشان از عکسشان پیداست که خیلی بعد از شما به دنیا آمده و افتخار نداشته مثل شما متوجه بشه و نقشی هم در آن انقلاب نداشته و یقه خودت و هم نسلیهای خودتان را بگیرید! امثال شما که به گذشته چسبیدهاید جوانها را هم دلسرد و دلزده میکنید!
قبل از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ خیلی ها از جمله و در صدرشان زنده یاد دکتر شاپور بختیار این را گفتند که رژیم اسلامی و آخوند جماعت هیچ ارزشی برای ایران و ایرانی قائل نیست ولی اکثریت مردم گوش نکردند. حالا جناب عالی تازه متوجه شدید؟
صبح شما بخیر عافیت باشه.
۳= دو مرتبه توی لانه و سوراخ بخزند و مثل جانور زندگی بکنند و حرف آنها اینست که دختران دانش آموز دیگر به مدرسه نروند و مثل یک عضو بدبخت و بیمار و جذامی جامعه به یک گوشهای بخزند. ارتجاع سیاه در آن روز لوله کشی آب را خراب کرد برای اینکه لابد آب تصفیه شده خوردنش حرام است ولی آب جوی کثیف مباح است. ارتجاع سیاه به کارخانه برق حمله کرد برای اینکه کارخانجات ایران متوقف بماند….
۲=افراد قاتل پیشینه دار، کسی که برادر خویش را کشته بود و نظایر آنها را در ملاقاتهای شبانه در کافههای تهران پس از صرف مشروب با مقداری پول روانه کوهستانهای فارس کردند برای اینکه آنجا قطاعالقریقانه امنیت مملکت را بهم بزنند. …حرف آنها اینست که شما دهقانهایی که آزاد شدهاید دو مرتبه بروید برده بشوید، و این ملکی را که حالا به شما داده شده است پس بدهید. حرف آنها اینست که نصف جمعیت این مملکت یعنی زنهای ایران که بعد از قرنها مرارت امروز به حقوق مساوی با مردها مثل همه ممالک مترقی دنیا رسیدهاند،
۲=در کنگره دهقانان ایران در دی ماه سال گذشته موقعی که مواد ششگانه انقلاب ملی خودمان را برای دهقانان ایران و ملت ایران توضیح میدادم، متذکر شدم که دو قوه از پای نخواهند نشست، چون در آزادی ملت ایران و رفاهیت آنها آن دو قوه مرگ خودشان را مشاهده میکردند. یکی از آنها ارتجاع سیاه بود که تجلی آن را در روز چهارشنبه پانزده خرداد در شهر تهران مشاهده کردیم. مرتجع سیاه از چندی پیش این اقدامات را شروع کرد، به هر کسی که تریاک میکاشت گفت تریاک بکار و به هر کسی که تریاک میکشید گفت تریاک بکش.
۱=قابل توجه ابله های دانشمندی که با داشتن مدارک تحصیلی بالا به سبب عدم احاطه به تمام جوانب بچگانه محمد رضا شاه آریامهر بزرگ را مقصر میدانند آقا جان من و تو کم خواندیم و اگر هم خواندیم چیزهای دستوری بود . این سخنرانی را برای این اینجا میاورم که این ملت در کنج راحت نشسته ایرادهای بنی اسراییلی از هر تشکلی نگیرند و بی عملی خود را در کوباندن عمل دیگران کم رنگ نکنند
سخنرانی شاه به هنگام دادن سندهای مالکیت کشاورزان همدان، ۱۸ خرداد ۱۳۴۲:
مصاحبه جالب و خواندنی است بخصوص این قسمت دقیق و کاملاً درست است: “حکومت برای پزشکان شرایط آلودگی مالی فراهم کرده. به زبان ساده برای جبران سوء مدیریت خود بستر فساد مالی فراهم کرده. دشوار نیست یافتن الگویی از سکوت با رضایت جمهوری اسلامی از پهن کردن این دام اخلاقی برای پزشکان. در ازای اینکه اجازه نمیدهند آنها سرمایه سیاسی شوند محیط فساد مالی را برای این قشر مهیا کردهاند. درواقع جمهوری اسلامی سکوت جامعه پزشکان را میخَرد. آگاهانه و عاملانه شرایط اقتصادی ناسالم را برای آنها فراهم میکند. اتفاقاً این فساد را هم برنامهریزی شده در جامعه منعکس میکند تا جایگاه پزشکان را در افکار عمومی خراب کند.”
آقای دکتر نقدهای خوبی دارند ولی باید یادآوری کرد که مدیریت خدمات سلامت خود حوزه ای ایست تخصصی و بعید است که کسی که تحصیلات غیر آن داشته باشد بتواند نظر فنی جامعی ارایه دهد.
این رژیم که رژیمه و وظیفش مشخصا چیزی نیست الا نابودی ایران و ایرانی؛ولی چـــــــــــــــــــرا ملت ساکتند؟؟؟چـــــــــــــــــرا ملت نمی ریزن چارتا کلانتری و پاسگاه رو بگیرن و معادله بازی رو تغییر بدن؟؟؟چــــــــــــــرا مردم از خوردن باتوم به سر و صورتشون انقدر واهمه دارن؟مگه ما الآن داریم زندگی میکنیم که زندان یا اعداممون مسئله خاصی باشه؟!؟فرشگرد اگر راست میگه کاری کنه تا مردم خوابزده ما بیدار بشن و قیام کنند وگرنه مشکلات رو خود ما بهتر از اونا میدونیم
آقای دکتر، نهضت » میـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدان ــــــ میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلیونی « فرشگرد کجا ماند؟!
مطالب نوشته شده گرچه غم انگیز و دردآور و ننگ ملایان اسلام تشیع است اما مردم ایران چهل سال و هر روز و شب این مصیبت ها را دوباره و چند باره تجربه می کنند…ذکرمکرر درد و مصیبت و فلاکت، نیروی عکس العمل و قیام و شورش مردم را تضعیف نمی کند؟!!!