ریزش در جناح اصلاحطلب حکومت که خودشان و مدافعانشان در جامعه به استمرارطلب معروف شدهاند، بهویژه در میان آنهایی که خط و ربطی با حکومت نداشتند و باورشان این بود که ممکن است «اصلاحات» جواب بدهد، و پیوستن بخش مهمی از آنها به ویژه در میان نسلهای جوانتر به جریان براندازی مدتها بود که در محافل خصوصی این جناح سیاسی بین خودیها مطرح بود. اما پس از تظاهرات سراسری دیماه ۹۶ و بخصوص در ماههای اخیر با توجه به تغییر در فضایی سیاسی ایران برخی رسانههای داخلی نیز به عنوان یک مسئله حیاتی آن را پیگیری میکنند.
خبرگزاری ایسنا، در مصاحبهای که، یکشنبه ۲۷ آبان، منتشر کرد از سعید حجاریان (سعید مظفری) یکی از مهرههای سابق وزارت اطلاعات و از تئوریسینهای «پروژه اصلاحات» پرسیده «آیا ممکن است حامیان جریان اصلاحات این جریان را تنها بگذارند، دست از حمایت بکشند و به براندازی بپیوندند؟»
مردم به گزینههای دیگر فکر میکنند!
حجاریان در پاسخ به این پرسش مثالی زده و میگوید: «همواره امکان جابجایی وجود دارد. زمانی که روزنامههای اصلاحطلب را بهصورت فلهای بستند، به هشدارهای ما توجه نشد و دیدیم مردم پس از مدتی با آمدن ماهواره به سمت کانالهای ماهوارهای روی آوردند و با همه تلاشی که نیروی انتظامی در برابر دیش و رسیور صورت دادند، توفیقی به دست نیامد.»
او از این مثال نتیجه گرفته «محتمل است، زمانی که عرصه بر اصلاحات تنگ شود، مردم به گزینههای دیگر فکر کنند. اما من معتقدم، ریزش جدی از سمت اصولگرایان به سمت جریان اصلاحات صورت خواهد گرفت، کمااینکه تا کنون اینگونه شده است؛ پس از ظرف اصلاحات چیزی کم نمیشود!»
حجاریان با اشاره به اینکه «باید به براندازها هم فکر کرد» به بیان دیدگاه خود در مورد آنان پرداخته و گفته براندازها به چند دلیل از جمله عدم وحدت در فرماندهی، تعارض راهبردها و وابستگی برخی از آنها به «پولهای کثیف» و وابستگی به برخی کشورهای منطقه شانسی برای پیشرفت ندارند.
خبرنگار ایسنا در ادامه با اشاره به شعار اساسی و معروف مردم در تظاهرات دیماه ۹۶ مبنی بر «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» از حجاریان پرسیده «آیا ماجرای جریان اصلاحات تمام است؟» و او در پاسخ گفته «من بعید میدانم، قاطبه مردم اساساً با این اصطلاحات آشنا باشند؛ چه برسد به آنکه هر دو را نفی کنند! بخش عظیمی از مردم، گرفتار مشکلات معیشتیشان هستند و شعارهای مذکور در مقطعی از زمان در میان بخشی از الیتهای جامعه سر داده شد و توسط رسانههای مجازی بازتاب پیدا کرد. لذا، اینکه بگوییم مردم از فلان دسته یا گروه به کلی بریدهاند، کمی اغراقآمیز است؛ نوعی زدگی به وجود آمده و آنهم به خاطر در هم آمیختگی نهاد دین و دولت است.»
https://www.youtube.com/watch?v=_sWbB9xJkns
در بخش دیگری از این مصاحبه خبرنگار ایسنا از حجاریان پرسیده «جریان اصلاحات در انتخابات پیش رو چگونه خواهد بود؟» و حجاریان گفته «کاملاً به رفتار صاحبان تصمیم بستگی دارد و باید ببینیم شورای نگهبان برای تأیید کاندیداهای چه میکند.»
این پاسخ سعید حجاریان گرچه کوتاه است اما حاوی اعترافی ناخواسته به وابستگی تمامعیار سرنوش اصلاحطلبان به قدرت و تصمیمگیریهای «رهبری» و «شورای نگهبان» است. مسئلهای که یک روز پیش از انتشار مصاحبه حجاریان با ایسنا از سوی محمدرضا تاجیک یکی دیگر از تئوریسینهای اصلاحطلب نیز مطرح شد.
طیف اصلاحطلبان به سه دستهی حکومتی و غیرحکومتی و به قول معروف «وسطباز»ها تقسیم میشود. طیف حکومتی آنها زیر پرچم «جبهه مشارکت اسلامی»، «مجاهدین انقلاب اسلامی»، «کارگزاران سازندگی» و «حزب اتحاد ملت» فعالاند و امثال حجتالاسلام سید محمد خاتمی، حسن خمینی، مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان آن را نمایندگی میکنند. «وسطباز»ها آنهایی هستند که هم دستی در قدرت دارند و هم در بدنه نظام بر سفره انقلاب نشستهاند که امثال الیاس حضرتی، محمدرضا عارف و اسحاق جهانگیری پرچمداران آن به شمار میروند؛ این اصلاحطلبان به قول معروف «هم از توبره میخورند و هم از آخور». محمدرضا تاجیک که در دولت سیدمحمد خاتمی مشاور و رییس مرکز تحقیقات استراتژیک بود در شمار کسانی است که خیلی زود بین خود و اصلاحطلبان حکومتی خط کشید.
موریانهها از دورن اصلاحطلبان را میخورند
تاجیک شنبه ۲۶ آبان در مصاحبه با روزنامه «آفتاب یزد» گفته است «… ضرباتی که اصلاحطلبان به اصلاحات وارد کردهاند به مراتب محکمتر از ضربات جریان مقابل بود. آن چیزی که جریان اصلاحات را از پا در میآورد موریانهای است که آن را از درون پوک میکند. موریانهای که این عمارت را از درون فرو میریزد. ما در معرض چنین موریانههایی قرار گرفتهایم که جریان اصلاحطلبی را از داخل میخورند و پوستهای از آن را به جای میگذارند که با یک تلنگر میریزد، این بدنه دارد استقامت خود را از دست میدهد…»
احتضار یک جریان
خبرنگار آفتاب یزد با اشاره به سلبریتیهایی که با پیشنهاد سعید حجاریان برای پیشبرد سیاستهای اصلاحطلبان به میدان آورده شدهاند پرسیده «چنین سفیرانی چقدر میتوانند در بهبود وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه تاثیرگذار باشند؟ آیا آنها ممکن است باعث انحراف در جریان سیاسی مدنی شوند؟» تاجیک پاسخ داده: «این سخن به معنای بحران جریانی است که دیگر از خود صدایی ندارد یا اگر صدایی دارد صدایش جذاب نیست و جیغگون شده است. یا اینکه اساساً مخاطب برای این صدا وقعی نمیگذارد. بنابراین باید صدایش از دهان دیگری بیرون بیاید، دستش باید از آستین دیگری بیرون بیاید، صورتش باید در قالب صورت دیگری تصویر شود این به معنای احتضار یک جریان است، جریانی که تلاش میکند حیات انگلی نباتی داشته باشد یعنی در بدن دیگران قرار بگیرد از آنها تغذیه کند تا بماند و خودش دچار اسکلرودرمی شده و امکان بازپروری خویش را از دست داده است از همین رو سعی میکند از حیثیت دیگران استفاده کند تا بتواند بماند، طبیعی است این حرکت استراتژیک نیست.»
تاجیک ادامه میدهد: «به فرض اینکه کلامی از ما از زبان سلبریتیها مطرح شد چقدر این کلام اول به کلام دوم و به کلام سوم وصل میشود؟ یا اگر آن سلبریتی بعدها خلاف سخنی که گفته بود موضع گرفت آنموقع باید چه کنیم؟ بنابراین به نظرم توسل به چنین مسائلی نشانگر استیصال و بیانگر این است که یک جریان از درون پویش ندارد، نمیتواند تولید نخبه کند و به واسطهگر احتیاج داشته و از خود مقبولیت ندارد.»
شوک درمانی مقطعی
تاجیک در ادامه گفته است «من چنین چیزی را بسیار خطرناک میدانم که جریان اصلاحات فعلی بخواهد چنین نگاهی داشته باشد، این راهم باید اضافه کرد که در متن و بطن این سخن، بحران گروههای مرجع نیز نهفته است یعنی ما پذیرفتیم که آن گروههای مرجعی که زمانی مرجعیت در میان مردم داشتند دیگر به حاشیه کشیده شدهاند و اکنون باید به گروههای سلبریتی متوسل شویم. این موضوع هم نشانگر پذیرش نوعی بحران گفتمانی است، هم پذیرش بحران گروههای مرجع و هم پذیرش یک نوع بحران در مخاطب است و معنا و مفهوم چنین چیزی مرگ یک جریان است. توسل به سلبریتیها یک نوع شوک درمانی مقطعی است اما دیری نمیپاید که همه چیز به حالت اول خودش برگردد؛ باید استراتژیکتر اندیشید اینگونه راهکارها، راه به جایی نمیبرد.»
این گفتگوها و اظهارنظرها نشان میدهد که شکاف در بدنه اصلاحطلبان بیشتر شده، به ویژه آنکه تقریباً اغلب جوانان رأیدهنده که برای به قدرت رسیدن این جناح در دو انتخابات گذشته هر چه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند، دیگر از بازی کنار زده شدهاند و خودیها، ژنخوبها و آقازادههای این جریان میدان را در اختیار گرفتهاند و جایی برای دیگران باقی نگذاشتهاند. مجموعهی این واقعیات بین بدنه جریان اصلاحات و رأس آن فاصلهای عمیق انداخته است؛ مردم که جای خود دارد!
سعید حجاریان باید در یک دادگاه ملى محاکمه و زندانى بشود بجرم خیانت به کشور و مردم .
در این روزگار وانفسا که همه ناز شده اند و عدم خشونت و مدارا (!!) از هفت سوراخشان فوران میکند من به صراحت میگویم که هر بار که این حجاریان را با این حال و روز روی صندلی چرخدار میبینم دلم خنک میشود.
مردک زمانی گفته بود ما این دار و دسته سحابی را زیر شکنجه برده ایم که “رویشان زیاد نشود” ….حالا هم که یکی از خودشان به این بلیه دچارش کرد باز هم از هر گونه بازی راست و دروغ و فریب برای حفظ بیضه نظام دست برنمیدارد.
اگر مانند مادر بزرگم به خدا اعتقاد داشتم میگفتم:
قربون عدالت خدا برم ننه جون
یکی این جانیان خوابیده در غار کهف را بیدار کند .مال مفت وچربی زیادی هم اطراف شکمشان را گرفته و هم آن مغز حیله گر جنایت بارشان را .
مصاحبه و نظریه جدید دادن و مصادره به مطلوب کردن
این یعنی واقعا دردشون آمده
نظریه های سوپاپ اطمینانی خودشون بدرد حلقه های درون گروهی شون میخوره
بزودی قدرت مردم همه شون رو رسوا و فراری میکنه
سعید قاسمی آماده باش
ممنون و بسیار عالی اشاره به عموترامپ جالب و بجاااست
دوباره سر و کله این بی مروتهای کمک کار ملاها پیدایشان شده است. اصلاح طلبان رسوا شده از سوی مردم مجددا به تکاپو افتاده اند .
چند روز قبل خامنه ای چراغ سبزی نشان داده و کنفرانسی به اتفاق اقای توسلی و پیمان ( ملی – مذهبی ها ) و خاتمی برادر و پسر رفسنجانی و حجاریان و……برگزار کرده اند تا بتوانند در زمان مناسب اخوندها را از مهلکه گرفتار شده همچون گذشته نجات دهند .
دستان قوی دونالد شیردل بر گلوی یک مشت جنایتکار و چپاولگر که با نام دین هر انچه که اسکندر و عمر و چنگیز و تیمور بر سر مردم ایران اوردند را یکجا به رهبری خمینی و خامنه ای انجام شده را به خوبی فشار داده تا در حالت خفگی در زیر دست و پای دژخیمان ، مردم گرفتار بتوانند تلاشی جهت رهایی انجام دهند .