(+عکس) سپاه پاسداران همچنان جوانان و نوجوانان افغان ساکن ایران را با فشار یا تطمیع برای حضور میدانی در جنگ سوریه به خدمت میگیرد.

اغلب افغانهایی که به عنوان مزدور به سوریه اعزام میشوند در اردوگاههای بسیج آموزش اولیه کار با اسلحه را فرا میگیرند. این دوره حدود سه ماه است و شامل کلاسهای رزم مقدماتی میشود. این افراد اگر در طول دوره از سلامت جسمانی کافی برخوردار باشند با تایید یگان آموزش مربوطه به سوریه اعزام میشوند و در اردوگاه لشکر فاطمیون دورههای تکمیلی میبینند. این دورهها زیر نظر کادرهای افغان و در موارد تخصصیتر زیر نظر نیروهای ایرانی سپاه قدس برگزار میشود.
بخشی از این آموزشها شامل کلاسهای رزمی است. در این کلاسها به افراد طرز استفاده از تجهیزات نظامی و جنگافزارهای مختلف (سبک و نیمهسنگین)، نقشهخوانی و جهتیابی و زنده ماندن در شرایط سخت را آموزش میدهند.
بخشی از کلاسها نیز عقیدتی و ایدئولوژیک است و شامل آموزش معارف، دورههای بصیرتی و قرآنی و همچنین احکام و روایات و احادیث است.

افغانهای ساکن ایران که بعدا سر از سوریه در میآورند در مرحله نخست جذب کانونهای فرهنگی مساجد در محلات میشوند. شستشوی مغزی از یکسو و نیازها و انگیزههای شخصی دو عامل جذب آنان به بسیج است. اغلب برنامههای کانون فرهنگی مساجد در ایران بطور مشترک با بسیج محلات که در هر مسجد پایگاه دارند برگزار میشود. مراسم مذهبی، نوحهخوانیها و عزاداریها فرصت مناسبی است برای فراهم کردن زمینه ارتباط گرفتن آنها با اعضای بسیج محله.
آنچه بیشترین سهم را در کلاسهای آموزشی کانون فرهنگی مساجد دارد ترویج فرهنگ ایثار و شهادتطلبی است. اغلب خانوادههای افغان در ایران به صورت غیرمجاز اقامت دارند. همین مسئله باعث شده نتوانند بطور قانونی از امکانات اولیه و پیش پا افتادهترین حقوق انسانی و خدمات اجتماعی بهره ببرند.

تقریباً اکثر افغانها ساکن مناطق محروم و حومهی شهرهای ایران هستند. آنها حتی از داشتن اوراق قانونی مثل کارت شناسایی، شناسنامه، دفترچه بیمه و کارت اقامت محروماند و دائم با نیروهای انتظامی و ماموران مختلف در ادارات و سازمانهای عمومی در کشاکش هستند.
از سوی دیگر، تنها بخشی از جامعهی ایرانی پذیرای افغانهایی بود که در چهار دههی گذشته وارد کشور شدند. عموماً «عملگی» در کارهای بسیار سخت که کمتر کسی علاقه به انجام آنها دارد به افغانها محول میشود. با وجود آنکه در سالهای اخیر بسیاری از افغانهای ایران یا به کشور خود بازگشته و یا به کشورهای دیگر به ویژه اروپا مهاجرت کردهاند اما آمار غیررسمی حاکیست حدود سه میلیون شهروند افغان در ایران ساکناند. درصد زیادی از آنها در گروه واخوردگان اجتماعی قرار میگیرند که نه در جامعهی میزبان جایگاه شهروندی و حتی شهروند مهمان را دارند و نه از فرصتهای برابر برای ابراز خود و زیست عادی برخوردارند. بگذریم از اینکه خود ایرانیان نیز با کشاکشهای شدید اجتماعی و اقتصادی درگیر هستند و میلیونها ایرانی شرایط بهتری از افغانهای ساکن کشور ندارند.

جنگ سوریه و نیاز سپاه به نیروهای مزدور مسیری برای افغانهای ساکن ایران باز کرد که بتوانند ابراز وجود کنند. متاسفانه کم نیست گزارشهایی که حاکیست در سوریه هم ماموریتهایی به آنها محول میشود که شانس بازگشت از آن پایینتر از دیگر عملیاتهاست. حتی در انتقال پیکرها و مجروحان آنها به پشت خط مقدم نیز تبعیض وجود دارد.
تنها تطمیع و فشار سپاه عامل جذب افغانها به لشکر فاطمیون نیست. شرایط اجتماعی نیز به گونهای رقم خورده که اغلب آنها برای حضور در جنگهای نیابتی جمهوری اسلامی انگیزه کافی دارند: یا کسب درآمد و یا به دست آوردن جایگاه قانونی و دستکم در میان بخشی از جامعهی ایران.
در آذرماه ۱۳۹۵ ابوالفضل حسن بیکی نایب رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت «حداقل بیش از یک میلیون جوان در نوبت اعزام هستند تا به حکم ولی ففیه خود، لبیک بگویند.»




مرکز مطالعات خاورمیانه، ۱۵ نوامبر، نتایج یک پژوهش را منتشر کرد که نشان میدهد روند سربازگیری سپاه از مهاجرین افغان ادامه دارد. در این پژوهش با عنوان «لشکر فاطمیون جنگجویان افغان در جنگ داخلی سوریه» آمده است که «سپاه پاسداران از شهروندان افغان که زیر ۱۸ سال هستند در جنگ سوریه استفاده میکند.»
نیکی هیلی سفیر ایالات متحده در سازمان ملل نیز چندی پیش به این مسئله اشاره کرد و گفت، جمهوری اسلامی با اعزام جوانان زیر ۱۸ سال به جنگ در سوریه مرتکب جنایت میشود.
زندگی افغانها در ایران مجموعهای تلخ از مشکلات ریز و درشت است که سهم زنان در این تلخیها خیلی بیشتر از مردان افغان است. کیهان لندن در اول شهریور ۱۳۹۷ در گزارشی با عنوان «خون پای هویت و امکانات» گوشههایی از وضعیت این مهاجران را بررسی کرد.
نه آقای ناشناس! جمهوری اسلامی اگر اینچنین آینده نگر بود امروز در این هچل هفتی که ساخته، مثل الاغ در گِل گیر نمیکرد. آن اتفاقات مربوط به یک عده بیپدر نیروی انتظامی بوده که در در اصطلاح غربی آنها را پلیس کثیف میخوانند.
تمام قضیه حکایت از این دارد که مردم ایران دست رژیم را خواندهاند، و دیگر حاضر نیستند جان و مالشان را برای چنین رژیم فاسدی فدا کنند. ناچاراً رژیم بفکر چاره افتاده، و چاره را در خرج کردن دلارهای نفتی و تطمیع مالی ملتی فقیر و تهدیست کرده است، و ظاهراً موفق هم شده! اما بالاخره ج.ا روزی باید تقاص این جنایتهایش را پس دهد. هر چند این ما مردم ایرانیم که شرمنده مردم افغانستان شدهایم.
متن گویاست و دقیق نوشته اید. نکته ای را می خواهم اضافه کنم و این که حدود ۲۷-۲۸ سال یکی از آشنایان نزدیک که سرباز وظیفه بود و در نیروی انتظامی تهران خدمت می کرد همان موقع تعریف می کرد که با ماشین های خدمت به محل زندگی کارگران افغان می رویم و بعد از تهدید به اخراج از ایران، پول های آن ها را می گیریم و موقع تقسیم سهم فرمانده را هم می دهیم.آن زمان من نمی فهمیدم چرا. حالا می دانم که تخریب روانی و ناامنی ایجاد شده، مقدمه این اعزام ها بود.