آیا قصهنوشتن کار آدمهاییست که از واقعیت به عالم هپروت میگریزند؟ آیا شاعرها و قصهنویسها نزد مردم از همان لطف و اغماضی برخوردارند که کودکان و دیوانههای بیآزار؟ وقتی این قصهنویسی با محدودیتهای سیاسی و ایدئولوژیک، با محدودیتهای اسلام سیاسی، روبرو میشود، چه بر سرش میآید؟ بیخطر و بیمایه و تکراری؟ یا به ادعای برخی، در سانسور، خلاقتر از حتی آزادی میشود؟!
شهلا شفیق جامعهشناس و نویسنده که از سال ۱۹۸۳ در فرانسه زندگی میکند و آثاری به زبان فارسی و فرانسوی دارد، مهمان این پاراگراف است.
–با توجه به اینکه مسلمانان مهاجر در فرانسه کم نیستند، آیا توتالیتاریسم اسلامی و حقوق زنان و اسلام سیاسی، بازتاب یکسانی در زندگی مسلمانان این دو جامعه دارند؟
–به چه دلیل بخشی از مسلمانان مهاجر در جوامع آزاد، داوطلبانه خود را محدود میکنند؟! مثلا پذیرش حجاب به شکلی که حتی برای پذیرفته شدن قانونیاش مبارزه نیز میکنند!
–چطور میشود از تلاش برای حقوق زنان و روشنگری درباره توتالیتاریسم اسلامی به داستان و قصهنویسی نقب زد؟ چه روشنگری در قصهپردازی ممکن است که در تحقیق و آمار، ممکن نیست؟ یا اینکه فقط یک وسوسهی شخصی است؟
–تصویری که میشل ولبک در رمان خود به نام «تسلیم» دربارهی همکاری چپگرایان و اسلامگرایان در فرانسهی سال ۲۰۲۲ و روی کار آمدن اسلامیستها در این کشور ارائه میدهد تا چه اندازه واقعی است؟
سقوط ۲۰۲۲ فرانسه – میشل ولبک، من هم لرزیدم و یاد کتاب سقوط ۷۹ پل اردمن افتادم.
جنگ فرهنگ ها، خرافات و آگاهی
اکثر مسلمانا نی که بعنوان ” کارگر” ــ بعد از جنگ جهانی ــ برای باز سازی به اروپا آورده شدند ازخانواده های روستایی وطبقه محروم کشورهای توسعه نیافته بوده اند. تقابل و درگیری فرهنگی ( دین وخرافات و…) مهاجرین با فرهنگ اروپایی آغاز شد. سرمایه داران، سیاستمداران، دکانداران دین، فاشیست ها و راسیستها و…هر طبقه نسبت به نیاز خود ، علم ها را برافراشتند. فرزندان مهاجرین علاوه بر تبعیض ظالمانه گرفتار بی هویتی و سر در گمی شده اند. سؤالات بیشماری که پیرامون آنها است، بدون پاسخ میگردند.توهمات و خیالات و خرافات بومی…آگاهی رساندن به توده ها کار اساسی و ضروری است!