سالهاست که کارگران، کارمندان، کشاورزان، بازنشستگان، مالباختگان، بیکاران به دلیل وضعیت نابسامان و غیرانسانی معیشتی دست به اعتراض میزنند. مشکلات هیچکدام از این طبقات جدا از یکدیگر نیست. چرخهی اقتصاد در ایران پس از انقلاب ۵۷ تق و لق شده و پس از چهل سال سرانجام در حال از کار افتادن است. همه درگیر این چرخهی بیمار هستند.
انقلاب اسلامی مانند انقلاب اکتبر روسیه، یک انقلاب ایدئولوژیک بود. علل و دلایل آن نیز مانند انقلاب اکتبر پیچیدهتر از آنست که بتوان در چند جمله به آنها پرداخت. اما هر دو، ظاهرا تاریخ را ناگزیر از وقوع خود کردند! گذشته از شباهتها و تفاوتهای بارز این دو انقلاب، سرشت شعارهای آنها یکی بود که فقط با کلمات متفاوت بیان میشد: انقلاب و سلطهی جهانی تنگدستان (پرولتاریا/ مستضعفان/ مارکسیسم-لنینیسم/ اسلام) علیه قدرتمندان (بورژوازی/ مستکبران/ امپریالیسم/ کمونیسم) برای ایجاد «جامعه بیطبقه/ توحیدی» توسط «انسان والا/ صالح»!
اما اقتصاد را اگر حتی در بدویترین شکل آن، یعنی مبادلهی کالاهای مورد نیاز، در نظر بگیریم، باز هم به منابع تولید و چرخهای نیاز هست که این مبادله را به انجام برساند چه برسد به اقتصاد قرن بیستم که انقلاب اکتبر در اوایل آن و انقلاب اسلامی در اواخر آن روی داد!
انقلاب اکتبر «اقتصاد برنامه/ دولتی» توسط حکومت در ظاهر «شوراها» و در واقع «الیگارشی حزبی» را ارائه داد و پس از ۷۰ سال فرو پاشید. انقلاب اسلامی «اقتصاد اسلامی/ دولتی» توسط حکومت در ظاهر «مستضعفان» و در واقع «الیگارشی اسلامی» را ارائه داد و پس از ۴۰ سال در آستانهی فروپاشی قرار گرفته است. اقتصاد جمهوری اسلامی بخشی کپیبرداری از «اقتصاد برنامه» شوروی و بخش دیگرش متکی بر سرمایهداری، آنهم از نوع انگلی و لگامگسیخته است. از همین رو نتوانست همان «تساوی در فقر» را همراه با اشتغال و تأمین اجتماعی، مانند کشورهای بلوک شرق، برای شهروندان تأمین کند! نتیجهی سالها دست به دست کردن واحدهای تولیدی بین بخش دولتی و بخش خصوصی غیرمستقل و وابسته به مافیای حکومت، موجود ناقصالخلقهای شد به نام «خصولتی» که امروز نه به دلیل «برجام» و «تحریم» بلکه بنا به سرشت پویای اقتصاد که همواره به دنبال سود و سرمایه است، ورشکستهی به تقصیر شده است!
به کارگران معترضی که فکر میکنند اگر کارخانهشان توسط دولت یا افراد «خصوصی» معتمد اداره شود، مشکلات آنها حل خواهد شد، باید گفت: چنین نیست! اقتصاد ایران بیمار است! بخش دولتی و خصوصی هر دو بیماری ساختاری دارند و تا این ساختار هست، این بیمار از بستر برنخواهد خاست.
قطعا دموکراسی و لیبرالیسم حرف آخر جامعهی بشری برای همزیستی نیست. ما نمیدانیم مناسبات جهان با پیشرفت سرسامآور تکنولوژی در پنجاه یا صد سال دیگر چگونه خواهد بود. اما امروز این بیمار را فقط با تکیه بر دستاوردهای تا کنونی، یعنی دموکراسی سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی، میتوان تیمار کرد و به حرکت درآورد.
الاهه بقراط
اینکه امت اسلامى بعد از ۴٠ سال هـنوز به ماهـیت ج نکبت اسلامى پى نبرده جاى شگفتى است ؟!؟!؟!؟
سپاس از روشنگرى خانم بقراط
“قطعا دموکراسی و لیبرالیسم حرف آخر جامعهی بشری برای همزیستی نیست. ما نمیدانیم مناسبات جهان با پیشرفت سرسامآور تکنولوژی در پنجاه یا صد سال دیگر چگونه خواهد بود. اما امروز این بیمار را فقط با تکیه بر دستاوردهای تا کنونی، یعنی دموکراسی سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی، میتوان تیمار کرد و به حرکت درآورد.” مقاله جالب بود و دغدغه های ذهن را برای آینده نشان می دهد. این جمله داخل گیومه شما هم بسیار آرام بخش است و هم این که نکند دوباره دچار تفکرات ایده آلیستی شویم.