فریدون وهمن – این روزها با فرا رسیدن جشن میلاد مسیح و به دنبال آن آغاز سال نو مسیحی، بیش از نیمی از جهان غرق نور و شادی است. با آنکه بین تاریخ تولد مسیح و آغاز سال نو یک هفته فاصله است اما این دو واقعه چنان در ضمیر مسیحیان، و بسیاری از مردم جهان درهم تنیده که در واقع میلاد مسیح را بخشی جداناپذیر از مراسم سال نو به شمار میآورند. حال آنکه قرار دادن سال نو در آغاز ژانویه ارتباطی با تولد مسیح ندارد و به ۴۵ سال پیش از تولد او باز میگردد. در آن سال به فرمان امپراتور ژول سزار، اصلاحاتی در تقویم قدیمی رومی انجام گرفت و ماه ژانویه نخستین ماه سال شد. پس از آن که آیین مسیحیت در روم رسمیت یافت با توجه به تولد مسیح در ۲۵ دسامبر و فاصله کوتاه آن تا آغاز سال، نخستین سال از تولد او را آغاز تقویم مسیحی به شمار آورند و تاریخ جهان را به پیش از مسیح BC) Before Christ) و پس از مسیح A.D.) After Domini) تقسیم نمودند. بدین ترتیب حوادثی که صدها سال پیش از مسیح رخ داده بود نیز با تقویم مسیحی گره خورد.
سبب برگزاری جشن میلاد مسیح در روز ۲۵ دسامبر (و بسته به اینکه چه شاخهای از مسیحیت باشند در کلیسای ارتدکس شرق ۶ ژانویه) برای برخی سوال برانگیز است: چه کسی در فلسطین دو هزار سال پیش میدانست طفل بیپدری که از زن گمنامی به نام مریم در خانوادهای فقیر متولد میشود چه سرنوشتی برای خود و جهان رقم خواهد زد تا تاریخ تولد او را ثبت کرده باشد؟! پاسخ معلوم است: هیچکس!
در تواریخ رومیان از آن دوران، کوچکترین نامی از مسیح نیست. مسیحیت تا سیصد سال پس از ظهور مسیح دیانتی غیررسمی و دستخوش سرکوب بود و آن را «موهومات ضالّه Exitiabilis superstitio» مینامیدند. منطقه فلسطین و آسیای صغیر (بیزانس) بخشی از روم شرقی به شمار میآمد. امپراتوران مقتدر روم و سربازان رومی خدایان و اصنام خود را میپرستیدند و در معابد برای ایشان قربانی میکردند. سوای دین یهودی که در آنجا سابقهای طولانی داشت، از مرزهای شرقی آسیای صغیر افکار و مذاهب عرفانی شرقی، و از مصر اعتقاداتی با مراسم پنهان و آشکار در آن سرزمین رواج یافته بود. تقریبا از سال ۱۰۰ میلادی میترائیسم یا مذهب مهر (آفتاب) در روم شرقی نفوذ کرد و به سرعت پیروانی به ویژه بین سربازان رومی و طبقه اشرافی و حاکمه پیدا کرد. ظاهرا میترائیسم به وسیله سربازان رومی که با آن آیین در مناطق مختلف آسیا آشنا شدند به روم رسید و هم از طریق ایشان بود که در کشورهای دیگر پراکنده شد.
الهه میترا از کهنترین روزگار در دین زردشتی و بین شاهان هخامنشی مورد احترام و پرستش بود. این پرسش که میترائیسمی که در آسیای صغیر سر برافراشت با الهه میترای دین زردشت ارتباط دارد یا نه سالیان دراز مورد بحث دینشناسان بوده و پرداختن به آن از حوصله این مقاله خارج است. شاید بتوان گفت میترائیسمی که در روم شرقی پراکنده شد و به روم غربی و اروپای شرقی و انگلیس و دیگر سرزمینها نیز رسید، با میترای زردشتی ارتباطی غیرمستقیم داشته. این آیین بعدها با آداب و مراسم دینها و اعتقادات رایج در کلده و بابل کهن در هم آمیخت و به صورت مذهبی التقاطی که امروزه ثبت تاریخ است در آمد.
پیروان آیین میترا مراسم خاصی داشتند که در معابد ایشان که در طبقات تحتانی زمین ساخته میشد برگزار میگردید. این معابد دارای تالاری وسیع با سقفی استوانهای بود که در دو سوی آن نیمکتهای سنگی قرار داشت. تالار در انتها به دو محراب برای اجرای مراسم دینی، و سنگنقش و یا تصویری از میترا ختم میشد. معبد میترایی سن کلمن در شهر رم از نمونههای چنین معابدی است. میترا جوانی با جامهی شرقی است که گاو نری را با یک دست به زانو در آورده و با دست دیگر شمشیری را برای قربانی گاو بر گردن او دارد. این تصویر بطور نمادین، قربانی نخستین گاو را در خلقت نشان میدهد که با کشته شدن او تخمهاش در جهان پراکنده شد و از آن گیاهان و حیوانات مفید پدید آمدند.
نودینان میترایی بایستی هفت مرحله بسیار سخت را که شامل مشقّات جسمی و روحی بود تحمّل نمایند تا به بالاترین مرحله برسند. پس از گذراندن این مرحله بود که مؤمنین اجازه مییافتند در مراسم شام آخر شرکت نمایند، مراسمی که یادبود آخرین شام میترا پیش از رفتن او به آسمان بود. با رفتن به آسمان میترا توانست برای مؤمنان به خود رستگاری و حیات جاودانی تضمین نماید.
در حدود سال ۲۰۰ میلادی آیین میترا قوت و شوکت فراوانی یافت و بزرگترین رقیب مسیحیت، که آن نیز در خفا رو به رشد بود، گشت. در سال ۲۷۴م. امپراتور روم میترائیسم را مذهب رسمی کشور اعلام کرد. میترا را «محافظ امپراتوری» نامید، به او لقب «خورشید پیروزگر» داد و بدین ترتیب میترا را بر جایگاه خدای خورشید که بزرگترین خدای معابد رومی بود نشاند. در تندیسها و تصاویری که از میترا باقیست صورت او را چون قرص خورشید پرتوافکن میبینیم. «خورشید پیروزگر» همان فرّه ایزدی است که آن را به صورت هالهای از نور در سنگنقشهای تخت جمشید در پشت سر شاهان هخامنشی میبینیم. پادشاهی که از فرّه ایزدی برخوردارست کشورش بانور و شادی و بهروزی مروز به روز ترقی میکند. بر عکس فرمانروایان بیبهره از فرّه ایزدی سرزمینشان دچار فقر و نکبت و سیاهی میشود.
یکی از مراسم مهم دینی میترائیسم جشن «خورشید پیروزگر» است که به بزرگداشت تولد میترا (خورشید) اختصاص داشت. این جشن همه ساله در ۲۱ دسامبر که کوتاهترین روز و طولانیترین شب سال را دارد برگزار میشد. در این شب است که خورشید بار دیگر زاییده میشود، از طول شبهای تاریک کاسته میگردد، و نوید روزهای روشن و رسیدن بهار به دلها شادی میبخشد. تاریکی در آیین زردشتی از مظاهر اهریمن است و نور و روشنایی از مظاهر اهورامزدا. تولد خورشید در طولانیترین شب سال نمادی از نبرد همیشگی بین نور و تاریکی و پیروزی نهایی نور بر اهریمن به شمار میرود.
در سال ۳۰۶م. با رسیدن کنستانتین به امپراتوری روم شرقی افول شوکت آیین میترا آغاز گردید. کنستانتین که به دین مسیحی ایمان داشت در سال ۳۱۲م. با فرمانی که به فرمان ناپل معروف است «به مسیحیان و دیگران» آزادی داد تا «از هر دینی که مورد علاقهی ایشان است پیروی نمایند.» به فرمان او در سال ۳۳۶، مسیحیت دین رسمی امپراتوری روم شرقی شد.
اما دین رسمی جدید نیاز به اطلاعات بیشتری از تاریخ و نیایشهای آن داشت، از جمله تاریخ تولد پیامبر. برای تعیین تاریخ تولد مسیح با یک افسانه و یک واقعیت روبرو هستیم. افسانه بر این مبنی است که امپراتور اسقفان بلندپایه را جمع کرد و با آنان در این موضوع مهم رأی زد. ایشان گفتند چون روحالقدس در ۲۳ مارس بر مریم حلول کرده بنا بر این تولد مسیح نه ماه پس از این تاریخ یعنی ۲۱ ماه دسامبر است و آن روز را باید جشن گرفت. اما مشکل اینجا بود که ۲۱ ماه مارس با «جشن خورشید پیروزگر» یعنی تولد میترا مصادف میشد. برای حل این مشکل تاریخ تولد مسیح را چند روز عقب انداختند و ۲۵ دسامبر را سالگرد میلاد او قرار دادند. بدیهی است از آنجا که کسی از تاریخ دقیق حلول روحالقدس بر مریم و بارداری او خبر نداشت این داستان نمیتوانست دقیق باشد. اما حقیقت آنست که امپراتور کنستانتین در سال ۳۳۶ م. (یک سال پیش از مرگش) به خاطر آشنایی مردم کشور با جشن میترایی «خورشید پیروزگر» (۲۱ دسامبر) تصمیم گرفت تاریخ تولد مسیح را نیز در همان حدود یعنی ۲۵ دسامبر اعلام کند. برگزاری مراسم کریسمس در ۲۴ دسامبر به قرون اخیر مربوط است که یک روز پیش از عید را برای دادن هدایا به یکدیگر صرف جشن و شادی میکردند و به تدریج همان روز در برخی کشورها تاریخ رسمی برگزاری مراسم میلاد مسیح شد.
این امر، یعنی مهاجرت نمادها و وقایع یک دین به دین بعدی، چه در جامهای نو باشد و یا صورت اصلی خود را حفظ کند، امری عادی است. در همین مقاله از داستان شام آخر و رفتن میترا به آسمان گفتیم که در مسیحیت همین کیفیت در مورد مسیح آمده است. قربانی شدن گاو اولیه و رشد گیاهان و حیوانات مفید از تخمهی او جزء اساطیر زردشتی است. سوای آنکه بسیاری از کلیساهای مسیحی را در آسیای صغیر بر فراز باقیماندههای معابد میترا بنا ساختهاند چرا که رفتن به آن بنا برای عبادت از عادات مؤمنان بوده . میتوان حدس زد مسجد سلطانیه زنجان نیز که در زمان الجایتو، سلطان سلسلهی ایخانی ساخته شد، با سالنهای وسیع و سرسراهایی که در کمتر مسجدی دیده میشود، بر فراز یکی از معابد میترایی یا آتشکدههای زردشتی بنا شده است.
برپا داشتن مراسمی در طولانیترین شب سال به نام «شب یلدا» یا «شب چلّه» برای گرامیداشت تولد خورشید از زمان باستان تا امروز در ایران و سرزمینهای اطراف رایج است. «یلدا» واژهای سریانی است به معنای زایش. این واژه با مصدر عربی «وَلَد» همریشه است و در زبان فارسی با مشتقات آن مثل تولّد و تولید و مولّد و غیره آشنا هستیم. این شب را خانواده و دوستان دور هم جمع میشوند و با خوردن هندوانه و انار و انگوری که میوهفروشان برای آن شب در انبارهای سرد نگاه داشتهاند درازترین شب سال را به پایان میآورند.
گفتگوی کفر و دین آخر به یکجا میکشد
خواب یک خواب است اما مختلف تعبیرها
زایش خورشید و طلوع پرشکوه فرّه ایزدی بر شما گرامی باد.
دوستان عزیز : شاید بدانید که دسا مبر ماه پایان سال یا ماه ۱۲ نیست ! بلکه ماه دهم سال است همچنانکه نوا مبر ماه نهم است اما بعلت برخی نظرات سیاسی ـ مذهبی چند مورد را همزمان ساختند تا هم بر اهمیت آ نها بیافزآ یند و هم طول مدتش را برای یا بعنوان مرخصی سالیانه طولانی تر سازند! . با سپاس : مسعود علی پور .
منظور از اعتقادات «استوئیسی» مطالب مربوط به اصل آفرینش است که در «سرود وصلت» شاعر استوئیسی «دیون» ازداستان وصلت «زِئوس» با خواهرش «هرا» بصورت حماسی بنظم کشیده شده است. دردین زرتشتی ساسانی (دین مغان غرب ایران) نیز«اسپنتا آرمائیتی» هم دختر وهم همسر اهورامزدا شناخته میشد ودر کتابهای دینی پهلوی این زناشوئی تمثیلی بعنوان توجیهی برای عمل «خویدوده» ، همخوابی با محارم ، ذکر شده است در صورتیکه زرتشتیان اصلی همسری برای اهورمزدا نمیشناختند زیرا اورا برتر وبالاترازهر خدای دیگر میدانستند ».
در این کتاب مغهای آسیای صغیر را مغهای یونانی شده لقب داده اند چونکه آنها اعتقادات دینی خود را با اعتقادات قدیمی یونانی در آمیخته و شعبه هائی از دین ایرانی بوجود آوردند که دین میترائی ودین زروانی جزو آنها بودند. این پژوهشگران در جائی مینویسند :
« روحانیت مغ که به علوم زمان خودش آگاهی داشت وبه دستکاریها وابتکارات مذهبی علاقمند بود توانست اصول باورهای خودش را تحت تأثیراندیشهٔ یونانی ، بویژه تفکر «استوئیسیِنی Stoïciens» تغیر دهد واین تغیرات را به این دلیل توانست به آسانی عملی کند که درزمانی دیگرموفق شده بود ایده های متعددی ازکلدانی ومصری را داخل سیستم عقیدتی خود نماید.
دو پژوهشگر دانشگاهی بلژیکی ؛ پرفسور«ژوزف بیداز» استاد باستان شناسی دانشگاه گاند وپرزیدنت آکادمی پادشاهی بلژیک ، وفرانچ کومون پرفسورفیلولوژی کلاسیک دانشگاه گاند و متخصص ادیان شناسی سالها در بارهٔ مغان غرب ایران مطالعه کرده وصدها متون تاریخی ونوشته های باقی مانده از دوران امپراطوری روم شرقی به زبانهای یونانی ، رومی ، ارمنی وسریانی و غیره در بارهٔ مغان غرب ایران را بر رسی وطبقه بندی نموده وبصورت سه جلد کتاب علمی بنام«مغان یونانی شده Les Mages Hellénisés» منتشر نموده اند.
تأثیر ادیان و واژه های سامی ، بویژه کلدانی ویهودی بقدری در این آئین به اصطلاح «زرتشتی» زیاد بود که زبان آن ، زند ، را به علت واژه های فراوان «سریانی = آرامی» ، یا به اصطلاح آنزمان «هُزوارش» ، که در آن بکار رفته بود مردم عادی نمی فهمیدند ـ تا جائیکه در اواخر دوران ساسانی ناچار شدند برای قابل فهم کردن متون دینی واژه های «هزوارش = سریانی» را از آن حذف کنند ودر زبانی پالایش یافته بنام «پازند» بنویسند (متون باقیمانده به زبان پازند امروز برای یافتن واژه های اصیل و ریشه های زبان پارسی اهمیت اساسی دارد)
درتمام مدت همسایگی ایران با امپراطوری «روم شرقی» ، نواحی آسیای صغیروفلسطین وسوریه مرکزآمیزش انواع ادیان واعتقادات تازه وقدیمی ـ (یونانی ورومی وکلدانی ومصری ویهودی و ایرانی )ـ گردیده وآئین مزدائی در این مناطق باختری سرزمین پهناور ایران دستخوش تغیرات وتحریفات اساسی شده بود.
ساسانیان که طایفه ای مذهبی جنوب ایران بودند پس از نشستن بر تخت پادشاهی تعدادی از «مغان غرب» ایران را مأمور باز نویسی اصول دین زرتشت کردندوآنها شرایع واعتقادات دینی خودشانرا به نام «دین زرتشتی» در کتابهائی بزبان «زند» نوشته وپایه های یک سیستم کلیسائی دولتی را برای اعمال قدرت در ایران بنا نهادند.
فرمودید: «به چه دلیل آریائیها نام جشن خود را از زبان قوم دیگری در فاصلهٔ هزاران کیلومتر دورتر برداشتند». این را هم توضیح بدهید که چگونه زبان پهلوی و متون مانوی را با خط آرامی_سریانی مینوشتند؟
به احتمال قوی آنچه که امروزه به عنوان «یلدا» جشن گرفته میشود، همان جشن «نوروز» خودمان بوده؛ زیرا در گاهشماری قدیم فصل بهار با ماه مهر آغاز میشده است۔
به این میگویند «سرنا را از سر گشاد اش زدن» !
نظر Surena صحیح است. در عبارت لاتینی Anno Domini، کلمه anno به معنای «سال» است نه «بعد: After».
این مقالهای است که ارزش pdf گرفتن را دارد۔
تصحیح یک اشتباه ناخواسته : منظور «آسیای باختری» بجای آسیای خاوری بود
برخی از ایرانیان بدون اعتنا به فاصله های زمانی وفضائی ، غالبأ برای فضل نمائی یا کپی برداری نیاندیشیده از نوشته های دیگران ، جشن های باستانی ایران و حتی نام آن هارا برگرفته ازمراسم وزبانهای اقوام دیگری قلمداد میکنند که زیستگاهشان در زمان ومکانی دیگربوده . زبان آریائی ها دست کم هزار سال قدیمی تراز پیدایش زبان درجاهای دیگرآسیای خاوری بود. آنهائیکه ادعا میکنند که نام جشن آریائی یلدا از زبان سریانی گرفته شده توضیح نمیدهند که بچه دلیل آریائی های ایرانی رفتند نام جشن خودشان را از زبان قوم دیگری در فاصلهٔ هزاران کیلومتردورتر برداشتند.
مقاله جالبی بود. ایشان حقیقت را در مورد واژه یلدا نوشته و هیچ تلاشی را برای مخدوش کردن مرجع اصلی این واژه ننموده و دقیقا آنرا به زبان “سریانی” که همان ریشه اصلی زبان آشوری مدرن میباشد ربط داده اند.
ولی به یک قسمت نوشتار ایشان نقدی دارم. ایشان در اوایل این نوشتار اینگونه میفرمایند: “در تاریخ رومیان آن دوران کوچکترین نامی از مسیح نیست.” نقد بنده این است که آیا ایشان با نوشنجات جوسیفوس (۳۷ م – ۱۰۰ م) باستانشناس، مورخ و دانشور یهودی آشنایی دارند یا خیر. اگر خیر، ایشان را به خواندن آن نوشتجات در مورد مسیح می نمایم. همه عزیزانی که زحمت این پژوهش را به خود بدهند، متوجه خواهند شد که تاریخ آنزمان در مورد مسیح بسیار سخن گفته است.
به استناد کتاب خط در ایران از مرحوم رکن الدین همایونفرخ ریشه کلمات تولد و هم خانواده هایش همه از کلمه ایرانی و باستانی “یلدا” اخذ شده است.
AD should read “”Anno Domini” and not “After Domini”
تنها نقطهٔ ضعف ادیان پاگانیستی یونانی ورومی نداشتن پاسخی به پرسشها و نگرانی های روحی انسان در رابطه با «مرگ» بود. تاریخ شناسان اروپائی عقیده دارند که علت استقبال رومی ها از دین میترائی وبعد از آن ازمسیحیت همین مسئلهٔ کمبود ادیان پاگانیستی «یونانی ـ رومی» در بارهٔ مرگ و «بعد از مرگ» بوده است.
تمدن و «جهان بینی» یونانی اساس ادیان «پاگانیستی» وجریانهای فکری اپیکوریسم در یونان وروم ومناطق بزرگی ازقارهٔ اروپا را بوجود آورد. ولی تمدن یونانی چیزی بنام «آن جهان» نمی شناخت ویونانی ها «معنای زندگی» را در خود زندگی میدانستند ؛ برای آنها زیبائی اندام وشادی واستفاده از لذایذ زندگی عوامل اصلی «خوشبختی» بود ، خدایان یونانی در بالای کوه اُلمپ کار دیگری جزلذت بردن و«حماسه آفریدن» نداشتند.