«همه با هم برابرند» این ماده هفتم قانونِ پس از انقلاب در رمان «قلعه حیوانات»* است؛ انقلابی که بنا بود یک جامعه بیطبقه و بر پایه برابری و برادری بسازد اما در نهایت با شکلگیری کمیته انقلاب توسط خوکها برای اداره قلعه، همه ظاهرا با هم برابر شدند اما عدهای برابرتر بودند!
اکنون ۴۰ سال پس از انقلاب سال ۵۷ و در ایرانِ زیر سلطه جمهوری اسلامی که با شعارهای دهان پرکن از جمله حقوق «مستضعفان» روی کار آمد نه تنها طبقات اجتماعی روز به روز فاصلههای عمیقتر از هم میگیرند بلکه در این میان عدهای بطور ویژه «برابرتر» از بقیه هستند. کسانی که والدینشان سالها از رانت و موقعیتهای خاص بهره برده و اکنون آنها به عنوان فرزند و داماد و عروس و خویشاوند، یکی پس از دیگری در سوء استفاده و رانتخواری خبرساز میشوند. این در حالیست که برخی از فرزندان انقلابیون دیروز و حکومتیهای امروز نیز توانستهاند با تکیه بر همین رانت در کشورهای مختلف تحصیل کنند و یا به فعالیتهای اقتصادی بپردازند.
انتصابهای خانوادگی
هفته گذشته انتصاب کامبیز مهدیزاده داماد حسن روحانی به عنوان معاون وزارت صنعت، معدن و تجارت و رئیس سازمان زمینشناسی و اکتشافات دوباره داستان انتصابهای رانتی و ژنهای خوب را در مرکز توجه افکار عمومی قرار داد.
با راه افتادن موجی از انتقادات درباره این نوع انتصابات نام مرتضی دزفولی داماد سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش و هادی میرمحمدعلی داماد علی شمخانی دبیر شورایعالی امنیت ملی نیز که با تکیه بر رانت پدرزنهایشان به پستهای مدیریتی گذاشته شده بودند مطرح شد. شواهد بار دیگر نشان میدهد که مسئولان حکومتی جمهوری اسلامی به «برابرتر» بودن جوانان خانواده خود نسبت به میلیونها جوان خلاق و تحصیلکرده در ایران هیچ تردیدی نارند!
ماجرای «آقازاده»ها جدید نیست و از سالها پیش با تکیه زدن فرزندان برخی مقامات انقلابی بر کرسیهای مدیریتی کشور در حالی که سن و تجربه اندکی داشتند افکار عمومی را به خود جلب کرد.
یکی از نخستین آقازادهها که با رانت پدر دارای موقعیتی ویژه شد مهدی هاشمی رفسنجانی فرزند علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود آورده است که در آبان سال ۱۳۷۱ غلامرضا آقازاده وزیر نفت وقت با آمدن نزد هاشمی رفسنجانی گزارشی از وضعیت جزیره خارک و لولهکشی برای انتقال نفت به پالایشگاههای اراک و اصفهان و بندرعباس ارائه میدهد. در پایان این جلسه با سفارش اکبر هاشمی رفسنجانی به پسرش «کار محدودی» داده میشود که «مزاحم درسش نشود» و مهدی هاشمی رفسنجانی ۲۳ ساله بدون مدرک دانشگاهی و بدون یک روز سابقه کار به عضویت هیئت مدیره پارس جنوبی در میآید!
بیشتر آقازادهها و خانمزادههایی که در طی این سالها با سن پایین و مهارت اندک یکشبه مدیر و عضو هیئت مدیره و معاون و نماینده شدند، ماجرایی شبیه مهدی هاشمی رفسنجانی داشتهاند.
بهره بردن فرزندان مقامات از موقعیت پدران، مادران و جدیداً والدین همسران آنها چنان در میان مقامات حکومتی در ایران گسترش یافته است که اکنون بسیاری از این فرزندان خود را برای استفاده از این رانت «محّق» میدانند و هر گونه انتقاد و اعتراضی از سوی مردم و رسانهها را غیرمنصفانه و غرضورزانه ارزیابی میکنند؛ آنهم بدون اینکه وظیفه پاسخگویی و روشنگری برای خود قائل باشند.
یکی از بارزترین نمونههای این «حق به جانب» بودن در نطق فاطمه سیدحسینی دختر جوان سیدصفدر حسینی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی رخ داد که اگر چه با واکنشهای زیادی از سوی افکار عمومی روبرو شد اما کَک او و هیچ یک از مقامات دیگر نگزید!
صفدر حسینی یکی از مدیران اصلاحطلب و وزیر دولت اصلاحات بود که نامش با رسوایی ماجرای حقوقهای نجومی بر سر زبان افتاد. در همین حال دختر او فاطمه حسینی با حمایت اصلاحطلبان در «لیست امید» نامزدهای انتخابات دهمین دور مجلس شورای اسلامی قرار گرفت و راهی بهارستان شد. با انتشار برخی خبرها پیرامون سوء استفادههای مالی فاطمه حسینی و همسرش در شرایط تحریم با تأسیس یک صرافی، او در صحن علنی مجلس حاضر شد و در یک اقدام غیرقانونی تریبون پارلمان کشور را به ارائه دفاعیهای از خود و خانوادهاش اختصاص داد. در این میان تأکید او بر اینکه او و خانوادهاش «حق» داشتهاند از «سفره انقلاب» بهره ببرند از وی چهرهای به شدت منفور ارائه داد. این اما نگاه غالب فرزندانِ رانتخوار مسئولان نظام است که گمان میکنند سوء استفاده از موقعیت و رانت والدین حق مسلم آنها از «سفره انقلاب» است آنهم در حالی که مردم از این سفره هیچ بهرهای نبرده و نمیبرند.
آقازادگان متوهم
البته اگر فرزندی یا خویشاندی در رشتهای تحصیلکرده و با تجربه باشد هیچ مشکلی نیست که از تواناییهای وی در کارهای دولتی نیز استفاده کرد اگرچه معمولا خود سیاستمداران ترجیح میدهند فرزندان و فامیلشان در بخش خصوصی به فعالیت بپردازند. اما زمامداران جمهوری اسلامی از قرار معلوم کشور را ارث پدری خود میدانند که مواهب آن به افراد خانواده و نسلهای بعدی فامیلهای مافیایی به ارث میرسد! آنهم در حالی که بسیاری از شهروندان تحصیلکرده و کارشناس یا به این مشاغل خاص دست پیدا نمیکنند و یا اصلا بیکار هستند!
این حق به جانب بودن چنان فرزندان و خویشاوندان زمامداران را دچار توهم کرده که فکر میکنند انقلابیگری والدین آنها به «اصلاح ژن» نیز منجر شده و این آقازادگان دارای یک «ژن برتر» نسبت به دیگران هستند. این ادعای سخیف و نژادپرستانه نخستین بار از سوی حمیدرضا عارف پسر محمدرضا عارف اصلاحطلب مطرح شد که در یک برنامه تلویزیونی عنوان کرد «ژن برتر» موجب «موفقیتهای» او شده است! موفقیتهایی که بدون بهرهبردن از رانت و نسبت خانوادگی امکان نداشت نصیب یک جوان بیتجربه و هم سن و سال او شود.
این درست همان مرزی است که ژنهای خوب یا فرزندان رانتخوار را از دیگر جوانان ایران جدا میکند؛ بهرهبرداری از فرصتهای شغلی و تحصیلی و مالی تنها به دلیل پیوند به مقامات حکومتی و بدنهی نظام!
این پدیدهی زشت و به شدت تبعیضآمیز به دلیل نبود شایستهسالاری در حکومتی که زمامدارانش از هیچ به همه چیز رسیدهاند، گسترش یافته و در حالی که جوانان نخبه در حوزه علمی و کارآفرینی برای پیشرفت با موانع متعدد روبرو هستند، آقازادهها و همسرانشان بدون هیچ مشکلی از مواهب وابسته بودن به قدرت و حکومت سوء استفاده میکنند.
آسیبهای «ژنخوبها»
این روند زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که میبینیم رانتبازی در تخصیص پست و مقام به این افراد گاهی ضربات سهمگین به کشور وارد میکند. برای نمونه سیداحمد عراقچی برادرزاده سیدعباس عراقچی معاون وزیر امور خارجه دولت روحانی شهریور سال گذشته بدون هیچ سابقه مشخص مدیریتی به سِمت حساس معاون ارزی بانک مرکزی گذاشته شد. او در حالی با تکیه بر رانت خانوادگی برای این پست مهم در نظر گرفته شد که هیچ سابقه استخدامی پیش از این نداشته و سال ۸۹ به عنوان کارشناس در سازمان سرمایهگذاری خارجی زیر نظر وزارت اقتصاد مشغول به کار اما مدتی بعد به دلیل ضعف عملکرد کنار گذاشته شده بود.
یک سال حضور احمد عراقچی در این پست حساس، در کنار ناکارآمدیهای دیگر اقتصادی، موجب شد توفانی در بازار ارز ایران ایجاد شود که پیرو آن زندگی میلیونها نفر با مخاطرات جدی روبرو و هزاران کسب و کار مستقل و کوچک و بزرگ ورشکست شده یا ضررهای هنگفت دادند.
در واقع انقلابیونی که در دهه نخست پس از انقلاب توانسته بودند رقبای خود را یکی پس از دیگری حذف کنند، کمکم تبدیل به یک طبقه محدود و به شدت فاسد شدند که منابع قدرت را علاوه بر بین خود، در نسلهای بعدی خانوادههای مافیایی خویش نیز دست به دست میکنند. از آنجا که بیشتر این افراد فاقد مدارک لازم تحصیلی و تخصص بودند، سعی میکنند با دست و پا کردن مدارک بیارزش و حتی تقلبی، فرزندان خود را نه تنها وارد چرخه قدرت و ثروت کنند بلکه وارثان خود را به عنوان مدیران و سیاستمداران آینده کشور معرفی کنند.
اما چهارمین دهه انقلاب با شکستن انحصار رسانهها و گردش وسیع اخبار و اطلاعات همراه شده و این خانوادهها هر اندازه هم که از نامهای متنوع خانوادگی خود استفاده کنند، در اندک زمانی افشا میشوند. نارضایتی عمیق مردم نیز سبب شده بسیاری از این آقازادگان ترجیح دهند چمدان خود را بسته و با ثروت بادآوردهی پدران و مادران خود ساکن کشورهای غربی شوند. نارضایتی مردم اما اخیرا یقهی آنها را در این کشورها نیز گرفته و تظاهرکنندگان کارگران معترض از حکومت میپرسند این افراد با کدام ثروت در آمریکا و اروپا و کانادا زندگی میکنند؟!
روشنک آسترکی
*مزرعهٔ حیوانات (Animal Farm) که در فارسی به «قلعهی حیوانات» ترجمه شده، رمانی به قلم جرج اورول نویسنده انگلیسی است.
من عجیب دوس دارم پسر عارف رو کتک بزنم.
این بار واقعا به حول وقوه الله مدینه به دوران مشعشع قاجار برگشته ایم
اصولا فرهنگ بدوی قبیله ای به تنها صلاحیتی که باور دارد بیضه مقدس است حال میخواهد ایل بیابانی قاجار باشد یا قبیله شیعیان ….همین است که حتی درباره برخی امامانشان دعوی پیشوایی دارند در سن شیرخوارگی و کودکی
در ریاضیات علامت = برای تساوی و علامت ≡ برای «اینهمانی» [identicity] به کار میرود۔ پس میتوان گفت از لحاظ علمی امکان دارد که بعضی «برابرتر» باشند!
فاطی جون حداقل این امتیاز را دارد که برای عمل دماغش جراح باسلیقه و واردی را پیدا کرده است، مقایسه کنید با لبخند دلنشین آقا مهدی خان هاشمی رفسنجانی بهرمانی
بد نیست که قدرت تخیل را به کار بگیریم و بیاندیشیم که
اگر انقلاب نمیشد این ژن های خوب کجا بودند؟
یا مانند پدرانشان برای چند تومان روضه میخواندند و در خانه محقری زندگی میکردند
یا مثل خیلی از سران ج ا که عراقی هستند در کوچههای نجف و کربلا دورهگردی با کفاشی میکردند
یا در بازار مشغول کسب و کار و منتظر مراسم محرم بعدی
و یا عضو جبهه ملی یا مجاهدین یا حزب توده بودند و فکر مصدق و یا ترور این و ان یا کار جاسوسی برای پوتین..
و ایران، ایران همانند کره جنوبی جزه کشورهای صنعتی جهان اول….
انگل زاده ها دست از خون و استخوان این مردم بر نمی دارند .در حالی که ولایت کثیف اخوندی برای فلسطینیها اشک تمساح میریزد .حساب بانکی اسماعیل بخشی را مسدود میکند تا حتی دکتر نتواند برود .مرگ برکردار ننگین اخوند کثیف