آرش چوپانی – فرهنگ شاید مهمترین عامل تاثیرگذار بر بیشتر ساز و کارهای موجود در یک اقلیم و منطقه و در نهایت یک جغرافیا با مختصات مشخص با عنوان یک کشور باشد.
کشاورزی به دلیل اینکه کهنترین و قدیمیترین صعنت موجود برای کسب درآمد ساکنان هر منطقه است، یکی از بهترین منابع برای تحقیق در مورد فرهنگ و ساختار فکری افراد آن جامعه نیز هست و از آنجا که مهمترین نهاده در کشاورزی آب و خاک است، نحوه پاسداشت و نگهداری و برخورد با این دو مهم برای بقا و حیات مردمان آن اقلیم و جغرافیا دارای اهمیت زیادی است.
میزان جمیعت و تعداد نفوس در هر منطقه نیز تحت تأثیر کشاورزی آن منطقه توانسته به پایداری نسبی دست پیدا کند. یعنی اینکه با افزایش امکان کشت و کار و تولید محصول و در نتیجه افزایش درآمد، امکان افزایش جمعیت چه از طریق زاد و ولد و چه از طریق مهاجرت به آن مکان افزایش یافته و در صورت عکس، جمعیت کاهش یافته. در چنین حالتی که صدها سال به همین منوال پیش رفته، طبیعت این امکان را یافته است که در صورت صدمه دیدن در اثر استفاده بیشتر بشر از منابع طبیعی، خود را ترمیم کند و به صورت «کج دار و مریز» تعادل نسبی آن اقلیم حفظ شود.
تقریباً یک سوم زمینهای ایران قابلیت کشاورزی دارند اما به دلیل خاک نامرغوب و نامناسب بودن توزیع آب در بیشتر نواحی در اکثر زمینهای قابل کشت در ایران کشت و زرعی انجام نمیشود. فقط ۱۲درصد از وسعت ایران تحت عملیات کشاورزی است (شامل باغات، تاکستانها و زمینهای قابل کشت) اما کمتر از یک سوم از زمینهای قابل کشت، تحت آبیاری است و بقیه تحت کشاورزی خشک قرار دارند.
اما در چند دهه گذشته با تغییر در سیاستهای افزایش جمعیت و اجرای برنامههای اقتصادی بدون آمایش سرزمینی موجب بهم خوردگی تعادل طبیعی به وجود آماده در چند صد سال گذشته شده است و متاسفانه این مجموعه تقابل بین انسان و طبیعت به شدت موجب آسیب جدی برای روند ترمیم طبیعی طبیعت شده است که در نتیجه روند ترمیم طبیعی آن دچار اختلال شده و هر روز رفته رفته این روند بیش و بیشتر منجر به نابودی طبیعت میشود.
میدانیم که اکوسیستم هم متشکل از مجموعهای از موجودات زنده و مواد غیرزنده ولی پویا مانند آب و خاک است. ما با صنعتی کردن صنایع و کشاورزی با سرعت زیاد از تعادل به وجود آمده پیشی گرفتیم و در ابتدا خوشحال از امکان کنترل طبیعت به تغییر در ساختار و تعادل آن و در کل به تغییر بالانس و توازن در اکوسیستمها به نفع انسان دست زدیم.
در کشاورزی پس از هزاران سال کشاورزی سنتی به روش آبا و اجدادی در صد سال گذشته با افزایش جمعیت، به سمت صنعتی کردن این بخش رفتیم و در اواسط قرن بیستم با توجه به اینکه تحقیقات و آمار در بخش علمی کشاورزی وارد شد، تغییر منابع و اقلیم را مورد بررسی قرار داده و کشاورزی را به سمت علمی آن و بهرهوری بیشتر در استفاده از منابع و تولید بیشتر با هزینه کمتر بردیم.
پس از پر رنگ شدن روند سرعت گرفتن گرمایش زمین و کمبود منابع آب شیرین، به دنبال دلایل آن گشتیم و بخش اعظم آن را تحت تاثیر کشاورزی صنعتی شده مصرف آب زیاد برای تولید بیشتر یافتیم و در ادامه تلاش کردیم که بهرهوری آب را افزایش دهیم. برای همین روشهای آبیاری جدیدی ابداع کردیم که نسبت به تحقیقات تنها آب مورد نیاز مصرف روزانه هر گیاه را مستقیم و بدون هدر رفتن به ریشههای آن برسانیم و سیستمهای آبیاری بارانی، قطرهای و تحت فشار را ایجاد کردیم.
اما تغییر فرهنگ متأثر از سیستم کشاورزی سنتی هر منطقه به این سادگیها نبود و نسبت به میزان توسعه یافتگی جامعه این تغییرات در تغییر الگوی کشت و تغییر روشهای سنتی کشاورزی با مقاومت زیادی از طرف کشاورزان روبرو شد.
در جوامعی که ساختار سیاسی آن کشور به درک متقابلی از وجود دموکراسی و ساختار مردمسالاری به سمت منافع ملی گام برداشته بود، تولید و مخصوصا کشت و کار در بخش کشاورزی با توجه به منافع کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت ملی هدفگذاری شده و سیاستهای کلان کشاورزی نسبت به آن چیده شد. طبیعتا نگاه به محیط زیست و حفظ آن نیز تبدیل به یک هدف ملی شده و تعادلی بین تولید و اقتصاد با هدف حفظ محیط زیست به وجود آمد و تعاریف قانونی برای ایاد یک ساختار قانونمند و بُرد- بُرد ایجاد شد. این قوانین شامل تغییر در الگوهای آبیاری سنتی، کشت و کار سنتی و در کل به مدرنیزه شدن کشاورزی انجامید.
در کشور ما اما مسیر اینگونه نبود. کشاورزی تنها در استفاده از نهادههای خاصی توانست پیش رود و مطلقا تعادلی که میبایست با محیط زیست و منافع بلندمدت داشته باشد، به خود نگرفت. برای مثال ورود گونههای پر محصول، بدون اینکه به مقدار نیاز آبی آنها توجه شود و یا میزان فرسایش حاصل از کشت و کار این گونههای برای خاک محاسبه شود، وارد چرخه تولید کشاورزی کشور شد و کشاورزان، و در رأس آنها وزارت کشاورزی، تنها با هدف تولید حداکثری و خودکفایی و با استفاده از منابع آبی جاری و زیرزمینی آنهم به روش سنتی، آبیاری را ادامه دادند. فقط برای مثال در دو گونه از برنج پر محصول که میتوان به روش آبیاری بارانی تنها ۳۰درصد آب مصرفی در همانگونه به روش کرتی را استفاده کرد، تنها به خاطر کنترل علفهای هرز و درواقع بجای جایگزین کردن کشت و دشت مکانیزه و مدرن، فقط از نشاهای پر محصول در یک سیستم آبیاری سنتی استفاده شد که البته از نظر درآمدی طبیعتا به مذاق کشاورزان و تولیدکنندگان چرخه برنج خوش آمد و حداقل دو دهه بدون محاسبه آثار زیانبار اینگونه مصرف آب، به کار خود ادامه دادند. آنهم در استانهایی که از نظر آمار و ارقام، جزو استانهای گرم و خشک و کمبارش به حساب میآیند؛ مانند استانهای فارس، همدان، اصفهان و یا استانهای جنوبیتر و یا حتی استان نسبتا خشکی مانند سیستان و بلوچستان.
در مورد گندم که وضع از این هم بدتر بود و البته همچنان هست. با دادن سوبسید برای تولید گندم، خرید تضمینی و دادن امتیازات ویژه برای تولید حداکثری در جهت خودکفایی، گاهی ایجاد زمینهایی در زیردست سدهایی که خودشان و ساخت و ایجادشان در موضوع آبخیزداری و حفظ محیط زیست سوال هستند، چنان به تبخیر آب و البته فرسایش خاک دست زدیم که حاصل آن را نسلهای بعدی با قرنها بیابی و نبود خاک حاصلخیز مشاهده خواهند کرد. اما از نظر علمی و هیدرولیک نیز آبی که از جریان بایستد و به نحوی مانند ایجاد سد، و یا کشت غرقابی و کرتی در روی زمین نگهداری شود، با توجه به میزان نفوذپذیری خاک و درصد جذب آن و سرعت جذب آن، در بهترین حالت ممکن ۵۰درصد تبخیر میشود و بقیه نیز پس از آنکه آیسی خاک را رد کرد و آن را به حالت اشباع درآورد، دوباره به صورت اسمز و یا حتا از طریق خود گیاه به سطح خاک برگشته و تبخیر خواهد شد؛ در واقع آبی که بر روی زمین کشاورزی جاری شده و جمع میشود تا وارد خاک شود در بهترین حالت ۲۵ تا ۳۰درصد آن به مصرف گیاه و در کل به تولید محصول اختصاص مییابد و بقیه یا از طریق تبخیر ، و یا اسمز و یا حتی تبدیل به زه آب شدن از دسترس گیاه خارج شده و دیگر آن آب شیرین برای کشت و یا قابل آشامیدن نیست.
باید دقت کنیم آبی که از زیر زمین حتی از عمق ۲۵ تا ۵۰ متری وقتی خارج میشود، حتا اگر بر روی زمین همان حوزه آبی جاری شود، هیچ کمکی به بازگشت آن آب به همان محل برداشت شده نمیکند و حداکثر در چند متر سطحی باقی مانده و به حالت اسمز و یا جاری شدن در بالای لایههای نفوذناپذیر بالایی از دسترس ما خارج میشود و البته که این آب در بهترین حالت تبدیل به آب شیرین نخواهد شد و عملا آبی که میتوانست در همان زیر زمین بماند و با مدیریت برای مدت زمان طولانیتر مصرف شود، به دست خود ما به سطحی بالاتر آمده، شور شده و از دسترس خودمان خارج خواهد شد.
باید خاطرنشان کنیم که تقریبا از هر پنج متر عمق خاک، نسبت به هر منطقهای، لایههای سخت و یا نفوذناپذیری وجود دارد که عملا نفوذ آب باران و آبهای جاری را به عمق زمین و محل تجمع آبهای زیرزمینی و آبهای باستانی را سخت میکند. بطور میانگین، برای بازگشت هر لیتر آبی که از عمق ۱۰۰متری به بالا کشیده میشود، حدود یک سال زمان نیاز است و آنهم در شرایط امکان تجدید آن حوزههای آبی زیرزمینی زیرا اکثر مواقع چنین منابعی در زیر چندین لایه بسیار سخت و سیمانی شده در زیرزمین قرار گرفتهاند که بازگشت هر گونه آب به آن حوزه از بالا غیرممکن است.
مشکل دیگری که پس از خارج کردن این حجم از آب زیرزمینی با آن مواجه هستیم، فضای خالی بر جای مانده از این حوزههای آبی است که به وجود آمدن فروچالهها و افزایش تصاعدی آنها در چند سال اخیر بیانگر این است که علاوه بر اتمام آبهای زیرزمینی، و علاوه بر ایجاد فروچالهها، با مشکل بزرگتری مواجه هستیم و آن از بین رفتن امکان مجدد ذخیرهسازی آب در مخازن طبیعی زیرزمینی است. با اتمام آب، فشار میلیاردها تن بالای آنها بر سقف این مخازن، موجب فروپاشی آنها شده و دیگر امکان را از دست میدهند.
با افزایش امکان دسترسی کشاورزان و مردم عادی به رسانههای اینترنتی و آسان شدن ارتباط با جهان و دیگر ملل، اطلاعات کشاورزان و زمینداران نیز بیشتر شده و تعدادی از آنها خواستار اجرای روشهای مدرن کشاورزی به معنی واقعی آن در زمینهای خود شدهاند. از طرف دیگر، وزارت جهاد کشاورزی و بخصوص بخش معاونت آموزش و ترویج کشاورزی به عنوان مسئول اصلی آموزش و انتقال اطلاعات جدید و همچنین به عنوان مشاور کشاورزان در زمینه مدرنیزه کردن کشاورزی و زمینهای آنان و آبیاری و در کل بهروز کردن کشاورزی کشور، با ایجاد زمینها و کشتهای پایلوت و تبلیغی برای افزایش توجه و تبلیغ سودآوری و بهرهوری در کشاورزی مدرن به کشاورزان، آنها را به چگونگی تغییر در روش کشت و کار سنتی و کاهش در مصرف نهادهها و آب، پیشنهاد مکانیزاسیون کشاورزی و ایجاد آبیاری تحت فشار را به کشاورزان دادن. همچنین دولت و وزارت کشاورزی قول مساعدت برای مکانیزاسیون و دریافت وام برای خرید و تجهیز مزارع کشاورزان را دادهاند.
در ابتدا چند ده شرکت تعاونی تشکیل شد و کشاورزان طبق دستورالعمل وزارت کشاورزی اقدام به درخواست وام تجهیز مزارع خود کردند. اما با پیشرفت روند و افزایش تقاضا، گروهها و بخشهایی که همیشه از رانتهای مخصوص خود در هر زمینهای استفاده میکنند، مانند بخشهایی از سپاه و شرکتها و سازمانهای وابسته به بنگاههای مذهبی و خارج از بخش خصوصی واقعی، وارد میدان شده و با استفاده از نفوز خود اقدام به ایجاد کشت و صنعتهای رنگارنگ و با استفاده از اعتبارات دولتی که برای کشاورزان واقعی در نظر گرفته شده بود کردند.
با ورود اینگونه موارد به بخش کشاورزی و با قدرت گرفتن آنها، کشاورزان نه تنها به مطالبات خود به عنوان دریافتکننده اصلی حمایتهای دولتی برای مدرنیزه کردن و مکانیزاسیون در بخش کشاورزی دست نیافتند، بلکه ناگهان با رقیبانی قدرتمند و تحت حمایت بخشی از حکومت و حتی بخشهایی از دولت روبرو شدند و حال نه تنها در به دست آوردن حمایتهای خودشان از طرف دولت ناکام مانده بودند، بلکه مجبور بودند منابع ابی و خاکی خود را هم در رقابتی ناسالم و کاملا باخت- باخت در جهت منافع ملی و محیط زیست، با آنها تقسیم کنند و با توجه به امکانات ویژهای که آن بنگاههای اقتصادی قدرتمند و وابسته به مراکز قدرت داشتند، کم و بیش نتیجه نیز مشخص بود.
در ابتدا و در اوایل دهه هشتاد خورشیدی به دلیل فراوانی آب حاصل از سدسازیها و چاههای عمیق و نیمهعمیق و سودآوری همراه با قدرتمند شدن آن بنگاههایی که وارد بخش کشاورزی شده بودند، ناگهان سیل توجه به این بخش در جامعه تبدیل به یک ایپدمی شد و هجوم سرمایهگذاریها در بخش دامداری و کشاورزی به گونهای درآمد که هر کسی در صورت داشتن پول راکد و یا امکان دریافت وام و یا داشتن نفوذ برای دریافت تسهیلات بانکی، بیشک اولین چیزی که به آن فکر میکرد، ایجاد مزرعه چه دامی و چه گیاهی بود.
در این میان افراد معمولی و دارای سرمایه نیز علاقمند به سرمایهگذاری در این بخش شدند و بخشی از امکانات مالی خود را به این امر اختصاص دادند. با افزایش رقابت در تولید و البته افزایش تولید و نبود کارشناسی برای برنامهریزی نیازهای واقعی و در کل تنها توجه کردن به بخش سودآور این موضوع، کم کم بازار دچار اشباع در برخی محصولات و کمبود شدید در دیگر محصولاتی که به آنها توجه نشده بود، شد. باز در این میان افرادی پیدا شدند که با استفاده از شرایط کشور، اقدام به وارد کردن محصولاتی کردند که نیاز مبرم در کشور به آنها وجود داشت. قابل پیشبینی بود که این شرایط نیز به دلیل نبود مدیریت و امکان استفاده از رانت تبدیل به محل نشو و نمای ارگانها و بنگاههایی شود که امکان نفوذ در قدرت و استفاده از رانتها را داشتد و این به باز تولید فساد بیشتر در بخش کشاورزی و طبیعتا تولید را شامل میشد تا جایی که این بنگاهها تبدیل به واردکنندگان بزرگ و انحصاری محصولاتی شدند که به دلیل ورود به بخش کشاورزی و بر هم زدن تعادل موجود در رابطه تولید و بازار، تنها امید کشاورزان را به تولید محصول و تغییر در روش کشاورزی نابود کردند.
اینگونه آب و خاک کشور بجای اینکه عامل سودآوری و پیشرفت مردم باشد، تبدیل به جولانگاه گروهها و کسانی شد که نه تنها به کشاورزی ایران صدمه زدند بلکه اقتصاد و محیط زیست و زندگی میلیونها نفر از مردمی که از این طریق امرار معاش میکردند را نیز نابود کردند و با نابودی امکان زیست آنها در مناطق خودشان و روستاها،هم موجب مهاجرت آنها به شهرها و افزایش شدید حاشیهنشینی و بیکاری شدند و هم در شهرها نیز با باندبازیها و رانتها، امکان اشتغال و زندگی برای آنها فراهم نکردند.