شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه ایران، همراه با سیاستهای ضد ملی داخلی و خارجی رژیم جمهوری اسلامی، کشور ما را در معرض یکی از پرخطرترین دورههای حیات خود در دوران سلطه ۴۰ ساله این نظام قرار داده است. امروز سخن فقط از صدماتی که از ناحیه این نظام فاسد بر اقتصاد و فرهنگ و اخلاق و صلح و سلامت جامعه ما وارد میشود نیست، بلکه کیان و موجودیت و تمامیت کشور است که در مخاطره قرار گرفته و این خطر با ادامه حیات رژیم، شدت بیشتری مییابد.
علاوه بر این، عجز و ناتوانی رژیم در حل نیازها و مطالبات اولیه مردم و بهخصوص مزدبگیران یدی و فکری، و راندن بخش عمدهای از مردم به زیر خط فقر، از یک سو به گستردهترین جنبش مدنی و همبستگی اجتماعی مردم ما در چهار دهه اخیر منجر شده، و از سوی دیگر بنبستهای درونی حکومت را آشکارتر ساخته است. امروز فقط مخالفان رژیم نیستند که از فروپاشی اقتصادی رژیم سخن میگویند و فروپاشی سیاسی آن را در آینده نه چندان دور محتمل میدانند، بلکه بازتاب این گفتمان را میتوان در ادبیات وابستگان به حکومت نیز دید.
به عبارت دیگر، امروز کمتر کسی ادامه حیات رژیم به صورت فعلی آن را انتظار میکشد. ادامه وضع موجود البته با افزایش سرکوب عملی است. و لی با بیداری و آگاهی هرچه بیشتر مردم و گسترش همبستگی بین آنان که به یُمن فنآوریهای جدید و شبکههای اجتماعی سرعت بیشتری یافته است، سرکوب به سختی میتواند در ایران امروز جز برای برههای کوتاه کاربرد داشته باشد. از این رو، میتوان گفت که تغییر در راه است. ولی چه نوع تغییر و چگونه؟
پاسخ این سؤال به درجه رشد و مسولیتشناسی نیروهای سیاسی و وجود یا فقدان یک نهاد ملی فراگیر که بهحق بتواند مدعی نمایندگی از جامعه متکثر سیاسی ایران باشد بر میگردد. در فقدان چنین نهادی، و در شرایط ضعف قدرت مرکزی، راه برای دخالت عوامل و نیروهای نظامی داخلی ویا خارجی باز خواهد شد، و هر یک از این دو، خطر به خشونت کشاندن کنش سیاسی در ایران و افزودن این کشور به فهرست کشورهای خاورمیانهای را که در یکی دو دهه اخیر صحنه خشونتهای ویرانگر بودهاند، به دنبال خواهد آورد. تنها در صورتی که جامعه سیاسی دموکراسیخواه ایران آمادگی و توان آن را داشته باشد که بهموقع و در یک حرکت دموکراتیک نهادی ملی و فراگیر را با شرکت همه نیروهای سیاسی برای مدیریت گذار مسالمتآمیز از نظام موجود تشکیل دهد، میتوان به آینده صلحآمیز و دموکراتیک ایران پس از جمهوری اسلامی دل بست.
لازمه این کار در درجه اول، البته، برخورد سازنده و اعتمادساز نیروهای سیاسی با یکدیگر و تلاش برای پیدا کردن نقاط مشترک و احتراز از تأکید بر روی نقاط افتراق است. تکیه بر نقاط افتراق و عمده کردن آنها کمکی به همگرایی نیروهای سیاسی نمیکند و بلکه فرصتهای تاریخی مهمی را بر باد میدهد. این واقعیت باید پذیرفته شود که آرمانهای سیاسی هیچ گروه خاصی در فقدان دموکراسی در جامعه ایران عملی نیست، و شرط لازم برای تحقق آنها، بیش و پیش از هر چیز دیگر، استقرار دموکراسی و امکان شرکت آزاد مردم در شکلگیری نظام سیاسی آینده ایران است.
«اتحاد برای دموکراسی در ایران» ضمن تاکید بر ضرورت همگرایی نیروهای سیاسی با هدف استقرار دموکراسی در ایران و برای رفع و دفع خطراتی که جامعه ایران را تهدید میکند، از همه شخصیتها و نیروهای دموکراسیخواه که بقا و استمرار جمهوری اسلامی را تهدیدی برای ایران و ایرانیان میدانند میخواهد که تا دیر نشده ایجاد نهادی ملی و فراگیر برای مدیریت گذار را در صدر برنامههای خود قرار دهند و از تلاشهایی که در این جهت به عمل میآید پشتیبانی کنند. حساسیت شرایط موجود را درک کنیم و به وظیفه تاریخی خود عمل کنیم. در غیر این صورت، بپذیریم که بخشی از مسؤلیت آنچه که بر سر ایران آید متوجه ما است و در فردای آن باید پاسخگو باشیم.
اتحاد برای دموکراسی در ایران
۲۷ دی ۱٣۹۷ – ۱۷ ژانویه ۲۰۱۹
اگر رهبری در خارج ایران تشکیل شود و حمایت ملیونی ایرانیان خارج را بدست بیاورد، مبارزان ایران هم او را به رسمیت خواهند شناخت و گوش به فرمانش خواهند بود. آنگاه وقتی تظاهرات ملیونی مداوم در شهرها صورت بگیرد قوای نظامی ایران هم که از خانواده های ایرانی بیرون میایند به مردم میپیوندند. در داخل ایران امکان بروز رهبر و یا رهبری وجود ندارد.
۴٠ ساله که شاهـزاده از اتحاد میگه (امروز فقط اتحاد )
اینکه شماهـا تازه متوجه شدید جاى خوشحالى است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آفرین به شما ولی چرا من احساس میکنم شما هنوز جمهوری اسلامی را آنچنان که باید نشناختید؟
دوستان من، این رژیم میداند که اگر سقوط کند، شرایطی بسیار بدتر از زمانی که سقوط نکند در انتظارش است. پس با تمام قوا سرکوب میکند تا سقوط نکند. این رژیم فقط با عملیات نظامی میرود. چرا این نکته ی ساده را دوستان خارج نشین نمیدانند؟ نظام اگر برود تمام اینها قبل از محاکمه شدن توسط مردم سلاخی میشوند. خودشان هم این حقیقت را میدانند. خوب پس منطقی است که بکشند تا کشته نشوند. ما مردم ایران به نیروی نظامی برای سرنگونی نیاز داریم و این مسئله بسیار ساده و اظهر من الشمس است.