مهدی مظفری – قرار است در روزهای سیزدهم و چهاردهم ماه فوریه ۲۰۱۹، کنفرانسی در ورشو پایتخت لهستان تشکیل شود. این کنفرانس با ابتکار آمریکا و لهستان و شرکت چندین کشور دیگر برگزار خواهد شد. برنامه کنفرانس، بررسی مسائل خاورمیانه وکمک به ایجاد صلح و امنیت در این منطقه اعلام شده که «مسئله ایران» یکی از مهمترین آنهاست.
کنفرانس ورشو به نوعی یادآور «کنفرانس ورسای» است که پس از جنگ جهانی اول، درهیجدهم ژانویه سال ۱۹۱۹ درحومه پاریس تشکیل شد. برنامه «کنفرانس ورسای» بررسی و تعیین تکلیف آینده اروپا و بطور گستردهتر، سرنوشت جهان آن روز بود. در عین حال، « مسئله آلمان» علت وجودی کنفرانس بود و طبعا سرلوحه برنامه آن.
یک سال قبل از آن، یعنی کمتر از دو ماه پس ازپایان جنگ، پرزیدنت وودرو ویلسون، رییس جمهور آمریکا، در یک سخنرانی (هشتم ژانویه ۱۹۱۸)، یک برنامه چهارده مادهای اعلام کرد که مسئله «حق تعیین سرنوشت ملتها» یکی از مهمترین آنها بود. این حق در ظرف زمانیِ آن زمان، به آزادی مستعمرات و مناطق تحتالحمایه اشاره داشت.
دولت ایران که نه مستعمره بود و نه تحتالحمایه، از این فرصت استفاده کرد و هیأتی را به کنفرانس یادشده فرستاد. این هیأت مرکب بود از علیقلی خان انصاری (وزیرخارجه)، میرزا حسین خان علاء (معین الوزرا)، محمدعلی فروغی (رییس دیوان تمیز) و چند نفر دیگر. ایران از نقض بیطرفی کشور در جنگ شکایت داشت و برای جبران خسارتهای وارده غرامت میخواست. اندکی بعد، بازگرداندن اراضی ماورای ارس هم به آن اضافه شد. مقامات آمریکایی با ارائه طرح دعاوی ایران در کنفرانس نظر مساعد داشتند، اما دولت انگلیس به شدت با آن مخالفت کرد و وزیر خارجهاش حتی حاضر نشد نمایندگان ایران را ملاقات کند. خلاصه آنکه صدای ایران شنیده نشد و با عقد قرارداد معروف ۱۹۱۹ بین ایران و انگلیس، معروف به قرارداد وثوق، رفت آنچه رفت.
ولی مصریها توفیق بیشتری یافتند. در آن زمان، هرچند پادشاهی در مصر حکومت میکرد، اما کشور تحتالحمایه انگلستان بود. پس ازقیام عُرابی پاشا در اواخر قرن نوزدهم، جنبش آزادیخواهی بالا گرفت و مصریان ملی وآزاده، تحت رهبری سعد زغلول برای استقلال کشورشان و ایجاد «پادشاهی مشروطه» به مبارزه پرداختند ( اصطلاح «پادشاهی مشروطه» عین خواست مصریان آن زمان است ونه اختراع این نویسنده). زغلول پاشا، هیأتی را برآورد متشکل از شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، اصناف و آنچه امروزه «جامعه مدنی» نامیده میشود. آنگاه، این هیأت را به کنفرانس ورسای فرستاد. اصطلاح «وفد» در عربی معادل همین «هیأت نمایندگی» است. و از همین اصطلاح است که «حزب وفد» به وجود آمد که تا کودتای «افسران آزاد» در سال ۱۹۵۲در مصر زمام امور را در دست داشت. کوتاه کلام، بر سرِ نمایندگان مصری همان آمد که بر سر نمایندگان ایرانی. با این تفاوت که هیأت ایرانی نماینده دولت ایران بود و وفد مصری نمایده مردم مصر. اما تفاوت بزرگ در این بود که هرچند مصریها نتوانستند به کنفرانس راه یابند، اما با همین حرکت توانستند جنبش خود را سازماندهی کنند، قانون اساسی جدید بنویسند و کشورشان را بازپس بگیرند.
حال، این ما واین کنفرانس ورشو. چه باید بکنیم؟ چه میتوانیم بکنیم؟ «ما»، یعنی ما ایرانیان متعهد به تمامیت ارضی و آبی و فضایی ایران و مدافع آن؛ ما ایرانیان خواستار جدایی کاملِ دولت از دین؛ ما ایرانیانِ ملزم ومتعهد به ایجاد و اجرای مبانی و اصول شناخته شده و رایج دموکراسی. آیا ما میتوانیم باز دست روی دست بگذاریم و فریاد برآوریم که امپریالیسم جهانخوار با کمک صهیونیسم اسراییلی و لهستان کومپارادور، دارند سرنوشت کشور ما را رقم میزنند! آری اینها رقم میزنند. ماچه بخواهیم، چه نخواهیم، اینها همین کار را خواهند کرد. این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم که در حال حاضر، در شرایط حاضر، با موانع و مشکلات فراوان، با توطئهها و شرارتهای جمهوری اسلامی و مامورانش در خارج ازکشور، آری با همه اینها، چه باید بکنیم و چه میتوانیم بکنیم.
من در فشردهترین وجه ممکن، پیشنهاد میکنم که ایرانیان متعهد به سه اصل یادشده در بالا، از هر دسته و گروهی که هستند، هر چه زودتر، با هم تماس بگیرند و هیأتی را به کنفرانس ورشو بفرستند. پیشنهاد میکنم که این هیأت را کسی که هم در داخل ایران و هم درعرصه بینالمللی، شناختهترین ایرانی است، هدایت کند. «هدایت» یا هر چه میخواهید اسمش را بگذارید. گمان میکنم، شمای خواننده حدس زدید منظور من چه شخصی است، که همین خود گواه آنست که بهترین فرد همانا شاهزاده رضا پهلوی است. من نه ایشان را دیدهام، نه با ایشان و نه با اطرافیان ایشان تماس داشتهام و نه این پیشنهاد از طرف کسی به من القاء شده است. این حرف تازهِ من نیست. حدود بیست و پنج سال پیش، در روزگاری که هنوز بردن نام «پهلوی» ننگ و عار محسوب میشد، در همین کیهان لندن، در دو سه مقاله، نوشتم که در شرایط کنونی، ما ایرانیان باید قدر ایشان را بدانیم و هوشمندی ایجاب میکند که بجای سرکوفت زدن، از او به عنوان سرمایه ملی استفاده کنیم. بماند که این جسارت، موجب سرازیر شدن ناسزا و بهتان از سوی برخی از سرشناسانِ اپوزیسیونِ حرفمدار گردید. در حال حاضر هم، به نظر من، حضور شاهزاده رضا پهلوی در ورشو، یک وظیفه ملی است و معادل انجام «نظام وظیفه». یا به اصطلاح زمانهای نه چندان دور؛ «اجباری». چنین موقعیتهایی کمتر به دست میآید. گیریم ایشان را به کنفرانس راه ندهند؛ که ندهند. او سنگ روی یخ نخواهد شد. مظلومیت ایران و مردم ایران برای خودِ ایرانیان و نیز برای جهانیان آشکارتر خواهد شد. که چه بسا با این کار، «آتشِ مرداد بالاخره بر دلِ بهمن فرود آید*.
با وجود این ضرورت، اذعان میکنم که مسئله به این آسانیها نیست. گروههای ایرانی دیگر هم هستند که شناخته شدهاند. مجاهدین خلق مهمترین و شاید تنهاترین آنها باشد. وجود و حضور آنان را که نمیتوان انکارکرد. بالاخره روزی چنین حضور یا رودررویی ناگزیر انجام خواهد شد. حال اگر آنها هم بخواهند به ورشو بروند، اینان یا سد چهل ساله را میشکنند و به «هیأت ایرانی» میپیوندند، یا رأسا با هیأت خودشان، یا هر دو هیأت به کنفرانس راه پیدا مییابند و نظراتشان را بیان میکنند که مراد حاصل شده؛ و یا هیچیک راه پیدا نمیکند، که در این صورت اینان به وظیفه خود عمل کردهاند و کنفرانس با رد استماع نظرات هیأت یا هیأتهای ایرانی، مشروعیت خود را زیر سوال برده است. این رویداد در تاریخ ثبت خواهد شد و مستندی برای نسلهای آینده ایران خواهد بود.
به موازات کنفرانس، هر کدام از هیأتهای ایرانی، میتوانند از این موقعیت استثنایی بهره گیرند و با ترتیب مصاحبههای مطبوعاتی، یا با هم، یا جدا، صدای مردم ایران را بطور وسیع به گوش جهانیان برسانند (باز لازم به توضیح است که من هیچ ارتباطی با مجاهدین خلق هم ندارم).
امنیت جانِ «هیأت ایرانی» طبعا بر عهده دولتهای برگزارکننده کنفرانس خواهد بود .در این میان، چه خوب است اگر ایرانیانی که امکان دارند، به ورشو بروند و تظاهرات کنند. چه بسا، این فرصتی شود که یخهای چهل ساله فرو شکند وپس از چهل سال، موجبات همبستگی ارگانیک ایرانیان فراهم آید. که اگر چنین شود چه بسا آغازی باشد برای جنبش عملی مردم ایران و خیزش جوانان ایرانی، دختر و پسر، برای سرنگونی این رژیم اوختاپوس مذهبی و پایان بخشیدن به یکی از سیاهترین دوران تاریخی ایران.
پس همت کنید، همت کنیم، این موقعیت را ازدست ندهیم. نجات ایران، فقط با صدور اعلامیه و گردهمآییهای موسمی محقق نخواهد شد. تاریخ، این را میگوید. تجربههای مکرر،همین را میگویند. اگر مبارزه به اتحاد عمل نرسد، اثری نخواهد داشت. همانطور که در این چهل سال نداشته است. کنفرانس ورشو، این فرصت را میتواند فراهم کند. بکوشیم، از این «موقعیت»، «فرصت» بسازیم. و این کنفرانس آمریکایی، لهستانی، عرب و اسراییلی را به کنفرانس ایرانی تبدیل کنیم!
* مهدی مظفّری استاد علوم سیاسی در دانمارک است.
* برگرفته از شعری سرودهی رضا مقصدی است.
یک هئیت به نمایندگی از تمامی گروه ها وشخصیت های سیاسی، حقوق بشری وعلمی بهترین وکاملترین نماینده ای میباشد برای شرکت دراین کنفرانس
لعنت به اینکه آگر همه اینا بازی سیاسی باشه و دست های پشت پرده
ورسای کجا و این کجا، اگر نویسنده میگفت گوادالوپ بهتر بود.
بنظر من این کنفراس بیشتر شبیه گوادلوپ است تا ورسای و ضمن اینکه رضا پهلوی در سخنان خود. تاکید بر. مذاکره با سپاه را دارد و در چنین وضعی که تمایل ایشان به انتقال قدرت بصورت مسالمت آمیز و بمانند شیلی میباشد ،آیا حضور رضا پهلوی ودرخواست انصراف آمریکا از حمله احتمالی به رژیم ایران ،چیزی به کفه ی خواست عمومی مردم اضافه میکند ؟ و یا مفری برای مافیای قدرت به وجود میاورد !
دوست عزیزی که من و جناب رجبی را مورد خطاب قرار دادید، منظور شما را خوب نفهمیدم. یعنی من و ایشان سایبری نظام و یا از طرفداران مجاهدین هستیم؟
کجای نوشته ی ما چنین مفهومی داشت؟ لطفا بازخوانی کنید و بیهوده تهمت نزنید. فراموش نکنید که در اینجا با افرادی مواجهید که هم آگاهند و هم زیرک. مردم ایران آنقدر آگاه شده اند که حتی ازطریق نسرین ستوده و شعله سعدی هم نمی توانید سرشان را کلاه بگذارید. راهت را از جیم.الف جدا کن چون چیزی به انتها نمانده جنابِ بی نام!
اگر تفاوت گفتار و نوشتار خود با نیروهای سایبری حکومت در مقابله با نیروها و سازمان مجاهدین را گفتید انگاه میتوانیم در مورد بقیه موارد بحث و گفتگو کنیم ؟!!!!
خطاب به ضد انقلاب:
شاهزاده نمی تواند و نباید اصول خود را زیر پا بگذارد و با خائنین به مردم ایران ائتلاف کند. فرقه ی رجوی خائن به مردم ایران است. هیچ کس به اندازه شاهزاده مقبولیت ندارد.
خطاب به ایرج:
شما از کارهای مفیدی که آقای رضا پهلوی انجام داده اند و از گرفتاری هایی که در این ۴۰ سال برای ایشان پیش آمده بی خبرید. ایشان برگ آس ما هستند و نباید بیهوده خرج شوند. ضمناً ایشان در این ۴۰ سال چه شانسی داشته اند برای تغییر رژیم؟ تغییر رژیم باید توسط مردم شکل بگیرید که خوشبختانه امروز می بینیم که کلیدش زده شده و فاز سقوط نزدیک است. آقایان میلانی و نادری به اندازه ی شاهزاده مقبولیت ندارند و تصور میکنم به اصلاح طلبان نزدیک اند.
سیاستمداران بزرگ را از دل سخنان حکیمانه بیرون نمیتوان کشید. شاهزاده رضا پهلوی انسانی دوست داشتنی و فرهیخته هستند. اما اینها برای سیاستمدار بودن، انهم در شرایط طوفانی کشوری مانند ایران، بسنده نیست. وقتی مردم در شعارهایشان میگویند “رضا شاه، روحت شاد” به درستی به رهبری مورد نیاز خودشان اشاره میکنند. کسی باید بیاید که مردم بتوانند پشت سرش بایستند و بدانند که او تا پایان کار همراه آنهاست، کسی که از مالش و جانش مایه میگذارد و هراسی ندارد، از هیچ کس و هیچ کشوری، و جز سعادت و خیر مردم و کشور چیزی نمیخواهد.
مقاله دکتر مظفری استوار و منطقی است. اما نظر ایشان درباره شباهتهای کنفرانس ورشو و کنفرانس ورسای دقیق نیستند. سیاست خارجی ترامپ ناتوان از همگرایی با سیاست کشورهای اروپایی مانند فرانسه و آلمان میباشد. شاهزاده رضا پهلوی سخنان درستی میگویند. اما ایشان تا کنون خودشان را در قامت یک رهبر سیاسی نشان نداده اند و به بنظر نمیرسد که شباهت چندانی به رضا شاه داشته باشند. رهبر سیاسی آینده ایران آدمی خواهد بود از جنس رضا شاه. او را بیشتر باید داخل ایران جست.
دوست گرامی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، هیچ فرد ایرانی دیگری وجود ندارد که اعتباری را که رضا پهلوی در جامعه سیاسی دنیای اخیر دارا هستند را داشته باشد. اسامی که شما نام بردید بسی محترم. ولی ما دنبال یک رهبری هستیم که برای بار اول در تاریخ ایران به دنبال قدرت شخصی نمیباشد… او بهترین گزینه برای رسیدن به فردایی بهتری برای ایران میباشد. امیدوارم که غرب این حقیقت رادریابد – به سود آسوده خاطر تری برای آنان نیز خواهد بود. در ضمن، دوست عزیز، جوجه ها را در پاییز می شمارند…
باعرض معذرت، اقای رضا پهلوی گفت که تا شاه کفن نشود وطن وطن نشود! حالا ایشان برای شما ها ایرج خان و ایرج خانها چه کار باید بکند که …!
تو مریم گفتی و کردی کبابم! این کاربرانی که به عنوان عضو ویا حامی فرقه رجوی قجر در اینجا کامنت می نویسند، یا ساندیس خوران سایبری آخوندها هستند و یا نوحه خوانان سر گور مرحوم ولی فقیه و امام مسعودغایب (عج). یک نادان بی سوادی بنام ” ضد انقلاب ” نوشته که » شاهزاده رضا پهلوی رهبری سازمان مجاهدین را پذیرفته و…« می بینید که با چه مغزهای مریخی گرفتاریم؟!
اگر گفته بودید یک یا چند تن از فرهیختهگان ایران , مثل دکتر فیروز نادری و دکتر عباس میلانی….. , شاید امیدی برای ایجاد اتحاد مردمی وجود دآشت . متاسفانه عملکرد آقای رضا پهلوی در این چهل سال , با همه شانس هایی که داشته و از دست داده جای امیدی به ایشان باقی نمیگذارد .
حضورشاهزاده رضا پهلوی در چنین کنفرانس سرنوشت ساز برای ایران کاملأ حیاتی است
کنفرانس ورشو فرصت مغتنمی است تا نشان بدهد که اپوزیسیون دارای بنیان و رهبری داهی و پایدار است. مردم ایران به امید و به رهبری سیاسی نیاز دارند. جمهوری اسلامی تمام کوشش را میکند تا به مردم نشان بدهد که خودش اپوزیسیون خودش است و از ان فراتر نمیتوان رفت.
باید به مردم نشان داد که جمهوری اسلامی به انتهای کار خودش رسیده و سیاستمداران برجسته ایرانی توان هدایت مبارزات مردم و رهبری جامعه آینده ایران را دارند. چهل سال حکومت دین در ایران مردم را خسته کرده است. برآمدن یک رهبری سیاسی، مبرمترین مسئله اپوزیسیون است. آیا رضا پهلوی از فرهمندی و شجاعت و از خودگذشتگی کافی برخوردار هستند؟ ماههای آینده این را نشان خواهد داد. جمهوری اسلامی با سلام و صلوات دست از قدرت نمیشوید.
مقاله بسار جالبی بود. ولی دعا و آرزوی من این است که شاه زاده جزو مدعوینی باشد که هنوز لیست اسامی آنان عمومی نشده است. این نهایت صلاحیت بخشی به این گروه اپوزیسیون ایرانی خواهد بود و نه تنها تنگه را بر ج.ا. منفور تنگتر کرده، بلکه به حمایت و حرکت مردمی طرفدار پادشاهی و یا یک دولت سکیولار دل و جرات و همبستگی بیشتر خواهد داد – البته اگر آمریکا و لهستان این حکمت را بکار گیرند.
baz gesseye tekrari yeki biyad nejat bedechegad mellate Iran yatime.
رئیس جمهور سابق امام خمینی از عنقلاب اسلامی گفته که چند تا ایلچی هم فرساده اند و از من ابولی خواستند که شرکت کنم، گفتم نه! خودم سالهاست که در کنار کاخ ورسای خانه دارم حالا بیام برم ورشو!
بر در ارباب بیمروت دنیا…چند نشینی که خواجه کی به درآید؟
هر اندازه نیز نیّت نویسنده گرامی مقاله، ایراندوستانه باشد امّا ورشو نه ورسای، اپوزیسیون نه یکپارچه و حکومت هم نه ملّــــــــی است. از اینرو شایسته مقام شاهزاده نیست که بدون دعوت نامه رسمی آنجا حضور یابند ، با توجه به اینکه حکومت وقت آمریکا نسبت به ایرانیان ستم و خیانتی بزرگی روا داشته اند. مجاهدین اما به احتمال زیاد، چه راه دهند و چه ندهند، بروش سنتی خود پرچم ” شیر و خورشید ایران ” را، گرچه بدان اعتقاد ملی ندارند، هوا خواهند کرد.
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
بهترین آالترناتیو شاهزاده رضاپهلوی است، همه باید درک کنند این را و ایران را نجات دهند و به اراجیفی که ممکن است توده ای ها، فرخ نگهدارها، و مهاجرانی ها، این جیره خواران رژیم راه بیندازند توجهی نکنند.
با درود احترام به منتشر کنندگان و نویسنده این متن . چه باید کردى که مطرح گردیده را ،فقط انها که واقعا بفکر نجات کشور هستند میفهمند ، و نه انانکه بدروغ و براى حفظ منافع شخصى ، بعضا ۴٠ سال است مدعى مخالفت هستند .و چنانکه بارها تاکیدا معرض گردیده ، یک تجمع میدانىِ ( پر جمعیت ) از سوى ایرانیان ساکن اروپا ، میتواند نقشِ مهم داشته و اثر گذار باشد ولا غیر . و محتمل است حکومت اسلامى با اجامر و مزدوران اروپایى خود ، پیشدستى نیز نماید و این کنفرانس را (( بنفع خود ))کم اثر یا غیر قابل پیگیرى نماید . پس این گوى و این میدان، براى مدعیانِ ساکن اروپا .
اقا مهدی بهترین کار برای اینده مملکت و ملت همراهی و اتحاد پادشاهی با جمهوری است با هدف سرنگونی حکومت ولایت فقیه اخوندی !
چه اشکالی دارد که شاهزاده رضا پهلوی رهبری سازمان مجاهدین را پذیرفته و همراه این گروه باتفاق در این کنفرانس شرکت کنند ؟ اتحاد خانم مریم رجوی و رضا پهلوی یعنی نجات ایران ! یعنی شکست اخوند و یعنی سرنگونی حکومت نحس خمینی – خامنه ای .
ضمنا، چرا فکر می کنید آمریکا و اسراییل و اعراب می خواهند جیم الف را ( لابد با جنگ) سرنگون کنند؟ هدف اصلی آنان، مهار ماجراجویی منطقه ایی رژیم، توقف سلاحهای کشتارجمعی ،مبارزه با تروریسم دولتی رژیم وبرقراری ثبات خاورمیانه است. اپوزوسیون مردم هستند که دارند مبارزه می کنند ومسلما از هر نتیجه این کنفرانس که به تضعیف رژیم بی انجامد، استقبال خواهند کرد.
کنفرانس ورشو با پیمان ورسای اساسا متفاوت است. پیمان ورسای شش ماه بعد از کنفرانس صلح پاریس با هدف جبران خسارات جنگ اول و قبول مسئولیت آلمان، بین آن کشور و متفقین امضا شد. ضمنا اپوزوسیون ایرانی حتی در حد آن وفد مصری که نویسنده به آن اشاره کرده منسجم نیست. مطمئن باشید حتی در صورت دعوت رسمی، شخصیتهای اپوزوسیون ایرانی از شرکت در آن خودداری خواهند کرد. صدور بیانیه و آه و ناله از مظالم جیم الف و القائ جنگ هراسی و سوریه هراسی و تجزیه هراسی تنها کاری است که از اپوزوسیون بر می آید.
شاهـزاده رضا شخصى است ایران دوست و مورد اعتماد
خاندان پهـلوى هـمیشه منافع ملى را در نظر داشتند