پویا مهرفر – رسم است که نویسنده نوشتن را درباره خود آغاز کند، شاید براى آنکه القا کند سخنش درست است و یا شاید خواننده را مشتاق خواندن کند. اما من این رسم را کنار مىنهم و از سعدى مىگویم که «مشک آنست که ببوید، نه آنکه عطار بگوید».
مقدمه
دیرزمانى است که افراد سیاسى و گروهها و احزاب سیاسى در گیر و دار دفاع از سیستم حکومتى جمهورى و شاهنشاهى و شورایى هستند. آنان از هر نگرشى که باشند بىپروا به توهین و تحقیر مىپردازند و نگاه آنان به بازخوردهاى سطحى و گذرایى است که در جهان سیاست جاریست.
گاهى با خود مىاندیشم که بازتاب این نگاههاى سطحى در میان سیاستمداران غربى چه مىتواند باشد. در این نوشتار مهم نیست که اقبال مردم به کدامیک کم یا زیاد است. نیز این نوشتار نخواهد کوشید که یک سیستم را انتخاب کند. هدف از این نوشتار شناخت پارامترهاى موثر بر انتخاب سیستم سیاسى است.
ابتدا نیاز است اجزاى یک سیاست را بشناسیم.
بسیار گفته شده است که سیاست با راستى و اخلاق میانهاى ندارد. شاید در میان سیاستمداران افراد قابل ملاحظهاى باشند که این سخن را قبول داشته باشند و بر مبناى آن عمل کنند. من با این گفتار مخالفم. سیاست دراصول کلى خود علم است و در تمامیت خود شناخت و توانایى تصمیم و کاربست روشها و اعمال براى اداره و تغییر آن براى رسیدن به اهداف معین است. از این رو در سیاست راستى و اخلاق وجود دارد ولى تعریف آن با تعریف اخلاق در میان مردمان جامعه متفاوت است. همانگونه که اخلاق و راستى در جوامع ممکن است رعایت نشود، در سیاست نیز ممکن است رعایت نگردد.
گفتیم اصول کلى حاکم بر سیاست علم است ولى پیاده کردن سیاست با فراگیرى این اصول ممکن نیست. طبیعت دینامیک و به شدت وابسته به زمان و مکان، سیاستمدارى را نیازمند ویژگىهاى خاص فردى کرده است.
مثال ساده آموختن روش فوروارد فوتبال است. بسیار کسان مىآموزند ولى یک فوروارد باید ویژگىهاى شخصى داشته باشد تا سرآمد شود، وانگهى یک فوروارد معروف با فوروارد معروف دیگر متفاوت است، وانگهی تمام حرکاتش به گل بدل نمىشود و سرانجام حتى به حالات روحى فرد در زمانهاى متفاوت وابسته است. پدیدههاى دینامیک چنین مشخصاتى دارند.
به نظرم علاوه بر کسب دانش سیاسى، سه عامل در ساختن یک شخصیت سیاسى موثر است:
ویژگىهاى فردى
شخصیت خانوادگى
تجربیات بلندمدت اجرایى
این مقدمه طولانى از این باب هم نگاشته شده تا مدعى باشم که من یک سیاستمدار نیستم و نمىتوانم باشم. اما بر آنچه مىنگارم مدعى هستم و شما را بهاندیشیدن در جملاتش دعوت مىکنم.
سیاست رودخانهایست که دو بخش دارد:
در سطح آن بسیار متلاطمتر و رنگینتر از عمق است که مورد توجه بسیارى است.
در میانه و بستر سیاست اصلى در جریان است، گاه آرام و گاه متلاطم.
من در این نوشتار از جریان بالایى این رود به میانه و بستر و برعکس سیر مىکنم تا کمکى باشم براى مهمترین برهه تاریخى ایران و ایرانیان.
شناخت یک کشور
یک کشور را از زوایاى مختلف مىتوان مورد نظر قرار داد:
گستره جمعیتى
گستره درآمدى
گستره مدارک و تخصصها و توانایىها
گستره فرهنگ زندگى
گستره فرهنگ کار
گستره فرهنگ ارتباطات
گستره قدرت و دولت
گستره اعتقاد و تفکرات
گستره تمایلات سیاسى و علاقمندىها و …
اینها اجزاى جدا از هم نیستند و درهم تنیده و متاثر از یکدیگرند. توانایى شناخت بشر دوبعدى است و از این رو نیازمند طبقهبندى است. این نوشتار به قدرت و دولت مىپردازد و هرگاه نیازمند اثر عامل دیگرى باشد به ناچار در یک بعد متمرکز شده و اثر این عامل در نظر گرفته مىشود.
هندسه قدرت اجتماعى
قدرت اجتماعى یک فرد یعنى اراده زیستى یک فرد است. او براى زیستن صرف به فاکتور سیاست نیازى ندارد. قدرت او تعیین مىکند که به چه اندازه مىتواند در برآورد نیازمندىهایش اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و تفریح و تفنن و… موفق باشد.
مهمترین عوامل موثر بر قدرت فردى عبارتند از:
توانایى مادى
توانایى باز تولید مادى (درآمد خالص)
آزادىهاى زیستى (غیر از آزادىهاى سیاسى)
تنشها یا احساس تنش
این عوامل نشان مىدهد که علاوه بر توانایىهاى فردى، روابط اجتماعى، فرهنگ، باورها و مهمتر از همه اینها تاثیر قدرت سیاسى بر دایره عمل فرد، در میزان قدرت فردى موثر است.
با ترسیم جایگاه قدرت فرد به فرد یک جامعه در یک شکل هندسى، هندسه قدرت اجتماعى شکل مىگیرد.
توزیع قدرت از نظر هندسى هرمىشکل است.
شکل طبیعى هرم قدرت منظم نیست.
سه ویژگى اصلى این هرم ارتفاع متوسط، گستردهترین سطح آن و انحراف از حالت نرمال است. با مشخص کردن شکل هرم، گستردهترین سطح معلوم مىشود و براى تعیین دو فاکتور دیگر در پانویس روشى ارائه شده است. با توجه به فاکتورهاى موثر بر هرم قدرت تعیین عددى هرم قدرت نیازمند استفاده از مدلهاى ریاضى است. ولى ارزش کیفى آن براى این بررسى مورد استفاده قرار مىگیرد. سطح گسترده هرم قدرت به خودى خود بیانگر پدیده خاصى نیست. ارتفاع متوسط بیانگر فاصله طبقاتى است و منحنى انحراف از حالت نرمال بیانگر درجه اهمیت طبقاتى است. یک توزیع هرمى طبیعى خمرهاى است یعنى بزرگترین سطح آن در میانه است. پایین آمدن این سطح از میانه به قاعده در منحنى انحراف از حالت نرمال (که منحنى نرمال آن گوسین است) مشخص مىگردد. این بدان معنى است که طبقه متوسط به پایین سقوط مىکند. نکته مهم دیگر این است که همواره در سطح بالایى قدرت (به هر شکلى که باشد) قدرت سیاسى قرار ندارد. با این وجود قدرت سیاسى مىتواند بر قدرت فردى اثرگذار باشد.
هندسه قدرت سیاسى
کار اصلى سیاست اثرگذارى بر هرم قدرت اجتماعى است. این کار بر مبناى قوانین و اجراى آن انجام مىگیرد.
هندسه قدرت سیاسى مناسب باید بتواند ضمن تامین پایدارى نسبى هرم قدرت اجتماعى در روند کاهشى ارتفاع هرم قدرت اجتماعى و نیز کاهش انحراف از نرمال اثرگذار باشد. میزان این تاثیرگذارى باید متناسب با ویژگىهاى جامعه باشد.
جایگاه قدرت سیاسى افراد متفاوت است و برخلاف قدرت اجتماعى مىتواند بسیار متغییر باشد ولى شکل هندسى قدرت از این تغییرات تاثیر چندانى نمىپذیرد.
هندسه قدرت سیاسى مىتواند با هندسه قدرت اجتماعى متفاوت باشد. با این وجود شکل طبیعى توزیع آن هرمى و خمرهاى شکل است.
همه شاخصهایى که در مورد هرم قدرت اجتماعى گفته شد در مورد هرم قدرت سیاسى نیز تعریف مىشود.
به همان نسبتى که هرم قدرت اجتماعى به سوى کاهش ارتفاع و کاهش انحراف از نرمال پیش مىرود، هرم قدرت سیاسى نیز به سوى کاهش ارتفاع و کاهش انحراف از نرمال پیش خواهد رفت و عدم تناسب بین این دو موجب عدم توازن جامعه خواهد گردید ولى به علت آنکه در مجموع این دو هرم از عوامل یکسانى تاثیر نمىگیرند، شکل و ویژگىهاى آنها متفاوت خواهد بود.
با ترسیم جایگاه قدرت سیاسى فردى در یک شکل هندسى، هندسه قدرت سیاسى شکل مىگیرد. مهمترین فاکتورهاى موثر بر قدرت سیاسى فردى عبارتند از:
میزان قدرت اجتماعى فردى
میزان تاثیر بر انتخاب سمتگیرى قدرت سیاسى
توانایى تعیین و تغییر قانون
توانایى اجرایى نمودن و بازدارندگى اجراى قوانین
فرهنگ کار
توانایى ادراکى
اخلاق و باورها
در این مورد نیز تعیین عددى براى ترسیم هرم قدرت سیاسى نیازمند مدلهاى ریاضى است.
ولى ما در اینجا به صورت کیفى عوامل موثر را مورد بررسى قرار مىدهیم.
هر فرد مىخواهد قدرت اجتماعى خود را ارتقا دهد و از این رو تلاش دارد که در سمتگیرى و تعیین و تغییر قانون و در روند اجرا و بازدارندگى آن اثر بگذارد. در انجام این عمل با موانع شخصى و اجتماعی روبروست. از جمله موانع شخصى اخلاق و باورهاست و از موانع اجتماعى فرهنگ کار و توانایى ادراکى جامعه است.
توزیع هرم سیاسى مىتواند بیانگر این تاثیرگذارى باشد و از این رو از اهمیت برخوردار است. سیستمهاى سیاسى مختلف بر شکل هرم قدرت سیاسى تاثیر مىگذارند و از آن تاثیر مىپذیرند. در هر برهه زمانى که سیستم اعمال قدرت سیاسى ثابت باشد، سیستم اعمال قدرت سیاسى تابعى از فاکتورهاى موثر بر عوامل قدرت سیاسى فردى است. این نکته از آن جهت با اهمیت تلقى مىشود که گاهى ادعا مىشود که در فلان سیستم نقش فردى وجود ندارد. با این وجود ارزشیابى کارآیى هر هرم سیاسى معین منوط به نتایج آن است. این نتایج جنبههاى متعددى دارد. مهمترین، سمتگیرى است. در سمتگیرى راس هرم مىتواند نقشى بیش از جایگاه خود در هرم سیاسى ایفاد کند. در سیستمهاى دیکتاتورى معمولاً یک فرد با گروهى اندک تمامى نقش را دارد. در سیستمهاى دیگر نیزراس هرم بسیار بیشتر از بدنه هرم نقش بازى مىکند و این نقش بیشتر با شکلدهى به اذهان از طریق احزاب و گروهها و تبلیغات انجام مىشود. در مقابل بخش پایینى هرم مىتواند به اندازه سطح علمى، آگاهى و تجربى خود نقش بازى کند. اگر سمتگیرى اعمال قدرت در جهت پایدارى نسبى و اصلاح هندسه قدرت اجتماعى باشد، سیستم اعمال قدرت عملکرد مناسبى در این زمینه دارد. این به شکل هرم و نوع سیستم سیاسى ارتباط مستقیمىندارد.
تعیین قانون یکى از راههاى اعمال قدرت است از این رو از هرم قدرت تاثیر مىگیرد و نیز بر هندسه قدرت مستقیم یا غیرمستقیم تاثیر دارد. اگر چه گروهى معدود قانون را تعیین مىکنند ولى اراده فردى متناسب با جایگاه فرد در هرم قدرت در حدود تعیین قانون نقش بازى مىکند. با این وجود نتیجه نهایى به توانایى علمى، آگاهى و تجربه افراد و جامعه وابسته است. تفاوت این نقشآفرینى فردى در سیستمهاى دیکتاتورى ودموکراتیک بسیار متفاوت است و البته این در شکل هرم قدرت نمود دارد.
از نظر علمىتعیین قانون نباید به تناسب هرم قدرت در اختیار افراد قرار گیرد ( ولى در عمل دخالتهاى بالادستى با اعمال لابىگرى و دخالتهاى پاییندستى با دخالتهاى پوپولیستى وجود دارد). معیار میزان مشارکت افراد فقط و فقط توانایى علمىو آگاهى و توانایى تجربى باید باشد.
اگر سیستمى به بخشهایى از جامعه بیشتر از توان یا کمتر از توان قدرت قانونگذارى اختصاص دهد آن سیستم متناسب با نیازمندى جامعه نیست. مثال ساده این است که یک معلم معمولى نمىتواند در مورد روابط بینالملل قانون وضع کند و یا نظر دهد، مگر اینکه در سطح منافع قدرت خویش دخالت کند. مثلاً اگر فلان اتفاق بیافتد درآمدش کاهش یا افزایش یابد.
ما در جهان سوم شاهد دخالتهاى گسترده ناسازگار با سطح ارزشهاى فردى هستیم. هر سیستمى با هر هرم قدرتى اگر قوانینى وضع کند که این قوانین در جهت پایدارى نسبى و اصلاح هندسه قدرت اجتماعى باشد، آن سیستم عملکرد مناسبى دارد.
تعیین قانون نیازمند اجراست. توانایى اجرایى جزئى از توانایى قدرت سیاسى فردى است و بنابراین هر فرد به تناسب جایگاه خود در اجرا یا بازدارندگى آن به خواست خود نقش بازى مىکند. اگر قدرت بالاى فردى دربخش بالاى هرم مىتواند در اجراى قانون اعمال نفوذ کند، قدرت پایینى جامعه با سطح علمى، آگاهى و تجربى و نیز فرهنگ کار مىتواند نقش بازى کند. اگر سیستم اجرایى بتواند در ثبات و اصلاح هندسه قدرت اجتماعى موثر واقع گردد، آن سیسم عملکرد مناسبى دارد.
تا اینجا ما سه بخش اساسى عملکرد یک سیستم را مورد بررسى اجمالى قرار دادیم. در همه این موارد عملکرد مناسب را منوط به نتیجه آن در اثرگذارى بر ثبات و اصلاح هندسه قدرت اجتماعى نمودیم. بطور کلى منافع بخش بالایى هرم قدرت اجتماعى در اعمال قدرت سیاسى براى تغییر هرم در جهت افزایش ارتفاع و به نفع خود است ولى منافع بخش پایینى هرم قدرت اجتماعى بر خلاف آن است. همانگونه که آمد، میزان نقشآفرینى در اعمال قدرت سیاسى در بخش پایینى هرم قدرت اجتماعى به سطح علمى، آگاهى و تجربى و نیز فرهنگ کار حاکم بر این بخش وابسته است. در جوامعى که سطح علمى، آگاهى و تجربى بسیار پایین است و نیز فرهنگ کار در سطح نازلى قرار دارد، اخلاق و باورهاى بخش بالاى هرم قدرت سیاسى به همراه توانایىهاى علمى، آگاهى و تجربى این بخش نقش مهمى بازى مىکند.
فاکتور دیگرى که در این میان اهمیت پیدا مىکند، نقش پول آزاد است. پول آزاد پولى است که بخش عمده آن از روند طبیعى کار تولیدى و تجارى حاصل نمىگردد. پول نفت، مالیاتها و غیره، پول کثیف یا مافیایى و نیز پولهاى با مصرف در اهداف سیاسى توسط فرد یا گروهى خاص ویا دولت خارجى یا گروهى از افراد خارجى از موارد پول آزاد شمرده مىشود. پول به شکل سرمایه عامل اصلى ایجاد کار و بازتولید مادى در جامعه است.
اما وجود پول آزاد مىتواند دو اثر متفاوت داشته باشد:
پول آزاد مىتواند به کاهش ارتفاع هندسه قدرت کمک کند و حتى کمک موثرى بر ارتقاء فرهنگ کار و کاهش کنترلهاى لازم باشد.
از طرف دیگر پول آزاد مىتواند به چرخش سمتگیرى نظام و افزایش ارتفاع هندسه قدرت بیانجامد.
بیان کردیم که هر سیستمىداراى راس قدرت اجتماعى است و این به نوع هندسه قدرت باز نمىگردد. بطور طبیعى این راس قدرت در اختیار سیاستمداران نیست. پول آزاد مىتواند این راس قدرت را که بطور طبیعى در اختیار سیاستمداران نیست جابجا کند. این عامل اصلىترین عامل چرخش سیستمهاست. عملکرد آن بسیار ساده است. باندسازى، حذف نیروهاى سالم و اخلاقمدار سیاسى و سرانجام تاثیر بر قدرت اجرایى و سرانجام تغییر قانون. اما اگر قدرت پول به صورت سرمایه و در اختیار راس طبیعى قدرت باشد، سیاستمداران ناگزیرند که منافع آنان را که تابعى از توزیع طبیعى هرم قدرت اجتماعى است دنبال کنند. یک استثنا وجود دارد که این راس طبیعى قدرت اجتماعى به منافع درازمدت خود آگاه نباشد و خود را در خطر قرار دهد و به لابىگرى با راس قدرت سیاسى بپردازد، این روند به نابودى راس طبیعى قدرت اجتماعى و انتقال راس قدرت به سیاستمداران در طول زمانى معینى منجر خواهد شد.
در ایران پول نفت به عنوان مهمترین منبع پول آزاد است. این منبع عظیم پول آزاد است که مىتواند کارکرد خودکار هر سیستمى را مختل کند و به فاکتورهاى زیر وابسته مىسازد:
توانایى علمى، آگاهى و تجربى جامعه
فرهنگ کار
باورها و اخلاق فردى سیاستمداران راس قدرت سیاسى
توانایى علمى، آگاهى و تجربى جامعه ایران در سطح مناسبى قرار ندارد و فرهنگ کار در سطح بسیار نازلى است. این عوامل سیستمهاى سیاسى را حداقل در مدت زمانى نه چندان کوتاه به شدت به باورها و اخلاق فردى سیاستمداران وابسته مىسازد. سادهانگاریست که تصور شود سیستمهاى موازیى چون قضایى و احزاب و رسانهها توانایى بازدارندگى کامل دارند. البته چنین سیستمهایى لازم است ولى با کمال تاسف باید گفت که تاریخ تحول جوامع نشان داده است که روشهاى مطمئنى براى کنترل و حذف این سیستمها وجود دارد. مشکل دیگر این است که پول آزاد نفت، سطح نیازمندى به حداقل توانایى باز تولید مادى سرمایه را براى ایمنسازى خودکار سیستم اعمال قدرت سیاسى بسیار بالا میبرد. به این شرایط باید دو تهدید پول آزاد انباشته مافیاى جمهورى اسلامى و برنامههاى تاثیرگذارى که از طریق تزریق پول توسط دولتهاى خارجى حاصل مىگردد را مد نظر قرار داد.
دولتهای غربى به این شرایط واقفاند. براى آنان فقط یک هدف حداقلى وجود دارد و آن تامین امنیت سرمایه و تجارت بینالمللى است. این حداقل در جمهورى عراق تامین شده است. این بیان مىکند که توجه به کمک غرب یک خامىاست. البته این بدان معنى نیست که غرب دشمن ماست. نه بر عکس غرب دوست ماست ولى نیازمندى این دوست با ما متفاوت است. ما نیازمندیم دانا و باهوش باشیم تا از این دوست خوب سود بسیار ببریم. ما باید بیشتر به خود تکیه کنیم.
سیستمهاى سیاسى
بطور کلى سه سیستم سیاسى متمایز وجود ادرد:
سیستم جمهورى
سیستم شورایى
سیستم شاهنشاهى
سیستم جمهورى
در سیستم جمهورى افراد راس قدرت سیاسى تغییر مىیابند. این ناپایدارى دو احتمال را در پى دارد:
افرادى با باورى علمى مبنى بر سطح مناسبى از آگاهى و تجربه و نیز اخلاقمدار را در راس قدرت قرار دهد.
افرادى ضداخلاقى را در راس قدرت قرار دهد.
بنابر این در این سیستم احتمال نفوذ افراد ضداخلاقى بسیار است. یعنى ممکن است در چندین دفعه انتخابات حداقل در یک دفعه افراد ضداخلاقى انتخاب شوند. نیاز نیست این افراد مستقیم انتخاب شوند. این افراد مىتوانندقدرت در سایه باشند. با اولین ورود این افراد تمامى سیستم در هدف تخریب قرار مىگیرد و کار تمام است.
سیستم شورایى
سیستم شورایى با وجود این که در شروع ارتفاع هندسه قدرت را به شدت کاهش مىدهد اما به شدت به باورها و سطح علمى، آگاهى و تجربى و نیز فرهنگ کار جامعه وابسته است و این درست پاشنه آشیل این سیستم در جامعه ایران است.
سیستم شاهنشاهى
سیستم شاهنشاهى از تغییر کمى برخوردار است ولى این مشکل در اینجا نیز وجود دارد. بجز در بخش شاهنشاهى در بخشهاى دیگر سیستم مشابه جمهورى است. تنها تفاوت آن است که کنترل بالادستى اضافى نسبت به جمهورى دارد. شاهنشاه کنترل بالادستى است. متاسفانه این کنترل نیز احتمال تخریب دارد و اثر آن مىتواند حتى شدیدتر از جمهورى باشد.
چه باید کرد
با توجه به آنچه آمد هر سیستمى که انتخاب شود به شدت به باورها و اخلاق فردى راس هرم سیاسى وابسته است. هر ادعاى دیگرى غیرعلمى و شعارى است. فساد در لایه لایه جامعه ما از بالاترین تا پایینترین بخشهاى گستره قدرت لانه کرده است. براى گذر از این شرایط باید اول آگاه به وضعیت خود باشیم.
من انتخاب نمىکنم؛
من شما را مختار مىکنم؛
جمهورى دینامیک فاسد افغانستانى
جمهورى مافیایى روسى
جمهورى اسلامى ترکیه
جمهورى داعشى جمهورى اسلامى
سلطنت خودکامه عربستانى
شاهنشاهى دیکتاتورى سیاسى محمد رضا شاهى
شاهنشاهى دینامیک فاسد
شاهنشاهى مافیایى
و من این سیستم جدید را اضافه مىکنم: شاهنشاهى کنترل شده با سطح آزادىهاى سیاسى متناسب و پیشرونده با جامعه ایران.
تصور داشتن جمهورىهاى فرانسوى و آمریکایى و شاهنشاهى سوئدى برای ایران در این شرایط یک رویا بیش نیست. داشتن نظامى دموکراتیک و خودکار در ایران دروغى بیش نیست. هیچ نظامى نمىتواند در ظرف جامعه نگنجد. اگر در سویى فرا رود در سویى دیگر براى تعادلپذیرى باید به عقب برود. دیکتاتورى سیاسى محمدرضا شاه یک ضرورت انتخاب سیستم آزادىهاى اجتماعى و اقتصادى بود.
بر ماست که بىتعصب و با دقت آگاهىهایمان را افزایش دهیم و براى فرداى ایران، بهترین تصمیم ممکن را اتخاذ کنیم.
من از علم و تجربه آنچه آموختم بىتوقع ارزانى داشتم. از هر گروه و اندیشه که باشید، مهرتان را طلب مىکنم. از من نامهربانى بر نخواهد آمد.
لس آنجلس
پانویس:
هرم طبیعىترین شکل توزیع است. با این وجود همه اشکال هرم قدرت در جوامع و در زمان و مکانهاى متفاوت یکسان نیستند.
این شکل ممکن است از سویى کشیده شده و از سویى عمودتر باشد یا ممکن است چندین هرم با قلههاى متفاوت در هم فرو رفته باشد یا ممکن است بخش نوک تیز هرم بریده شده و هرم ناقص باشد یا ممکن است این برش مستقیم نباشد و حتى ممکن است سطح برش یک سطح منحنى پیچیده باشد.
علاوه بر شکل هرم، ارتفاع هرم نیز مهم است. ارتفاع هرم ممکن است زیاد یا کم باشد. اگر ارتفاع هرم کم باشد، سطح گسترده خواهد شد و در نتیجه فاصله راس با قاعده کم مىگردد و اگر تصور شود که این ارتفاع به صفر برسد ما فقط داراى یک سطح خواهیم بود. اگر ارتفاع هرم زیاد باشد سطح قاعده کوچک خواهد بود. در مورد هرم ناقص نیز این موارد صدق مىکند. هرم کامل با ارتفاع کم بهتر از هرم ناقص با ارتفاع زیاد است. این یعنى عملکرد هرم کامل بهتر از هرم ناقص است. نیز هرم ناقص با ارتفاع کم بسیار بهتر از هرم کامل با ارتفاع زیاد است. چون هرمهاى توزیع طبیعى شکل منظمى ندارند، ارتفاع متوسط باید تعریف شود.
ارتفاع متوسط مبیّن فاصله طبقاتى است. براى تعیین ارتفاع متوسط هرمى منظم در نظر گرفته مىشود که قاعدهاش با بزرگترین سطح برابر است و حجمش معادل حجم هرم نامنظم طبیعى است.
میتوان فاکتور دیگرى را به نام انحراف از حالت نرمال تعریف کرد و آن مىتواند منحنى حاصل از ترسیم هر سطح نسبت به ارتفاع در نظر گرفته شود. منحنى نرمال شکل گوسین دارد و این یعنى هرم در وسط ارتفاع بزرگترین سطح را دارد و در دو طرف همسان کوچک مىشود. انحراف از نرمال مبیّن آن است که جامعه بر ضرر کدام قشر بزرگتر شده و به نفع کدام قشر کوچکتر شده است. یعنى اگر سطح با ارتفاع کم بیش ازحالت گوسین باشد، یعنى قدرت اجتماعى مردم کاهش یافته است و اگر سطح با ارتفاع کم کمتر از حالت گوسین باشد یعنى قدرت اجتماعى مردم افزایش یافته است.
بقول استاد محمدى نویسنده جواب کامنت را نمى دهد.
اول تشکر بسیار براى نشر این مقاله از مجموعه کیهان لندن و سردبیر محترم آن خانم بقراط.
دوم این مقاله سعى بر تشریح علمى یک پدیده دارد و براى افراد سیاستمدار و متخصصین نوشته شده است.
من به کیهان لندن این اجازه را میدهم چنانچه افراد خاصى که مورد تایید کیهان لندن هستند ایمیل من را بخواهند در اختیار آنان بگذارد. شاید نیازمند بیان واضح ترى باشد.
در هیچ کشور جهان سیستم حکومت با تشریح « خصوصیات اجتمائی » بوسیلهٔ ریاضیات وجامعه شناسی انتخاب نشده است. سیستم حکومتی هر کشوری بر مبنای تجارب تاریخی وخصوصیات فرهنگی و اقتضای ساختارهای اجتمائی و گاهی در سرنگونی یک سیستم و پیروزی سیستم دیگربوجود می آید.
استبداد سیاسی شاه فقید که شما عنوان میکنید برای جلوگیری از تروریسم چپ و مارکسیست-اسلامی بود. در المان افراد گروه تروریستی بادر-ماینهوف پس از این همه سال هنوز هم تحت تعقیب هستند. ترور در یک کشور دمکرات هم جایی ندارد و سرکوب آن استبداد نامیده نمیشود.
ظاهراً نویسنده فراموش کردهاند که ایران متأسفانه یک کشور اسلامی است.
موسیقی کلاسیک و اپرا و دمکراسی محصول و مخصوص فرهنگ غربی هستند و بس.
مطمئنا اگر ج ا برود و جمهوری یا شور ای جنابعالی یا شاهنشاهی بیاید دوباره مشابه همان گروههای تروریستی سابق مثل قارچ از زمین سبز میشوند، چرا که فرهنگ یک کشور اسلامی چیزی جز ترور و جنایت برنمیآورد. دمکراسی جایی در آن ندارد.