در تمام سالهای گذشته، دلبستگان جمهوری اسلامی از ملی- مذهبی تا چپهای اثنیعشری، بهانهشان این بود که «جامعه ایران مذهبی است»، «باید کار فرهنگی کرد» تا «مردم آماده دموکراسی شوند» و این روند در «جوامع غربی هم چندصد سال طول کشید» و…
یک، مگر جوامع غربی «بیدین» یا «غیرمذهبی» هستند؟! به تجمعات داوطلبانه مردم در مراسم سالانه مذهبی در حضور پاپ و سفرهای وی به کشورهای مختلف توجه کنید. موضوع نه بر سر عقاید مذهبی مردم بلکه بر سر ساختاریست که تنوع مردم را از نظر مذهبی نیز به رسمیت بشناسد و هیچ دینی را بر دیگری ممتاز نداند.
دو، بیشترین کار فرهنگی را نه در رژیمهای توتالیتر، آنهم از نوع سرکوبگر مذهبی، بلکه در شرایط باز میتوان انجام داد. کسانی که «سانسور» و «ممنوعیت» را سرچشمهی خلاقیت معرفی میکنند، به عارضه یا «سندروم استکهلم» دچارند و سادیسم حکومت سرکوبگر را توجیه میکنند!
سه، «آمادگی مردم برای دموکراسی» البته فاکتور مهمی است. اما چرا همین فاکتور از سوی پهلویها پذیرفته نمیشود؟! چرا گفتههای شاه فقید و گواهی دادنهای شهبانو فرح بر اینکه پهلویها معتقد بودند برای دمکراسی به شرایطی از جمله توسعه اقتصادی و فرهنگی نیاز هست، از سوی استمرارطلبان مدعی دموکراسی پذیرفته نمیشود؟!
چهار، نیاز مردم ایران به زمان طولانی برای دموکراسی بیاساسترین بهانه است. گذشته از پیشینهی دموکراسی در تاریخ معاصر ایران، مگر ما از مواهب فرهنگی و فنی که دیگران مبتکر و مخترعاش بودهاند در همین «جامعه مذهبی» و به گمان استمرارطلبان «نارس برای دموکراسی» استفاده نمیکنیم؟! مگر کشورهایی در شرایطی بدتر از ایران (مثلا بلوک شرق) گام در مسیر دموکراسی نگذاشتهاند؟! خود استمرارطلبان نیز هربار رأی به یک جناح نظام را «بلوغ» و «تمرین دموکراسی» مینامیدند اما وقتی همان مردم چند سال بعد به آنها رأی نمیدادند، میشدند «نابالغ»!
و مهمترین نکته: از دیماه ۹۶ به اینسو بخش مهمی از مردم، رشد خود را برای عبور از جمهوری اسلامی و پذیرش دموکراسی با اقدامات و شعارهایی بیبدیل به نمایش میگذارند! دیگر چه بهانهای میتوان آورد؟! هیچ! به همین دلیل استمرارطلبان راه دیگری در پیش گرفتهاند:
یک، تخریب و تحریف پهلویها به مثابه نماد و نیروی محرکهی تاریخی که مردم بطور داوطلبانه و بر اساس تجربه، ادامهی آن را (نه بازگشت به آن را) برای عبور از گسستی به نام «جمهوری اسلامی» برگزیدهاند.
دو، تمرکز بر «خامنهای» و «ولایت مطلقه فقیه» و «ولی فقیه» و تبلیغ برای محدود کردن «نقش روحانیت» و فروختن آن به نام «جدایی دین و دولت» بطوری که «جمهوری اسلامی» حفظ شود!
در چهل سالگی انقلاب ارتجاعی ۵۷ اما جامعه آمادهی بستن پرانتز سیاه «نظام جمهوری اسلامی» در کلیت آن با همهی ترفندهای استمرارطلبانش است.
رویکرد جامعه به پهلویها بسی فراتر از «نوستالژی» است: همانطور که مردم در دوران پهلوی هرگز «نوستالژی قاجار» را نداشتند، در آینده نیز بیتردید «نوستالژی جمهوری اسلامی» را نخواهند داشت!
الاهه بقراط
اگر مردم از تاریخ و خیانتی که خیلی از این آخوندها در طول تاریخ به کشور کرده اند آگاهی داشتند و کمی به خودشان زحمت میدادند و تاریخ را مطالعه میکردند دوباره با امام سازی از آخوندها دودستی کشور را تقدیمشان نمیکردند – ناشناس
سابقه خیانت آخوندها به ایران و ایرانیان
https://www.balatarin.com/users/mollah
ای کاش مردم ایران هم مثل خیلی از کشورها در مسیر دموکراسی همیشه تاریخ گذشته را مطالعه میکردند و دوباره دچار بازگشت به گذشته نمیشدند مثلا مطالبات زمان مشروطه عینا مطالبات همین زمان است و چپاولگری آخوند در زمان قاجار عینا همین چپاول است که شاهد هستیم اگر مردم از تاریخ و خیانتی که خیلی از این آخوندها در طول تاریخ به کشور کرده اند آگاهی داشتند و کمی به خودشان زحمت میدادند و تاریخ را مطالعه میکردند دوباره با امام سازی از آخوندها دودستی کشور را تقدیمشان نمیکردند!
دنباله از
و پس از یک هفته باجبار دانشگاه را ترک کردند. اما در سال ۸۸ سه ملیون نفر بمدت هشت ماه. مقایسه بین سه ملیون و چندین هزار( گیرم صد هزار) و در مدت زمانی حود هفت ماه نشان میدهد که مسئله اصلی همان مردمند که غایب. تجسم کنید اگر همزمان با تهران چهار شهر بزرگ دیگر به پشتیبانی تهران امده بودند ایا اوضاع همین بود؟ با احترام ومهر به نویسنده محترم و همه
چیزی که در نوشته خانم بقراط غایب است، مردمند؟ با انچه خانم بقراط میفرمائید من موافقم. منتها خانم بقراط تمام انچه را میخواهند نیروی رسیدن بان را نادیده میگیرند و همه را به گردن « استمرار طلبی » میگزارند. غافل از اینکه این بقول ایشان استمرار طلبان نیروی لازم برای گذر و یا عقب نشینی از این شرایط ندارند. دو مثال میتواند انچه را من میگویم و انچه از نگاه خانم بقراط غایب است را نشان دهد. در تیر سال۷۸ حدود چندین هزار دانشجو در دانشگاه تهران به مدت یک هفته توانستند برعلیه حکومت اعتراض کنند. دنباله دارد
۳- صحبت از دمکراسی کردن مسلمن بی فایده نیست، ولی نباید تصور کنیم اروپا از طریق دمکراسی به دوران شکوفائی رسید. دمکراسی جاده صاف کن راه بود ولی موتور پیشران شکوفائی اروپا بازگشت به مکاتب فلسفی بومی خود بود. بازیافتن هویت فرهنگی خود بود. بهمین خاطر است که روشنفکران اسلامی عبارت غربزدگی را مثل تاعون بزک کرده اند و مردم را مثل جن از آن میترسانند. روشنفکران ما در زمینه شناسائی مکاتب فلسفی فرهنگ ایرانی کم کارند.
۲- گپت با یورش مصیحیت و اسلام بعد از یهودیت، احتمالن هرگز کمر راست نخواهد کرد و مصر ذلیل باقی خواهد ماند. اروپا از جاده ائی تاریک به طول هزار و سی صد سال راه به بمکاتب بومی و تمدن ساز خود یافت، آنها را از زندانهای مخوف مصیحیت رهانید و دوباره دوران سازندگی خود را آغاز کرد. بنظر من ایران وضع اش از اروپا بدتر نیست و باز سازی فرهنگ کائنات محور ایران قبل از شبیخون اسلام تنها راه است. هند و چین هم با چنگ و دندان مقابل یورش اسلام ایستاده اند. متاسفانه روشنفکرهایمان از این فرهنگ بی-یا-کم اطلاع اند و مثلن هنوز فکر میکنند هخامنشیان زرتشتی بودند و یا فرهنگ را با نظام حکومتی اشتباه میگیرند.
۱- یهودیت با دروغ هایش در تورات، اولین فرهنگ تمدن ساز جهان، گپت، را با نام تقلبی مصر ذلیل و خوار کرد. مصیحیت امپراتوری رم را بعد از سی صد سال پشتوانه میترائیسم از هم پاشید و ویروس خرافات اش را از این طریق به اروپا سرایت داد. و اسلام الهیات کائنات محور و تمدن ساز ایران را ویران کرد و به طرف شرق میتازد. اگر با تلسکوپ به این روایت نگاه کنیم میبینیم هر سه این مکاتب تمدن سوز، از اقوام سامی نشات میگیرند و اساس بینش اشان فرا-کائناتی است، یعنی جهان باقی ائی ساخته و پرداخته اند که حق دارد بر این جهان حکم براند و خود را نیز نماینده آن جهان قلمداد کرده اند. یعنی باید مرگ بر زندگی – عدم بر هستی حکم براند.
شما در مورد استمرار طلبها مینویسید، که خیلی هایشان هم در کشورهای آزاد غربی زندگی میکنند و کار رسانهای میکنند. سقوط ج ا را از زاویه چشم آنها باید دید: وقتی که جاعش سقوط کند، اینها تقریبا از امروز به فردا بیکار میشوند و بیشترشان که فقط جیره خوار هستند به گرسنگی میفتند. آنگونه که من فهمیدم، بیشتر آنها زبان کشوری که در آن زندگی میکنند نمیدانند. کار یا حرفه دیگری هم یاد نگرفته اند..پس برای آنها حمایت از نظام فاشیست-اسلامی جنبه وجودی دارد، چرا که با سقوط ملاها آنها به خاک سیاه میافتند.
یک موی گندیده آدم وطن پرست به همه این جماعت دزد و فاسد بیابونی می ارزد، اینها با هر کس که وطنش را دوست دارد دشمن خونی هستند، رحیمی ها و جهانبانی ها را بخاطر عشق به وطن میکشند و به هر چه آدم جانی و بیگانه پرست پست ومقام میدهند، سوریه و لبنان خرابه برای این بیابونی ها با ارزش تر از خرمشهر زیبای ایران است
آقا جان این اسطوره نخ نما شده است
من در اطراف خودم -که لابد چند هزار نفری میشوند-به جز چند پیرزن بالای ۷۵ سال کسی را سراغ ندارم که خود را مسلمان بداند.در این جمع کسانی هستند که تا بعد از ۴۰ سالگی مسلمان کامل بوده اند و حالا ضد مذهب اکمل اند
البته اطرافیان من همه ایران نیست ولی دلیلی هم نمیبینم که جاهای دیگر هم کم و بیش چنین نباشد
به کارناوال محرم یا صحرانوردی اربعین نگاه نکنید اینها علتهایی بجز ایمان مذهبی دارند
Yek moshgeleh Iran rooznaameh negaaraaneh saadeh- lowh, zood baavar, yani baavareh beh akhbaar-eh; BBC, Radio Farda, va voa, yaa har cheh ressaaneh ghodrathaayeh estemaari, beh dooneh “critical thinking” keh inn yek sadeh lowhi va “typical” az jahaa-sevomi hast. Beh khossoos annhaayi kek mosalat beh zabaan-eh engelisdi nistand, va fikr mikonand Donyaa bi-saahab ast, va har keshvari har cheh makhaahad mikond.d
درود بر شرفت خانم بقراط. امثال رضا علیجانی ها و تقی رحمانی ها از هر مصاحبه و مقاله ای برای ضربه زدن به این خاندان ایران ساز استفاده میکنند. مثلا همین تقی رحمانی همیشه در اکثر خبرگزاری ها دارای تریبون می باشد مخصوصا رادیوفردا. ولی تاکنون کسی را در جامعه ندیده ام که کلمه ای چه موافق و چه مخالف در مورد نوشته های این شخص صحبت و یا نظر دهد بسکه بی خاصیت و بی ارزش نقد می باشد
با درود و سپاس از بانوی فرهیخته الهه بقراط که بجای حاشیه ها به اصل میپردازند ، پایدار باشید .
بى دلیل نیست من خانم الهه بقراط را یک سیاستمدار ارزشمند میدانم.
آفرین بر دانایى و قلم زیباى شما.
همه این مقاله یک طرف ، این بخش یک طرف.
درک این بخش راه نجات ماست و لازم است رویش تاکید شود.
“سه، «آمادگی مردم برای دموکراسی» البته فاکتور مهمی است. اما چرا همین فاکتور از سوی پهلویها پذیرفته نمیشود؟! چرا گفتههای شاه فقید و گواهی دادنهای شهبانو فرح بر اینکه پهلویها معتقد بودند برای دمکراسی به شرایطی از جمله توسعه اقتصادی و فرهنگی نیاز هست، از سوی استمرارطلبان مدعی دموکراسی پذیرفته نمیشود؟!”
عاشقتم پهلوى، عاشقتم شهبانوى گرامى.
سپاس از خانم بقراط
کار فرهـنگى تنهـا در جامعه باز و با امنیت کامل امکان پذیر است
جامعه اى که حقوق فردى در ان تضمین شود
جامعه اى که در ان زن با مرد حقوق برابر داشته باشند
وان زنان و مردان در برابرقانون و برعکس پاسخگو باشند وووووووو
۲= وگرنه چگونه زندانیان سیاسی زمان شاه را که اتفاقا اکثریت آنها جنایاتی نظیر بمب گذاری , ارتباطات با بیگانگان , گذراندن دوره های خرابکاری در لیبی قذافی و عراق صدام و جنوب لبنان داشتند را هزاران هزار جلوه میدادند و برایشان سینه میزدند ولی امروزه با عنوان کردن و عمده کردن فریبی به نام اصلاحات از این همه جنایات روزمره ملایان سخنی نگفته و با کمک متاسفانه اکثریت رسانه ها که چه در داخل کشور و چه در برون مرز دارند چه بسا که سعی در پوشش این جنایات دارند .
۱= با درود به بانوی خستگی ناپذیر خانم بقراط و مقالات جالبشان که از سایت الفبا تا کنون با اشتیاق خوانده ام . بایدعرض کنم گروهی که نامبردید یعنی : ملی- مذهبی تا چپهای اثنیعشری، که در کوبیدن رژیم مدرن شاه آنچنان فعال و در راه هدفشان هر وسیله ای حتا ترور و دروغ و خیانت و جنایت را مقدس میدانستند از خانواده های سنتی و مسلمان میامدند و این بهانه : «جامعه ایران مذهبی است»، «باید کار فرهنگی کرد» تا «مردم آماده دموکراسی شوند» ,,, هم به نو عی به همان دید مذهبی اینها برمیگردد و وحشت از آگاهی مردم , چرا که عدم آگاهی مردم کار به قدرت رسیدن این مشتاقان قدرت را راحتتر میکند.
اصرار استمرارطلبان مبنی بر اصلاحات گام به گام و لزوم تربیت فرهنگی مردم برای دموکراسی و آزادی، توهین به مردم است و از سویی دیگر به معنی تداوم جیم الف تا ظهور آقای عج می باشد. از طرفی بسیاری از به اصطلاح جمهوری خواهان، ساکن کشورهای پادشاهی اروپایی هستند و توضیح نمی دهند که تاکنون چه اقدامی برای سرنگونی مثلا حکومت پادشاهی بریتانیا و یا سوئد و یا هلند و برقراری جمهوری در کشورهایشان انجام داده اند و یا چرا پادشاهی را برای کشورهای خود روا می دارند، اما برای مردم ایران آن را روا نمی دارند.
بنظرم خلافت شیعه بر اساس چهار رکن اصلی: شیعه ایسم، اقتصاد نفتی، بورژوازی شیعه و اینتلیجنسیای فاسد و شارلاتان (اسلامگرا،چپ،یهود ستیز وغرب ستیز) بنا شده است،که اولی ریشه در تاریخ ۵۰۰ سال گذشته دارد و بقیه حاصل فعل و انفعالات ژئوپلیتیک و سیاستهای جهانی و جنگ سرد و انقلابگرایی مارکسیستی و مفهوم نکبت بار رجعت به خویشتن در قرن بیستم هستند. با خانم بقراط موافقم که مشکل فقط ولایت فقیه نیست زیرا این ایده ضد بشری معلول بسیاری عوامل می باشد.