آنچه بر سر اجتماع و فرهنگ ایران در طول چهل سال حکومت جمهوری اسلامی آمده را باید با ویرانی و نکبتی مقایسه کرد که در فیلمهای آخرالزمانی توصیف میشود و تماشاگر را با هراس و تاریکی و البته تلاش برای مبارزه و نجات زندگی مواجه میکند. کشور ایران پس از انقلاب ۵۷ وارد سردابی مخوف و موقعیتی باورنکردنی شد که هیچ کشوری در جهان به خود ندیده است. این نظام با استفاده از ایدئولوژی اسلامی و ایجاد رعب و وحشت هرگونه آزادی بیان و تفکر را ممنوع کرد و با به دست گرفتن مجاری انتقال اطلاعات و رسانهها، ۴۰ سال بر طبل حقانیت و راستی خود کوبید.
تبلیغات ناکام و آمارهای هراسناک
با اینکه نسلهای پس از انقلاب تحت فشار و شستشوی مغزی هدفمند و سازمانیافته توسط سیاستهایی قرار گرفتند که در نهادهایی چون آموزش و پرورش، مساجد، شورای عالی انقلاب فرهنگی، حوزه علمیه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی و حوزههای تبلیغات اسلامی در عرصهی هنر تعیین میشد و با تمام قوا تلاش تا از تفکر و پرسشگری باز بمانند، ولی همه اینها نتوانست جامعه ایران را با نظام همراه و همپا نگه دارد. اکنون پس از ۴۰ سال هزینههای جبرانناپذیر و اعمال فشار و هراسافکنی بر مردم، نظام اسلامی پایگاهی در میان اکثریت جامعه ندارد و از همین روست که زندانها در کنار مجرمان خلافکار و جنایتکار، از متفکران، منتقدان و دگراندیشان سیاسی و فرهنگی نیز پر شده و مردم در کوچه و خیابان بدون ترس و هراس بر ضد نظام و ایدئولوژی و سیاستهایش شعار میدهند.
اگر بتوان تأثیرات فقر و مشکلات اقتصادی را در کوتاهمدت کاست و ترمیم کرد، اما تأثیرات منفی فرهنگی و اجتماعی این ۴ دهه را نمیتوان به آسانی از بین برد.
پس از این انقلاب بود که عموم مردم زندگی زیرزمینی و مخفی و دوگانه پیدا کردند؛ در چهاردیواری خانه، خودشان بودند، اما در کوچه و خیابان و صف خرید و محل کار و در میان حتی دوستان و آشنایان، شخصیت و تفکرات واقعی خود را پنهان میکردند. خودسانسوری و تحمل فشارهای همهجانبه، در طول ۴۰ سال، مردم ایران را به یکی از عصبانیترین مردم دنیا در سال ۹۶ تبدیل کرد (تحقیقات مؤسسه گالوپ) و معرفت و اخلاق را به پایینترین سطح رساند. ورزشکاران ایرانی در میادین ورزشی، با بازیکنان تیمهای دیگر جهان دست به یقه میشوند و نویسندگان و هنرمندان دست به تقلب و کپیبرداری میزنند. همچنین عدم توزیع عادلانهی امکانات و فقدان نظام حقوقی در دستیابی به موفقیت بر اساس دانایی و توانایی و شایستگی، چنان رانتخواری و فساد را در همه عرصهها گسترش داده که انواع جرم و جنایت، خشونت، اعتیاد، فساد اخلاقی و دیگر ناهنجاریهای اجتماعی به یک امر رایج و بدیهی تبدیل شده است. آنهم در جامعهای که «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» را بر تارَک تاریخ و فرهنگ باستانی خود دارد.
در بررسی جامعه و فرهنگ ایران امروز نباید این نکته را فراموش کرد که به علت سانسور و عدم دسترسی به اطلاعات موثق و عدم امکان آمارگیری علمی و مستقل، حتی نتایج آماری رسمی که به صورت متناقض از مشکلات و معضلات و فرهنگی کشور متشر میشود، به شدت مهیب و هشداردهنده است. در اینجا به چند بخش کلی از این مشکلات بسنده میکنیم.
تبعیض علیه زنان
حکومت بر این باورست که زنان فقط باید در پزشکی، تعلیم و تربیت، پرستاری، ادارات و مدرسهها کار کنند و فعالیت آنان تا جایی مجاز است که منجر به بیکاری مردان نشود. اما در تریبونهای خود تبلیغ میکند که سواد دختران و زنان و میزان مشارکت آنان در اجتماع پس از انقلاب بالا رفته است. این در حالیست که طبق آمار سال ۹۷، زنان فقط ۱۷ درصد از بازار کار سهم دارند و یک میلیون و ۸۰۰ هزار زن همچنان سواد خواندن و نوشتن ندارند. وضعیت تحصیل دختران در استانهای مرزی وخیمتر است. در این مناطق ۵۰ درصد دختران ترک تحصیل میکنند ولی با اینهمه، نظام اسلامی تلاش، پیشرفت و موفقیت زن ایرانی در عرصههای مختلف داخلی و بینالمللی را مصادره میکند و از آن برای تبلیغ «زن مسلمان» و اینکه «حجاب» سبب محدودیت و عدم پیشرفت نمیشود، سوء استفاده میکند.
اما زن ایرانی، سانسور و محو میشود؛ چه در فیلمهای سینمایی و برنامههای تلویزیونی و چه در ردههای بالا و حتی متوسط سیاسی و اجتماعی. زنان برای استخدام در دستگاهها و ادارات دولتی و غیردولتی مجبور به داشتن حجاب هستند و سیاست مردسالار حکومت اسلامی حتی زنان محجبه را هم در رده معاون و مشاور و کارمند نگه میدارد. چنانکه پس از انقلاب، مرضیه وحید دستجردی تنها زنی است که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد به عنوان وزیر بهداشت منصوب و پس از مدتی هم عزل شد.
قوانین تبعیض آمیز قرون وسطایی به اتکای قوانین شرع سرنوشت زنان ایران را رقم میزند. حتی در قوانین کیفری نیز زنان مورد تبعیض قرار میگیرند. آنها نه تنها از ابتداییترین حقوق انسانی چون حق انتخاب پوشش و سفر محروماند بلکه در حضانت و سرپرستی فرزندان، طلاق، ارث، «دیه» یا جریمهی نقدی در جرائم کیفری نیز از مردان کمترند. زنان حق ندارند بر کشور ریاست کنند و یا رئیس جمهور و همچنین قاضی دادگستری شوند. اما بنا به احکام واپسماندهی شرعی میتوانند در ۹ سالگی ازدواج کنند. با اینکه جمهوری اسلامی، آمار دقیقی از ازدواج کودکان ارائه نمیکند ولی در سال ۹۳ اعلام شد که ۲۴ درصد ازدواجهای ایران مربوط به کودکان است. ۱۵ هزار کودک مطلّقه در ایران وجود دارد که ۱۳ هزار نفر از آنها ۱۵ تا ۱۸ ساله و بقیه زیر ۱۵ سال سن دارند.
گسترش خشونت
۴۰ سال جمهوری اسلامی و مناسبات غیرانسانی و بیعقوبتاش به اعتماد همگانی و همزیستی مسالمتآمیز اجتماعی، ضربات محکمی وارد کرده است. در چنین مناسباتی، دروغ و فریبکاری اصل به شمار میرود و نبود عدالت، پرخاشگری و خشم شهروندان را افزایش داشته است. مزاحمتهای خیابانی، زد و خورد، قتل، و اسیدپاشی، بخشی از نحوه بروز عصبیت و تنشی است که جامعه به واسطه سرکوب و بیعدالتی و ناتوانی در برخورد با آنها، از خود بروز میدهد.
در این بین، کودکان و زنان بیشترین صدمات ناشی از خشونت را میبینند، چنانکه آمار تماس با اورژانس اجتماعی به دلیل خشونت خانگی ۲۰ درصد افزایش نشان میدهد. تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد ۶۶ درصد زنان ایرانی با خشونت مواجه هستند که شامل خشونت کلامی و جسمی میشود. اما درجمهوری اسلامی هیچ قانون حمایتکنندهای در این زمینه برای زنان وجود ندارد و لایحه «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» از سال ۱۳۹۲ تا کنون در قوه قضاییه خاک میخورد.
تجاوز جنسی به کودکان، غالباً (۵۲ درصد) توسط پدر انجام میشود. این نوع تجاوز، ۴۰ درصد موارد خشونت خانگی را تشکیل میدهد. چنین جنایتی اگرچه در سنین پایینتر خطرناکتر است ولی در نوجوانان باعث افزایش میل به خودکشی میشود بطوری که ۳۱ درصد فعالیت اورژانس اجتماعی معطوف به خودکشی افراد زیر ۱۸ سال است. البته خشونت و آزار و تعرض و تجاوز جنسی علیه کودکان، محدود به خانواده نیست و سیستم آموزش و پرورش نیز آنها را از گزند و آزارهای خشن برخی معلمان و مدیران و حتی والدین دیگر دانشآموزان در امان نگه نمیدارد.
بیماریهای روحی و روانی
فقدان آزادی بیان و اندیشه، فقر، بیکاری، نبود چشمانداز درباره آینده، عدم تفریح و سرگرمی و برخورداری از مواهب فرهنگی و هنری، که به عدهای خاص نورچشمی و تازه به دوران رسیده اختصاص دارد، تنها بخشی از دلایل افزایش خطرناک بیماریهای روحی و روانی در ایران است. ۲۳ درصد جمعیت بالغ ایران حداقل دچار یک بیماری روانی هستند که شامل ۲۷ درصد جمعیت زنان و ۱۹ درصد جمعیت مردان میشود. به عبارتی از هر ۴ نفر بالای ۱۵ سال یک نفر اختلال روحی و روانی دارد که به دلیل جوان بودن جامعه ایران، گستردگی آن نزد جوانان بیشتر است.
تنشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تأثیرات بسیاری بر شدت بیماریهای روانی دارد که گاه به صورت شرم، میل به خودکشی و خشونت خود را نشان میدهد. طبق آمار در سال ۹۶، در هر صد هزار مرگ، ۵.۷ مرگ بر اثر خودکشی بوده که این آمار بیش از مرگ ناشی از مصرف مواد مخدر است. در ۱۰ سال اخیر، ۳۸ هزار و ۵۶۰ نفر در اثر حلقآویز کردن، مسمومیت با زهر و دارو که شایعترین روشهای خودکشی در ایران هستند، جان خود را از دست دادهاند.
حاشیهنشینی و گورخوابی
یکی دیگر از پیامدهای ننگین جمهوری اسلامی که به بیکاری و فقر برمیگردد، گسترش حاشیهنشینی، کارتنخوابی، کوچهگردی و حتی گورخوابی است! با افزایش بیکاری و فقر در شهرها و روستاها از جمله به دلیل کمآبی و نابودی کشاورزی و دامپروری، جمعیت گستردهای اقدام به مهاجرت کردهاند. در سال ۹۶ اعلام شد که ۱۹ میلیون نفر ایرانی حاشیهنشین و بدمسکن وجود دارد که یعنی حدود ۳۵ درصد مردم ایران!
حاشیهنشینی یعنی زاغهنشینی، آلونکنشینی، نداشتن پلاک خانه، نداشتن مدرسه، عدم امکان آموزش و تحصیل، نداشتن درمانگاه و البته عدم دسترسی به آب و غذای لازم و کافی. پیامدهای چنین موقعیتی، اعتیاد و بزهکاری است تا گسترش بیماری ایدز و تولد کودکان معتاد و بیمار و بیسرپرست و تکرار مداوم و بیپایان چرخهی مشکلات.
در تهران روزانه بیش از ۳۰۰ بیخانمان شناسایی میشوند که بخش قابل توجهی از آنان را زنان تشکیل میدهند ولی فقط یک گرمخانه برای زنان در پایتخت وجود دارد. در شهرستانهایی چون اهواز و مشهد، زنان بیخانمان زیادند و عدم برخورداری از حمایتهای سنتی چون خانواده و برچسبهای رایج جامعه، آنان را به سوی اعتیاد و تنفروشی سوق میدهد. ۶۰ درصد زنان بیخانمان تهران از شهرستانها میآیند که یا در خیابانها میخوابند یا چون مردان از سرما به داخل گورها میخزند.
اما سرنوشت دردناک کودکان علاوه بر زیستن در فقر و گرسنگی، به کار اجباری و تجاوز جنسی نیز آلوده است. رضا قدیمی مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی که از شیوع این فاجعه دردناک پرده برداشته گفته بود که به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز میشود. طبق آمار، بیش از ۳ میلیون کودک کار در ایران وجود دارند که به دلیل نوع زندگیشان به انواع بیماریها مثل ایدز، هپاتیت، کزاز، حصبه، سالک، انگل، فلج اطفال، اسهال خونی و کمردرد و پادرد مبتلا میشوند. اما این بخشی از این داستان تلخ است، چون تعداد زیادی از این کودکان قربانی قاچاق اعضای بدن نیز میشوند تا به قیمتهای گزاف فروخته شوند.
در این میان، پیمانکاران شهرداریها هم یک پای دیگر قضیه هستند که از این رنج بیپایان کودکان سود میبرند و آنها را به عنوان نیروی کار ارزان به کار میگیرند تا زبالهها را تفکیک کنند و هر زمان هم که خواستند اخراجشان میکنند.
همه جا اعتیاد
منابع رسمی میگویند سن اعتیاد در ایران پایین آمده و میانگین سن مصرف مواد مخدر به ۱۲ سال رسیده است. بیش از سه میلیون مصرفکننده مستمر مواد مخدر در ایران وجود دارد که حدود ۵۰ هزار نفر از آنها بطور علنی و در انظار عمومی مواد مصرف میکنند. این آمار جدا از جمعیت ۱۵ تا ۶۴ ساله است که بدون نسخه پزشک از داروهای مخدر چون متادون استفاده میکنند. هولناکتر اینکه سالانه نیم درصد از نوزادان در کشور به دلیل اعتیاد مادرشان معتاد به دنیا میآیند که رقمی معادل ۷۵۰۰ نوزاد را در بر میگیرد. با این حال، جمعیت معتادان تمایلی به بازگشت به زندگی عادی ندارند. چندی پیش حتی گروهی از زنان، کمپ ترک اعتیاد در تهران را آتش زدند تا بتوانند از آن فرار کنند. کار به جایی رسیده که خود دولت اعلام کرده که ۲۷.۴ درصد از جامعه نگرش مثبت به مصرف مواد مخدر دارند و اگر همین جمعیت را مبنا قرار دهیم، سهم زنان ۲۶.۴ درصد است و سهم مردان ۲۹.۳ درصد است!
در حال حاضر اگرچه ایدز ناشی از اعتیاد کاهش پیدا کرده ولی انتقال آن از طریق روابط جنسی افزایش یافته که این به معنای افزایش جمعیت زنان مبتلا به ایدز است. تخمین زده میشود که بیش از ۶۶ هزار مورد ابتلا به ایدز در ایران باشد که حداقل نیمی از آنها خبر ندارند یا کتمان میکنند. از طرفی، ابتلا به بیماری ایدز در نوجوانان هم افزایش یافته چرا که آموزش و پرورش از اطلاعرسانی درباره این بیماری جلوگیری میکند وتلویزیون حکومتی هم آن را نادیده میگیرد.
هزاران هزار زندانی
همه مواردی که از آن سخن رفت، میتوانند مولد جرم و در نتیجه افزایش زندانیان باشند. آمارها میگویند در ایران هر ساعت ۵۰ نفر به زندان میافتند. با این حساب، هر روز ۱۲۰۰ نفر زندانی و هر سال ۴۳۸هزار نفر به زندان میروند. زندانهای ایران اما صرفاً جای خلافکاران و افراد ضداجتماع نیست؛ از فعالان سیاسی و اجتماعی و مدنی گرفته تا نویسندگان و هنرمندان، بدهکاران مالی و کسانی که رفتاری خلاف آنچه حکومت مجاز میداند رفتار کردهاند، روانه زندان میشوند. جدا از نقض آزادی بیان و اندیشه در ایران که طیف گستردهای را روانه زندانها میکند، صدها کودک در زندان زندگی میکنند، آنهم به دلیل زندانی شدن مادرشان. از این میان، کودکان زیر دو سال، شامل ۲۶۰۰ کودک، باید در محیط خشن و نامناسب زندان نزد مادر بمانند و پس از آن به شیرخوارگاه یا خانوادههای سرپرست سپرده میشوند.
ناهنجاریهای اجتماعی همواره وجود داشته و خواهند داشت. اما وضعیت نابسامان روحی و روانی، مشکلات اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز ایران، یک امر ناگزیر نیست! بلکه حاصل ۴۰ سال سرکوب و فشار مداوم در همهی عرصههای فعالیت جامعه است. جامعهای که از حقوق اساسی آن زیر پا گذاشته میشود و تبعیض و نابرابری در آن بیداد میکند. نهادهای قدرت، نه تنها از ارائه خدمات اجتماعی و حمایتی به شهروندان خودداری میکنند، بلکه خود مهمترین عامل برای افزایش تنشهای اجتماعی و ناامیدی جامعه نسبت به خود و بیماریهای مزمن جسمی و روحی است. انقلاب و نظام برآمده از آن، از ایران که در دهه پنجاه خورشیدی راه پیشرفت را میپیمود، یک بیمارستان و زندان بزرگ ساخته است که شهروندانش برای بهبود و رهایی چارهای جز فرو ریختن دیوارهای آن ندارند.
آزاده کریمی
Akhond Ali Khamenei vatanforoosh-eh khaaen Iran raa beh yek Most’mareh Navin Engeliss tabdil kardeh ast.
Inn Akhondeh bihameh-cheez 24h/ 7days baa MI6 dar tamasss ast, va tamaam- eh dad-tooraat rooz-mar-reh khod raa, keh Engeliss beh aan “counsel” migooyand, az arbaabet-eh (handler) MI6 dar-yaaft mikonad. b
شاهزاده رضاخیلی وقت پیش گفتند که درمان و تغییر این اختلالات رفتاری ۳۰ تا ۵۰ سال زمان نیاز دارد و من هم همین طور فکر می کنم.
مرسی برای این مقاله خوب.
چون شما بدرستی به خصوصیت بنیادی ج ا یعنی «تبعیض و خشونت بر علیه زنان» اشاره میکنید بد نیست که یادی از آخوند رفسنجانی، مشهور به سردار سازندگی، بکنیم، که نظرات بیمار این نظام در مورد زنان را در نطقهایش به عنوان حقایق محض مطرح میکند (علاقهمندان گوگل کنند:توصیف زن از زبان هاشمی رفسنجانی ). بعدش هم یاد کنیم از برخی زنان شاغل در رسانه های فارسی خارج نشین که شیفته این شخص بودند، مثل آن خانمی که رییس بخش فارسی یک رسانه آمریکایی است و بعد از مرگ رفسن جانی که بعنوان تروریست مورد تعقیب اینترپل بود، وفات ایشان را به ملت ایران تسلیت میگوید.
۳-هر جا قوانین شوم بیابانگردهای وحشی ۱۴۰۰ سال قبل را بردند و اجرا کردند در آنجا جهل، جنایت،غارتهای عظیم ،فقر گسترده،نابودی و ویرانی بوجود آوردند و آن سرزمین ها را به دوزخ الله تازیان تبدیل کردند. *سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند از صادق هدایت* . ما نباید نقشی را که بازاریان این قشر دلال،بشدت غارتگر و متعصب دینی در حمایت از سایر اسلامگرایان جنایتکار برای ویرانی و نابودی سرزمین مادری و به فقر و دردمندی مردم سرزمین ایران داشتند فراموش کنیم.
۲-
۱۴۰۰ سال گذشته است و ذهن انسانهای بسیاری هنوز و همچنان گرفتار چنین اندیشه های بشدت هولناک و تاریک قرار دارد. هدایت مینویسد:ازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اَش زیر سلطه اَموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند.
۱- در اسلام بادیه نشینهای غارتگر ۱۴۰۰ سال قبل هم دوزخ آنان تشریح شده است هم بهشت آنان .در جنت الله تازیان زنان لخت و عریان در خدمت همیشگی او و به دستور او و به اجبار (وگرنه کدام زنی حاضر است با آن موجودات زشت و کریه با کلی ریش .. که بدستور الله و بخاطراو هر نوع جنایتی علیه بشریت بر روی این سیاره زیبا انجام داده اند از تجاوز به کودکان و زنان گرفته تا قتل و کشتار مرتکب شده اند تا ابد رابطه فیزیکی برقرار کند) حتی بهشت متعفن آنان چون محلاتی در کشورهای فقیر میماند که زنان دردمند را بزور در محلات خاصی تحت کنترول افراد بیرحم و قدرتمندی برای عرصه به مردان پست در مقابل پول و در بهشت برای اجرای اوامر الله عرضه میکنند.