پویا مهرفر- گفتهاند گذشته چراغ راه آینده است. شهبانوى گرامى نیز گفتند که گذشته را به حال خود رها کنید و براى حال و آینده اندیشه و برنامهریزى و تلاش کنید.هر دو این گفتار درست است. اولى وقتى کاراست که بدون تعصب در آیینهاش بنگرى.
آیینهات دانى چرا غماز نیست
زان که زنگار از رخش ممتاز نیست
دومى براى آن است که در زنگار آیینه گذشته نمانیم.
گفتوگوی ویژه رادیو فردا با شهبانو فرح پهلویhttps://t.co/2c6LIyNuAJ pic.twitter.com/fNRKRNzDfX
— FARAH PAHLAVI – فرح پهلوی (@ShahbanouFarah) February 4, 2019
در این مقاله آنچه مىآید براى آن است که تصور نشود که من طرفدار شاهزاده برخوردى متعصبانه با گذشته دارم. هدف من محکوم کردن نیست. هدف من توهین نیست. هدف من انتقام نیست. من نیز مانند گروهی از خوانندگان این مقاله در نوجوانی با شاه فقید مخالف بودم.
مخالفان شاه فقید وبسایتهای خبری و برنامههای تلویزیونی خود را با تفسیرهای گوناگون و گاه متناقض پر کردهاند. سه ادعا همواره مد نظر آنان است:
وقایع ٢٨ مرداد
میدان دادن به سیاسییون مذهبى
فساد ادارى
نگاهها به وقایع ۲۸ مرداد بسیار متناقض است. اعتقاد من بر این است که روند تاریخی به نفع مردم ایران رقم خورد. اینکه قانون چه بود و چه تخلفات قانونی صورت گرفت در حیطه دانش من نیست ولی آنچه مشهود است ما از نظر آزادیهای مدنی و رشد اقتصادی دوران شکوفایی را پس از آن طی کردیم.
اما ادعای میدان دادن به سیاسیون مذهبی تحریف تاریخ است؛ شاه فقید مذهبی و سکولار بود. شاه سیستم سیاسی را بست. او برای گذر از شرایط جامعه که در مقابل توسعه تمدنى مقاومت مى کرد، چاره را در آن دید که آزادیهای سیاسی را فدای آزادیهای اجتماعی و اقتصادی کند. (من به اینکه این دیدگاه شاه فقید درست بود یا نه و اگر چنین مىکرد، چنان مىشد که به نظرم صرفا یک نظر تئوریک و غیرتجربه شده است، کاری ندارم).
جامعه مذهبی بود و در مقابل کمونیستها و شوروی به شدت حساس بود. سیاسیون مذهبی متعصب، نترس بودند و در میان تودههای مختلف مردم اعم از کارگر و کشاورز و بازاری و روشنفکران تبلیغ میکردند. کم نبودند آنانی که زندانی شدند و تعدادی هم زیر شکنجه کشته شدند. آنان در کنار آخوندها ازمحبوبیت مذهبی برخوردار بودند. در کنار همه اینها، مساجد بطور طبیعی و گسترده در اختیار این گروه بود. آنان به تبلیغ خود میپرداختند و به ظاهر کار سیاسی نمیکردند. هر کسی هم کار سیاسی علینی کرد به همان شدت دیگر گروههای سیاسی و ایدئولوژیک مورد غضب قرار گرفت. شاه نه میخواست و نه میتوانست جلوی فعالیت تبلیغات مذهبی بایستد.
دو فرد شاخص که همواره مطرح بودند، شریعتی و مطهری بودند. این دو جاذبه قوی در بین جوانان تحصیلکرده مذهبی داشتند. اثر کار آنان دوگانه:
تبلیغ براى سیاسییون متعصب
محلل براى سیاسیون غیرمتعصب و حتى کمونیستها
این وجوه دوم از نظرها محو میشود زیرا هدف فقط محکوم کردن هر حرکت شاه فقید است.
سیاسیون ملی- مذهبی نمیتوانستند از این فضا استفاده کنند. جایگاه شخصیتی آنان به گونهای بود که از مردم عادی فاصله داشتند. آنان از بالا به مردم عادی مینگریستند. مردم به آنها احترام میگذاشتند و این تصور در آنان شکل گرفت که در میان مردم محبوب هستند. آنان محبوبیت چندانی نداشتند.
بخش غیرمذهبی ملیها اقبال بسیار کمتری داشتند. دامنه نفوذ آنها در میان دانشجویان و شخصیتهای اجتماعی و اقتصادی بود. در این بخش، رقیب اصلی آنها شاه بود.
کمونیستها اقبال چندانی نداشتند. نظر عمومی جامعه درباره آنان این بود که آنا ضدخدا و طرفدار شوروی هستند. این دیدگاه عمومی مانع اقبال مردم به آنان بود و تلاش فداکارانه کمونیستها و نزدیک شدن به قشرهای کمدرآمد جامعه موفقیت چندانی برایشان نداشت و در حقیقت تبلیغی به نفع مجاهدین خلق در میان قشرهای متعصب شد.
مجاهدین خلق داراى قدرت نزدیک شدن به تودهها بودند ولى مسجد که در کنترل دو جناح آخوندهاى غیرسیاسی و سیاسی بود در قبال آنان موضع مخالف داشت. آنان این گروه را التقاطى مىدانستند. انشعاب درونسازمانى و کشته شدن مجید شریف واقفی و دوستانشان آنان را بسیار ناتوان کرد و آنان قدرت خود را به سوی جذب جوانان دانشگاهی متمرکز کردند و در این زمینه موفقیت خاصی به دست آوردند.
انقلاب اسلامى وزن هر گروه را نشان داد و نشان داد که در میان این گروهها اقبال عمومى به مذهبیون متعصب طرفدار آخوندهاى سیاسى است.
چندان دور از واقعیت نیست اگر گفته شود جمعیت قابل ملاحظهاى از مردمان بىتفاوت از ترس کمونیستها و به دنبال اقتبال همگانی سیاسیون به خمینی، در آخرین لحظات به خمینی پیوستند.
شاه مذهبى بود و مردم او را در مکانهاى مذهبى مىدیدند. در تبلیغات دولتى نیز او «سایه خدا» خوانده میشد. شعار «شاه خدا میهن» همه جا به چشم میخورد. مذهبیون متعصب این شعارها را مضحک نمیدانستند. اما این عملکرد نقش خود را در کاهش مقاومت مردم به فرهنگ متمدنانه بازی کرد. مردم تلویزیون و سریالها را پذیرفتند و حتی بچههای خانوادههای مذهبی به این سریالها کشیده شدند. چادریهای بسیاری داوطلبانه بر خلاف میل خانوادهها کنار رفت و بیحجاب و باحجاب در کنار هم پذیرفته شدند.
کورش عرفانى در مقالهاى که اخیراً منتشر کرده است شاه را به تلاش براى رسوخ فرهنگ غربى متهم کرده است. البته او تلاش خانواده پهلوی را برای احیای فرهنگ اصیل ایرانی نمیخواهد ببیند (علت آن از زبان آقای لاهیجی شنیدنی است که در ادامه ذکر میگردد). این نگاه در میان همه «روشنفکران» مخالفان شاه وجود داشت. نام ترانههای «کوچهبازاری» از این نگرش به شادترین ترانههای ایرانی داده شد. «روشنفکران» نه تنها به آزادیهای داده شده در زمینه فرهنگ اعتراض داشتند بلکه اعتقاد جدی به فرهنگ گلخانهای و تحمیل نظرات خود بر همه مردم داشتند. این تناقض در تحلیل که از طرفی شاه مذهب را رشد داد و از طرفی شاه فرهنگ غربی را رواج داد، نشان از احساسی اندیشیدن دارد.
هیچ جریان سیاسى براى مخالفین خود فرش قرمز پهن نمىکند و شاه فقید هم چنین نکرد. به نظر من شاه فقید از سطح پایین توانایی ادارکی و اجرایی بسیاری از مدعیان سیاسی آگاه بود. آقای لاهیجی اخیرا در برنامه آقای لیمونادی در تلویزیون «ایران فردا» بیان کرد که اکثریت قریب به اتفاق سیاسیون مخالف جمهوری اسلامی نگران جایگاه خود در نظام آینده هستند و میخوااهند قبل از هر اتحادی پست آنان مشخص گردد.
تا اینجای گفتار ما را به این نتیجه میرساند که راه رشد جریانهای سیاسی مخالف شاه فقید و جمهوری اسلامی باز گذاشتن فضای سیاسی بود. آنان راه دیگری برای نفوذ در میان تودههای مردم نداشتند و انتظار داشتند شاه فقید فداکاری کند و از قدرتی که در اختیار داشت به آنان هبه کند تا آنان بتوانند اندیشههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را پیش ببرند. یعنی:
در زمینه فرهنگى مانع توسعه فرهنگ غربى شده و فرهنگ گلخانه اى خود را ایجاد کنند،
در زمینه اقتصادى، اقتصاد را گلخانهاى کنند و از توسعه اقتصاد نوین جلوگیرى کنند،
در زمینه سیاسى نیز فضا را باز بگذارند و به خیال خود در این فضا گوى سبقت را از مذهبیون متعصب بربایند.
اقبال بخشى از جامعه به نظریه اقتصاد گلخانهاى ناشى از توسعه صنعتى و تجارى بود. این توسعه صاحبان صنایع کوچک را ورشکست و ناراضی کرده بود. این فضا بستر مناسبی برای فراهم کردن معدود هوادار متعصب و ملی و کمونیست شد. تقریبا تمامی مخالفان شاه از رشد سریع صنعت و تجارت ناراضی بودند و به درجات مختلف خواستار اقتصاد گلخانهای بودند که تاریخ غلط و خطرناک بودن این دیدگاه را به اثبات رساند.
شاه فقید به خوبی میدانست که راه توسعه را درست طی میکند و به همین جهت دیدگاههای آنان را در زمینه فرهنگی و اقتصادی نادرست تشخیص میداد.
فساد در جای جای کشور وجود داشت. پارتیبازی، رشوه و حتی تقلب جزیی از فرهنگ کار بود. این فرهنگ زمینه تاریخی داشت. خاندان پهلوی به شهادت نمونههای بسیاری که شخصا با آن مواجه بودم مخالف این روند بود ولی سازمان اجرایی قادر به جلوگیری از آن نبود. برای جلوگیری از آن نیازمند افراد فداکاری بود که بیشترین آنها در میان گروههای مخالف سیاسی جا خوش کرده بودند. نه شاه علاقمند به میدادن دادن به آنها بود و نه آنها حاضر بودند از دایره سیاست به دایره اجرایی کوچ کنند و این مشکل فرهنگ کار را درمان کنند. مخالفین شاه ناجوانمردانه شاه را به طرفداری از فساد متهم میکردند و از این دروغ بهره سیاسی میبردند.
انقلاب اسلامی نشان داد که مردم از سطح آگاهی پایینی برخوردار هستند. گروهی که به هر روش ممکن به بیشتر کتابهای ممنوعه دسترسی داشتند و با اشتیاق این کتابها را میخواندند، ادراک سیاسی اندکی داشتند. اقبال گسترده سیاسیون به خمینی در حالی که خمینی وجوه اعتقادی خود و ضدیت با آزادیهای مدنی و اقتصادی و سیاسی را آشکارا بیان کرده بود، نشان از سطح رشد یک جامعه دارد.
مى گویند نظامهاى شاهنشاهى افول مى کنند و این عامل نابودى سلسلههاى شاهنشاهى بوده است.
اما محمد رضا شاه پهلوى در اوج رفت. اگرچه نقش نابودکننده جمهورى اسلامى نیز موجب اقبال به سلسله پهلوی است ولی عامل اصلی در اوج بودن خود نظام پهلوی است. این موجب اثر نوستالژیک در میان مردم است و حتی بعضی از مخالفانش را به این نتیجه رسانده است که ای کاش انقلاب نمیشد.
اکنون هر کس براى تبرئه خود به سراغ شاه فقید میرود و اما و اگرهاى بسیارى را مطرح مىسازد. آنان بدون توجه به نتایج محتملی که میهوانست هر تغییر در تصمیمگیری شاه فقید داشته باشد، نظراتی ارائه میکنند.
آقاى لاهیجى در برنامه آقاى لیمونادى شاه مراکش را مثال زد. من به آقاى لاهیجى مىگویم وضع ما بسیار متفاوت بود.
من به همه آنان پیشنهاد مىکنم تئورى الاستیسیته را مطالعه کنند و در مدل الاستیسیته، تغییرات پدیدههاى ویسکوالاستیک را مورد نظر قرار دهند؛ جامعه یک پدیده ویسکوالاستیک است. من انقلاب اسلامی با هدایت خمینی را یکی از احتمالات ممکن با بیشترین احتمالات میبینم. احتمال ضعیفی داشت که ما از این چاه ویل دور بمانیم. همسایگی ما با شوروی یک بدشانسی بزرگ بود. ما هم بسیار متأثر از انقلاب شوروی شدیم و هم شرایط ما همواره مورد توجه جدی قدرتهای غربی قرار داشت.
به هر حال از دیدگاه من انقلاب یک احتمال ممکن بود.
به نظرم کسى متهم نیست.
سطح ما چنین پایین بوده است.
ما در طى دوران دو پهلوى بسیار رشد کردیم.
با این وجود به رشد لازم نرسیدیم.
این ظرف ما بود.
ما نیازمند شانس بیشترى بودیم.
ای کاش دوران پهلوى ممتد مىشد.
من اعتقاد جدى دارم که در آن صورت ما به آزادى مىرسیدیم.
ما برگه لاتارى ارزشمند خود را پاره کردیم.
افسوس چه ارزشى دارد.
بهتر است به امروز و فرداى خود اندیشه کنیم.
سخنان شهبانوى گرامى را به فال نیک بگیریم.
از محکوم کردن و توهین به یکدیگر دست برداریم.
اکنون ما براى آزادى وسایلى نیاز داریم:
پذیرش آزادىهاى زیستى براى همه از قبیل پوشیدن، خوردن، تفریح کردن و داشتن علایق شخصى. خوشبختانه پیشزمینه تلاش دو پهلوی و فضای نوین جهانی این زمینه را در باور و آرمان جامعه ما بسیار آماده ساخته است.
اقتصاد توسعهیافته. متاسفانه در این زمینه خرابکارى جمهورى اسلامى تلاشهاى دوران پهلوى را بىثمر ساخته است.
سیاستمداران برجسته. متاسفانه سیاستمداران ما رشد لازم را نداشتهاند و به بلوغ نرسیدهاند و همچنان در سطح نازلی برخورد میکنند. من هم مانند آقای لاهیجی جاهطلبی و به فکر تسخیر قدرت بودن را برای یک سیاستمدار نه تنها بد نمیدانم بلکه ضروری میدانم. ولی برخورد داعشی که اگر به من نرسد به هیچکس نرسد را ناشی از ناپختگی سیاسی میدانم. سیاستمدار باید توانمند باشد که برنامه خود را مرحلهای کند و در هر مرحله بیشترین نیروهای ممکن را برای رسیدن به اهداف خود بسیج نماید. متاسفانه هنوز بسیار ناپخته هستیم.
میزان توانایىهاى دانایى علمى و صنعتى. بر پایهاى که دو پهلوى بنیان نهادند و بر مبناى ضرورتهاى زمانى، حتی در دوران جمهوری اسلامی رشد بسیار داشته است. ایران کنونی صاحب تواناییهای قابل ملاحظهای است. بخصوص وجود بانوان دانشگاهی شایسته در همه عرصههای علمی و صنعتی، کشور را در این زمینه توانمند ساخته است.
براى گذر به فردایى بهتر روشنفکران باید سیاستمدارى بیاموزند، سیاستمداران باید توانایى اداراکى و اجرایى خود را ارتقا دهند؛ مجموعه هادیان اولیه جامعه باید با فداکاری توسعه صنعتی و تجاری ملی را در سرلوحه فعالیت خود قرار دهند (منظور از ملی بودن نه گلخانهای بودن بلکه پایگاه ملی داشتن است). متخصصین ما باید فداکاری در روند ایجاد ساز و کارهای قانونی و اجرایی و نیز نظارت دقیق و پیوسته بکوشند.
ما نیازمندیم گذشته را براى رسیدن به آینده کنار بگذاریم. به هر دلیلى آیینه گذشته ما غمّاز نیست.
براى فراهم شدن این زمینهها همه ما نیازمندیم بیشتر بخوانیم، گوش کنیم، بنویسم، بگوییم و بىتعصب اندیشه کنیم و سرانجام خودخواهی را کنار بگذاریم و موفقیت خود را در مسیر موفقیت جامعه جستجو کنیم و جایگاه خود را در روند تحول و پیشرفت کشور ببینیم. تلاش برای اثبات به اصطلاح نوکری شاه به بیگانگان، نتیجه دیدگاه فرهنگی و اقتصادی بود.
ما امروز شاهزادهاى بهتر از دیروز داریم و فردا شاهزادهاى بسیار بهتر خواهیم داشت.
ما امروز سیاستمدارانى بهتر داریم و فردا سیاستمدارانى بهتر خواهیم داشت.
ما امروز مردمانى آگاهتر داریم و فردا مردمانى آگاهتر خواهیم داشت.
همه این شرایط مرا امیدوار نگاه میدارد.
لس آنجلس
مقاله خوبی است .
براى من که مصدق را نه دیدم ونه علاقه اى به شناخت أو دارم مرده و رفته
به هـمین سادگی
به جاى گفتار در مانى باید براى ایران و اینده ایران طرح و برنامه ساخت