چهار دهه از کشمکش و نزاع بین ایران، غرب و اسرائیل را شاهد هستیم. نزاعی که در نتیجه آن جهان عرب بهای سنگینی را پرداخت کرد اما قبل از رسیدن منطقه به چنین وضعیتی که امروز ما شاهد آن هستیم (نقش رژیم ولایت فقیه در بیثبات کردن جهان عرب و تهدید و تلاش این رژیم برای باجگیری از کشورهای غربی و جامعه بینالمللی)، لازم است اطلاعات، مدارک و اسناد و شواهد موجود از دخالت چند قدرت غربی در ۴۰ سال پیش ایران و نقش اساسی آنها در به وجود آوردن چنین شرایطی را به دقت مورد مطالعه قرار دهیم.
ابتدا از فرانسه شروع میکنیم؛ «آیتالله» خمینی در ۶ اکتبر ۱۹۷۸ پس از اینکه دولت عراق او را از نجف طرد کرد و کویت نیز او را نپذیرفت، وارد فرانسه شد. ژاک شیراک، رئیس جمهوری اسبق فرانسه، در خاطرات خود نوشته: «صدام حسین، رئیس جمهوری فقید عراق (که معاون احمد حسن البکر رئیس جمهوری وقت عراق بود) یک دوستی صمیمانه و شخصی با من داشت لذا فرانسه بر دوستی او خیلی حساب میکرد) نامهای از طریق سفیر عراق در پاریس به من فرستاد و از فرانسه خواست تا به خمینی پناهندگی ندهد».
صدام حسین نسبت به خطر اندیشههای خمینی به فرانسویها هشدار داد. او در نامهاش به شیراک نوشت: «مراقب باشید، که خمینی الان هر چه در فرانسه میگوید گفتههایش بینالمللی و پر سر وصدا خواهد شد».
صدام حسین که از تصمیم کشورش برای اخراج رهبر مذهبی مخالف شاه ایران در آن زمان پشیمان شده بود، سعی کرد دوستان فرانسوی خود را از خطر بالقوه خمینی و افکارش آگاه کند اما شیراک از نظر قانونی قدرتی برای منع خمینی نداشت او تلاش کرد موضوع را به رییس جمهوری سابق فرانسه والری ژیسکاردیستن در میان بگذارد اما رئیس جمهوری وقت فرانسه به شیراک گفت: «استقبال از خمینی با هماهنگی و توافق غرب و آمریکا صورت گرفته است.»
اقامتگاه خمینی در نوفل لوشاتو، به سرعت به هستهای برای مدیریت قیام علیه شاه ایران تبدیل شد و ارسال نوارهای صوتی حاوی پیامهای خمینی به داخل ایران شروع شد. نوارهای صوتی در آن زمان تاثیر بسیاری داشت، درست مانند تاثیر رسانههای امروزی ما در شبکههای اجتماعی بر مردم.
مدارک و خاطرات بجا مانده از مقامات فرانسوی تأکید میکند که هیچ نشست رسمی بین خمینی و مقامات فرانسه تا پیش از ژانویه سال ۱۹۷۹ صورت نگرفته بود. پس از آن تاریخ یک مقام از وزارت امور خارجه فرانسه که از محل اقامت خمینی بازدید کرد، گفته بود: «فرانسه از مواضع علنی خمینی علیه شاه و حکومت ایران نگران است؛ دیپلمات فرانسه از خمینی خواست حملات خود را به شاه ایران متوقف کند، اما خمینی حاضر نشد.»
خمینی به دیپلمات فرانسه گفت: «آماده است تا تصمیم اخراج او از فرانسه را بپذیرد، اما در مورد آنچه که در ایران اتفاق میافتد، نمیتواند چشمپوشی کند.»
بر اساس اسناد دیپلماتیک، یک دیپلمات آمریکایی که در آن زمان (سال انقلاب) شاهد رویدادها بود میگوید: «انتقاد اصلی را باید متوجه آمریکا کرد چون ایالات متحده سیاستی مبهم در طول بحران انقلاب ایران در قبال ایران داشت و جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا آن زمان در تحلیل بحران ایران بسیار کند عمل کرده بود.»
البته هدف آمریکا این نبود که شاه را از کشور خارج کند تا بازگشت خمینی تضمین شود بلکه هدف اصلی ایالات متحده یافتن راه حلی مسالمتآمیز بود تا به موجب آن منافعش را تضمین و حفظ کند.
واشنگتن و (شاید با مشاورهی اسرائیل از طریق همکاریهای امنیتی) با بیطرف کردن نیروهای مسلح ایران که ستون اصلی و قدرتمند برای حفظ دولت و کشور از تهدیدها بودند و با عدم حمایت از شاپور بختیار آخرین نخست وزیر روشنفکر حکومت شاهنشاهی، بطور غیرمستقیم به ورود خمینی و برآمدن رژیمی ناکارآمد و واپسگرا کمک کرد. ارزیابی غلط آمریکا از خمینی به برآمدن چنین وضعیتی در خاورمیانه منجر شد زیرا همّ و غم آمریکا ممانعت از افزایش نیروهای چپ و دیگر نیروهای انقلابی در ایران بود پس واشنگتن روی کار آمدن یک رژیم دینی در ایران را بهترین گزینه برای رویارویی با اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم در ایران میدانست، به همین دلیل این سیاست بعدها در نظریههای برژنسکی مشاور امنیت ملی آمریکا تحت عنوان «سیاست جنگ دینی یا جهاد دینی علیه کمونیسم» در افغانستان نیز عملی شد و افغانستان را به «ویتنامی» برای اتحاد جماهیر شوروی تبدیل کرد.
سیاست دولت کارتر ساختن دژ دینی افغانستان- ایران برای جلوگیری از اتحاد جماهیر شوروی جهت رسیدن به آبهای گرم خلیج (فارس) بود. اگرچه در ظاهر دولت کارتر یا وزارت خارجه او هیچگونه نشستی رسمی با خمینی نداشتند. البته وارن زیمرمان یکی از مقامات بلندپایه سفارت آمریکا در پاریس قبل از رفتن خمینی به تهران با ابراهیم یزدی که در آن زمان دست راست خمینی بود، ملاقات کرد؛ هدف آنها قانع کردن خمینی برای تعلیق بازگشت به ایران بود تا فرصتی به دولت بختیار داده شود. آمریکاییها شاید میخواستند وانمود کنند که آنها نهایت تلاش خود را کردند تا در ایران کودتا یا انقلاب نشود. در ملاقاتی که وارن زیمرمان با ابراهیم یزدی داشت به او گفته بود که اگر ارتش با مذهبیون برخورد کند و با هم درگیر شوند بهترین نفع را نیروهای چپ خواهند داشت چیزی که ایالات متحده به شدت با آن مخالف بوده است.
خمینی و دار و دستهاش در خارج در تمام جلساتشان ترس و نگرانی از اقدام احتمالی ارتش ایران را ابراز میداشتند اما دولت کارتر نه تنها ارتش را تشویق به اقدام نکرد بلکه از هر گونه اقدام ارتش جلوگیری نیز کرد. کارتر به نتیجه رسیده بود که شاه ایران مستبد است و باید ایران را ترک کند. خروج شاه از کشور، و تغییر چند وزیر در مدتی کوتاه که اغلب آنها پایگاه مردمی نداشتند و وضعیت بلاتکلیف ارتش شاه در اتخاذ موضع، همه یک نوع بینظمی را به وجود آورد. طبق مدارکی که دو سال پیش سازمان سیا منتشر کرد، خمینی در چنین شرایطی با ارسال نامهای به آمریکاییها به آنها اطمینان داد که او منافع آنها را حفظ و ایران به مثابه یک دوست برای آنها باقی خواهد ماند. خمینی به صراحت نوشته بود: «شما خواهید دید که ما هیچ دشمنی با شما (آمریکا) نخواهیم داشت.»
اسناد نشان میدهد که پس از خروج شاه، واشنگتن به نماینده خمینی اطلاع داد که: «ایالات متحده آمریکا با ایده تغییر قانون اساسی ایران و لغو نظام پادشاهی در ایران موافق است و فرماندهان نظامی ایران با انعطافپذیری با موضوع انقلالب و خمینی کنار خواهند آمد.»
بر اساس اسناد سیا، خمینی معتقد بوده است که حضور آمریکاییها در ایران برای مبارزه با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی «ملحد و کافر» و بریتانیا بسیار مهم و ضروری است.
در ۹ ژانویه ۱۹۷۹، دیوید آرون، معاون مشاور امنیت ملی، به برژینسکی نوشت: «به نظر من بهترین گزینه برای آنچه در ایران اتفاق میافتد این است که یک کودتای نظامی علیه شاپور بختیار صورت بگیرد و سپس توافقی میان ارتش و خمینی انجام شود.» به نظر من همین گزینه هم البته بدون کودتا و خونریزی در یک معامله سرّی علیه بختیار انجام گرفت». دو روز پس از این نامه بود که جیمی کارتر به شاه گفت: «شما باید فورا ایران را ترک کنید!»
اسناد سیا مسائل شگفتآوری مانند سادهلوحی آمریکاییها یا بهتر است بگوییم همدستی آنها با خمینی را نشان میدهد. خمینی به آنها نوشته است که :«رژیم او در امور کشورهای دیگر دخالت نخواهد کرد و جمهوری اسلامی بر خلاف شاه همانند یک پلیس برای منطقه عمل نخواهد کرد و انقلاب اسلامی را به خارج از مرزهای کشور صادر نخواهد کرد و با عربستان سعودی، کویت و عراق کاری نخواهد داشت و مردم منطقه را برای اخراج غربیها تشویق نخواهد کرد.»
خمینی همچنین به آمریکاییها در رابطه با نفت اطمینان داد که نفت را به آنها خواهد فروخت. اما پس از بازگشت خمینی در ۱ فوریه ۱۹۷۹ و فروپاشی دولت بختیار در روز ۱۱ فوریه، آمریکاییها سردرگم شده بودند و نمیتوانستند یک انقلاب به رهبری شخصی ۷۴ ساله با افکار مذهبی افراطی را درک کنند. آمریکاییها مانند بسیاری از مخالفان سکولار شاه بر این باور بودند که خمینی خود نمیتواند بر دولتی مدرن مانند دولت آن زمان ایران حکومت کند و در نهایت طبقه روشنفکر ایرانی از سکولارها و لیبرالهای مخالف زمام امور را به گرفته و نوعی سیاست خارجی منسجم ،معتدل و متوازن را در پیش خواهند گرفت اما چنین نشد و آمریکاییها به زودی ناامید شدند و سفارت آمریکا در تهران در نوامبر سال ۱۹۷۹ توسط هواداران خمینی اشغال شد، گروگانگیری و متعاقبا استعفای دولت بازرگان، شروع جنگ با عراق و سرکوب مخالفان اتفاق افتاد و از آن زمان تا کنون سناریوی «آمریکایی- ایرانی» در منطقه ادامه دارد.
این تنها بخشی از داستان انقلابی است که فرزندانش را یکی پس از دیگری بلعید و رهبران مذهبیاش با طرح شعارهای دفاع از مستضعفان در فکر تاسیس امپراتوری اسلامی هستند. رژیم مذهبی ایران در برابر محیط اطراف خود با احترام عمل نکرده و تفاهم سیاسی خود را با قدرتهای بزرگ جهان مانند ایالات متحده آمریکا نه بر مبنای مناسبات سازنده بلکه بر اساس سیاستهای تهاجمی ترسیم کرده است.
*منبع: روزنامه العرب
*نویسنده: دکتر خطار أبودیاب استاد دانشگاه ژئوپلتیک پاریس
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
باعث و بانی اصلی عنقلاب شوم ۵۷ بنیانگذاران نمکنشناس مجاهدین ضد خلق بودند اینها بین شاه مدرن وپیشرفته و خمینی متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش خمینی را ترجیح دادند و پیش از عنقلاب شوم ۵۷ به خمینی نامه نوشتند که پدر بزرگوار فرزندان مجاهد خلقت را تایید کن که خمینی آنها را آدم حساب نکرد و زمانی که شاپور بختیار دولت ملی را تشکیل داد نیروهای مسلح این سازمان تروریستی مشغول جنگیدن با ارتش ملی ایران و ژاندارمری و گارد جاویدان شاهنشاهی بودند و باعث سقوط دولت ملی شاپور بختیار شدند و زمینه را برای آمدن خمینی به ایران آماده کردند تا مسعود رجوی سه زنه تروریست بهترین ورشیدترین فرزندان این مرز وبوم را بدست خمینی به خاک و خون بکشد لعنت و نفرین بر آنها
٣-
بروید بدون شاهزاده متحد بشوید. مگر شاهزاده دست شما را بسته است.
من بشخصه از اتحاد شما خوشحال مى شوم.
ولى این اتحاد ممکن نیست.
چون روشنفکران متحد نمى شوند.
روشنفکر ضرورتاً در همه ابعاد دیکتاتور است.
اما بنظرم در مورد فرشگرد دچار خطا شدید.
بنظرم هدف فرشگرد ایجاد شاهنشاهى نیست.
این بعهده فرشگرد است که پاسخ بدهد.
اما سوال آخر: چرا مناظره آقاى مهندس حسن شریعتمدارى با من را نمى پذیرید؟
وزن من کم است؟
وزن طرف مناظره مهم است؟
آقاى اعتمادى با برنامه امروز کلى بسوى اتحاد قدم برداشتید و محبوب دل “غیر طرفداران” شدید. منتظر به به و چه چه آن ها باشید.
برایتان چه اهمیتى دارد که اعتماد مرا خط زدید.
٢-
یا منظورش این است ما خفه شویم تا “غیر طرفداران” هر چه مى خواهند بگویند.
شاهزاده فرمودند ایرانیان باید راى بدهند.
من مدعى نیستم که طرفداران شاهزاده چقدر هستند.
اما شما آقاى حسن اعتمادى از کجا مدعى هستید که “غیر طرفداران” کمى و کیفى بیشترین هستند؟
نکند معیار کیفیت شما هستید؟
علم غیب دارید؟
علت عدم موفقیت شما در پروسه اتحاد عدم همراهى شاهزاده نیست.
اتفاقاً محالفت با شاهزاده که همه شما ید طولایى در آن دارید باید دلیل خوبى براى اتحاد شما باشد.
کمى و کیفى هم که بقول خود بیشترید.
١-
شاید سخن امروز آقاى حسن اعتمادى در برنامه رمز پیروزى در مورد کامنت ذکر شده من در این مطلب و دعوت شاهزاده براى مناظره باشد.
دسترسى به آقاى حسن اعتمادى برایم ممکن نیست. البته این ضعف ارتباطى من است.
ایشان طرفداران شاهنشاهى پهلوى را متهم به تفرقه افکنى کرده اند.
شهبانو فرح پهلوى فرمودند، گذشته را کنار بگذارید و به آینده نظر کنید.
هجوم بى امان و توهین هاى بى منطق علیه شاه فقید کلیه سایت هاى “غیر طرفداران” شاهزاده ( من از کلمه غیر طرفدار به عمد استفاده کرده ام) را پر کرده است.
من با احترام با جمهورى خواهان صحبت کرده ام. ولى آنان از بکار بردن زشت ترین کلمات براى شاه فقید ابائى ندارند.
آقاى اعتمادى به عمد نمى بیند؟
یا نمى خواند و یا وقت کافى ندارد؟
ناشناس درست میگی قبل از سخنرانی روبه بنفش روحانی در سازمان ملل هم یک انفجار مظلوم نمایانه انجام دادند و تعدادی را هم کشتند مثل سینما رکس , مسجد کرمان , حرم مشهد , سر قبر خمینی و,,,,,
۵-
شما در حد شاهزاده نیستید که مى خواهید با او مناظره کنید.
در هر رقابتى وزن مهم است.
شاهزاده در آن مورد با شما مناطره نکرد. میز گردى بود و ایشان نظرات خود را بیان کردند.
من حاضرم با شما مناظره کنم.
اگر نپذیرید معلوم است خود را شهروند برتر میدانید و دیگران را متهم مى کنید و مدعى دروغگویى هستید.
من مى پذیرم، چون وزنم از شما کمتر است. اگر من برنده شوم، برنده بزرگ خواهم بود و اگر بازنده، بازنده اى در حد خود.
تا سیه روى شود هر که در او غش باشد.
۴-
سیاست میدان رقابت است نه رفاقت.
اما موضوع کرد و ترک و بلوچ بحث شد. مگر ما در دوران شاه فقید، مسئله کرد و ترک و بلوچ داشتیم. نام شه بخش ها را بلوچ ها شنیده اند. آقاى شریعتمدارى از آن ها بپرسید.
البته ما مسئله داشتیم. با احزاب کرد. آقاى شریعتمدارى ریشه این احزاب از کجاست؟ از ظلم شاه فقید یا از تحریکات شوروى؟ فرقه آذربایجان از کجاست؟ پدر شما در دربار پهلوى داراى ارج و قرب بود. مگر او آذربایجانى نبود؟
آیا حرکات جدید شما کار اربابانى نو است؟
ما را متهم به تعصب مى کنید؟
٣-
او در برنامه اش که براى اتحاد است همه را از هم متنفر مى کند. چون فقط دنبال این است که یک راهى براى اتحاد نشدنى بین روشنفکران و گاهاً سیاستمداران اندک جامعه ما پیدا کند.
او نمى داند که ضرورت روشنفکرى در تفرق و دیکتاتورى است اگرچه ماهیت او در اتحاد و آزادیخواهى است.
او تفاوت بین ماهیت و ضرورت را نمى داند و از این رو گیج مى شود که چرا هرچه تلاش مى کند ثمر نمى دهد.
اتحاد براى سیاستمداران و براى هدفى مشخص و کلى است و در این راه وزن ها مهم هستند و مهمتر از آن اهداف است.
٢-
آقاى شریعتمدارى چون علوم پایه را درست نخوانده است و مسایل را نظرى دنبال کرده است، نمیداند که این درست پاسخ امثال او به رشد سریع اقتصادى و اجتماعى دوران شاه فقید بود. آنان برخلاف تصور خود عقب مانده و ارتجاعى بودند اگرچه داعیه دار آزادى بودند.
مردم ما باید بهوش باشد و از زهز این مارهاى سمى دورى کنند.
آقاى شریعتمدارى هم چنان یک روشنفکر است. روشنفکرى سم مهلکى براى سیاست است.
مردم ما باید هوشیار باشند. شاهزاده عزیز باید هوشیار باشد و از این روشنفکران نادان در عالم سیاست دور بماند.
حسن اعتمادى بنظر مى رسد انسان صادق و ساده اى باشد ولى او هم از سیاست تقریباً هیچ نمى داند.
١-
اگر سیستمى تحریک شود، پاسخ مى دهد.
پاسخ یک سیستم مى تواند هم فاز، پیش فاز و یا پس فاز باشد.
محرک جامعه در آن دوران رشد سریع اقتصادى و اجتماعى دوران شاه فقید بود. جامعه در برابر این رشد مقاومت کرد، یعنى پاسخى پس فاز داشت. روشنفکران زودتر از همه این مقاومت را نشان دادند.
آقاى حسن شریعتمدارى در برنامه رمز پیروزى مى گوید ما مى خواستیم دیکتاتورى مدافع تمدن شاه را بر اندازیم، دیکتاتورى ارتجاعى خمینى را بنیان نهادیم.
خیانتی که نادان و خبیثی مثل کارتر به مردم ایران و متحد شماره یک کشورش در خاورمیانه کرد واقعا در تاریخ کم نظیر بوده است. در رده بعد هم، هم حزبی اش اوبامای پلیدبه راحتی چشمش رو به جنایات رژیم در جریان تظاهرات میلیونی مردم بست و حکومت که خیالش از خارج راحت شده بود، مخالفین و معترضین داخلی رو به کمک سازمان اطلاعاتی روسیه قلع و قمع کرد (کما اینکه اگر الان اوباما سرکار بود تظاهرات میلیونی ونوزوئلا با سرکوب خونین مادورو و با کمک پنهانی روسیه به زودی به پایان میرسید ولی ترامپ بزرگ این اجازه رو نخواهد داد).
انها دنبال غیر روسی ها بهشتی ، بازرگان ، یزدی ، قطب زاده ، سنجابی ، رفتند چون چاره ای نداشتند ، اما شوروی ، کیانوری ، رفسنجانی ( که اینروز ها معجزه اسا ازهمه تحلیل ها غایب است ) ، خوئینی ها ، نبوی ، فدائیان ، … ورژن روسی بعثی جمهوری اسلامی را پیاده کردند و همه این دشمنی ها علیه ملیون ، لیبرال ها ، سلطنت طلبان ، مجاهدین به دلیل حمایت روسیه از این نوزاد ناقص الخلقه فقاهت اسلامی ، روسی ضد اسرائیل و امریکا است
چگونه توده ایها که هر کسی را با هر بهانه ای لیبرال امریکایی و سلطنت طلب امریکایی مینامند ، نفهمیدند خمینی و یزدی و بنی صدر و قطب زاده دارند کودتای امریکایی میکنند ؟ وقتی خود عمویی گفت انها کودتای نوژه را از شوروی فهمیدند و به رفسنجانی گفتند ؟ امریکا امروز نمی تواند کاری بکند (چون روسیه و مارکسیست های روسی نمی گزارند ) چه گونه میتوانست انروزها که همه چپ و راست و میانه ، همه احزاب و مردم علیه شاه متحد بودن کاری بکند؟ انها دنبال غیر روسی ها بهشتی ، بازرگان ، یزدی ، قطب زاده ، سنجابی ، رفتند چون چاره ای نداشتند ، اما شوروی ، کیانوری ، رفسنجانی ( که اینروز ها معجزه اسا ازهمه تحلیل ها غایب است ) ، خوئینی ها ، نبوی ، فدائیان ، … ورژن روسی بعثی جمهوری اسلامی را پیاده کردند
اما انها هم هیچ سخنی از کیانوری ، طبری ، عمویی و اعضای توده ای کانون نویسندگان که به دیدار خمینی شتافتند و به ج ا رای داند نمی گویند چون دروغ انها مبنی بر امریکایی بودن انقلاب ( و نه روسی بودن ان ) اشکار می شود . همه کسانی که زیرا ین بیرق دروغ روسی سینه میزنند باید بگویند چه گونه شوروی که همه جا دخالت نظامی میکرد و کودتا ( اروپای شرقی ، افغانستان ، افریقا و صد البته اسیای مرکزی و جنوبی و خاور میانه ) ساکت نشست تا امریکایی ها این انقلاب را علیه شوروی ( چون میگویید علیه کمونیسم بود در اصل ) در حیات خلوت انها اجرا کنند انهم با مدیریت و پشتیبانی و سوخت رسانی تووده ایها و فدائی ها ؟
چشممان روشن شد به منور الفکر های عرب هوادار صدام . انهایی که فراموش کرده اند صدام به کویت هم حمله کرد. سلاح شیمیایی علیه این کردها که نور چشم مارکسیست های روسی ایران هستند هم استفاده کرد چه در عراقو چه در حلبچه . اما جالب این است که کیهان لندن این مزخرفات را علیه اروپا و امریکا منتشر میکند اما سند رسمی دخالت شوروی ،حزب توده ، فدائیان خلق را علیه شاه و مصدق و حتی همین الان علیه سلطنت طلبان و شخص رضا پهلوی منتشر نمی کند . حتی توده ایهای سایت میهن گفتند که فدائیان خلق دو بار به سفارت مراکش حمله بردند چرا چون به شاه ایران که با فشار بختیار از ایران مجبور به خروج گردیده بود تا راه برای پیروزی خمینی باز شود ، اجازه اقامت در ان کشور را داده بود.
مجموع اینها باعث شد که این کودتایی که از ابتدا ساختگی بود، انجام بشود ولی نه بر علیه آقای خمینی، که بر علیه آیتالله شریعتمداری، و ایشان را این طور ناجوانمردانه بگیرند در خانه، با وجود اینکه مریض بود ایشان، حبس کنند و نگذارند معالجه بشود و در حقیقت به نوعی محکوم به مرگ کنند و از بین ببرند.
——————-
اینها را به این خاطر نشان کرده بود که در غیاب آنها، راه هموار میشد برای اینکه جمهوری اسلامی وابسته به شوروی بشود.
این نقشهای که شوروی کشید و آنجا مفصلاً شرح داده شده که چگونه با جعل تلگرافی از طریق پایگاه قاهره کی جی بی با آقای خمینی تلقین کردند که قطبزاده در صدد کودتاست و پول گرفته و آیتالله شریعتمداری با او همکاری میکند، علاوه بر آن منفعتی هم آقای احمد خمینی داشت، به خاطر اینکه آقای خمینی میترسید افراد معروفی مثل آیتالله شریعتمداری باشند و نگذارند ایشان کارهای بشود، و خود آقای خمینی هم یک حسادت درمان نشدنی داشت که میخواست ایشان را از بین ببرد.
یک عده دیگر هم به هیچ کدام از اینها تعلق نداشتند و میگفتند ما باید منتظر امام زمان باشیم و هیچ کاری نباید بکنیم. نه در تطبیق دین، نه در عدم تطبیق دین. حوزه به این سه قسمت تقسیم میشد.
– بعد از شلوغی آذربایجان، ملاقات سومی بین خمینی و پدرم شد که در آن من نبودم ولی بعداً پدر من نقل کردند که ایشان گفته بود من آذربایجان را دستور میدهم که بمباران کنند اگر ساکت نشود!.
-خوشبختانه دیگر امروز اسناد گویاست. این آقای میتروخین، آرشیویست کِی جی بی که به آمریکا رفت، مجموع اسناد کِی جی بی را با خودش آورد و فاش کرد که شوروی آن روز نقشه کشیده بود که شخصیتهای لیبرال، در درجه اول آقای مهندس بازرگان، آیتالله شریعتمداری، قطبزاده و بنیصدر از بین بروند.
هشت سال تا فوت آقای بروجردی خانهنشین بود، کسی ایشان را نمیشناخت، مرجع تقلید نشده بود و رسالهای هم نداشت.ببینید از لحاظ فرهنگی پدر من در زمره کسانی بود که بر این اعتقاد بود که راه حل در کشور ما یک نوع آشتی بین دین و مدرنیسم است و دین باید بیاموزد در محیط جدید تجدد چگونه زندگی کند و چگونه بتواند خودش را با الزامات عصرجدید سازش بدهد. برعکس، یک عده دیگری بودند به رهبری آقای خمینی که بازگشت به صدر اسلام و حکومت خلفای راشدین یا حضرت رسول را آرزو میکردند و میگفتند که ما باید به آن دوره برگردیم و دنبال همان برنامه فداییان اسلام بودند، برنامه سیاسی که قبلاً داده بود.
– پولها به کیسه حزب اله و روسیه و ونزویلا و …وسرداران و اقازاده ها میرود!
– توجه کنید به نوشته روزنامه نبرد ملت ارگان فداییان اسلام بتاریخ روز ۲۹ مردادماه ۱۳۳۲ :”دیروز تهران زیر قدمهای مردانه افراد ارتش مسلمان وضد اجنبی می لرزید مصدق غول ،پیر خون آشام !! در زیر ضربات محو کننده مسلمانان استعفاء داده وحسین فاطمی خائن که از خطر گلوله برادران نجات پیدا کرده بود قطعه قطعه شده…!!
———————————–
حسن شریعتمداری:
– آقای بروجردی به خاطر حمایت خمینی از فداییان اسلام ایشان را از خانه اخراج کرده بود و او به مدت حدوداً
اقا دونالد :
+ – عده ای در ایران معتقدند که تحریم های اعمال شده بر علیه حکومت به ضرر مردم و به نفع حاکمان میباشد . مردم اکنون نگران تامین غذا و دارو و….هستند و فکر تظاهرات از ذهنشان خارج شده است .
+ – عده ای میگویند این جنگ زرگری است و هر دو رژیم ملاها و امریکا در این منطقه جهان به همدیگر نیاز مند میباشند . فروش اسلحه و خرید نفت ارزان نیاز به بودن حکومت شیعه ایران میباشد .
+ – جمعی میگویند اینبار این توبمیری با دفعات قبل فرق دارد و تحریم های اعمال شده حکومت اخوندها را فلج و به زیر میکشد .
+ – اگر امریکا سپاه پاسداران را تروریستی اعلام و رادیو و تلویزیون حکومت را تحریم و حساب ارزی حاکمان در خارج از کشور را افشا و…..ما تکلیفمان را بهتر میفهمیدیم ؟!!!
صحبتم ربطی به مقاله نداره.
دقیقا زمان شروع کنفرانس ورشو ناگهان بمبی در اتوبوس سپاه منفجر شد شاید فکر کنید جمهوری اسلامی برای تحت شعاع قراردادن کنفرانس این کار را کرده ولی اگر الان سری به رسانه های فارسی زبان مسلط بزنید می بینید کوچکترین خبری از کنفرانس ورشو و تظاهرات ایرانیان حامی رضا پهلوی منتشر نمی کنند. الان بیش از ۳ ساعت است که خبر انفجار در سردر سایت رایوفردا گذاشته شده است و بخش نظرات بسته است و خبری از کنفرانس ورشو نیست. بلاخره سردبیر جدید رادیوفردا نیز در مکتب بی بی سی پرورش یافته است