وبسایت روزنامه لوموند چندی پیش در گزارشی به جامعهی ایرانیان متخصص و کارآفرین مهاجر پرداخت که با خوشبینی به دستاوردهای توافق اتمی (برجام) و به امید کار و فعالیت در ایران راهی کشور خود شدند. برخی از آنها دستگیر شده و همچنان در زندان بسر میبرند؛ برخی پس از بازداشت آزاد شده و دوباره کشور را ترک کردند. گروهی دیگر مانده و با رعایت قواعد بازیهای حکومت همچنان فعالیت میکنند و گروهی از ایرانیان مهاجر و تبعیدی نیز هستند که اساسا رفت و آمد به ایران را در شرایط کنونی بیفایده برای جامعه و به سود نظام حاکم میدانند. ترجمه این گزارش را که توسط کیهان لندن تنظیم شده در ادامه میخوانید.
انقلاب ایران چهل ساله شد. حسن روحانی قصد داشت جامعه مهاجر ایرانی را برای گشایش اقتصادی جذب کند. اما کسانی که این ماجراجویی را تجربه کردهاند، خود را با بیاعتمادی حکومت و تحریمهای آمریکا روبرو دیدند.
این، داستان یک شکست است. کاوه مدنی ٣۶ ساله دانشمند، پژوهشگر و فعال محیط زیست سپیدهدم ماه سپتامبر سال ٢٠١٧ وارد فرودگاه «امام خمینی» شد. کاوه مدنی ١۴ سال در سوئد، آمریکا و لندن زندگی کرده بود و در سال ٢٠١٧ برای خدمت در سمت معاون سازمان حفاظت محیط زیست به ایران بازگشت.
کاوه مدنی نه مذهبی است و نه هیچ فامیلی در میان مقامات بالای رژیم ایران دارد. وی متخصصی شناخته شده در مدیریت منابع آب و پیدا کردن راه حل برای مقابله با خشکسالی است. آنهم در شرایطی که بیابانهای ایران در حال گسترش است و اگر حتی همه چیز به همین شکل بماند و تغییری نکند، این کشور در سی سال آینده با بحران شدید خشکسالی روبرو خواهد شد.
پس از توافق هستهای بین ایران و آمریکا در ژوییه ٢٠١۵، حسن روحانی رئیس جمهور اسلامی ایران، ایرانیان خارج کشور را دعوت به بازگشت کرد. یادآوری میشود که حدود ۱٫۵ میلیون ایرانی دانشآموخته و کارآفرین، از دوبی و ترکیه تا آمریکا و اروپا به ویژه در آلمان و سوئد پراکندهاند. بسیاری از آنها در زمان انقلاب ١٩٧٩ و بسیاری دیگر در زمان جنگ ایران و عراق در سال ١٩٨٠ تا ١٩٨٨ از ایران خارج شدند. این مهاجران کسانی هستند که میتوانند به رونق اقتصادی ایران کمک کنند. ولی تهران با فرار نخبگان روبروست. سالانه حدود ١٢۵٠٠٠ جوان دانشآموخته از دانشگاههای ایران به خارج از کشور مهاجرت میکنند.
موج خوشبینی
توافق هستهای موجی از خوشبینی برای بسیاری از ایرانیان به همراه آورد.
حمید بیگلری ساکن نیویورک است. ۵٩ سال دارد و دارای دکترای فیزیک نجومی است. وی که سالها رئیس مالی یکی از بانکهای بزرگ در آمریکا بود حتی دفترچه تلفناش را [شامل دادههای تماس با نخبگان مهاجر علمی و مالی] در اختیار حسن روحانی قرار داد و با مشاورههایش به بانک مرکزی کمک میکرد.*
روزبه پیروز مدیر سرمایهگذاری نیز یکی دیگر از ایرانیانی است که از لندن به تهران رفت و با جمعآوری سرمایه و کمکهای مالی تلاش کرد تا بازار بورس تهران را راه بیندازد.
کاوه مدنی اما جزو نخستین کسانی بود که به دولت جمهوری اسلامی ایران پیوست. او میگوید «من با امید به ایران بازگشتم و پس از من اعتماد افراد دیگری نیز به نظام جلب شد. حکومت به آسانی میتوانست درک کند که ما جاسوس نیستیم!» خیلیها هم منتظر ماندند تا بعد تصمیم بگیرند. اولین شوک اما در فرودگاه «امام خمینی» وارد آمد زیرا مدنی چندین ساعت مورد بازرسی قرار گرفت. وی میگوید «آنها تمام وسایل شخصی من مانند کامپیوتر و تلفن همراهم را جستجو کردند، حتی به ایمیل و حساب اینترنتی شخصی من وارد شدند» و میافزاید «اما نخواستم جنجال راه بیاندازم سعی کردم به نگرانی آنها احترام بگذارم.»
ولی تمامی این فشارها هفت ماه بعد او را از پای درآورد. کاوه مدنی در ابتدا به همراه همسرش در یکی از بهترین مناطق شمالی تهران، در دامنهی کوه البرز، جایی که هوا پاک است، سکنی گزید. او پس از مدتی به یک چهره رسانهای تبدیل میشود: به خاطر رفتارش و راههای سادهای که پیشنهاد میکرد و اصطلاحاتی که با لبخندی شرمگین به کار میبرد. اما همزمان بطور مرتب از سوی وزرات اطلاعات احضار میشد تا اینکه سرانجام در فوریه ٢٠١٨ حکومت به بازی پایان داده و او را بازداشت کرد.
خدمت در هراس و بیاعتمادی
او همراه با دیگر فعالان محیط زیست تحت فشار قرار گرفت به ویژه پس از اعتراضات دیماه ۹۶ در ایران که دامنهاش به ٨٠ شهر به ویژه در مناطق خشک کشور رسید و طبق آمار رسمی طی آن حدود ٢۵ نفر کشته و هزار نفر بازداشت شدند. کاوه مدنی پس از ۷۲ ساعت بازداشت، آزاد شد اما دست از فعالیت نکشید. او توضیح میدهد، «اگر در بازجوییها نشان میدادم که میترسم، آنها متقاعد میشدند که حتما کار خلافی کردهام.» وی پس از آزادی، در ماه مارس ٢٠١٨ اجازه سفر پیدا کرد و از ایران خارج شد. در همین زمان عکسهایی از وی در مهمانیها خصوصی در کالیفرنیا، در حال نوشیدن مشروب در کنار زنان بیحجاب در فضای مجازی منتشر شد. مدنی شانس آورد که این عکسها زمانی که در خارج کشور بود منتشر شد. احتمالا این عکسها از ایمیلهای وی برداشته و در شبکههای اجتماعی منتشر شدند. محافل محافظهکار خواستار محاکمهی وی شدند اما کاوه مدنی دیگر به ایران بازنگشت.
کاوه مدنی نیز پس از توافق هستهای به ایران رفته بود. او در جلسهای در دانشگاه «ییل» در آمریکا که وی از ژانویه ۲۰۱۹ در آنجا تدریس میکند میگوید، «چین و هند بخشی از موفقیتهای خود را مدیون تلاش برای بازگرداندن نخبگان به کشور خود هستند، اما ایران برنامهای جدی برای این کار ندارد.» مدنی که تجسم سرخوردگی در بخشی از جامعهی مهاجران ایرانی است اضافه میکند، «من به تصمیمی که برای بازگشت به ایران گرفتم افتخار نمیکنم اما به همین راضی هستم اگر تجربه من به دیگران کمک کند تا خود را در معرض خطر قرار ندهند.»
با این وجود او تنها کسی نیست که هدف سرویسهای اطلاعاتی ایران قرار گرفت. در اکتبر ٢٠١۵ کمی پس از توافق هستهای بازرگان ایرانی- آمریکایی، سیامک نمازی، در سفر خود به ایران بازداشت و در سال ٢٠١۶ به جرم جاسوسی محکوم به ده سال زندان شد؛ درست مانند پدرش، باقر نمازی، که قبلا دستگیر شده بود و سیامک به ایران رفت تا برای آزادی وی تلاش کند. سیامک نمازی مردی کاملا غیرسیاسی است و دستگیری وی تاثیر منفی و بازدارنده بر روی سرمایهگذاران گذاشت.
علی واعظ تحلیلگر «گروه بینالمللی بحران» میگوید این روش [دستگیری دوتابعیتیها] تا کنون میلیونها دلار برای نظام هزینه داشته است.
حداقل چهارده شهروند دوتابعیتی در ایران همچنان در زندان بسر میبرند. دستگاههای امنیتی ایران از طریق این بازداشتها بر کشورهای محل سکونت دوتابعیتیها فشار میآورند. این بازداشتها دولت روحانی را برای از سر گرفتن یک رابطه باز با غرب تضعیف میکند.
علی واعظ میگوید، «همیشه یک پرسش مطرح است: واقعا این کشور به چه کسانی تعلق دارد؟ آیا آنهایی که در دوران جنگ ایران و عراق در برابر تحریمهای بینالمللی مقاومت کردند، کسانی را که، به نظر آنها حالا بازگشتهاند تا از منابع آنان استفاده کنند، تحمل میکنند؟»
در نوامبر ٢٠١٨ شورای عالی امنیت ملی طرحی را برای حفاظت از ایرانیانی که به ایران باز میگردند تنظیم کرد که البته دیگر بسیار دیر شده زیرا در ماه مه ٢٠١٨ آمریکا از توافق هستهای بیرون رفت و تحریمهای خود را علیه جمهوری اسلامی دوباره از سر گرفت. بدین ترتیب بیماری مزمن اقتصاد ایران بر جای خود باقی ماند.
کارآفرینان ایران را ترک میکنند
حباب امید ترکید. مهدی نایبی ۳۶ ساله که در سال ۲۰۱۵ پاریس را ترک کرد تا در تهران استارتآپ محبوب «الوپیک» را برای تحویل کالا به آدرس خریداران راه بیندازد میگوید، پس از آنکه ایجاد یک مدل توسعه جدید در ایران ناکام ماند، سرمایهگذاران خارجی و کارآفرینان ایران را ترک کردند.
در سال ٢٠١۵ فرصتی کوتاه برای سرمایهگذاری در ایران به وجود آمد و ایرانیانی به کشور بازگشتند و ایجاد کار کردند؛ آنهایی که در برابر قدرت حاکم باهوش بودند توانستند تا حدودی موفق شوند. کپیبرداری از آژانسهای تاکسی مانند «اوبر» و یا شرکتهایی مشابه «آمازون» نمونههایی از این دست است.
مهدی نایبی یکی از نادر کسانی است که نمی خواهد ایران را ترک کند زیرا بسیار سرمایهگذاری کرده و همچنین میگوید که از نظر اخلاقی در برابر کارمندانش احساس مسئولیت میکند.
اما برای بسیاری اشتباه بازگشت به ایران [در این شرایط] قابل پیشبینی بود. دولت محافظهکار احمدی نژاد هم قولهایی داده بود تا سرمایهگذاران را به ایران بکشاند که البته موفق نشد. شبنم طلوعی بازیگری که از سال ٢٠٠۴ در پاریس اقامت دارد با سرخوردگی و کنایه میگوید، «من هرگز به این موضوع باور نداشتم.» او در جامعهی ایرانیان مهاجر یک خط و مرز قائل است: «بین آنهایی که به ایران رفت و آمد میکنند و در بازی مقامات وارد میشوند و آنهایی که حقیقت را درباره ایران میگویند.» شبنم طلوعی که در دفاع از حقوق ایرانیان بهائی از پانزده سال پیش درباره فساد و سرکوب توسط رژیم افشاگری کرده و آن را محکوم میکند، مطمئن است اگر پا به فرودگاه تهران بگذارد دستگیر میشود. وی میگوید، «اما روزی نیست که به بازگشت فکر نکنم.»
بر اساس آمار و گزارش «اتحادیه روابط عمومی آمریکاییهای ایرانیتبار» PAAIA (پایا) در اواخر سال ٢٠١٨ بیش از ۴٠ درصد عضو جامعه ایرانیان خارج کشور از زمانی که ایران را ترک کردهاند و یا کسانی که در خارج به دنیا آمدهاند هرگز نمیخواهند پایشان را به ایران بگذارند. یک چهارم از آنها حدودا سه تا چهار سال یکبار به ایران میروند که این رقم در سال ٢٠١٨ کاهش یافته است.
همایون ارفعزاده اما میگوید، «این ایالات متحده بود که همه چیز را خراب کرد. ما بیست سال را با ترامپ از دست دادیم.» این وکیل ۵٣ ساله از دفتر وکلای ژنو و نیویورک، مجبور شد در سال ٢٠١۶ از بازگشایی دفتر وکالتی که در تهران تدارک دیده بود تا از این طریق به تشویق فعالیت شرکتهای غربی در ایران بپردازد، چشم بپوشد. او میگوید، «آمدن سرمایهگذاران خارجی و بازگشت ایرانیان مقیم خارج بهترین راه تکامل ایران است. اما منطقی برای واشنگتن وجود ندارد، با این تحریمها به چه چیزی امید دارند؟ فکر میکنند که بیماران سرطانی و معلمان اسلحه به دست خواهند گرفت؟ فکر میکنند آنها شورش خواهند کرد چون گرسنه و بدون دارو هستند؟»
ارفعزاده همچنان به شرکتهای غربی توصیه میکند به تحریمهای آمریکا خصوصا در زمینهی صادرات محصولات کشاورزی و دارو به ایران توجهی نکنند. او خودش صبور است و در سال ٢٠١٨ چهار بار به ایران سفر کرده و ظاهرا قواعد بازی حکومت را خوب میشناسد.
*در زمینهی فعالیت ایرانیانی که معتقد به کار و سرمایهگذاری در جمهوری اسلامی هستند میتوانید به گزارشهای کیهان لندن از کنفرانس «آی بریج» که در خرداد ۹۴ در برلین برگزار شد نیز مراجعه کنید: «کارآفرینانِ «آی بریج»: به امید دیدار در تهران…» و «پایان کنفرانس «آی بریج»: آیندهای بهتر برای ایران و جهان». این کنفرانس که حمید بیگلری و روزبه پیروز نیز در نشستهای آن شرکت داشتند، ظاهرا با خوشبینی نسبت به حصول توافق اتمی و دستاوردهای آن، برگزار شده بود.
*منبع: لوموند
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
why Radio Farda promote Putinist fascism
https://www.radiozamaneh.com/431940بسیاری بر این باورند که فضای فکری روشنفکری پیش از انقلاب تحت هژمونی چپ بود. چپ مشروعیت رژیم شاه را برانداخت و سپس خمینی و حواریونش از فرصت استفاده کرده و قدرت را به دست گرفتند. در چنین روایتی چپ تقصیرکار اصلی در فاجعهی چهلسالهی جمهوری اسلامی است.
برای کسی که میتواند در خارج کار کند, اگر بدلیل سود شخصی نباشد, تنها دلیل کار و فعالیت در ناجمهوری اهریمنی, غلبه احساسات بر خرد میباشد!
جالب نبود.
افرادى خوشخیال و ساده اندیش و خسته !!!!!!!!!
بازهم مقاله ای که مقداری اطلاعات درست را با مقداری اطلاعات دروغ مخلوط می کند تا فضا را الوده کند.
۱. نمازی ها برخلاف ادعای مقاله نویس دلال نفت و سیاسی بودند و طبق اسناد زیادی با نایاک همکاری می کردند. در ظاهر نشان می دادند برای جمهوری اسلامی تلاش می کنند ولی در واقع مانند سحر نوروزی مهره امریکایی بودند.
۲. مقصر اصلی پیشرفت نکردن ایران ترامپ است!!!!!!!!!!!!!
۳. اگر کمی در اینترنت جستجو کنید می بینید که این اقای همایون ارفعزاده یک چیزی مثل اصلاح طلبان حکومتی است و همواره بطور غیر مستقیم خواهان بقاء این حکومت بوده است