چه خوش بى مهربانى هر دو سر بى
که یک سر مهربانى دردسر بى
پویا مهرفر – بیشک آزادى و برابرى از آرزوهاى دیرینه بشرى است. بشر از روزهاى ابتدایى زندگى این تجربه شیرین را به ضرورتها از دست داده و در آرزوى به دست آوردنش شکوهها نموده، داستانها نوشته و شعرها سروده است. او از زبان کوراغلو و کچل حمزه، آن مرد را به بالا مىکشد تا بیان کند که آن پایینى حق بالایى دارد و به نوعى عدالت را فریاد کند و از زبان حافظ از همه بندها مىگسلد تا به آزادى برسد.
در دوران جوانى من براى روشنفکرى این دو در تضاد ذهنى قرار گرفت و گروهى دنبال دیکتاتورى پرولتاریا و گروهى دنبال آزادى بودند، اما بشریت هیچگاه از این دو آرزوى شیرین بربادرفته دست نکشید.
امروز ایرانیان به ضرورت حس تجربى خود به آرزوى دیرینه بشر بازگشتهاند. ایرانیان کنونى آزادى و عدالت مىخواهند.
عجیبتر آنکه طرفداران سرمایهدارى نیز دغدغه عدالت دارند. این دغدغه بیانگر دلیل عملکرد اسفناک جمهورى اسلامىدر هر دو زمینه است.
من در جاى جاى نوشتارها و سخنان و بیانیهها شور و شوق بینظیرى براى رهایى از این وضع اسفناک ایران مىبینم و به دلیل تجربه سیاسى پیشین و دانشى که دارم اکثریت قریب به اتفاق مردان عرصه سیاست و دغدغهداران را انسانهاى دلسوز و آرزومند مىدانم و از این رو در برابر همه آنان سر تعظیم فرو مىآورم. آگاهم که حتى مخالفتها و دشمنىهاى آنان از این شور و شوق وافر است. آنکه مال و عمر و جان خود در طبق اخلاص مىگذارد، مرا به ستایش مىکشاند.
اما واقعیت زندگى همه چیز را بر ما تحمیل مىکند. آرزوهاى ما و عمل ما هر چند پاک و مقدس اگر در مسیر درستى و بر مبناى درستى قرار نگیرد، نتیجهاى بسیار ناگوار دارد.
من باور دارم که انقلاب اکتبر شورى انقلابى به راستى براى برآوردن عدالت بود و لنین و همرزمانش در شوق و شور آن سر از پاى نمىشناختند. دانش و تجربه ناکافى محصولش ناپختگى و عملکردى بود که سنگ بناى نادرستى گذاشته شد که پس از سالهاى طولانى مردمان روس را هم از آزادى و هم از عدالت محروم کرده است.
من باور دارم که انقلابیون ایران در تلاش براى آزادى وعدالت بودند و مانند همه تجربههاى بشرى شکست خورده، انقلابیون از دانش لازم و تجربه کافى برخوردار نبودند و چنان وضعى را بر ما تحمیل کردهاند که طرفداران سرمایهدارى را نگران عدالت اجتماعى کرده است. این طنز حقیقى و جارى ماست.
بسیارى از انقلابیون تلاش دارند این عدم موفقیت را به پاى محمدرضا شاه فقید بنویسند. این به دو دلیل به نظر من نادرست است. اول اینکه دانش در همه ابعاد در دوران وى با وجود سانسور توسعه یافت و دوم اینکه تجربهاندوزى بر مبناى کسب توانایى است که در مجموع مردمان ایران فاقد آن میزان بودند که درخواست آن را داشتند. مدرک اصلى این دو دلیل امروز واضح است. خمینى آشکارا بیان کرد که دنبال چیست و این چیستها در دسترس عموم قرار داشت و شاه فقید با صداى رسا آن را بیان مىکرد ولى گوش شنوایى نبود. مىگویند عاشق کور و کر است. ما چنین عاشقانى بودیم.
گاهى تصور مىکنم که افرادى که گناه انقلاب را به شاه فقید نسبت مىدهند، از وى انتظار مادرى دارند که به زور بچهاش را دانشمند سازد. بچهاى که دانشمند نمىشود و اگر هم بشود تا آخر عمر از مادرش ناراضى است که زندگى کردن را از او سلب کرده است.
امروز در پسند نیست چنان باشیم.
امروز دیوارهاى سانسور در همه ابعاد شکسته است.
امروز تجربه بشرى در برابر ماست.
امروز تجربههاى شکست خورده دموکراسى در کنار ما و زنده جارى در برابر چشمان ماست.
امروز شایسته نیست چشم بسته و آرزومدارانه و یا کینهتوزانه از این تجربهها درس نگیریم.
این تجربهها به ما مىگویند سیستمهاى دموکراتیک نیز آسیبپذیرند.
این تجربهها به ما مىآموزند که سیستمهاى دموکراتیک خودکنترل نیستند.
این تجربهها به ما مىآموزند که سطح کنترل مردم عادى، سازمانها، احزاب، رسانهها و انجیاوها براى جلوگیرى از بازگشت به دیکتاتورى کافى نیست.
اشکال و روشهاى اعمالى بازگشتى بسیار متنوع و حتى مىتواند تجربه نشده باشد و حتى از نظر احتمالى مىتواند در برهه اول براى اعمال دیکتاتورى نباشد و در ادامه به این روند منجر شود، یعنى برنامهریزى شده نباشد.
مثال مشخص بازگشت ترکیه امروزى است و عدم موفقیت ایجاد دموکراسى پس از دوران کوتاه حصول آن در روسیه شوروى و عدم موفقیت دموکراسى براى توسعه ملى افغانستان است.
مشخص است که سیاستمداران ایرانى مدافع دموکراسى اردوغان و پوتین نمىخواهند و وضعیت امروز افغانستان نیز برایشان قابل قبول نیست.
گفتم که اشکال بازگشت از دموکراسى به دیکتاتورى و ایجاد دموکراسىهاى نیمبند ناکارآمد از نظر احتمالى چنان بسیار است که حتى تصور ریاضى آن هم ممکن نیست.
اما آنچه تا حدودى واضح است، پتانسیل قدرتمند این بازگشت است که من در اینجا مواردى را بیان مىکنم.
این پتانسلها عبارتند از:
باندبازىهاى سیاسى و عدم توجه به برنامهریزىهاى مرحلهاى براى گذار به دموکراسى و تاکید بیش از حد لزوم بر برنامههاى و اهداف بلندمدت.
فقر عمومىو نیازمندى آنى به درآمد و کار و ناهمگونى نیازمندىها و تخصصها
ورشکستگى اقتصاد ملى اعم از صنعتى، کشاورزى، مالى و تجارى
نبود آب به عنوان عامل توسعه ملى و عدم تامین آن در کوتاه مدت
فرهنگ ضعیف کار و نفوذ فساد به بدنه جامعه
وحود سرمایههاى مافیایى و پولهاى کثیف کلان در دست سیاستمداران جمهورى اسلامى بهخصوص در خارج از ایران
تجربه اداره و کنترل باندهاى قاچاق مواد مخدر توسط جمهورى اسلامى در سطح بینالمللى
وجود پول هنگفت نفت و گاز در ایران
جایگاه جغرافیایی ایران به عنوان یک کشور استراتژیک براى همسایگان و جهان به خصوص عربستان و روسیه و حتى جهان غرب. این جایگاه توجه و حساسیتها را بیشتر مىکند و سیاستها را مىتواند علیه منافع ملى و مردم ایران سوق دهد.
منبع عظیم گاز براى چین و در نتیجه براى غرب و شوروى و کشور قطر نیز به دلیل اشتراک منابع.
بىگمان با وجود این پتانسیلها حذف موارد کنترلى چون قانون، ساختارهاى کنترلى اعمم از مجلس و قوه قضائیه، افراد و سازمانها و احزاب ملى و دموکراتیک با توجه به تجربههاى موجود در ایران و دیگر کشورها به آسانى ممکن است.
بنابر این بازگشت به دیکتاتورى و یا صورتبندى یک دموکراسى ناکارآمد خطرى بالقوه براى ایران است که باید از هماکنون در فکر چاره براى آن بود.
من ترجیح دادم که راه حل خود را بیان نکنم. برخلاف افرادى که بیان این موارد را موجب اختلاف مىدانند، من این عوامل خطر را دلیل نیازمند بودن ما به همبستگى براى اهداف اصلى ما، یعنى دموکراسى و عدالت لازمهی آن مىدانم.
لس آنجلس
مذهـب پوسیده اسلام ( اسلام امریکائى – ا ناب محمدى -ا رحمانى – ا فرقه مجاهـدین ) این کشور و مردم را بدبخت و خوار کرده
زندگى قبیله اى و ایلى و طایفه اى
بى قانونى و بى احترامى به قانون ( قوانین زمینى و جهـان شمول )
ونداشتن اگاهـى هـاى لازم و عمومى و شغلى وووووووو مثلا خبرنگارى که اصل بى طرفى را رعایت نمى کند
ووووووووووووو موانع دمکراسى در ایران میباشند
آقاى ایرج در مورد نظام شاه فقید، به مقالات قبلى مراجعه کنید.
در این مورد شاید بد بیان شده ولى در پاراگراف دوم در این مورد توضیح داده شده است. همه یک اندیشه نداشتند.
وانگهى خطر آن جاست که خواست و اراده با عمل در تناقض قرار گیرد.
اقاى مهـرفر
ایا افراد و گروه هـاى که اموزش جنگ مسلحانه دیده بودن مثل محسن چریک و فرقه مجاهـدین ووووو در کشور لیبى ووو
یا افرادى که خواهـان اجراى قوانین اسلامى ( قصاص -سنگ سار – امر به معروف وووووو ) بودند از جمله بازرگان
بدنبال ازادى و عدالت بودنند ؟!؟!؟
خبرنگار خارجی از ابراهیم یزدی میپرسد که با سران نظام شاه بر اساس چه قوانینی رفتار و آنها را بر اساس کدام قوانین محاکمه میکنید: یزدی میگوید بر اساس «قوانین اسلامی».
آنوقت آقای پویا مهر فر میگویند من باور دارم که انقلابیون ایران در تلاش براى آزادى وعدالت بودند.
اساسا مشکل انقلابیون با نظام پادشاهی در فقدان آزادی وعدالت نبود. دقیقا برعکس! مشکل انقلابیون، وجود آزادی وعدالت بود!