توافق اتمی (برجام) نقطه اتکای دولت حسن روحانی و اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ برای رأی جمع کردن بود اما چیزی فراتر از تأمین رضایت علی خامنهای برای انجام «نرمش قهرمانانه» وی نبود.
گرچه بعد از خروج آمریکا از برجام و آغاز تحریمهای شدید اقتصادی علیه حکومت ایران این توافق عملاً به اهرم فشاری از سوی باند خامنهای و حزباللهیها علیه دولت تبدیل شد اما پوشیده نیست که از آغاز مذاکرات با ۱+۵ تا امضای نهایی توافق، خامنهای در تمام مراحل در جریان جزئیات رویدادها بود.
با وجود اینکه امروز ولایتمداران با فضاسازی گسترده نتیجه برجام را «هویج پوسیده» و شکست خورده و نتیجهی آن را «هیچ» میدانند اما حتی نزدیکترین و صاحب نفوذترین مقامات عالی نظام هم معترفاند که مسئول این توافق کسی نیست جز خامنهای. علیاکبر ولایتی مشاور عالی خامنهای در امور بینالملل سال ۹۵ در همین ارتباط در یک برنامه تلویزیونی میگوید، مذاکره تصمیم نظام بود نه فرد و اگر مذاکره نمیشد، گزینه دیگر جنگ بود.
در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶، برجام برگ طلایی حسن روحانی برای پیروزی بود. در جریان یکی از برنامههای تبلیغاتی انتخابات، اسحاق جهانگیری در نطقی پرطمطراق با اشاره به رفع گرانیها و تورم پس از امضای برجام آن را «کاری کارستان» خواند و گفت، «… رونق شروع شده، فضای بینالمللی مثبت شده و ما به همه اهدافمون در برجام رسیدیم، دنیا عاشق کار کردن با ایران شده هجوم شرکتهای غربی و شرقی برای کار کردن با ایران آغاز شده.»
علی خامنهای و نظام راهی بجز پذیرفتن برجام نداشتند و او صرفاً برای منافع اساسیتر با دوقطبیسازی (موافق- مخالف) بار مسئولیت و عواقب احتمالی این توافق را به ظاهر از روی دوش خود برداشت و به گردن دولت روحانی و تیم ظریف انداخت تا به جامعه و حتی طرفهای خارجی وانمود کند که با وجود میل باطنی تن به نوشیدن این جام زهر داده است و دائم وانمود میکرد که از روند این مذاکرات و توافق ناراضی است و به آن خوشبین نیست. بهترین راه برای خامنهای این بود که در مورد امضای توافق اتمی ردای مخالفت بر تن کند و ادای بازدارنده درآورد تا هم نمایش قدرت باشد و هم دست تیم مذاکره کننده را برای امتیاز گرفتن و «راضیتر کردن رهبر ناراضی» باز کند. سیاستهای منفعل و باجهای باراک اوباما و جان کری به رژیم ایران، خامنهای را به خواستههایش رساند و این کارت به دست حسن روحانی و دولتمردان او و طیف اصلاحطلبان افتاد و آنها را در دسترسی به منابع قدرت و ثروت منتفع کرد.
سهم عمده آنچه رژیم در برجام گرفت از جمله پولهای بلوکه شده و قراردادهای سنگین نفتی و تجاری اغلب سهم دولت بر سر کار بود و آنچه داد سرمایهی سپاه پاسداران یعنی «غنیسازی اورانیوم و نیروگاههای اتمی» بود. اینجا بود که سپاه و ولایتمداران سر خود را بیکلاه دیدند به ویژه آنکه پایگاه اجتماعی آنها در حد و اندازه اصلاحطلبان نبود و نیست و پس از افتضاحات هشت ساله محمود احمدینژاد ِاصولگرا که سپاه را پشت خود داشت، امید واهی است اگر چشمانتظار صندوق رای برای خارج شدن گزینه آنها از صندوق رأی ریاست جمهوری و یا نشستن نمایندگان آنها روی صندلیهای مجلس باشند.
در چنین شرایطی خامنهای باید فکری به حال منافع وفادارترین حامیان خود میکرد. رفتن مجدد به سوی فعالیتهای اتمی دیوانگی محض میبود اما جایی که میشد به اسم آن بودجه بیرون کشید جنگ سوریه، تقویت سپاه با افزایش بودجه نظامی، و گام بعدی توسعه صنایع نظامی با تمرکز روی انواع موشکها که شش دانگ در اختیار سپاه است و اتفاقاً این قسمت ماجرا تیر خلاص بود در شقیقه برجام.
از تحریمهای آمریکا که آبانماه ۹۷ شروع شد چهار ماه میگذرد. اوضاع اقتصادی و سیاسی ایران را میشود روزانه از زبان مسئولان شنید.
در امتداد فروپاشی
محمدرضا عارف نماینده اصلاحطلب مجلس شورای اسلامی، روز جمعه سوم اسفند، در جلسهی «کانون یزدیتباران» در تحلیل اوضاع ایران گفت «امروز دولت آمریکا گاهی با شرکتهای دست چندم تماس میگیرد که اگر رابطهای با ایران داشته باشید ما با شما برخورد میکنیم.» او این اقدام آمریکاییها را «رفتار سبک» دانسته و گفته «این رفتار در شأن یک دولت دست دهم هم نیست، حالا مدعی ابرقدرتی هم هستند.»
این نماینده یک روز بعد در توییتی با تاکید بر لزوم شایستهسالاری و اعتماد به جوانان، حقوق شهروندی و باور به آزادی، گفتگوی ملی و رسانههای آزاد و ضرورت عدم دخالت نهادهای امنیتی در کارهای سیاسی نوشت، «آمریکا بدنبال فروپاشی اقتصادی در ایران است. اما در داخل اعتماد مردم است که اگر از دست برود حتماً در مسیر فروپاشی قرار خواهیم گرفت.»
آمریکا اروپاییها را برای خروج از برجام تحت فشار گذاشته است. در داخل ایران هم دولت به ظاهر فشار سنگینی از سوی دلواپسان برای خروج از برجام تحمل میکند اما مسئله اینجاست که دولت روحانی از ابتدای مذاکرات برجام تا امضاء و اجرای آن کارهای نبوده و فقط تدارکاتچی سیاستهای علی خامنهای هستند.
محمد جواد ظریف در مصاحبه با روزنامه سوئیسی بازلرتسایتونگ در پاسخ به اینکه ایران تا چه زمانی در توافق هستهای باقی خواهد ماند گفته «این به خواست مردم بستگی دارد. اقلیت بسیار قدرتمندی در کشور ما مخالف برجام بودند ولی اگر مردم بیشتر خشمگین شوند این گروه ممکن است به زودی به اکثریت تبدیل شوند. یک نظرسنجی نشان میدهد که همچنان ۵۱ درصد مردم از باقیماندن در برجام حمایت میکنند. اما ما نمیتوانیم در جهت خلاف خواست مردم عمل کنیم.»
روزنامه انگلیسی گاردین در گزارشی به این بخش از اظهارات ظریف واکنش نشان داده و نوشته «پیام ضمنی سخنان ظریف خطاب به اروپا این بود که اروپا باید از اصلاحطلبان ایران در برابر فشار مردم این کشور برای خروج از برجام بیشتر حمایت کند.»
روزنامه کیهان چاپ تهران نیز به این حرف ظریف واکنش نشان داد و نوشت: ظریف با ادعای «اقلیتِ قدرتمند» نامیدن منتقدان و «تاکید بر حمایت ۵۱ درصدی مردم از برجام» و ارسال پالس به اروپا برای کمک به اصلاحطلبان، بار دیگر نشان داد که نگاهش به مسائلی همچون برجام، صرفا نگاهی حزبی است و متاسفانه در این رویکرد، منافع ملی نادیده گرفته میشود. وزیر خارجه به خواست مردم و خشمگین شدن آنها اشاره کرده است. دولتمردان در سالهای گذشته تاکید داشتند که با برجام تمامی تحریمها به یکباره لغو خواهد شد و با فتح الفتوح برجام! تمامی مشکلات کشور اعم از گرانی، رکود و بیکاری رفع شده و حتی مشکل آب خوردن مردم نیز حل می شود! متاسفانه دولت آقای روحانی علیرغم وقتکشی و عهدشکنی اروپا، همچنان دلخوش به برجام اروپایی است!»
ظریف این روزها تلاش میکرد مشکلات اساسی نظام را در خارج از کشور جور دیگری نشان دهد. به عنوان مثال در گفتگو با بازلرتسایتونگ به دروغ گفت بیشتر مردم معتقدند که سیاست خارجی ما در سوریه و منطقه برای امنیت ملی ما حیاتی است!
دلواپسان معتقدند برجام باید آینه عبرت برجام اروپایی باشد. ظریف مجبور شد برای کاستن از فشار آنها و مقاومتشان برای پیوستن ایران به گروه اقدام مالی FATF، مواضع خود را تا حدود زیادی به آنها نزدیک کند و عنوان کرده مردم از سیاست خارجی ایران در سوریه راضیاند. در واقع او وزارت خارجه را شریک سپاه در جنگ سوریه معرفی کرده و ادعا کرده مردم هم از این سیاست حمایت میکنند.
در چنین شرایطی یکی از راههای نظام و در واقع علی خامنهای مقاومت در برابر تحریمها تا جاییست که به قول بیژن زنگنه وزیر نفت، مردم دوام بیاورند. در این گزینه اصل بر مقاومت حداکثری تا پایان دولت ترامپ است و سردمداران نظام امیدوار خواهند ماند که ورق برگردد و دولت ترامپ برای دومین بار رئیس جمهور نشود. در این سناریو هیچیک از عوامل اصلی قابل پیشبینی نیستند. یک جرقه کافیست تا ایران صحنه اعتراضات و اعتصابات شود اما زمان آن مشخص نیست. شکست ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم فقط یک احتمال است.
گزینه دیگر خامنهای، نشستن پای میز مذاکره با آمریکاست. اما اینکه رژیم تا چه اندازه حاضر به عقبنشینی است و این نرمش قهرمانانه چه تبعات داخلی و خارجی در پی خواهد داشت و آمریکا چه امتیازاتی میخواهد و کدام امتیاز را میدهد نیز مشخص نیست. گزینه مذاکره اصلاً مردود نیست و احتمال آن بسیار زیاد است اما مسئله اینجاست که حتی اگر این روند به صورت مخفیانه نیز در حال انجام باشد مطمئناً تا امروز نتیجه نداشته است چون فشارهای آمریکا بیوقفه زیاد میشود.
باند خامنهای ادعا میکند دستاورد برجام هیچ است، دولتیها هم میگویند بعد از خروج آمریکا، اروپاییها به تعهدات خود عمل نکردهاند. بیژن زنگنه وزیر نفت در سخنرانی اخیر خود گفته بود اروپاییها حتی جواب تلفن ما را هم نمیدهند و ظریف هم گفته پیش از برجام بیشتر نفت میفروختیم! با این اوصاف، پس چرا خامنهای برجام را آتش نمیزند؟! هفت شرطی که او برای ادامه برجام با اروپا گذاشت چه شد و به کدام یک از آنها عمل شد؟ چرا دلواپسان و حزباللهیها بجای حمله به دولت از خامنهای نمیخواهند از شرّ این «هویج پوسیده» خلاصشان کند؟! شاید «استعفای اینستاگرامی» محمدجواد ظریف در شامگاه دوشنبه ششم اسفند ۹۷ که خبرش توسط سخنگوی وزارت خارجه نیز تائید شد، بیانگر بنبستی باشد که دولت روحانی و کل نظام در آن گرفتار است و برای خروج از آن حتی از «سردار دیپلماسی» نیز کاری ساخته نیست.
برجام سند معامله و حیات برای جمهوری اسلامی هست
جمهوری اسلامی دنبال جنگ و تحریم نیست
دنبال تحمیل خواسته هاش به دنیاست و ادامه دادن سلطه
تازه امپراطوری آخوند درست کردن
دنبال قبضه حکومت تو عراق و لبنان و یمن هم هستن
مثلا الان لبنان دست حزب اله که نوچه جمهوری اسلامی هست اداره میشه و حزب اله قویتر از ارتش لبنان هست و این مصیبت ادامه دارد
چرا و چگونه موساد، شاه را سرنگون کرد!
سه شنبه, ژوئن ۵, ۲۰۱۲ – ۱۸:۵۸
کاوه احمدی علی آبادی
بارها به محققان انقلاب ۵۷ ایران و به خصوص مقامات و مسئولان ایرانی گوشزد کردم که تاریخ انقلاب ها و کودتاهای به خصوص قرن بیستم را مطالعه و تجزیه و تحلیل کنند و لااقل نحوه پیروزی انقلاب ۵۷ را در روزهای آخر یک نگاه موشکافانه داشته باشند، چون برای تشخیص و درک آنچه بعدها اتفاق می افتد که در تاریخ ایران بسیار حائز اهمیت است، لازم است این کنکاش و مهمتر از آن، یک تجزیه و تحلیل جامع صورت گیرد. اما متأسف