پویا مهرفر – علم تعریف مشخص دارد و محدوده کاربرد معین. علم در فراتر از این محدوده نظرى ندارد، نه بر رد و نه بر قبول سندیت ندارد.
علم بیان حقیقت در دنیاى تجربى و تکرارپذیر است. حقیقت او نسبى است و زمانپذیر است. البته مىتوان در وراى تجربه فرضیاتى را مطرح کرد که ارزش پذیرش علمىندارد، یعنى فرضیه است نه تئورى.
تئورىها و قوانین علمى با یک مشاهده تکرارپذیر نقیض، باطل مىشوند.
چون پدیدهها در تغییر هستند، در مقام مقایسه باید اختلاف زمانى در نظر گرفته شود.
این مقدمه را براى جاهلانى چون سروش و مجیزگویانى چون رضا علیجانى مىگویم که علم را نمىشناسند.
به دوران محمدرضا شاه فقید بر مىگردیم. در آن دوره سروش را مىتوان هماندیشه خمینى در نظر گرفت و رضا علیجانى را هم با باور مهندس مهدى بازرگان در نظر گرفت. البته علیجانى طرفدار شریعتى بود. من به قدرت دانش ابرهاى تیره را کنار مىزنم:
مشاهدات:
سروش یعنى خمینى دنبال حکومت اسلامى است. مشخصات حکومت اسلامى معلوم است. زن در پستوى خانه است. دگراندیشان حق تحصیل ندارند. حق زندگى آنها منوط به پذیرش برترى حاکمان است یعنى اگر با تبلیغ نظراتشان اینان احساس خطر کنند، سروش حکم قتل مىدهد. زنان محدود هستند به خانه و محدودیتهاى بیشمار دیگر در انتخاب زندگى خویش. البته حداقل یک مورد از دانش سروش براى من آشکار است و آن اخراج دانشجویان دگراندیش است که من نیز بدون مخالفتى با خمینى و اسلام به دستور ایشان و توسط یکى از نزدیکترین دوستان کنونى ایشان اخراج شدم.
یک مثل هست که میگوید: خلایق هر چه لایق!
سخنرانی عبدالکریم سروش به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب،
منلوپارک کالیفرنیا، ۱۸بهمن۹۷#کیهان_لندن #عبدالکریم_سروش pic.twitter.com/d3j7SgtfDa— KayhanLondon کیهان لندن (@KayhanLondon) March 2, 2019
رضا علیجانى که به فرض بازرگان است دربهدر به دنبال کشف قوانین علم در قرآن بود تا جایى که اصرار او باعث شد خمینى بترسد که این کار او علیه اسلام تمام شود و با زیرکى گفت این حرفها چرند است و قرآن براى مطرح کردن قوانین علمى نیامده است. علیجانى به عنوان نخست وزیر در تلویزیون داستانهاى ملا نصرالدین مىگفت و مضحکه خاص و عام آن زمان شده بود. او به دستبوسى خمینى مىرفت و بین شاه و خمینى، خمینى را برگزید که حداقل براى علیجانىِ بازرگان باید نظرات ارتجاعى خمینى مشهود مىبود ولى او درک عواقب را نمىکرد ( البته به نظرم بازرگان با کارتر برنامهریزى کرده بودند که خمینى را کنار بزنند و حکومت را در اختیار بگیرند، یعنى اینقدر احمق بود).
حداقل در این زمینه سروش از علیجانى صادقتر است که خود را هنوز طرفدار خمینى معرفى مىکند.
اما محمدرضا شاه فقید مىگوید: ما پول نفت داریم و غرب تکنولوژى دارد ما براى آینده باید با پول نفت خود را صاحب تکنولوژى کنیم. او براى آیندگان برنامه میریزد، با برنامه مشخص و علمىسازمان نوسازى و گسترش صنعتى تشکیل مىدهد، از اقتصاد آزاد دفاع مىکند و زنان را تشویق به آموختن دانش مىکند و میدان را چنان براى آنان آماده مىکند که فرخ رو پارساها از میان زنان متولد مىشوند و حتى زندانیان سیاسى آزاد شده به دانشگاه بر مىگردند، گارد دانشگاه اجازه حمل اسلحه را به داخل دانشگاه حتى به تیمساران نمىدهد و…
او هشدار میدهد که خمینى ایران را ویران مىسازد. او شناخت و دانش لازم سیاسى را دارد ولى زمان، زمان او نیست. او خدمتگزار مشتى احمق و نادان است و ایکاش با مردم ایران امروز روبرو میبود. من مطمئن هستم که هم شاه فقید و هم جوانان امروز همدیگر را درک مىکردند. حتى او در عدم مقاومت در برابر انقلاب داناست. سروش ابله، شجاعت حماقت نیست.
او تشخیص داد زمانه، زمان او نیست.
من زمان را برابر کردم تا این مقایسه علمى و درست باشد.
علیجانى در مقاله خود در وبسایت تلویزیون کانال یک سروش را یک روشنفکر دینى میداند. اما من با بیان کوتاه جملاتى از سروش نشان میدهم که او به پیامبر اسلام توهین کرده است.
در وبسایت بىبىسى سخنانى از سروش نقل شده است که به نظرم در یوتیوب نیز وجود دارد.
بىبىسى ضمن ارائه ویدئویى از عبدالکریم سروش، در گفتارى تحت عنوان «وحی، عبدالکریم سروش، فیلسوف و روشنفکر دینی» از قول سروش با اشاره به آیات قرآن آورده است: «ما در قرآن چیزهایی داریم که آدم راحت نمیتواند باور کند، یا قبول کند که اینها رو خداوندی گفته است.»
و در جاى دیگر با اشاره به بیان و محتواى آیات مىگوید: «اینها حرفهای خود پیغمبر است.»
و باز با اشاره به آیات قرآن مىگوید: «همه اینها از آن اوست و همه اینها در قرآن آمده است.»
و باز با اشاره به کل دین اسلام مىگوید: «تمام دیانت در واقع محصول شخصیت پیامبر است.»
و نیز: «دین و اسلام، محمدی میشود.»
بیشک این جملات، کفر است. او مسلمانى است که بىپروا کفر مىگوید.
این جملات علمى نیست، چون در محدوده نظر علم نمىگنجد و علم در مورد چرایى و چگونگى وحى نظرى ندارد.
این جملات بر اساس نص صریح آیات قرآن نیست و حتى مستند به روایات معتبر نیز نیست.
این جملات فقط از ذهن خیالپرداز و پرخاشگر سروش برخاسته است. او کفر گفته است. او هم به قرآن و هم به پیامبر اسلام توهین علنى و آشکار در جمع کثیرى کرده است. گناه او بخشودنى نیست. سلمان رشدى هم به پیامبر اسلام و قرآن در قالب داستان توهین کرد. او مدعى مسلمانى نبود. ولى سروش هم مدعى مسلمانى است و هم توهین علنى کرده است (من طرفدار آزادى بیان هستم ولى حق دارم که نظر خود را بیان کنم).
او در حقیقت قرآن و پیامبر اسلام را قربانى محبوبیت خود در نزد مخالفان اسلام کرده است. علیجانى با «روشنفکر دینى» خواندن سروش نشان داده است که این توهین را مىپذیرد و در کفر با او شریک مىشود.
و اما در مورد کسانى که مىگویند این سخنان تفرقهانگیز است. من به آنها اشاره مىکنم، چگونه است که مقاله چرند و بلندبالاى رضاعلیجانى را نشر مىدهید و این موجب تفرقه نمىشود؟!
رضاعلیجانى با آن اندیشه واپسمانده در برابر شاه فقید ایستاد و نتیجهاش حکومت اسلامى بود. هم اندیشه وی واپسمانده بود و هم نتیجه آن ویرانگر. از چه رو باید او با شاه فقید مبارزه مىکرد؟ گویا در خیالات خود تفاوت زمانى را نمىبیند. وانگهى وی فکر مىکند حالا پس از این همه سال چیزى بلد شده! اما همان واپسماندهای است که بوده؛ فقط بر حجم اطلاعاتش اضافه شده است.
امروز بهانه او چیست؟ آیا در غرب سانسور هست؟ دیکتاتورى هست؟ او و امثال او نمىدانند که دانش سه بخش دارد: روش علمىدریافت، معلومات لازم و کافى، منطق علمى.
با این وجود با رعایت هر سه بخش رسیدن به سطح دانش معین زمان مىبرد. امثال سروش و علیجانی هیچگاه این روشها را دنبال نکردهاند.
اما من اگر با این سطح دانش به آن زمان برگردم، با توانایىهایى که در شاه فقید سراغ دارم، به همکارى با نظام شاهنشاهى مىپردازم و تلاش مىکنم که آن را آرام بهبود دهم و همزمان از وسایل جمعى استفاده کنم و دانش مخالفین شاه را ارتقا دهم.
در چنین حالتی، من به کمونیستها مىگویم ما چین و شوروى و آلبانى نمىخواهیم.
من به علیجانى مىگویم ما حکومت اسلامى و دینى در هر سطحى و حتى توسط گروهى که فقط با مسائل دینى مربوط شدهاند مثل مجاهدین و نهضت آزادى نمىخواهیم.
ما باید در مسیر لائیسیته و دموکراسى حرکت کنیم.
مردم ما باید هوشیار باشند، آنانى که هنوز به مبارزه با شاه فقید پایبندند، دنبال صورتى دیگر از جمهورى اسلامى هستند.
من به وحدت همه آنانى که واقعاً (نه با شعار) به دنبال دموکراسى هستند، علاقمندم ولى این حق من است که نظام سیاسى مطلوب خود را که به ضرورت علمى بازگشت به شاهنشاهى پهلوى با ارتقاى سطح آزادىهاى سیاسى است، تبلیغ کنم.
در فرداى ایران این ایرانیان هستند که باید انتخاب کنند. کسى چه میداند! مىگویند شاهزاده رضا پهلوى علاقهاى به شاه بودن ندارد. براى من او دانا، مهربان و محترم است و البته به تصمیماش احترام مىگذارم. او حق دارد در پى وقایعى که هنوز ادامه دارد چنین تصمیمى بگیرد. اما من مقلد او نیستم. من آنچه را بر اساس دانش خود صلاح ایران و ایرانى است بیان مىکنم. این مردم ایران هستند که باید نظر خویش را بیان کنند.
لس آنجلس
همین مارکسیست ها به گونه ای پارادوکسی از دیکتاتورهای فاسد و ادم کش و متکی به سرنیزه مثل اسد و مادورو و اورتگا که مورد خشم مردم هستند و علیرغم اقلیت بودن حاضر به ترک حکومت نیستند ! بلکه ادم هم می کشند ! ترامپ و ماکرون و … که مخالف کش نیستند مثل پوتین ! اینهمه علیه انها در رسانه ها لجن پراکنی هم می شود ، بر عکس پوتین ! پس یک بام و دو هوای مارکسیسم روسی در چیست ؟ اندونزی به زودی به جرگه کشورهای با اقتصاد برتر جهان می پیوندد! چون رهبر عالیقدری به نام سوکارنو فهمید که با کمونیست ها هیچ راه حلی متصور نیست . انها را حذف و کشورش را نجات داد. ایران در کنار روسیه هیچ راه حل دیگری ندارد
به جای شاه و شیخ هیچ رژیمی و رهبری نمی تواند بیاید که مورد خشم و عملیات تخریبی این مارکسیست های روسی واقع نشود. به عبارت ساده حتی اگر دولت فرانسه و سوئد و ژاپن و کره جنوبی هم در ایران به فرض محال سر کار بیاید مارکسیست های روسی با ان سیاه کلیستی ، کودتایی ، تجزیه طلبانه ، کلاشینکفی ، تخریب و ترور شخصیتی خواهند جنگید . نمونه ببینید این پیک نت در مورد ماکرون چه میگوید ، همه رسانه های فارسی عاشق انارشیست های زردنبوی فرانسه هستند ! بدون اینکه بگویند اگر زردنبو ها که از ایتالیا و روسیه تغذیه می شوند چه نیازی دارند در فرانسه ازاد و دموکراتیک از راه رای گیری و دموکراسی به دولت نرسند بلکه با اتش زدن و بهم ریختن اقتصاد کشور کودتایی به دنبال قدرت باشند ؟
وقتی من می گویم مشکل مملکت ما نه شاه و نه شیخ که مارکسیسم روسی است و روسی گری حفاظت شده به طوری که هیچ روشنفکر و روزنامه نگاری نمی تواند جرات کند انرا مطرح کند تا چه رسد به تحلیل و انتقاد ، در حالیکه ضدیت با امریکا و اسرائیل مثل نقل و نبات و سر زدن به عصر عاشورا در پایان روضه همه اخوندها به وفور وجود دارد حتی در رسانه های امریکایی و غربی . از ان بدتر امریکا ستیزی تا خصومت با هر نوع دموکراسی ، لیبرال دموکراسی ، رهبران لیبرال کشورهای غربی ( به خصوص رهبر فرانسه ) و مدرنیته غربی به صورتی کشدار از جانب مارکسیست های روسی ادامه می یابد . به طوری که اینگونه به ذهن ایرانی تلقین می شود که به جای شاه و شیخ هیچ رژیمی و رهبری نمی تواند بیاید که مورد خشم و عملیات تخریبی
خمینى یک جنایت کار حرفه اى بود
وافرادى که از او حمایت میکنند باید دادگاهـى شده و
بعنوان جنایت کار از انهـا سلب تابعیت ایرانى کرد
باید نام روح ا ممنوع اعلام بشه ( مثل هـیتلر و عسامه )
واین مهـم باید در قانون ذکر شود براى ایندگان
عده اى ذهـیان گو و روان پریش ( سروش و گنجى و شریعتى وووووووو )
باید روانشناسان در این مورد نظر بدن چون اینجور حرفهـا نورمال نیست (و ربطى به ازادى بیان ووو نداره )
سپاس از روشنگرى شما
رضا شاه روحت شاد❤️