علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی پس از ماهها پیشبینی تحلیلگران، روز پنجشنبه ۱۶ اسفندماه در حکمی سیدابراهیم رئیسی را به ریاست قوه قضائیه منصوب کرد.
بدتر هم آمد!
سیدابراهیم رئیسالساداتی معروف به سیدابراهیم رئیسی، حجتالاسلامی ۵۸ ساله و دارای تحصیلات حوزوی و دکترای فقه و حقوق خصوصی است که همه سوابق کاری او پیش از ۳ سال تولیت آستان قدس رضوی، در قوه قضاییه بوده است.
رئیسی که در سال ۵۹ با حمایت محمدحسینی بهشتی و علی قدوسی وارد قوه قضاییه شده بود و نام او جزو مقاماتی است که در کشتارهای دههی شصت و پس از آن نقش داشتهاند، در سال ۹۶ به عنوان نماینده اصولگرایان و جریان حزبالله به عنوان رقیب حسن روحانی وارد مبارزهی انتخاباتی ریاست جمهوری شد.
برخی تحلیلگران معتقد بودند موفقیت رئیسی در پوشیدن ردای ریاست جمهوری گامی مهم در نزدیک شدن وی به مقام رهبری نظام است. او در انتخابات استصوابی ۹۶ کوشید با تکیه بر مشکلات اقتصادی و تأکید بر کلیدواژههایی مانند «عدالت» و «مبارزه با فساد» رأی جمع کند و تبدیل به «سید» عدالتجو و ضدفساد شود؛ اما سابقهی سیاه قضایی او به ویژه در دهه ۶۰ خورشیدی، در کنار جنگ روانی سنگین و هراسافکنی از سوی اصلاحطلبان و مدافعان دولت روحانی و همچنین برخی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور موجب شد رئیسی مغلوب روحانی شود.
رئیسی پس از واگذاری میدان انتخابات به رقیبی که میتوانست از کارنامهی خود شکست بخورد به آستان قدس بازگشت. حالا پس از دو سال از ریاست «بد» بر قوه مجریه، «بدتر» نیز بر کرسی ریاست قوه قضاییه تکیه میزند.
در حکم انتصاب رئیسی آمده است که «آغاز دههی پنجم انقلاب و گذشت چهل سال از تشکیل دادگستریِ مبتنی بر فقه و حقوق اسلامی، ایجاب میکند که با تکیه بر تجربهها و دستاوردها و رهنمودهای انباشته در این نصاب زمانی، تحوّلی متناسب با نیازها و پیشرفتها و تنگناها در قوهی قضائیه صورت گیرد.»
جمهوری اسلامی در حالی ۴۰ سال تلاش کرده دادگستریِ مبتنی بر «حقوق عرفی» که زاییده انقلاب مشروطه و نظام حقوقی مترقی در دوران پهلویها بود را به «دادگستری مبتنی بر فقه و حقوق اسلامی» تبدیل کند که دستگاه قضاییهاش در سطح جنایت علیه بشریت به خون آلوده است. با اینهمه نظام اسلامی نتوانست کل نظام نسبتا مدرن حقوقی را نابود کند اما مانند دیگر نهادها، دادگستری و نظام قضا نیز از محتوا تهی شد. نهادی که باید نگاهبان عدالت و پالایشگر حکومت از فساد باشد، سالهاست که خود به عنوان یکی از نهادهای انتصابی مهم به مرکز فساد و بازتولید آن تبدیل شده است. در واقع ریاست بر قوه قضاییه در کنار شورای نگهبان که نهادهای ظاهرا انتخابی را از هویت تهی میکند، به مراتب مهمتر از ریاست بر دو قوه به اصطلاح انتخابی مجریه و مقننه است!
اکنون پیشبینی میشود با آمدن رئیسی، با توجه به شرایط نابسامان اقتصادی و گسترش اعتراضات مردمی، از یکسو حجم برخورد با پروندههای فساد اقتصادی گستردهتر شود و از سوی دیگر عرصه بر فعالان سیاسی و مدنی و دگراندیشان و همچنین معترضان اجتماعی بیش از پیش تنگ شود.
اصلاحطلبان و بازگشت به «دوران طلایی امام»
در این میان تیم هاشمی رفسنجانی همراه با اصلاحطلبانی که مدیران میانی نظام اداری کشور بعد از انقلاب بودند در انتخابات سال ۸۴ از محمود احمدینژاد که این طیف را عاملان اصلی ناکامیهای کشور و از علل فساد میدانست شکست خوردند. رفسنجانی که نتوانسته بود ریاست جمهوری خود را به عنوان یکی از بنیانگذاران نظام تکرار کند، در شورایی کردن «رهبری» نیز ناموفق ماند.
این شکست برای آنها به معنی از دست دادن سطح میانی نظام بود. از همین رو در انتخابات سال ۸۸ میخواستند با میرحسین موسوی که پیشتر در زمان نخستوزیری سابقه درگیری با خامنهای را داشت به قدرت بازگردند. اصلاحطلبان با ناکامی نامنتظره در این انتخابات، در اعتراضات پس از انتخابات با هدف الگوبرداری از انقلابهای رنگین همراهی کردند بدون آنکه تفاوت ساختاری کشورهای بلوک شرق با نظام دینی خود را جدی بگیرند! هدف آنها نه تغییر نظام بلکه اقدامی علیه زمامداران اصلی و بطور مشخص علی خامنهای بود. به همین دلیل آنها نه به آینده بلکه به گذشته روی آورده و هدف خود را بازگشت به «دوران طلایی امام» اعلام کردند! یعنی رجعت به قبل از خامنهای و نه عبور از وی! آرزویی که گذشته از مقاومت باند خامنهای، با توجه به رشد جامعهی ایران نیز، بسیار مهمل بود.
با شکست «جنبش سبز» اصلاحطلبان که هرگز از «سفره انقلاب» بیبهره نبودند، کمکم بازگشت به حاکمیت را مطرح کردند و کوشیدند با حجتالاسلام حسن روحانی که برای عملی کردن «نرمش قهرمانانه»ی خامنهای، ریاست دولت را بر عهده گرفت، به قدرت بازگردند. خامنهای که از حضور مردم در خیابان ترسیده بود رضایت داد این جریان همچنان به عنوان سیاهی لشکری که به ویژه هنگام انتخابات استصوابی به کار میآید، در داخل نظام باقی بماند.
اصلاحطلبان بر این باور بودند که با کمک برجام و کاهش مشکلات ایران و آمریکا و سپس ایجاد رابطه اقتصادی بین اروپا و ایران، یک ساختار قدرت سیاسی متناسب با این مناسبات را طراحی میکنند که از درون آن بتوان «رهبر سوم» را پس از خامنهای بیرون کشید. شاید به همین دلیل از مطرح شدن حسن روحانی به عنوان «رهبر سوم» ابایی نداشتند.
با ورود سید ابراهیم رئیسی به انتخابات ریاست جمهوری ۹۶، همه تلاش اصلاحطلبان بر حذف او متمرکز شد چرا که وی فقط رقیب ریاست جمهوری نبود بلکه برای جایگاه رهبری نیز رقیب به شمار میرفت. آنها در تبلیغات بیامان و جنگ روانی مانند همیشه دوگانهی «بد و بدتر» را به میان آوردند و در این میان از انتشار هیچ سند و اعترافی علیه رئیسی به عنوان تندرو، حامی اعدام و شکنجه و عامل کشتار سال ۶۷ کوتاهی نکردند! آنها برگ برندهی خود را با انتشار فایل صوتی بر زمین زدند که در آن آیتالله حسینعلی منتظری درباره اعدامهای دهه ۶۰ او را عضو کمیته سه نفره اعدام معرفی میکند و لقب «آیتالله قتل عام» را به رئیسی دادند!
این «رقیب بدتر» اکنون به ریاست نهادی قدرتمندتر از ریاست جمهوری منصوب شده است!
چرخش اصلاحطبان؛ ترس یا حیله؟
اکنون با شکست برجام و توخالی درآمدن وعدههای دولت روحانی، رئیسی در صدر همان قوه قضاییهای قرار گرفته که دو سال پیش اصلاحطلبان آنهمه حرف و حدیث علیهاش منتشر کردند.
همزمان، با گشوده شدن پروندههای فساد اقتصادی، اصلاحطلبان که همواره بر سر «سفره انقلاب» نشسته و گاه بطور نجومی متمتع شدهاند، به تکاپو افتادهاند. به نظر میرسد همین موضوع موجب شده آنها با آمدن رئیسی چنان تغییر موضوع بدهند که انگار نه انگار آن تبلیغات و افشاگریهای دو سال پیش علیه نامزد «بدتر» از سوی آنها بوده است.
ماهها پس از فاجعه کهریزک، سیدابراهیم رئیسی معاون وقت قوه قضاییه درباره شکنجه و کشته شدن جوانان در کهریزک گفته بود: «این یک مسئله حاشیهای است و متن اصلی ظلم بزرگ به نظام اسلامی است!» جابجایی مهرههای «بد» و «بدتر» بر صفحهی شطرنج جمهوری اسلامی نشان میدهد که این انتصاب با هدف مسائل «غیرحاشیهای» و برای حفظ «متن اصلی» که همانا «نظام اسلامی» است صورت گرفته: آنکه بر مسند دستگاه قضا تکیه میزند آیتالله قتل عام است!
بیهوده نیست اصلاحطلبان بر او دخیل میبندند! رئیسی آن کسی است که حسن روحانی در رقابتهای انتخاباتی دربارهاش گفته بود: «مردم ایران اعلام میکنند آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند!» خامنهای با این انتصاب نشان داد که او رئیسی را قبول دارد چرا که نظام در این شرایط به افرادی نیاز دارد که جز اعدام و زندان بلد نیستند.
در مجموعهی این شرایط است که احمد زیدآبادی نیز رئیسی را روحانیای وصف کرده که برعکسِ حس روحانی، دوز و کلک نمیدانست! محمدعلی ابطحی نیز در اینستاگرام نوشته است: «با هر نگاهی، انتخاب آقای رئیسی برای ریاست قوه قضاییه، خبر خوبی برای همه بود!» افراد مشابه در مجیزگویی از «آیتالله قتل عام» گوی سبقت از یکدیگر میربایند.
بسیاری از قضات دادگستری نسبت به تغییرات قریب الوقوع در مدیریت قوه قضاییه خوش بین هستند؛ باتوجه به پیشینه ی گزینه احتمالی ریاست قوه، امید می رود سازمان بازرسی جایگاه بایسته خود را در مقابله با فساد باز یابد و دیگر هیچ بازرس وظیفه شناسی به اتهام افشای اسرار بازداشت نشود.
— محمود صادقی (@mah_sadeghi) March 3, 2019
به نظر میرسد آنها میدانند نظام ممکن است فرصتی برای برگزاری یک انتخابات استصوابی دیگر نداشته باشد. برای حل این مسئله نه تنها باید فکری به حال جانشینی احمد جنتی در شورای نگهبان کرد بلکه باید کوشید تا با حذف انتخابات ریاست جمهوری به مثابه یک نهاد «تدارکاتچی» از شرّ حواشی آن نیز خلاص شد. شاید بار این حذف بر دوش نمایندگان دور آینده مجلس شورای اسلامی بیفتد تا به بازبینی قانون اساسی بپردازند. در این مسیر اصلاحطلبان نیز تلاش میکنند با برنامهریزیهای کلان همراه شوند تا همچنان در چرخهی قدرت باقی بمانند. کسی چه میداند؟ شاید رئیسی که امروز نیز پروندههای آنها زیر بغل اوست، فردا بر جایگاه خامنهای تکیه زند!
این «حساب»های استمرارطلبان، اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، تنها زمانی ممکن است درست در از آب در بیاید که مردم و جنبشهای اجتماعی آنها که روز به روز گستردهتر میشود به همراه نیروهای مدافع دموکراسی، کاسه و کوزهی آنها را بهم نریخته باشند.
روشنک آسترکی
آخوند و اسلامگرا دمل چرکین و عفونت جدی جامعه بشری توسط آن دین جهل و جنایت بیابانگردهای وحشی ۱۴۰۰ سال قبل هستند همانطور که داعش-القاعده و دهها وصدها گروه تبهکار اسلامی دیگر نیز انعکاس حیات آن دین جهل و جنایت بر سرزمین های دیگر است. محو کامل آنان (نه بصورت خشونت آمیز) از سرزمین ایران و ویرانی کامل مسجدها (مراکز تولید این تبهکاران و گسترش جهل و خشونت) و ساخت پژوهشکده های و مراکز علمی بجای آنان تنها راه نجات ایرانیان و ایران از منجلاب اسلام بیابانگردها و شروع تکامل آگاهی واقعی ایرانیان و تبدیل ایران به یک جامعه مدرن و پیشرفته خواهد شد.راه دیگری وجود ندارد.
مقامات جمهوری ولایت فقیه یا شاهدزد هستند و یا قاتل بالفطره و یا هر دو. این جای تعجب نیست چرا که سرکرده این نظام عجیب الخلقه و مافیایی که آخوند علی خامنوف باشه دست همه دزدان و قاتلان را از پشت بسته!
عمامه سیاه اخراجی از سرزمینهای عرب آمد:
قاتل ایرانی آمد
قاتل با جاروی غبار(تقیه پول)روبی آمد
قاتل پول روب با دزدیدن زمین ایران و ایرانی با وقف و اوقاف آمد
قاتل و پول روب و زمین-دزد با وقف آمد
به لیست گماشته های شورای نگهبانی از خدایی کردن شیاطین عمامه بسرساخت انگلیس و روسیه
تا عمامه بسر با:
شهید کردن ایرانی
خوردن نفت و گاز ایران
و فرستادن پول ایرانی به کانادا و انگلیس و…
قلمروی عمامه-سیاه بسر اخراجی از سرزمین های عرب را گسترش دهد
تا خاورمیانه را در باتلاق جنگ ابدی فرو برد
Chehraa 98% rooznaameh negaaraaneh Irani saadeh lowh hastand, chon beh-khaater-eh jahaan sevommi boodan afkaareshan hanooz dark nakadeh and ken regime ghroonen vostaaeyi akhondi dar Iran yek regimeh dast neshandeh. ajnabist va Jomhori Eslami yek hokoomat maanand Ghatar va yek Mosta’mareh Engliss va sherkat-hasyeh bozorg-eh naftist. Akhond Khamenei va 120 Akhond digar regime raa baa gref-tan dasto-raat rooz-mareh az MI6 negah-daari miko-nand.
Tamaameh resaanehaayeh taraf-daareh regimeh aakhomdi dar London hastand.h
از میان گزینه های روی میز برای رهبری آینده ایران که عبارتند از رئیسی مرئوس، صادق لاریجانی کفتار و مجتبی خامنه ای خبیث؛ رئیسی به جایگاه رهبری نزدیک تره چون هم سیده هم خوش قیافه هم مورد اعتماد بچا سپاه هم موروثی نمیشه. البته ی گوشه چشمی هم باید به احمد خاتمی داشت به شرطی اینکه یک عمل جراحی زیبایی کلی انجام بده))
بنظرم بهتر است افراد را در دایره کار و ادعایشان نقد کنیم.
ادعاى نسرین ستوده و کارش وکالت است. او در این زمینه کارى شایان تقدیر کرده است و من ادعایى از او در دفاع از اصلاح طلبان و جمهورى اسلامى مشاهده نکرده ام.
پذیرش و رد کلى افراد علمى نیست.
با کینه ها و باورها قضاوت کردن مشکل ما را زیاد مى کند.
نظام ولایت فقیه در اوج ضعفش است .سرانش یا دچار جنون پیری اند یا در توهم توطئه و پارانویا در فاز آخر جنون وارد شده اند .مشتی شارلاتان و موجی از جنگ برگشته در سپاه و مافیاها مشغول چرخ زدن و گیج خوردن پاره کردن شکم از مال دزدی هستند .تنها هنرشان دریدن مردم بیگناه است .همانطور که شیخک صیغه باز کروبی گفته است ،امام تسلیم زور نمی شد مگر زروش زور بود .این دریدگان فاسد و تاریخ مصرف گذشته نیاز به تلنگر نظامی دارند تا یا به کانادا بروند و با خاوری تریاک بکشند و پول شویی کنند و یا به اروپای شرقی بروند دخترکان روس صیغه کنند . تفکرات شترچترانی همان سرنوشتی را دارد که صادق هدایت در کاراون اسلام به خوبی توضیح داد. حالا پول نفت و سرمایه ی ملت ایران را هم با خودشان به اروپا می برند.
آرمان های سوسیالیستی اسلامی شریعتیستی و علوی پایه گذاران نظام کجا و این ملیجکان چاپلوس و خون ریز کجا .امام خمینی شان خون می خواست اما سفاک متکی به نفسی بود و در سفاکی و خون ریزی در رقابت با دیگر آدمکشان با اعتماد به نفسی مثل هیتلر و استالین و چنگیز ، کم نمی آورد .رک و رو راست از خشم و اعدام انقلابی و نعمت بودن جنگ و کشتار و مرگ جوانان ایرانی در جبهه حرف می زد .خامنه ای و هاشمی بزدلانه و تزویرگرایانه ترور و کشتار می کردند اما شهامت روی پا ایستادن داشتند .اما این نسل سوم که حضرات لاریجانی و رییسی حتی توان ده دقیقه دفاع از خودشان را ندارند و اگر خون ریزان ازشان حمایت نکنند عبا و عمامه و گیوه ی شان را زرد و قهوه ای می کنند .
روح الله خمینی دستگاه مدرن دادگستری دوران پادشاهان پهلوی را به دستگاه «تفتیش عقاید» اسلامی تبدیل کرد.
اینک با گزینش یکی ازنام آورترین جلادان فرقهٔ تبهکار بمقام «قاضی القضات» دستگاه تفتیش عقاید نظام مقدس ، برنامهٔ گسترش «عدل الهی» با ماشین مرگ ووحشت حکومت اسلام شیعی تکمیل میشود
من کاری به نوشته ناشناس ندارم ولی در اینکه نسرین ستوده بسیار به باند اصلاح طلب نظام نزدیک است هیچ شکی نیست:
۱. دیدار با سید محمد خاتمی سال ۹۲. (رسانه ها را زیر و رو کنید ببینید سد ممد با یک مخالف این نظام دیدار که هیچ حتی گفتگو هم نکرده است)
۲. دیدار زهرا رهنورد با اقای خندان همسر خانم ستوده (بازهم نگاه کنید در بین فعالین مدنی در زندان٬ خانم رهنورد با کس دیگری دیدار داشته است؟ البته بغیر از اصلاح طلبان خودی)
۳. حمایت همیشگی فائزه هاشمی در کلیپ هایش از شخص ستوده (در مثال هایشان تنها شخصی که چندبار نام برده اند فقط ایشان است)
…
او سومین ظحاک و آخرین هیتلر ایران خواهد بود
ترفند بد وبدتر یک افسانه است. بدها کاندیداهای واقعی و اصلی ولایت وقیح هستند که بدتر ها را به عنوان شمشیر داموکلس بر سر مردم آویزان می کند با این پیام : که اگر نوچه های بد من را انتخاب نکنید، نوچه های بدتر را به جانتان می اندازم. ضمن اینکه، به مرور زمان ، بدها بدتر شده اند و بدتر ها وحشی تر. زمانی نوچه بد خاتمی و نوچه بدتر ناطق نوری بودند. اکنون نوچه بد روحانی و نوچه بدتر رییسی است. این گفتمان فریبکارانه، فقط خوراک تبلیغاتی است برای استمرار طلبان و ولایت معاشان و اینتلیجنسیای فاسد و فاشیست و شارلاتان و همچنین تحلیل گران بی بی سی و رادیو فردا و ایران اینترنشنال ، تا در موسم انتخابات، مردم را برای داغ کردن تنور ، تهییج کنند.
به نظر مردم ملاهایی چون خاتمی – رفسن جانی – ریسی – روحانی – لاری جانی – سید علی گدا – مکارم و………
همگی سر و ته یک کرباس هستند . اصلاح طلب و اصولگرا و تند رو و کند رو همچون سگ و شغال و گرگ میباشند . شعار دانشجویان دانشگاه تهران با عنوان اصولگرا – اصلاح طلب دیگه تمامه ماجرا بازی مسخره چندین ساله اخوندهای انگلیسی تبار را رسوا نمود . بسیاری از مردم امیدواند :
– مخالفین اصلی حکومت ملاها بعد از چهل سال با یکدیگر متحد شوند .
– امریکا و اروپا متوجه مردم شده و دست از حمایت حکومت ولایت وقیح بردارند .
– و مردم هم اینبار به انجام دو مورد فوق امیدوار شده و برای یکبار دیگر دودمان نحس رژیم ولایت وقیح بردارند .